صفحه 1 از 89 123451151 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 886

موضوع: توحید در نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض توحید در نهج البلاغه

    توحید در نهج البلاغه

    پیش گفتار


    حمد و سپاس بی پایان خداوندی را سزد که لباس هستی بر اندام ما بپوشانید، و به انواع نعمت ها متنعم گردانید، و اشرف پیامبران را برای هدایت ما برگزید، و برترین اوصیاء را برای رهبری امت اسلامی تعیین نمود، و با کردار شایسته و گفتار حکیمانه و بلیغ ایشان راه حق را آشکار ساخت، و صبغة الله را زیباترین صبغه قرار داد تا هلاکت و حیات انسان ها با بینه باشد: لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة(1).
    و درود و صلوات بی انتهای خدا بر آخرین رسولان، و صفوت آدمیان، و رحمت عالمیان حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بر اهل بیت طیبین و طاهرین آن بزرگوار (علیه السلام)، خاصه پسر عم و وصی او امیر المومنین و یعسوب الدین علی بن ابی طالب (علیه السلام) که حق و رستگاری بر محور وجود پاکش دائم در گردش است.
    باری، گفته ها و نوشته ها درباره کتاب ماندگار نهج البلاغه مولا امیر المومنین (علیه السلام) به اندازه ای فراوان و گسترده است که از حد شمارش و امکان احاطه بر آن ها بیرون است. در طول قرون متمادی، انسان های زیادی فراخور ادراک و استعدادشان در این باره سخن گفته و قلم زده و مطالب ارزشمند و آموزنده ای آورده اند که هر کدام به نوبه خود مفید و منشأ استفاده اند. اما به نظر می رسد که گویی آن همه توصیف و تعریف به سان ستودن مهر درخشان و ماه تابان است که هر چه بیان شود در حریم حسن یار خوار، و در کنار غمزه دلدار بی مقدار می نماید، چرا که واقعیت موصوف فراتر از اوصاف، و محدوده اوصاف فروتر از موصوف است، و جمال بی مثال ماه کنعان بی نیاز از وصف و اصفان.
    ولی با آن همه، ناگفته ها و نا نوشته ها در این زمینه بیش از گفته ها و نوشته هاست، بسا اسرار حکمت و رازهای نهفته که با پیشرفت علوم و فنون آشکار گشته و از درون و اثنای این گنجینه بی مانند استفاده و استنباط گردد، زیرا محتویات این کتاب از سرچشمه زلال وحی و ارتباط با مبدأ هستی صادر شده و امیر المومنین (علیه السلام) اولین و برترین مصداق عترت طاهرین است که با قرآن قرین و پیوندشان تا قیام قیامت ناگسستنی است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
    انا مدینة العلم و علی بابها، فمن اراد المدینة و الحکمة فلیأتها من بابها(2)؛
    منم شهر علم و علی درب آن، پس هر که اراده شهر علم و حکمت کند، باید از در آن بیاید.
    و خودش هم بارها می فرمود:
    ایها الناس، سلونی قبل ان تفقدونی، فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الأرض(3)؛
    ای مردم بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید، که من به راه های آسمان داناتر از راه های زمین هستم.
    و نهج البلاغه که مشتمل بر بسیاری از بیانات آن حضرت (علیه السلام) است، دریای بیکرانی از معارف الهی است نهایت و پایانی ندارد.
    این کتاب مجموعه اسرارآمیزی است که چه بسیار انسان های متفکر و بزرگ را در برابر عظمتش به خضوع و اقرار به عجز و ناتوانی واداشته است. ابن ابی الحدید معتزلی، دانشمند آشنای با نهج البلاغه در شرح مبسوطی که بر این کتاب نگاشته، بارها به هنگام تفسیر بعضی از فرازهای معجز گونه آن دچار اضطراب شده و اظهار شگفتی و درماندگی می نماید.
    او در مقدمه کتابش هم درباره امیر المومنین (علیه السلام) مکرر چنین تعبیر می آورد: ما أقول فی رجل...؛ چه گویم درباره انسانی که چنین و چنان بود.
    و ستایش گر امروز نهج البلاغه نیز همان می گوید که ابن ابی الحدید و امثال او در طول قرن ها گفته اند و ستایش گر فردایش هم بدین گونه خواهد بود؛ چرا که کلام و پیام نهج البلاغه عین صواب، محض حکمت و حجت قطعی بر مردم است و بر همه لازم می کند که با دقت در آن بنگرد و آموزه هایش را حد امکان فرا گرفته، سرلوحه برنامه زندگی خود قرار دهند، که سلامت و عزت فرد و جامعه، و سعادت دنیا و آخرت انسان ها در گرو عمل به راهنمایی ها و دستورهای نشئت گرفته از منابع وحی و معادن حکمت است و جهان تشنه ارشادها و رهبری های رهبران الهی است و نهج البلاغه پس از قرآن کریم، بارزترین و شیواترین آن منابع و گل سر سبد آن هاست.
    این کتاب بزرگ به خاطر اهمیت و جایگاه منیعش، از ابتدای تألیف تا کنون همواره مورد توجه و عنایت خاص متفکران و صاحب نظران اسلامی و حتی غیر اسلامی بوده و هر کدام موافق فکر و تواناییشان در این میدان گسترده قدم نهاده اند؛ گروهی با نوشتن شرح و عده ای هم کارها و پژوهش های دیگر.
    از جمله کسانی که در این عرصه وارد شده، علامه بزرگوار و محقق عالی مقدار آیة الله حاج شیخ محمد تقی شیخ شوشتری (قدس سره) که شرحی جامع به زبان عربی و به صورت موضوعی به نام بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه بر آن نگاشته که در شصت فصل تهیه و تنظیم شده و در چهارده مجلد به چاپ رسیده و در اختیار اهل فضل و مشتاقان معارف ناب نهج البلاغه قرار گرفته است.

    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کتاب حاضر

    اینک خدا را شاکر و سپاس گذارم که مجلد اول ترجمه فارسی این شرح شامل مقدمه و فصل اول راجع به توحید، چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد. امید است این خدمت ناچیز مقبول درگاه خدای سبحان و مولی الموالی امیر مؤمنان (علیه السلام) واقع شده و همه ما مشمول الطاف و عنایات پروردگار متعادل و برگزیدگان پاک و مطهر او در هر دو سرا باشیم.
    در این اثر سعی شده که مطالب کتاب به فارسی ساده و روان با حفظ امانت ترجمه شده، جز در مواردی که ناچار به استفاده از اصطلاحات خاص خود بوده است، و در همین راستا و به منظور تکمیل فایده، عناوین مطالب از مترجم افزوده گردید.
    روش مؤلف بزرگوار در این شرح بدین گونه است که ابتدا متن مورد نظر را از نهج البلاغه نقل و آن گاه سند آن را در حد امکان بررسی می نماید. سپس به شرح تفصیلی واژه ها و جملات متن پرداخته، نخست در صورت اختلاف نسخه های نهج البلاغه، نسخه صحیح و یا تعبیر صحیح را مشخص می کند و نیز به اختلاف و کم و زیادهای مآخذ اشاره می نماید. پس از آن، واژه ها و فرازها را از جهت ادبی مورد بحث و کنکاش قرار می دهد و احیانا به نقل گفته های دیگر شارحان و نقد آن ها می پردازد. آن گاه به مقتضای حال و مقام، از آیات قرآن و احادیث اهل بیت (علیه السلام) و فرازهای تاریخی و نکات آموزنده و مطالب متنوع مناسب استفاده نموده، محتوای کلام امام (علیه السلام) را به نحو شایسته روشن و فایده را تمام و خواننده را از سر چشمه زلال معارف شیرین و مواعظ دل نشین و خطابه های آتشین نهج البلاغه سیراب و از حکمت های گفتار گهر بار آن بزرگوار، کامیاب می گرداند.
    وجود چنین مزایا و ویژگی هایی در این شرح، خصوصا موضوعی بودن آن، موجب گشته که آن را در زمره بهترین شرح های نهج البلاغه، که به زبان عربی نگاشته شده، در آورده و از جهاتی کم نظیر و یا بی نظیر گرداند.




    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قصیده استاد شهیدی در تمجید از بهج الصباغه

    مرحوم استاد دکتر سید جعفر شهیدی (قدس سره) درباره این شرح می گوید:
    وقتی که مجلد چهاردهم بهج الصباغه به دستم رسید، آن چنان زیر سیطره شخصیت علمی و فعال او (مؤلف کتاب) واقع شدم، که سطری چند به عربی به قلم آوردم - چون تألیفات ایشان به عربی است - و با این که نه شاعرم و نه ادعای شاعری کرده و می کنم، چند بیتی بر ساختم و برای ایشان نوشتم و چون داوران وزارت ارشاد اسلامی یکی از کتاب های ایشان را مستحق جایزه دانستند، آن شعرها را برای مجله نشر دانش فرستادم و در شماره دوم سال چهارم آن چاپ شد:

    مع الفخر عش و انشر لوی المجد رافعا - فمثلک أحری أن یعیش ممجدا
    شرحت لنا نهج البلاغة وافیا - و أوضحت ما کنا نراه معقدا
    و أبدیت فی بهج الصباغة معجزا - فصیرت صعب الأمر فیها ممهدا
    بنیت بها صرحا مع الفخر عالیا - سیبقی علی کر الزمان مشیدا
    فراعیک عین الله عن کل آفة - و حظلک منه العیش رغدا مؤیدا

    با افتخار زندگی کن و پرچم مجد و شرافت را بالا ببر، که همچون تویی سزاوار است این که با مجد و عظمت زندگی کند... . نهج البلاغه را برای ما شرحی جامع نمودی، و آن چه را که در نظر ما پیچیده و مشکل بود، روشن و آشکار ساختی. در کتاب بهج الصباغه کاری معجز آسا به نمایش گذاشتی، و دشواری پژوهش در آن را آسان کردی. با نگاشتن این شرح کاخی بلند از افتخار بنا نهادی که با گذشت زمان هم چنان استوار باقی خواهد ماند. خدا تو را هر گزندی نگهدار باد، و از لطف خویش زندگانی خوش و آسوده نصیب تو گرداند.(4)




    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نگاهی بر زندگان علامه شوشتری (قدس سره)


    جناب آقای دکتر محمد علی شیخ، فرزند مؤلف در این باره چنین می نویسد:
    در شهر شوشتر فقیهی دانشمند و محققی وارسته، منقطع از علایق و زخارف دنیا و متوجه خدای تعالی زندگی می کند که عمر گرانمایه خود را در راه ارشاد مردم و نشر معارف اسلامی سپری کرده است.
    معظم له در سال 1320 ه. ق در شهر نجف اشرف متولد و تا هفت سالگی در آن دیار مقدس به سر برد. هنگامی که پدرش علامه حاج شیخ محمد کاظم شوشتری تحصیلات نهایی خود را در آن حوزه بزرگ به پایان رساند و به اخذ درجه اجتهاد نائل و به زادگاه خود شوشتر مراجعت نمود، پس از اندک زمانی والد این جانب با دایی و والده خود به پدر ملحق می شود و در شوشتر به یادگیری خواندن و نوشتن و قرآن کریم پرداخته و پس از اتمام این مرحله، به تحصیل علوم دینی با اشتیاق و علاقه وافر مشغول شده و از اساتید گران قدری همانند سید حسین نوری و سید محمد علی امام و سید علی اصغر حکیم استفاده نمود. دروس عالی خود را نیز در محضر علمای بزرگی همانند سید محمد تقی شیخ الاسلام و سید مهدی آل طیب و پدر بزرگوارش به اتمام رسانده و به درجه اجتهاد نائل می شود.
    ایشان در سال 1314 ه. ش به هنگام کشف حجاب اجباری که توسط رضاخان بر ملت ایران تحمیل گردید، همراه با خانواده خود از شوشتر مهاجرت و در شهر مقدس کربلا رحل اقامت می افکند و اشتغالات علمی خود را در عتبات عالیات با جدیت پیگیری نموده و موفق به اخذ اجازه روایی از ایشان می گردد.
    پس از عزل رضاخان در سال 1321 ه. ش به شوشتر مراجعت کرده و در آن دیار سکونت اختیار نموده به تدریس و تحقیق و ارشاد مردم و تألیف همت می گمارد.
    مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام الشیعه در ترجمه و شرح حال ایشان می نویسد:
    شیخ محمد تقی فرزند شیخ محمد کاظم فرزند شیخ محمد علی فرزند عالم شهیر شیخ جعفر شوشتری دانشمندی است مبرز که در سال 1320 ه. ق در نجف اشرف متولد و در آن جا با شوق و علاقه وافر به کسب علوم دینی که آن را از پدرانش و از جد اعلایش شیخ جعفر شوشتری که بی نیاز از توصیف است، پرداخته و با کوشش و تلاش از محضر علمای بزرگ کسب دانش نموده تا خود دانشمند توانا و محقق و دارای تألیف شده(5) (و بعضی از آثار قلمی ایشان را نام می برد)
    و سرانجام آن عالم وارسته پس از عمری تلاش و مجاهدت خستگی ناپذیر در روز نوزدهم ذی الحجة الحرام سال 1416 ه.ق، مطابق با 29 اردیبهشت ماه سال 1374 ه.ش دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت و پیکر پاکش در شوشتر در محوطه مزار سید محمد گلابی به خاک سپرده شد - تغمده الله برحمته و غفرانه - .
    در پایان یاد آوری می شود که چاپ دوم کتاب بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه توسط مؤسسه نهج البلاغه، تحقیق و استخراج منابع شده و انتشارات امیر کبیر نشر آن را بر عهده داشته که برای ایشان و هم چنین مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی) که در ابراز این اثر ما را مساعدت فرموده اند، توفیقات روز افزون در راه نشر و گسترش فرهنگ اسلامی و معارف دینی و مذهبی از خدای متعال مسئلت دارد. هم چنین بر خود لازم می دانم از همکاری های صمیمانه برادران محترم در مؤسسه فرهنگی علامه شیخ (قدس سره) جناب آقای دکتر شیخ، فرزند برومند مؤلف، و آقای حاج محمد علی فرهنگ و آقای حاج احمد ابن عباس که در هزینه چاپ این ترجمه مخلصانه اقدام نموده قدر دانی کنم، و برای ایشان توفیق بیش از پیش از خدای منان خواستارم.
    در خاتمه ثواب این ترجمه را به روح مطهر پدر بزرگوارم آیة الله حاج سید محمد موسوی جزایری (قدس سره) تقدیم می دارم.
    و السلام علیکم و رحمة الله
    سید علی محمد موسوی
    12 ربیع المولود 1429
    برابر با 1/1/ 1387






    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اهمیت و ارزش نهج البلاغه

    علمای اسلام از خاصه و عامه، اگر چه از همان دوران های نخستین اسلام در هر رشته و فنی کتاب ها تألیف نموده اند، ولی هیچ کدام کتابی همانند نهج البلاغه سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) پدید نیاورده است، زیرا اهمیت هر کتاب به مقدار فایده آن و ارزش هر تألیف به اندازه نفع و سودی است که برای مردم دارد.
    به راستی هیچ کتابی پس از قرآن مجید به قدر و منزلت این کتاب نمی رسد، چرا که نهج البلاغه در فصاحت و بلاغت و مشتمل بودن بر هر گونه پند و حکمت، تالی تلو کتاب خداست، و شاعر چه زیبا در وصف آن سروده:

    کتاب کأن الله رصع لفظه - بجوهر آیات الکتاب المنزل
    حوی حکما کالدر ینطق صادقا - فلا فرق الا أنه غیر منزل (6)

    کتابی است که گویی خدا واژه هایش را با گوهر آیات قرآن دانه نشان نموده است. کتابی مشتمل بر حکمت هایی هم چون در که به صداقت سخن می گوید، در حقیقت هیچ تفاوتی با قرآن ندارد؛ جز در این جهت که نازل شده نیست.
    در خبر ذعلب خواهد آمد(7) که او به هنگام شنیدن پاسخ امام از این سؤالش که پرسیده بود: آیا شما پروردگارت را دیده ای؟ بی هوش شده بر زمین افتاد، وقتی به هوش آمد گفت: به خدا سوگند هرگز مانند چنین جوابی نشنیده ام. در خطبه متقین هم می آید: وقتی همام وصف پرهیزکاران را از آن حضرت (علیه السلام) شنید چنان صیحه کشید که جان به جان آفرینش تسلیم کرد.(8)
    و در عنوان 11 از فصل جمل، 30 می آید که این گفتار اما (علیه السلام): ان الحق لایعرف بالرجال؛ حق با افراد شناخته نمی شود و نیز فرمایش آن حضرت (علیه السلام): أنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال؛ به محتوای گفتار بنگر نه به شخص گوینده، قابل قیمت گذاری نیستند.
    جاحظ گفته است: علمای ادب اتفاق کرده اند بر این که: هیچ گفتاری کوتاه تر، زیباتر، سودمندتر، تحریک کننده تر برای شکوفایی استعدادها، و آشکاری مهارت ها و هجوآمیزتر درباره کسی که فهمیدن را ترک و از فهماندن باز مانده از این گفتار علی نیافته اند: قیمة کل امری ما یحسنه؛ ارزش هر کس به اندازه کار آیی و تخصص اوست.
    خلیل گفته است: این گفتار امیر المومنین که: قیمة کل امری ما یحسنه برانگیزاننده ترین گفتار در فراگیری دانش است.(9)




    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تمجید سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) از بیانات امیر المومنین (علیه السلام)

    سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) در کتاب خصائص آورده است: این سخن امام (علیه السلام): کلمة حق یراد بها الباطل؛ سخن حقی است که از آن هدف و اراده باطل دارند، در رد گفتار خوارج که می گفتند:
    لا حکم الا لله حکمیت و حکومت مخصوص خداست، زیباترین تعبیری است که از چهره خوارج پرده برداشته آن گاه که آنان با قیافه های حق به جانب و شعارهای فریبنده ظاهر شده و افکار پلید خود را پنهان نمودند.(10)
    و نیز درباره این سخن امام (علیه السلام): لم یذهب من مالک ما و عضک؛ آن چه از مال تو در راه پند آموزیت صرف گردیده از دست رفته نیست، می گوید: سبحان الله! چه الفاظ این فراز کوتاه و در میدان حکمت و پند آموزی بلند مرتبه است.(11)
    و در همین کتاب ذیل این فرمایش آن حضرت: فلئن أمر الباطل لقدیما فعل؛ اگر باطل پیروز شود و حکومت کند از دیر زمان چنین بوده، می گوید: در این فراز جنبه هایی از زیبایی وجود دارد که تحسین ستایش گران به پایه آن نمی رسد، به راستی که بهره شگفتی ما از این سخن بیش از بهره خود پسندی از درک لطایف آن است. در این سخن علاوه بر وجهی که یاد کردیم ظرافت هایی از فصاحت است که نه زبانی قادر به بیان. و نه فکری به عمق آن ها پی می برد و نه آن چه را می گویم جز آنان که در فصاحت و فنون ادب تبحر و احاطه دارند می توانند بفهمند.(12)
    و در ذیل گفتار امام (علیه السلام): فان الغایة أمامکم...؛ قیامت در پیش روی شماست، آورده: این کلام امام (علیه السلام) پس از کلام خدا و رسول خدا با هر سخنی سنجیده شود بر آن برتری یابد و گوی سبقت بر باید، اما جمله: تخففوا تلحقوا؛ سبک بار شوید تا به کاروان پیشینیان بپیوندید، هیچ گفتاری کوتاه تر و پر محتواتر از آن شنیده نشده، چه کلمه ژرف و چه حکمت سیراب کننده ای است.(13)
    و در ذیل خطبه 28 فرموده: اگر گفتاری باشد که مردم را به زهد و پارسایی در دنیا و به عمل برای آخرت ملزم سازد حقا همین سخن است که می تواند رشته آرزوها را قطع و شعله های موعظه پذیری و دوری از گناه را در اندرون آدمی فروزان سازد.
    و در ذیل خطبه 8 آورده: هر گاه کسی در این گفتار امام (علیه السلام): من أبصر بها بصرته؛ کسی که به دنیا بنگرد بینایش کند، دقت نماید در آن معنایی عجیب و مقصودی دور می یابد که به نهایت آن نتواند رسید، و به عمق آن دست نتوان یافت، خصوص اگر این سخن امام (علیه السلام) در کنار آن قرار گیرد: و من أبصر الیها أعمته؛ و کسی که به سوی دنیا چشم دوزد او را کور کند. و در ذیل حکمت 150: و لا تکن ممن یرجو الآخرة بغیر عمل؛ از کسانی مباش که بدون عمل به آخرت امید داشته باشد، فرموده: اگر نبود در این کتاب جز این حکمت کافی بود به عنوان موعظه ای سودمند و حکمتی رسا و بصیرتی برای مبصر و عبرتی برای ناظر مفکر.
    هم چنین گفته های فراوان دیگر از اندیشوران در تجلیل و تمجید از سخنان گهر بار آن حضرت (علیه السلام)، که اگر جمع آوری شود کتاب (یا کتاب های) مستقل می شود. خداوند به گرد آورنده این اثر جاودان پاداش نیک دهد که چه بسیار انسان ها را از ابتدای تألیفش تا به امروز به راه راست هدایت نموده و چه بسیار انسان ها را که در آینده تا ابد هدایت خواهد نمود.
    به علاوه که این تألیف موجب اتقان و استحکام لغت و ادبیات عرب گردیده است. خداوند سعی اش را مشکور دارد، و بهترین پاداش را به او عطا فرماید.




    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تذکر نکاتی چند درباره نهج البلاغه

    ولی از آن جا که مؤلف کتاب (سید رضی (رحمه الله تعالی علیه)) بسیار آزمند نقل سخنان فصیح و زیبای منسوب به آن حضرت (علیه السلام) بوده احیانا در مواردی توجه پیدا نکرده که گاهی خصم درصدد حیله بر آمده و با آراستن و زیبا ساختن کلام خویش آن را به حضرتش نسبت می دهد، چنان چه این موضوع را در خطبه 163 می یابی که ما آن را در عنوان 24 از فصل 29 عثمان بررسی کرده ایم. و نیز در خطبه 223 که ما آن را در عنوان 26 از همان فصل شرح داده ایم. و هم در خطبه 88 که ما پیرامون آن در عنوان 8 از (فصل 30 بیعت امام (علیه السلام)) سخن گفته ایم، و در خطبه 5 که ما آن را در عنوان 3 از فصل 31 نقل و تحقیق کرده ایم. و نیز از آن جا که سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) تمام اهتمام و وجهه نظرش انتخاب فرازهای فصیح و بلیغ از سخنان آن حضرت (علیه السلام) بوده گاه به نقل مطلب ناتمامی از گفتار امام (علیه السلام) بسنده می کند، نظیر این جمله از آیه شریفه قرآن: لا تقربوا الصلاة بدون و أنتم سکاری(14) چنان چه این موضوع را در حکمت 467 ملاحضه می کنی که ما آن را در عنوان 27 از فصل 29 عثمان نقل و بررسی کرده ایم.
    و نیز از آن جا که مراجعه سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) تنها به کتاب ها و روایات عامه بوده گاهی مطلبی نقل می کند که روایات خاصه آن را تکذیب می کند، چنان چه این موضوع را در خطبه 56 مشاهده می کنی و ما آن را در عنوان 15 از فصل 9 پیش گویی های غیبی آن حضرت (علیه السلام) شرح کرده ایم.
    همان گونه که گاهی سخنی را که از دیگری است به آن حضرت (علیه السلام) نسبت می دهد.
    چنان چه این را در حکمت 289 می بینی که به اتفاق تمام روایات، آن از سخنان فرزندش امام حسن (علیه السلام) می باشد. و ما آن را در عنوان 15 از فصل 40 ایمان، نقل و بررسی کرده ایم. و نیز در حکمت 227 که به اتفاق روایات، امام (علیه السلام) آن را از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است، و ما آن را در عنوان 5 از همان فصل روشن ساخته ایم.
    و هم چنین احیانا مطلبی را به آن حضرت (علیه السلام) نسبت می دهد که بنا به نقل روایت وارده امام (علیه السلام) آن را در عالم خواب برای کسی فرموده، چنانچه این را در حکمت 406 می یابی و ما پیرامون آن در عنوان 25 از (فصل 60 مطالب گوناگون) سخن گفته ایم.
    و گاهی مطلبی را که امام (علیه السلام) در مناسبتی فرموده آن را به مناسبت دیگری نسبت می دهد چنان چه در نامه 62 آورده: و من کتاب له (علیه السلام) الی أهل مصر مع مالک الأشتر؛ نامه آن حضرت (علیه السلام) برای مصریان که آن را با مالک اشتر فرستاده است. با این که ثقفی در غارات و ابن قتیبه در خلفاء و کلینی در رسائل و ابن جریر طبری در مستر شد گفته اند که این خطبه ای از آن حضرت (علیه السلام) است در تحریص و تشویق به جهاد که به هنگام فتح مصر و کشته شدن محمد بن ابی بکر بیان فرموده است.(15)
    همان گونه که گاهی به علت کم دقتی و یا ناصحیح بودن نسخه مستندش کلمه ای را تحریف می کند، چنان چه در نامه 57 نقل می کند که آن حضرت (علیه السلام) فرموده: خرجت من حیی هذا با این که آن تحریف شده خرجت مخرجی هذا می باشد، و ما آن را در عنوان 7 از فصل 31، جمل نقل و بررسی کرده ایم. و در حکمت 371 آورده: و الشر جامع لمساوی العیوب، که آن محرف و البخل جامع لمساوی العیوب است، چنان چه خود مؤلف آن را به همین عبارت در حکمت 378 نقل کرده است.(16)
    و نیز در خطبه 62 آورده: و لا وقف به عجز عما خلق که ظاهرا محرف و لا وقف به عجز عمالم یخلق است و ما آن را در عنوان 5 از فصل 1، توحید نقل و بررسی کرده ایم.
    و در خطبه 48 نقل کرده: فلا عین من لم یره تنکره، و لا قلب من أثبته یبصره که محرف فلا قلب من لم یره ینکره، و لا عین من أثبته تبصره می باشد، و بعضی تعبیر دوم را لفظ روایت دانسته اند، و ما در عنوان 4 از فصل 1 توحید پیرامون آن بحث کرده ایم.




    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تاریخچه گردآوری سخنان آن حضرت (علیه السلام)

    پیش از سید رضی (رحمه الله تعالی علیه) عده ای از دانشمندان خطبه های آن حضرت را جمع آوری نموده که اسامی آنان در فهرست شیخ طوسی و فهرست نجاشی ذکر شده است، که از آن جمله است: ابراهیم بن اسحاق فزاری(17) و اسماعیل بن مهران،(18) و زید بن وهب(19) و عبدالعظیم حسنی(20) و مسعدة بن صدقه،(21) و مدائنی،(22) و عبدالعزیز جلودی،(23) و لی کتاب های ایشان به ما نرسیده است. به گمان قوی اولین کسی که در این باره کتاب نوشته حارث اعور است که از خواص اصحاب آن حضرت (علیه السلام) بوده، و امام (علیه السلام) به او فرموده: آگاه باش! هیچ بنده ای نیست که (در این دنیا) مرا دوست داشته مگر این که به هنگام مرگ و جدایی روح از بدن مرا می بیند آن گونه که خودش دارد، و هیچ بنده ای نیست که مرا دشمن داشته مگر این که به هنگام مرگ و جدایی روح از بدن مرا می بیند آن گونه که خوش ندارد، چنان چه این روایت را کشی(24) نقل کرده است.
    نیز آن حضرت (علیه السلام) به حارث فرمود: به تو مژده می دهم ای حارث! که تو مرا در وقت مرگ، و عبور از صراط، و در کنار حوض، و به هنگام مقاسمه می شناسی. حارث گفت: مقاسمه چیست؟ فرمود: تقسیم آتش که آن را به گونه ای صحیح (عادلانه) تقسیم می کنم، می گویم: این دوست من است او را رها کن، و این دشمن من است او را بگیر، چنان چه این خبر را شیخ مفید در امالی(25) و شیخ طوسی در امالی(26) نقل کرده اند و سید حمیری در اشعار معروف خود مضمون این دو خبر را به نظم آورده است:

    یا حار همدان من یمت یرنی - من مؤمن أو منافق قبلا

    شیخ کلینی (رحمه الله تعالی علیه) در کافی و شیخ صدوق (رحمه الله تعالی علیه) در توحید به اسناد خود از ابوالاسحاق سبیعی از حارث نقل کرده اند که گوید: روزی بعد از عصر امیر المومنین (علیه السلام) خطبه ای خواند که مردم را از خوش ستایی و بزرگداشتش خدای تعالی را خوش آمد، ابو اسحاق گوید: به حارث گفتم آن خطبه را حفظ کرده ای؟ گفت: آن را نوشته ام.
    - سبیعی گوید - پس حارث آن نوشته را برای ما املاء کرد.(27) و پس از حارث زید بن وهب که او نیز از اصحاب آن حضرت (علیه السلام) بوده است.




    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بررسی شرح های نهج البلاغه

    دانشمندان بسیاری، کتاب ارزشمند نهج البلاغه را شرح کرده اند، کسی که بخواهد بر آن ها اطلاع پیدا کند به کتاب الذریعه(28) مراجعه نماید. ولی مفصل ترین و متین ترین آن ها شرح ابن ابی الحدید، سپس شرح ابن میثم، و پس از آن شرح خوئی است. ولی هیچ کدام از آن ها شرح جامعی نیست. با این که شرح اخیر ناتمام است، زیرا تا خطبه 228 شرح کرده است.
    اما شرح راوندی که منهاج البراعه نام دارد بنا به گفته ابن طاووس در طرائف(29) تنها چند نسخه از آن در بعضی کتاب خانه ها موجود است. از جمله نسخه ای در کتاب خانه آستان قدس رضوی.
    هم چنین شرح ابوالحسن کیذری که ابن میثم از آن زیاد نقل می کند، از جمله در خطبه شقیقیه راجع به نامه مرد عراقی،(30) از این شرح هم تنها چند نسخه در بعض کتاب خانه ها موجود است، از جمله نسخه ای در کتاب خانه امیریه، این شرح به طوری که خود گفته جمعی است بین شرح راوندی و شرح بیهقی.(31)
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اما شرح ابن ابی الحدید: اگر چه خود مدعی است که شرحی تاریخی و ادبی است ولی دارای معایب و اشکالاتی است، از جمله این که در پاره ای موارد در نقل تاریخ چنان افراط می کند که منقولاتش را می توان یک کتاب تاریخ مستقل قرار داد، با این که می بایست به مقدار مناسب بسنده کند، و در بعض موارد هیچ نقل نمی کند. همان گونه که در نقل مطالب ادبی دچار افراط و تفریط می شود، بلکه در بسیاری جاها مطالبی می آورد که ارتباطی با موضوع بحث ندارد، چنان چه در شرح گفتار امام (علیه السلام) در خبر دادن از امر خوارج که فرموده: کلا و الله انهم نطف فی أصلاب الرجال و قرارت النساء(32)؛ نه، به خدا سوگند هرگز، آنان نطفه هایی در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود، پیش آمده است. و گاهی هم از بیان مطلبی در جای مناسبش غفلت ورزیده آن را در جای دیگر نقل می کند چنان چه در شرح گفتار آن حضرت (علیه السلام): رب عالم قتله جهله، و معه علمه لا ینفعه(33)؛ چه بسا دانشمندی که جهلش او را بکشد در حالی که عملش با او بوده به حالش سودی نمی دهد رخ داده است.
    امضاء

صفحه 1 از 89 123451151 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi