صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 123

موضوع: بیدارترین سردار( حسن بن علی علیهم السلام )

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در صفین مردم را تشجیع می کرد و با شعارهای آتشین خود مردم را به راه می انداخت(20). و خود چنان بر قلب لشکر می زد که یورشهای پیاپی او علی علیه السلام را نگران کرده، فرمود: این جوان را از رفتن به میدان باز دارید، مبادا با مرگ او و برادرش حسین نسل پیامبر به صلی الله علیه و آله قطع شود!.
    در زمان خلافت، هنگامی که در کنار پل ساباط(21) اردو زده بودند و امام در آنجا سخنرانی کرد که اشاره به بی وفایی مردم داشت و نیز شایعه صلح آن حضرت میان مردم پیچیده بود، پس از سخنرانی هنگام حرکت که سوار بر اسب بود شخصی فرو برد و کارد را به استخوان رساند، آن امام زخم خورده اما دلیر، از همان روی اسب خود را برگردن وی انداخت و او را چنان به زمین زد که گردنش شکست. در نامه هایی که آن امام بزرگ پیش از صلح و پس از آن به معاویه نوشته است روح حماسه موج می زند، و او خود فرمود که: به خدا سوگند، اگر یارانی می یافتم، شب و روز را در جهاد با معاویه به سر می بردم.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4- سیادت و هیبت

    شکوه و جلال معنوی امام مجتبی علیه السلام زبانزد خاص و عام بود و این صفتی بود که از جد بزرگوار خویش به ارث داشت. فاطمه زهرا علیهاالسلام در هنگام رحلت پیامبر دو کودک خود را نزد آن حضرت آورد و عرضه داشت: اینها کودکان شما هستند، هر کدام را چیزی به ارث دهید. فرمود: هیبت و سیادت و شکوهم از آن حسن، و شجاعت و سخایم از آن حسین. در روایت دیگر او و برادرش حسین را آقا و سرور جوانان بهشتی نامید.
    مردی به او گفت: وه، چه با عظمت هستی! فرمود: این عزت ایمان است که در من مشاهده می کنی(22)
    در روایت آمده: پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ کس به هیبت و شکوه امام مجتبی نرسید. گاه بر در خانه فرشی می گستردند و حضرت برروی آن نشست، اما عابران به احترام و جلال حضرتش بر روی آن می نشست، اما عابران به احترام و جلال حضرتش می ایستادند و راه بند می آمد. و چون چنین می دید برمی خاست و به منزل می رفت تا مزاحمتی برای مردم پیدا نشود.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در راه مکه چون پیاده می شدند، حتی سعد بن ابی و وقاص آن دلاور عرب را را دیدند که پیاده شده و در کنار حضرتش در حرکت است. به گفته واصل بن عطا: نور چهره انبیا و فروغ و شکوه پادشاهان در چهره حسن دیده می شد. و به گفته ابن زبیر آن دشمن سرسخت خاندان رسالت: مادران در هیبت و بلند پایگی فرزندی چون نزاده اند.
    ابن عباس برای آن حضرت رکاب می گرفت تا ایشان سوار مرکب شوند. شخصی به او گفت: شما با این سن و سال برای او رکاب می گیری؟! ابن عباس گفت: ای نادان، مگر نمی دانی که او فرزند رسول خداست؟ آیا این نعمت خدا بر من نیست که برای او رکاب بگیرم؟!
    امام باقر علیه السلام فرمود: حسین علیه السلام به احترام برادرش حسن علیه السلام در پیش روی او لب به سخن نمی گشود.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    5- فروتنی

    او در عین هیبت و جلال بسیار فروتن بود. با مردم می جوشید و هر کس به راحتی بر آن حضرت بار می یافت. او از جد گرامی و پدر بزرگوارش آموخته بود که نباید شخصیت مردم در برابر هیبت و جلال آنان شکسته شود. او طبق تعالیم عالیه اسلام خوش نداشت که نشسته باشد و دیگران به احترام او ایستاده، حتی اجازه نمی داد به احترام او از جا برخیزند.(23)
    برای اسلام کردن به او دست بر سینه نمی نهادند و تا کمر خم نمی شدند بلکه با صدای بلند سلام می کردند، حتی حضرتش به شیوه جد گرامی اش خود به سلام کردن پیشدستی می نمود. با کودکان و فقیران می نشست و از آنان دلجویی می کرد. روزی امام بر جمعی از فقیران گذشت که بر زمین نشسته و ذرات گوشت و استخوانهایی را که در دست داشتند پاک کرده می خوردند. هنگامی که امام را دیدند از او خواستند که با آنان هم غذا شود. امام بدون درنگ نشست و مشغول به خوردن شد و فرمود: خداوند متکبران را دوست نمی دارد. سپس از آنان خواست که با او به خانه اش روند، و به آنان غذا و لباس بخشید .
    روزی دیگر در مجلسی نشسته بود، هنگامی که خواست برخیزد و بیرون رود فقیری از راه رسید، امام به او خوش آمد گفت و به رویش لبخندی زد و فرمود:
    تو هنگامی نشستی که ما برخاسته و قصد رفتن داریم، آیا اجازه رفتن می دهی؟!....




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    6- بردباری و رحمت

    آن حضرت بسیار بردبار و نرمخو بود و آن را به دیگران نیز سفارش می کرد. در فرمان جنگی که برای ابن عباس نوشت چنین آمده است: با سربازان نرمخو باش، با روی باز و گشاده برخورد کن... هرگز خود به جنگ آغاز مکن، ولی اگر آنها جنگ را آغاز کردند تو از مبارزه شانه خالی مکن.
    داستان آن حضرت با مرد شامی معروف است که وی آنچه از بغض و کینه با آل علی داشت در حضور حضرتش بر زبان آورد، اما امام با تبسمی به او فرمود: ظاهراً غریب هستی، ما عذر تو را می پذیریم، مشکلت را برطرف می کنیم اگر بی پناهی پناهت می دهیم... آن مرد با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و پس از اقرار به امامت آن حضرت، گفت: تا به حال تو و پدرت مبغوض ترین افراد نزد من بودید و اینک محبوبترین خلایق در نظر من هستید....
    مردی به آن حضرت گزارش داد که فلانی در حق شما بسیار بدگویی می کند. فرمود:مرا به زحمت افکندی، اینک باید برای خودم و او استغفار کنم.
    پس از شهادت آن امام، مروان آن دشمن دیرینه در زیر تابوت او آمد و جنازه را بر دوش می کشید. امام حسین علیه السلام به او فرمود: دیروز خون به جگرش ریختی و امروز جنازه اش را بر دوش می کشی؟! مروان گفت: من این ارادت را به کسی ابراز می دارم که شکیبایی او با کوهها برابری می کرد.(24)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    7- یاریگری و سخاوت

    امام مجتبی علیه السلام دریای جود و بخشش و کانون مهر و عاطفه بود. فریادرس محرومان بود و یاور مستمندان، تا آنجا که او را کریم اهل بیت خوانده اند. چه بسا افرادی که هستی ساقط بودند و در سایه عنایات حضرتش به نوایی رسیدند. تاریخ از بخششهای کریمانه او داستانها به خاطر دارد.
    روایات می گوید: او سه بار همه اموال خود را در راه خدا قسمت کرد، حتی از دو جفت کفش و نعلین جفتی را خود برداشت و جفتی را در راه خدا داد.
    زمانی از کسی مزرعه ای را خریداری کرد و پول آن را تماماً پرداخت نمود، ولی بعدها خبر شد که فروشنده به خاطر نیازش آن را فروخته است. امام بدون پس گرفتن پول، مزرعه را دوباره در اختیار صاحب اولش گذاشت.
    روزی در مسجد دید که مردی دعا می کند و می گوید: خداوندا، هزار درهم به من عطا کن که مشکلم را برطرف سازم. امام او را به خانه برد، تفقد کرد و فرمود: ای مرد، حق ما را غصب کرده اند و اموال ما را به تاراج برده اند و چیزی از مال برای ما نگذاشته اند، اندک موجودی ما را بپذیر. آن گاه ده هزار و به روایتی پنجاه هزار درهم به او عطا کرد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    او در کار احسان هرگز خود را طلبکار نمی دانست و چشمداشت تشکر و سپاش نداشت بلکه خود را مدیون آنان می دانست که سبب شده اند حضرتش در صف اهل احسان قرار گیرد. او پیش از اظهار نیاز دیگران، همین که نیاز آنها را درک می کرد احسان می نمود و هرگز اجازه نمی داد عرق شرم بر جبین نیازمند بنشیند.
    زمانی سوار بر اسب زیبایی بود، به شاعری که قبلاً درباره او بد گفته بود برخورد نمود. وی گفت: چه اسب زیبایی! همین که امام علاقه او را به آن اسب دانست از آن پیاده شد و آن را به وی سپرد.
    روزی در اعتکاف و در حال طواف بود که مردی آمد و گفت: طلبکار مرا تهدید کرده و آبرویم در خطر است. امام طواف را قطع کرد و با او به نزد طلبکار به راه افتادند. ابن عباس گفت: گویا فراموش کرده اید که در اعتکاف به سر می برید (و نباید از مسجد بیرون روید)!
    امام فرمود: رفع حاجت مؤمن امری ضروری است و برابر با سالیان دراز عبادت پروردگار.
    گاه مالی را قرض می گرفت و در راه خدا زکات یا صدقه می داد، و از این رو در اثر بخشندگی فوق العاده، به هنگام مرگ دیونی داشت که بعدها ادا شد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    8- زهد و پارسایی

    زهد را اگر به معنای عدم دلبستگی به دنیا و امور دنیوی بدانیم، امام مجتبی علیه السلام از طلایه داران این صفت بود. او بر همه چیز دنیا برای خدا پشت پا زد و برای اجرای فرمان حق و حفظ خون مسلمانان و رعایت آزادی اجتماعی و سیاسی آنان، ریاست و حکومت چند روزه دنیا را پشت گوش افکند و هزاران تیر جانکاه از زخم زبان ها و اتهامها را به جان خرید.
    حضرتش هرگز دلبسته مال و ثروت نبود و اموال خود را بارها میان فقرا تقسیم کرد.
    با این صفت سر و وضعی مرتب و مناسب داشت، پاکیزه و آراسته بود، لباس خوب و جذاب می پوشید. تجمل افراطی نداشت ولی همان را که داشت به وضعی می آراست.
    آن حضرت مردی عفیف و پاکدامن بود. نمونه ای از آزمایشی که برای یوسف پیامبر علیه السلام پیش آمد برای او رخ داد و او پیروزمند و سرافراز از این آزمایش الهی بیرون آمد(25)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    9- دانش بیکران

    امام مجتبی از خاندانی است که علم آنان اکتسابی نیست بلکه موهبتی از جانب حق تعالی است. از این رو شرط سنی در آنان لحاظ نمی شود و هر گاه نیازمند به دانستن چیزی باشند از آن آگاه خواهند شد. داستانهایی از کودکی آن حضرت در اظهار علوم ثبت و ضبط است که این مختصر را گنجایش آنها نیست. خبر دادن از انگیزه آمدن اعرابی نزد پیامبر و شرح سفر او، پاسخ به مسائل قیصر روم، پاسخ به مسائل خضر، برخی از داوریها در حیات پدر، بحثهای گوناگون تفسیری و بیان مفاهیم اخلاقی (26)، تعلیم وضو در کودکی به پیرمرد، همه و همه نشانگر علم و آگاهی بی پایان او در کودکی و بزرگسالی است.
    در کودکی در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله حاضر می شد، آیاتی را که تازه نازل شده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردم می خواند می شنید و حفظ می کرد و به خانه آمده، برای مادر باز می گفت....
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حضور ذهن و حاضر جوابی از نشانه های بارز علم الهی آن حضرت بود. اینک چند نمونه:
    1) روزی معاویه از او خواست که منبر برود و با مردم سخن گوید، شاید در ضمن سخنرانی ضعف بیان او بر مردم آشکار شود و ارزش او را بکاهد. امام به منبر رفت و داد سخن بداد. و به معرفی شخصیت معنوی و الهی خود پرداخت، تا آنکه معاویه سراسیمه شد و گفت: ابا محمد، دست از این سخنان بدار، برای ما از خرما بگو! امام با حضور ذهن و علم وسیعی که داشت، سخن را برید و فرمود: باد در آن می دمد و بزرگش می کند، گرما آن را می پزد، و هوای خنک شب آن را سرد و خوش طعم می سازد. سپس بلافاصله به سخن گذشته خود ادامه داد و به معرفی خویش پرداخت.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi