توحید در نهج البلاغه
پیش گفتار
حمد و سپاس بی پایان خداوندی را سزد که لباس هستی بر اندام ما بپوشانید، و به انواع نعمت ها متنعم گردانید، و اشرف پیامبران را برای هدایت ما برگزید، و برترین اوصیاء را برای رهبری امت اسلامی تعیین نمود، و با کردار شایسته و گفتار حکیمانه و بلیغ ایشان راه حق را آشکار ساخت، و صبغة الله را زیباترین صبغه قرار داد تا هلاکت و حیات انسان ها با بینه باشد: لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة(1).
و درود و صلوات بی انتهای خدا بر آخرین رسولان، و صفوت آدمیان، و رحمت عالمیان حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بر اهل بیت طیبین و طاهرین آن بزرگوار (علیه السلام)، خاصه پسر عم و وصی او امیر المومنین و یعسوب الدین علی بن ابی طالب (علیه السلام) که حق و رستگاری بر محور وجود پاکش دائم در گردش است.
باری، گفته ها و نوشته ها درباره کتاب ماندگار نهج البلاغه مولا امیر المومنین (علیه السلام) به اندازه ای فراوان و گسترده است که از حد شمارش و امکان احاطه بر آن ها بیرون است. در طول قرون متمادی، انسان های زیادی فراخور ادراک و استعدادشان در این باره سخن گفته و قلم زده و مطالب ارزشمند و آموزنده ای آورده اند که هر کدام به نوبه خود مفید و منشأ استفاده اند. اما به نظر می رسد که گویی آن همه توصیف و تعریف به سان ستودن مهر درخشان و ماه تابان است که هر چه بیان شود در حریم حسن یار خوار، و در کنار غمزه دلدار بی مقدار می نماید، چرا که واقعیت موصوف فراتر از اوصاف، و محدوده اوصاف فروتر از موصوف است، و جمال بی مثال ماه کنعان بی نیاز از وصف و اصفان.
ولی با آن همه، ناگفته ها و نا نوشته ها در این زمینه بیش از گفته ها و نوشته هاست، بسا اسرار حکمت و رازهای نهفته که با پیشرفت علوم و فنون آشکار گشته و از درون و اثنای این گنجینه بی مانند استفاده و استنباط گردد، زیرا محتویات این کتاب از سرچشمه زلال وحی و ارتباط با مبدأ هستی صادر شده و امیر المومنین (علیه السلام) اولین و برترین مصداق عترت طاهرین است که با قرآن قرین و پیوندشان تا قیام قیامت ناگسستنی است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
انا مدینة العلم و علی بابها، فمن اراد المدینة و الحکمة فلیأتها من بابها(2)؛
منم شهر علم و علی درب آن، پس هر که اراده شهر علم و حکمت کند، باید از در آن بیاید.
و خودش هم بارها می فرمود:
ایها الناس، سلونی قبل ان تفقدونی، فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الأرض(3)؛
ای مردم بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید، که من به راه های آسمان داناتر از راه های زمین هستم.
و نهج البلاغه که مشتمل بر بسیاری از بیانات آن حضرت (علیه السلام) است، دریای بیکرانی از معارف الهی است نهایت و پایانی ندارد.
این کتاب مجموعه اسرارآمیزی است که چه بسیار انسان های متفکر و بزرگ را در برابر عظمتش به خضوع و اقرار به عجز و ناتوانی واداشته است. ابن ابی الحدید معتزلی، دانشمند آشنای با نهج البلاغه در شرح مبسوطی که بر این کتاب نگاشته، بارها به هنگام تفسیر بعضی از فرازهای معجز گونه آن دچار اضطراب شده و اظهار شگفتی و درماندگی می نماید.
او در مقدمه کتابش هم درباره امیر المومنین (علیه السلام) مکرر چنین تعبیر می آورد: ما أقول فی رجل...؛ چه گویم درباره انسانی که چنین و چنان بود.
و ستایش گر امروز نهج البلاغه نیز همان می گوید که ابن ابی الحدید و امثال او در طول قرن ها گفته اند و ستایش گر فردایش هم بدین گونه خواهد بود؛ چرا که کلام و پیام نهج البلاغه عین صواب، محض حکمت و حجت قطعی بر مردم است و بر همه لازم می کند که با دقت در آن بنگرد و آموزه هایش را حد امکان فرا گرفته، سرلوحه برنامه زندگی خود قرار دهند، که سلامت و عزت فرد و جامعه، و سعادت دنیا و آخرت انسان ها در گرو عمل به راهنمایی ها و دستورهای نشئت گرفته از منابع وحی و معادن حکمت است و جهان تشنه ارشادها و رهبری های رهبران الهی است و نهج البلاغه پس از قرآن کریم، بارزترین و شیواترین آن منابع و گل سر سبد آن هاست.
این کتاب بزرگ به خاطر اهمیت و جایگاه منیعش، از ابتدای تألیف تا کنون همواره مورد توجه و عنایت خاص متفکران و صاحب نظران اسلامی و حتی غیر اسلامی بوده و هر کدام موافق فکر و تواناییشان در این میدان گسترده قدم نهاده اند؛ گروهی با نوشتن شرح و عده ای هم کارها و پژوهش های دیگر.
از جمله کسانی که در این عرصه وارد شده، علامه بزرگوار و محقق عالی مقدار آیة الله حاج شیخ محمد تقی شیخ شوشتری (قدس سره) که شرحی جامع به زبان عربی و به صورت موضوعی به نام بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه بر آن نگاشته که در شصت فصل تهیه و تنظیم شده و در چهارده مجلد به چاپ رسیده و در اختیار اهل فضل و مشتاقان معارف ناب نهج البلاغه قرار گرفته است.