صفحه 15 از 89 نخستنخست ... 51112131415161718192565 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 886

موضوع: توحید در نهج البلاغه

  1. Top | #141

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و اما پاسخ آن حضرت (علیه السلام) از پرسش مردم، مانند پاسخ امام، از کسی که پرسیده بود: کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و أنتم أحق به؛ (در خطبه 160) چگونه قوم شما، شما را از خلافت باز داشتند با این که شما به این مقام (از دیگران) سزاوار ترید.
    و اما سخن آن حضرت (علیه السلام) با اهداف دیگر، مانند گفتار آن حضرت (علیه السلام) در مورد فرار مصلقه (در خطبه 44) و در مورد بی فایده بودن بیعت مروان با دستش (در خطبه 71)، و در راهنمایی آن حضرت (علیه السلام) برای عمر به این که شخصا به جنگ فارسیان و هم چنین رومیان نرود. (در خطبه 144)
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #142

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) تمام این موارد را در بخش اول آورده، زیرا آن گفتارها از قبیل خطبه ها و اوامر است. همان گونه که توصیه های آن حضرت (علیه السلام) را به لشکریانش نامه (11)، و وصیت های آن حضرت (علیه السلام) را در مورد چگونگی رفتار در اموالش (نامه 24).
    و وصیت آن حضرت (علیه السلام) را به حضرت امام حسن و امام حسین (علیه السلام)، - پس از ضربت خوردنش - نامه (47)، و وصیت آن حضرت (علیه السلام) را به فرزندش حسن (علیه السلام)، (نامه 31) و وصیت آن حضرت (علیه السلام) را به ابن عباس هنگامی که او را جانشین خود در بصره نمود نامه (76) و وصیت آن حضرت (علیه السلام) را به ابن عباس هنگامی که او را برای احتجاج با خوارج فرستاد (نامه 77) و مانند این ها را در بخش دوم آورده است، زیرا آن ها از قبیل نامه ها و پیام هاست. همان گونه که سخنان شگفت آور آن حضرت (علیه السلام) را در بخش سوم نقل کرده، زیرا آن ها از قبیل حکمت ها و آداب است. ولی با این همه گاهی هم او - سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) - از این قاعده قانون خارج می شود. به طور نمونه: بیانات آن حضرت (علیه السلام) را پیرامون تر غیب اصحابش به جنگ با دشمن در بخش دوم (وصیت 11 و 14) آورده با این که آن ها با بخش اول مناسب ترست. چنانچه گفتار دیگری از آن حضرت (علیه السلام) را در همین زمینه بر طبق اصل و قاعده در بخش نخست (گفتار 121) آورده است.
    امضاء

  4. Top | #143

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و از جمله این که گفتار آن حضرت (علیه السلام) را در رد ادعای انصار در سقیفه در بخش اول (گفتار 65) آورده با این که آن با بخش سوم مناسب ترست. چنانچه گفتار دیگر آن حضرت (علیه السلام) را درباره انصار مطابق اصل در بخش سوم (حکمت 190) نقل کرده است.
    و اما این که ادعیه آن حضرت (علیه السلام) را در هر سه بخش آورده، زیرا با هر سه تناسب دارد، اگر چه با بخش سوم سازگار ترست، زیرا موضوع این بخش گسترده ترست، که در بیان موضوع آن فرموده: (در این بخش نیز سخنان کوتاه آن حضرت (علیه السلام) در تمام زمینه ها و مناسب ها نقل می شود) بر خلاف موضوع دو بخش دیگر که چنین عمومیتی ندارد.




    امضاء

  5. Top | #144

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل گفتار (ابن ابی الحدید) و نقد آن

    در این جا ابن ابی الحدید گفتاری دارد که قابل خدشه است. او پس از نقل گفتار سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) که فرموده: (بخش نامه های برگزیده امیر المؤمنین (علیه السلام)) می گوید: مؤلف کتاب سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در این بخش مطالبی آورده که با بخش نخست مناسب ترست.
    مانند گفتار آن حضرت به شریح قاضی هنگامی که خانه خریده بود (نامه 3)، و گفتار آن حضرت به شریح بن هانی زمانی که او را فرمانده لشکر پیشرو خود به سوی شام گرداند. (نامه 56(197))
    مؤلف: ولی این اعتراض وارد نیست، اما راجع به گفتار امام به شریح قاضی، سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در عنوان آن گفته: از نامه های آن حضرت (علیه السلام) به شریح، و با این حال چگونه می توان آن را در بخش نخست (خطبه ها) قرار داد، و اگر هم به صورت نامه.
    امضاء

