رسیدن امام حسین به کربلا
آن بلا، کز انبیا و اولیا نزدیک شد - باز بر فرزند شاه اولیا نزدیک شد
تافتد، تنها میان دجله خون چاک چاک - تا رود سرها، به نوک نیزه ها نزدیک شد
تا شود، بی جرم در جنب فرات، از تیغ کین - دست عباس علی، از تن جدا نزدیک شد
تا علی اکبر شود، صد پاره در نزد پدر - تا ز خون، قاسم به کف بندد حنا نزدیک شد
تا کند در کربلا، از قتل فرزندان خویش - مصطفی پیراهن طاقت، قبا نزدیک شد
تا کند، گیسو پریشان، در بهشت جاودان - دختر خیرالبشر، خیرالنسا، نزدیک شد
تا بیفتد از هزار و نهصد و پنجاه زخم - بر زمین، جسم شهید کربلا، نزدیک شد
تا شود از تیغ و خنجر، شاه مظلومان حسین - باگلوی تشنه مذبوح از قفا، نزدیک شد
تا ز غل افکندن، اندر گردن زین العبا - غلغل افتد در حریم مصطفی، نزدیک شد
تا مه برج حیا، زینب میان قتلگاه - همزمان گردد، به شمر بی حیا نزدیک شد
تا شود، کلثوم بر جمازه عریان سوار - شر برهنه، در میان اشقیا نزدیک شد
تا به بزم ماتم سلطان مظلوم شوند - مصطفی گریان، خدا صاحب عزا نزدیک شد
هاتفی گفت: ای ذبیح الله ثانی، جهد کن - وعده قربانی راه خدا نزدیک شد