یکی از مهم ترین سئوالاتی که در همین آغاز بحث باید مورد اشاره قرار گیرد، تعریفی است که از قانون ارائه می شود. این که قانون چیست و اصولا به چه دردی می خورد. البته همواره در باره موضوعاتی همچون “قانون” تعاریف متعددی ارائه شده و می شود و این مساله ریشه در نوع نگاه نظریه پردازان به موضوع و شرایط محیطی، اجتماعی و فرهنگی است که این افراد در آن زیسته اند. بر همین اساس هم دارای نظریات متعددی هستند.
قانون یکی از پیچیده ترین مقوله هایی است که بشر در طول زیست خویش بر روی کره خاکی با آن مواجه بوده است.در واقع ذیل عنوان قانون است که نظم معنی پیدا می کند و با این مهم می تواند با هم نوعان خویش ارتباط برقرار نماید.
جامعه شناسان قانون را مجموعه ای از قواعد والزامات کلی می دانند که به منظور ایجاد و استقرار نظم و امنیت و عدالت و تنظیم مناسبات اجتماعی وضع شده است و ضمانت های اجرای آن را نهاد و دستگاه سیاسی یک کشورتحت عنوان عام دولت(که در تحقیق پیش رو نظام جمهوری اسلامی ایران مدنظر قرار خواهد گرفت)برعهده گرفته است.( ر.ک جامعه شناسی نظم، مسعودچلبی،تهران،نشر نی،1375)
شاید فارغ از اختلاف بیانهای علمای حقوق بتوان قانون را در معنا چنین تعریف کرد: قانون وضعی، قاعدهای است مکتوب که توسط مقام صاحب صلاحیت برای تنظیم رفتار مردم در اجتماع تنظیم شده و نقض آن، مستوجب اعمال ضمانت های اجرایی توسط دولت است.( کاتوزیان، ناصر، مقدمه عمومی علم حقوق صفحه ۲۱۵ به بعد گرجی، ابوالقاسم، مقالات حقوقی ج ۲، صفحه ۲۷۳ به بعد)