  6. Top | #145

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    هر چند به صورت قرار داد خرید خانه نبود، آوردن آن در بخش سوم مناسب تر بود، زیرا در زمینه حکمت ها و مواعظ است. و اما گفتار امام (علیه السلام) به شریح بن هانی، سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در عنوان آن فرموده: و من وصیلة له وصی بها شریح بن هانی؛ از وصایای آن حضرت به شریح بن هانی. و سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در ابتدای بخش دوم آورده: (و این بخش شامل می شود برگزیده هایی از عهدنامه های آن حضرت را به کارگزارنش و وصیئت هائی که به نزدیکان و یاران خود نموده است) و این مورد نیز از عهدنامه های آن حضرت به کارگزرانش بوده و یا از وصایای آن حضرت (علیه السلام) به اصحاب خویش. و البته مفاسد کم دقتی بسیار است.
    امضاء

  7. Top | #146

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نقل فرازهای مختلف در زمینه موضوع واحد

    و ربما جاء فی ما اختاره من ذلک فصول غیر متسقة، و محاسن کلم غیر منتظمة؛ بسا، در ضمن نقل سخنان برگزیده آن حضرت (علیه السلام) فصل های نامنظم و سخنان جالب غیر مرتبی را ایراد نموده ایم. یعنی احیانا در هر کدام از سه بخش فصل هایی آورده ام که ترتیب در آن ها رعایت نشده و گفتارهایی نقل کرده ام که در زمینه یک موضوع و یک مقصد نیست.
    لا أنی اورد النکت و اللمع، و لا اقصد التتالی و النسق؛ زیرا من نکته ها و سخنان تابناک آن حضرت (علیه السلام) را آورده، توجهی به پیوستگی و نظم میان آن ها نداشته ام. نکت جمع نکته، و اصل در نکت این است که با چوب یا وسیله دیگر بر زمین بزنی چنانچه اثر آن باقی ماند.
    لمع جمع لمعه و اصل در آن قطعه ای از گیاه است در میان گیاهان تر که به خشکی گراید.
    و اصل در نسق ترتیب و بر یک روش بودن است.
    امضاء

  8. Top | #147

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) اگر چه گاه فصل های نامرتب و فرازهای نامنظمی نقل می کند، ولی بر این عدم پیوستگی با آوردن لفظ منها، و منها، منه، و منه توجه می دهد به طور نمونه در عنوان (1) بخش اول گفته: منها فی ذکر الحج؛ قسمتی از این خطبه است راجع به حج. و در عنوان (2) آورده است: و منها یعنی آل النبی؛ قسمتی از این خطبه است درباره اهل بیت پیغمبر (علیه السلام). و در خطبه 81 و 82 لفظ و منها آورده است. و همچنین در خطبه فاتعظوا عباد الله (85)، و در خطبه اشباح (89)، و در خطبه فتبارک الله (92)، و در خطبه انظروا الی الدنیا (101)، و در خطبه الحمدلله الذی شرع الأسلام (104) و در خطبه ملاحم (138)، و در خطبه کل شی خاضع له (109)، و در خطبه أرسله داعیا الی الحق (116) و در و من کلام له فی ساعة الحرب (121) و در خطبه ملاحم بصره (102)، و در خطبه نخمده علی ما أخذ و أعطی (132) و در گفتار و انقادت له الدنیا و الآخرة (133)، و در کلام له فی معنی طلحة و الزبیر (135)، و در خطبه و أستعینه (149)، و در خطبه الحمدلله الدال علی وجوده (150) و در خطبه و ناظر قلب البیب (152)، و در کلام فی الملاحم (154) و در خطبهأرسله علی حین فتره (156)، و در خطبه امره قضاء و حکمة (158) در بعضی از آن ها یک بار و در بعضی دوبار و در بعضی سه بار یا بیشتر لفظ و منها را تکرار نموده است. و در بخش دوم در نامه 6 لفظ منه، و در 24 منها و در 27 منه، و در 45 و من هذا الکتاب، و رد 26 و منه بکار برده است.
    امضاء

  9. Top | #148

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و اما این که ابن ابی الحدید گفته مقصود سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) از این گفتار این است که او احیانا خطبه یا نامه ای نقل می کند و در آن فرازها و فصول مختلفی می آورد و بر همین اساس در موارد زیادی از شرح خود می گویید: این گفتار سید رضی برگزیده از فصل های مختلفی است... بعید به نظر می رسد و نهایت چیزی که در این باره از او دیده ام خلطی است که میان گفتار امام (علیه السلام) درباره خریت ناجی و یاران او که فرموده: ء أمنوا فقطنوا و نامه آن حضرت (علیه السلام) درباره ایشان که فرموده: فسجهم بخروجهم مرتکب شده است، ولی این در حقیقت خلط نیست، زیرا این دو مانند یک گفتارند. و اما اختلافی که احیانا بین نقل نهج البلاغه و مآخذ آن دیده می شود ظاهرا منشأ آن، اختلاف روایات است؛ مثلا این گفتار امام (علیه السلام) در خطبه 43 و لقد ضربت أنف هذا الأمر و عینه که سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در عنوان آن گفته: از سخنان آن حضرت (علیه السلام) پس از فرستادن جریر بن عبد الله بجلی به سوی معاویه، در مدارک آن یافتم که امام (علیه السلام) این گفتار را در ایام صفین فرموده است. و نیز در همین خطبه جمله انه قد کان علی الناس وال فأحدث أحداثا را یافتم که امام (علیه السلام) آن را در نامه اش به اهل مصر نوشته است، و همچنین موارد دیگری در اثنای کتاب بر آن ها آگاه خواهی شد.
    خلاصه این که سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) بیانات امام (علیه السلام) را پیرامون یک موضوع از اخبار مختلفی گرد آورده و یک جا نقل می کند؛ مثلا گفتار امام (علیه السلام) در خطبه 123 برگرفته از شش روایت است که همه در زمینه تشویق و ترغیب به جهاد می باشد، و هم چنین گفتار آن حضرت در خطبه 121 پیرامون حکمیت مأخوذ از سه روایت است.
    امضاء

  10. Top | #149

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امیر المؤمنین (علیه السلام) یگانه فرمانروای مطلق و زاهد بر حق

    و من عجائبه (علیه السلام) التی انفرد بها، و أمن المشارکة فیها ان کلامه (علیه السلام) الوارد فی الزهد، و المواعظ، والتذکیر، والزواجر، اذا تأمله المتال، و فکر فیه المتفکر، و خلع من قبله انه کلام مثله (علیه السلام) ممن عظم قدره، و نفذ امره و احاط بالرقاب ملکه لم یعترضه الشک فی انه کلام من لا حظ له فی غیر الزهادة، و لا شغل له بغیر العبادة؛ و از ویژگی های
    شگفت آور آن حضرت (علیه السلام) که به او اختصاص داشته، و کسی در این جهت با او مشارکت ندارد این است که سخنان آن حضرت پیرامون زهد و پارسایی و مواعظ، و یاد آوری از رستاخیز و حساب، و باز داشتن از کردار زشت، به گونه ای است که اگر کسی در آن ها تأمل و اندیشه کند و از قلب خود بیرون نماید که اینها سخنان شخصی همانند او بوده که قدر و منزلتش عظیم، فرمانش مطاع، و حکومتش گسترده بوده شک نخواهد کرد که اینها گفتار کسی است که هیچ بهره ای از زندگانی جز زهد و ترک ئنیا، و هیچ کاری جز عبادت پروردگار نداشته است.
    ثعالی از ابو سهل حمدونی والی ری که چند بیتی پیرامون زهد و پارسایی گفته اظهار شگفتی می کند، پس چگونه از بیانات تکان دهنده و حیرت آور آن حضرت در این زمینه تعجب ننماید.
    قد قبع فی کسر بیت، او انقطع فی صفح جبل، لا یسمع الا حسه، و لا یری الا نفسه؛ همچو زاهد و پارسایی که در کنج خانه خزیده، و یا به دامنه کوهی پناه برده جز نوای خود نشنود، جز خویشتن را نبیند.
    امضاء

  11. Top | #150

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اصل در قبع، قبع القنفذ است؛ یعنی: خارپشت در لاک خود فرو رفت. کسر - به کسر قاف - جانب و کناره خانه متصل به زمین... بیت: خیمه و خرگاه. انقطع: منقطع شد، جدا گشت.
    فی سفح این گونه در نسخه مصری آمده ولی صحیح الی سفح می باشد که در نسخه ابن ابی الحدید و ابن میثم و خطی آمده است. سفح: پایین. حس: صدای آهسته. و لا یری الا نفسه؛ جز خود کسی را نبیند بمانند سقراط حکیم، چنانچه در کتاب اخبار الحکماء قفطی آمده: سقراط به سقراط الحب معروف بوده، زیرا در تمام مدت زندگانی اش در میان سبوی بزرگی منزل گزیده و در هیچ خانه و اتاقی وارد نشده و خود را در میان عبایی پیچیده جز آن لباسی برای خود تهیه نکرده است، او را پادشاه زمانش به قتل رسانید بدان سبب که سقراط وی را از کارهای زشت و ناروایش باز می داشت. پادشاه به او گفت: تو برده من هستی. سقراط به او گفت: ولی تو برده برده من می باشی. پادشاه گفت: چگونه؟ گفت: زیرا من مالک شهوت خویشم و تو مملوک شهوتت، پس تو برده من هستی.(198)
    و لا یکاد یوقن بأنه کلام من ینغمس فی الحرب مصلتا سیفه فیقط الرقاب و یجدل الأبطال؛ و هیچ گاه باور نمی کند که اینها سخنان کسی است که در میدان نبرد شمشیر کشیده گردن ها را می زند، و شجاعان را به خاک می افکند.
    ینغمس غوطه ور می شود. مصلتا: شمشیر از غلاف بیرون کشیده. یقط: به پهنا می برد، مأخوذ از قط القلم: قلم را به پهنا برید، و گویند: فط البیطار الحافر: سم چارپا را تراشید و صاف کرد. یجدل: بر زمین می زند. أبطال جمیع بطل: شجاع.





    امضاء

صفحه 15 از 89 نخستنخست ... 51112131415161718192565 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi