صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 123

موضوع: بیدارترین سردار( حسن بن علی علیهم السلام )

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4- آیه تطهیر:

    پس از آنکه آیه تطهیر نازل شد(13)، و گواهی به پاکی و عصمت اهل بیت داد، پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنکه افراد اهل بیت خود را مشخص نماید تا دیگران خود را در زیر این عنوان قرار ندهد، علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام را در کنار خود نشانید، آن گاه عبایی را که بافت خیبر بود بر سر خود و آنان کشید و عرضه داشت: بارالها، اینان اهل بیت و خاندان منند، پس هر گونه پلیدی را از آنان دور بدار و آنان را به شایستگی پاکیزه دار.
    در اینجا نیز مشاهده می کنیم که امام مجتبی علیه السلام به عنوان یکی از افراد خاص اهل بیت پیامبر معرفی می شود و طبق آیه فوق عصمت او تضمین می گردد.(14)





    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نزد پیامبر صلی الله علیه و آله:

    محبوبیت امام مجتبی علیه السلام در کودکی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برای همه کس مشهود بود. پیامبر او را پاره تن، نور دیده، میوه دل و گل خوشبوی بوستان نبوت می نامید. پیوسته او را فرزند خود می خواند و می فرمود: همه فرزندان مادران به پدرشان نسبت می برند جز اولاد فاطمه، که آنان به من نسبت می برند. از عمق دل به او عشق می ورزید، دست او را می گرفت، بر روی دامن خود می نشاند و به مردم می گفت: هر که این فرزند مرا دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است. خداوند دوست بدارد کسی را که حسن مرا دوست بدارد.
    و گاه می فرمود: خداوند مرا به دوستی حسن و حسین فرمان داده است. و گاه می فرمود: من در جنگم با هر کس که با تو در جنگ باشد.
    به هنگام گریه او، سر از پا نشناخته، از منبر به زیر می آمد، او را در آغوش می گرفت و آرام می کرد، آن گاه به منبر باز می گشت. او را در آغوش می گرفت و می بویید و می بوسید و به او می گفت: تو آقا، فرزند آقا، و برادر آقایی.
    او در کودکی در سجده نماز بر دوش پیامبر می نشست و آن حضرت از شدت مهر به او سر از سجده برنمی داشت تا خود فرود آید، و گاه به نهایت نرمی و عطوفت او را از دوش خود فرود می آورد. گاهی دیگر او را بر دوش می نشاند و می فرمود: چه خوب مرکبی است مرکب تو، و چه خوب سواری هستی تو!
    پیامبر در مراقبت و تربیت او سخت می کوشید. گاهی او را بر دامن می نشاند و او را تشویق می کرد که از سینه مبارکش بالا برود و راه رفتن را بیاموزد و می گفت: حزقة، حزقة، ترق عین بقة (کودک کوچک و نوپای من، از سینه ام بالا برو ای کودک ریز نقش من).
    گاه او را با برادر کوچکش حسین علیه السلام به کشتی گرفتن وا می داشت و در حین کشتی او را تشویق می کرد، و می فرمود: من حسن را تشویق می کنم، زیرا جبرئیل حسین را تشویق می کند.
    پیامبر صلی الله علیه و آله او و حسین را دو گوشواره عرش خدا می نامید و زینت جهان آفرینش می دانست. درباره آن دو بزرگوار می فرمود: حسن و حسین امامند، خواه قیام کنند و خواه دست از قیام بردارند.(15) و می فرمود: حسن و حسین دو آقای جوانان بهشتی اند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مردی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله خطایی مرتکب شده بود، خود را از بیم پنهان کرد. روزی امام حسن و امام حسین را در راهی تنها دید، آنان را بر دوش گرفت و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله، من به خداوند و این دو کودک شما پناه آورده ام.
    پیامبر خندید و به او فرمود: برو، تو آزادی....
    پیامبر تا آنجا به شخصیت او ارج می نهاد که در کودکی، امضای او را پای برخی قراردادها می نهاد و بدین وسیله شایستگی او را برای امامت و خلافت روشن می ساخت. هنگامی که هیئتی از طائف به نام هیئت ثقیف آمدند و قراردادی جهت عدم تعرض بسته شد پیامبر امام حسن را فرمود تا پای قرارداد را امضا کند. و نیز در صلح حدیبیه که پیامبر در زیر درختی از مسلمانان یبعت مجدد گرفت، دو کودک خردسال او حسن و حسین هم بیعت کردند و پیامبر فرمود: از افراد خردسال کسی با ما بیعت نخواهد کرد مگر کسی که از ما خاندان باشد.(16)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نزد امیر مؤمنان علیه السلام:

    هنگامی که ابن عباس مردم را به بیعت با آن حضرت فراخواند، مردم سخن او را پذیرفته، گفتند: راستی که چقدر حسین بن علی نزد ما محبوب است! بی شک او سزاوار خلافت است.(17)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2- خوف از خدا و عبادت

    امام مجتبی علیه السلام عابدترین، پارساترین و برترین مردم زمان خود بود. او بارها با پای پیاده بلکه با پای برهنه به حج خانه خدا رفت و در این راه قدمهای مبارکش ورم کرد(18). او را در همه حال در یاد خدا می دیدند. هر گاه یاد مرگ و قبر و قیامت و صراط و ایستادن در موقف حساب می کرد می گریست و گاه ناله ای می زد و بیهوش می شد. به هنگام وضو رنگ می باخت و در نماز لرزه بر اندامش می افتاد و مانند مارگزیده به خود می پیچید.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام باقر علیه السلام می فرمود: چون هنگام وفات امام مجتبی علیه السلام فرارسید، حضرت سخت می گریست، گفتند: شما با آنکه جایگاهتان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین و چنان است و پیامبر آن سخنان ارزنده را در حق شما فرموده و بیست بار پیاده به حج رفته اید و اموال خود را سه بار جزء به جزء در راه خدا تقسیم کردید، دیگر از چه می گریید؟ فرمود:از قبر و قیامت وحشت دارم و غم جدایی از دوستان دلم را می آزارد.(19)
    آری او عبادتهای عاشقانه و خائفانه پدر را دیده بود، بیهوشی های مکرر پدر را در نخلستانهای مدینه مشاهده کرده بود، و طبیعی بود که از او درس بیاموزد و مجذوبیت به حق را لمس کند و خوف از مقام حق را تجربه نماید.
    او رضای هیچ کس را بر رضای حق ترجیح نمی داد، و در راه اطاعت فرمان خدا زخم زبانها را به جان می خرید.
    در هنگام قرائت قرآن چون به یا ایها الذین ءامنوا می رسید، می گفت: لبیک اللهم لبیک (بله ای پروردگار، ندایت را شنیدم و دعوتت. رابه گوش جان خریدم).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به هنگام قرائت آیات عذاب، رنگ از چهره مبارکش می پرید و از عذاب دوزخ به خدا پناه می برد.
    او درباره دعا می فرمود: خداوند چنان نیست که باب سؤال را بر بندگان بگشاید و باب اجابت را ببندد. از این رو بسیار دعا می کرد و با خداوند راز و نیاز فراوان داشت.




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3- جرأت و شجاعت

    تاریخ بیش از همه در خاندان پیامبر به چشم می خورد پردلی، دلیری، دلاوری و جرأت و شجاعت است. تاریخ سرشار از دلاوریهای پیامبر، علی، فاطمه، حسن، حسین و... است. از کودکی آثار شجاعت و رک گویی در او نمایان بود روزی ابوبکر بر منبر پیامبر نشسته بود حسن هشتاد ساله آمد و معترضانه به او گفت: از جای پدرم پایین بیا!...
    و نیز در فتح مکه هنگامی که ابوسفیان خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا عهدنامه مشرکان را تمدید کند و آن حضرت نپذیرفت، وی به علی علیه السلام متوسل شد و کاری از پیش نبرد، نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و گفت: از این کودک بخواهد که با جدش در این باره صحبت کند و با این کار آقایی عرب و عجم را برای خود بخرد. حسن 5 - 6 ساله جلو آمد، یک دست بر بینی و دست دیگرش را بر ریش ابوسفیان نهاد و گفت: ای ابوسفیان، به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله گواهی ده تا شفیع تو گردم....
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    او در هنگام تبعید ابوذر آن یار صمیمی پیامبر به امر خلیفه سوم، با آن که خلیفه از بدرقه او جداً منع کرده بود بی باکانه به همراه پدر و برادر و تنی چند از یاران باوفای پدر، او را مشایعت کرد و به او دلداری داد.
    امام حسن از روزی که پدر بزرگوارش به خلافت رسید در خدمت پدر و نماینده او بود. در عزل و نصب ها دستی باز داشت، برای بسیج کردن کردن مردم کوفه از سوی پدر بدان سامان اعزام شد. او با سخنرانی شورانگیز خود - با آنکه بیمار بود - ده هزار نفر از مردم کوفه را بسیج کرد و ابوموسی اشعری - آن مهره فاسد و منصوب از سوی خلفای پیشین - را که وسوسه آغاز نموده و مردم را از جنگ دلسرد می کرد، از حکومت عزل نمود.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    او در تمام جنگهای پدر از جمل و صفین و نهروان حضور جدی داشت و دلاوریهای او در این جنگها زبان زد است. در جنگ جمل بر میمه سپاه و برادرش حسین علیه السلام بر میسره بود و دیگر برادرش محمد را به پیشروی فرمان داد، او به پیش رفت ولی کاری صورت نداد و زخم خورده بازگشت. و هنگامی که به حسن فرمان داد او صف دشمن را شکست و وظیفه اش را انجام داد. محمد حنفیه در نزد پدر اندکی شرمگین شد، ولی امام به او چنین دلداری داد که: پسرم، تو فرزند منی و حسن فرزند پیامبر است...! آری و در نهایت او بود که با وارد آوردن ضربه کاری بر شتر عایشه، کار جنگ را یکسره کرد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi