صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 75 , از مجموع 75

موضوع: سیاحت غرب

  1. Top | #71

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    طلب فرج و گشایش


    همه این رأی را پسندیدند، به جز ملائکه که سکوت نمودند. در این هنگام جمعی از لشکر آمدند که: بدون استعمال سیف و سنان (شمشیر و تیر) دل‌های ما خنک نمی‌شود.
    گفتم: بروید همه را اعلام کنید که در صف شوند، رو به طرف بیت المعمور که تعجیل ظهور را باید از خدا بخواهیم، تا دردهای ما به ظهور دوا شود. رأی اهل حلّ و عقد (صاحب‌نظران) بر این قرار گرفته است، و دعای فرج در آخر الزمان از افضل دعاها است.
    خودمان هم برخاستیم، رفتیم به جلوی صفوف ایستاده و دست‌های گدایی را بلند نموده و خواندیم: «اللَّهمّ عظم البلآء، وبرح الخفآء، وانکشف الغطآء، وضاقت الأرض ومُنعت السمآء(181)؛ خدایا! گرفتاری بزرگ و امور پنهانی آشکار شده و پرده بر کنار رفته و زمین بر ما تنگ آمد و آسمان رحمتش را از ما دریغ می‌دارد».
    و از «اراضی» دل‌های مؤمنین را اراده کردیم و از «سمآء» درگاه حضرت إله را قصد نمودیم، نسبت به مقصودی که داشتیم، چون در آن عالمی که ما بودیم، غیر از این نمی‌شد. «وإلیک یاربّ المشتکی وعلیک المعوّل فی الشدّة والرخآء. اللَّهمّ صلّ علی محمّدٍ وآل محمّد أُولی الأمر الّذین فرضت علینا طاعتهم، وعرّفتنا بذلک منزلتهم، ففرّج عنّا وعنهم فرجاً عاجلاً قریباً کلمح البصر، أو هو أقرب من ذلک. یا محمّد یا علیّ، یا علیّ یا محمّد! أُنصرانی فإنّکما ناصرای، واکفیانی فإنّکما کافیای. یا مولای یا صاحب الزمان! الغوث الغوث الغوث، العجل العجل العجل، الوفآء الوفآء الوفآء(182)؛ ای پروردگار ما! تنها به تو شکوه می‌کنیم و در هر سختی و آسانی بر تو اعتماد داریم. خدایا! پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست، همان صاحبان فرمان (خداوند) که اطاعت از آنان را بر ما واجب کرده و بدین وسیله مقام آنان را به ما شناسانده ای، پس برای ما و آنان فرج و گشایش فوری، همانند چشم برهم زدن و یا نزدیک‌تر از آن عنایت فرما! ای محمّد و ای علی! ای علی و ای محمّد! مرا یاری نمایید که شما یاری دهنده من هستید و مرا کفایت نمایید که شما کفایت کننده من هستید. ای مولای ما، ای صاحب الزمان! به فریاد ما برس! به فریاد ما برس! به فریاد ما برس! خیلی سریع، خیلی سریع، خیلی سریع! به عهد خود وفا نما، وفا، وفا!».
    و ضمیمه نمودیم: «اللَّهمّ، أخرجنی من قبری مؤتزراً کفنی، شاهراً سیفی، مجرّداً قناتی، ملبّیاً دعوة الدّاعی فی الحاضر والبادی(183)؛ خداوندا! مرا از قبر بیرون آور در حالی که کفن به کمر بسته‌ام و با شمشیر کشیده و نیزه برافراشته دعوت کسی (امام زمان) را که (مردم را به سوی تو) فرا می‌خواند، لبّیک گویم».




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #72

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    صفوف را به حال دعا ترک نمودیم! و چند نفری به تلفن خانه که در لوح آنجا بود رفتیم، تا صور گفت و گوی ملأ اعلی را ببینیم و بشنویم و بدانیم که پیغمبر و علی و اولادش‌علیهم السلام در چه حالند؟ دیدیم که پیغمبر و علی و اهل بیت شان علیهم السلام نیز در صف شده‌اند و دست‌ها به دعای فرج بلند است و در عقب سر آنها صفوف انبیا و مرسلین و کرّوبین و ملائکه مقرّبین، همه به دعا ایستاده‌اند که حدّ و حصر ندارد. فهمیدیم کمیسیون شور ما و بالاخره اتّحاد آرای ما بر دعای فرج نیز به اشاره باطنی ملاء اعلا بوده که جنبش این سایه، از آن شاخ گل است.
    گفتم: البتّه در صفحه دنیا نیز تأثیر نموده، چون نظر نمودیم دیدیم که حضرت حجّت‌علیه السلام نیز با خواصّ اصحابش در سر کوهی دست به دعا بلند نموده‌اند و در شهرها و بلاد اسلامی، در مساجد و غیر آن، مجامع مؤمنین - کم و یا زیاد - منعقد شده، مشغول دعا و ختم «أَمَّنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ» (184)؛ یا چه کسی دعای شخص بیچاره و درمانده را اجابت می‌کند؟ هستند. در صحراها نیز حیوانات درّنده و چرنده و پرنده، جوخه جوخه، اجتماعاتی دارند و هر یک به زبان خود از طول انتظار فرج ناله می‌کنند.
    پس از دیدن این مناظر، امیدواری کلّی حاصل شد، به نیل مقصود و حصول فرج. به تلفنچی سفارش شد، چنانچه بشارتی رسید اطّلاع دهد. برگشتیم به نزد صفوف دعا، دیدیم حال انقلابی رخ داده، بعضی به حال گریه با لب‌های خشکیده دست به دعا برداشته و حیرت‌زده ایستاده‌اند و بعضی جامه بر تن چاک زده و بی‌خود افتاده‌اند. گفتم: برخیزید و هوشیار شوید! که امیدواری حاصل شد.
    سپس ما را به تلفن خانه خواستند. رفتیم، گوشی را گرفتم و شنیدم که از طرف دنیا و خانه کعبه صدای جان‌فزا و دلخراش امام زمان‌علیه السلام بلند است: «ألا یا أهل العالم! أنا الإمام المنتظر. ألا وإنّ جدّی الحسین قُتل عطشاناً؛ هان ای اهل جهانیان! من همان امام منتظر هستم. آگاه باشید که جدّم حسین‌علیه السلام با لب تشنه کشته شد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #73

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    پس از دیدن این مناظر، امیدواری کلّی حاصل شد، به نیل مقصود و حصول فرج. به تلفنچی سفارش شد، چنانچه بشارتی رسید اطّلاع دهد. برگشتیم به نزد صفوف دعا، دیدیم حال انقلابی رخ داده، بعضی به حال گریه با لب‌های خشکیده دست به دعا برداشته و حیرت‌زده ایستاده‌اند و بعضی جامه بر تن چاک زده و بی‌خود افتاده‌اند. گفتم: برخیزید و هوشیار شوید! که امیدواری حاصل شد.
    سپس ما را به تلفن خانه خواستند. رفتیم، گوشی را گرفتم و شنیدم که از طرف دنیا و خانه کعبه صدای جان‌فزا و دلخراش امام زمان‌علیه السلام بلند است: «ألا یا أهل العالم! أنا الإمام المنتظر. ألا وإنّ جدّی الحسین قُتل عطشاناً؛ هان ای اهل جهانیان! من همان امام منتظر هستم. آگاه باشید که جدّم حسین‌علیه السلام با لب تشنه کشته شد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #74

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    برگشتیم به اردوگاه و شنیدم که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هر کس دوست دارد که در رکاب فرزندم از دشمنان انتقام بگیرد، با همان شمشیرهای برهنه که در دست دارند رجعت کنند و سر از قبور خود برآرند که: «فقد جآء الحقّ وزهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقاً» (185)؛ هرآینه حقّ آمد و باطل نابود شد، همانا باطل نابود شدنی است.
    به گوش هوش ز هاتف نگر چه مژده رسید
    شب فراق گذشت و نسیم وصل دمید
    به بو تراب خبر آمد، ای غبار آلود!
    ظهور جان جهان شد، جهان همی آسود
    «وقد مضت جولة الباطل وطلعت دولة الحقّ؛ قطعاً دوره جولان باطل سپری شد و دوران ظهور دولت حقّ فرا رسید».



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #75

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    پی نوشت ها
    1) قریه خسرویه یا خروه در چهل کیلومتری شهر قوچان از بخش فاروج و دهستان مایوان است و 720 نفر جمعیت دارد.
    2)
    سوره ذاریات، آیه 56.
    3)
    سوره نمل، آیه 62.
    4)
    سوره غافر، آیه 60.
    5)
    نقل از جغرافیای تاریخی قوچان، صفحه 70.
    6)
    جغرافیای تاریخی قوچان، صفحه 79.
    7)
    اشاره است به احادیث متعدّد در این موضوع، از آن جمله در روایتی آمده: «کان رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله کثیراً ما یوصی أصحابه بذکر الموت، فیقول: «أکثروا ذکر الموت، فإنّه هادم اللذّات، حائل بینکم وبین الشهوات؛ رسول خداصلی الله علیه وآله بسیار اصحاب خود را به یاد کرد مرگ سفارش می‌نمود و می‌فرمود: بسیار از مرگ یاد کنید، زیرا یاد مرگ از بین برنده لذّت‌ها، و حائلی میان شما و تمایلات نفسانی می‌باشد». بحار: ج 6، ص 132، روایت 30.
    8)
    برزخ، که در لغت به معنای «حایلِ میان دو چیز» است، در اصطلاح قرآنی و روایی به عالم قبر که میان دنیا و آخرت قرار گرفته، گفته می‌شود. و اصل این اصطلاح از آیه 100 سوره مؤمنون، گرفته شده که می‌فرماید: «وَمِنْ وَرآئِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» و از پشت سر آنان، تا روزی که برانگیخته می‌شوند [قیامت] عالم دیگری حائل خواهد بود.
    9)
    اشاره به روایت معروف: «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا؛ مردم همه در خواب هستند، وقتی می‌میرند، بیدار می‌شوند». این حدیث از رسول اکرم و امیرالمؤمنین‌علیهما السلام نقل شده است. رجوع شود به بحار، ج 4، ص 42؛ و ج 6، ص 277؛ و ج 50، ص 134.
    10)
    سوره ق، آیه 22.
    11)
    اصول مطالبی که مؤلّف محترم از لحظه مرگ تا «آشنایی با هادی» ذکر نموده، از روایات متعدّدی که در ابواب احوال عالم برزخ در جوامع روایی مطرح است، اقتباس شده است. برای نمونه به دو روایت که از امیر المؤمنین‌علیه السلام نقل شده، بسنده و از ارجاع مکرّر به احادیث خودداری می‌کنیم:
    1.
    سوید بن غفلة می‌گوید که امیر المؤمنین‌علیه السلام فرمود: «هنگامی که انسان در آخرین روز از روزهای دنیا و اوّلین روز از روزهای آخرت قرار می‌گیرد، اموال و فرزندان و اعمال او در نظرش مجسّم می‌گردد. او رو به اموالش کرده می‌گوید: به خدا سوگند، من بسیار به تو علاقه‌مند و حریص بودم، اینک چه چیزی نزد تو دارم؟ مال می‌گوید: تنها کَفَنت را از من بگیر. آن‌گاه رو به فرزندانش نموده و می‌گوید: به خدا سوگند، من بسیار به شما محبّت داشتم و از شما حمایت می‌کردم، اینک چه چیزی نزد شما دارم؟ فرزندان می‌گویند: ما تنها تو را به سوی قبرت می‌بریم و در آن خاک می‌کنیم. آن‌گاه رو به عملش می‌کند و می‌گوید: به خدا سوگند، من نسبت به تو بسیار بی میل بودم و تو بسیار بر من سنگین و سخت بودی، اینک چه چیزی نزد تو دارم؟ عمل می‌گوید: من در قبر و نیز در روز محشر که زنده و محشور می‌شوی، همراه تو خواهم بود تا اینکه من و تو در نزد پروردگارت حضور پیدا کنیم».
    حضرت افزود: «اگر وی دوست خدا باشد، عمل او به صورت شخصی خوشبوتر و نیک منظر تر و آراسته تر از همه نزد او می‌آید و می‌گوید: بشارت باد تو را به راحتی و نعمت و بهشت نعیم [= از مراحل اعلای بهشت] و خوش آمدی! وی می‌گوید: تو کیستی؟ آن شخص پاسخ می‌دهد: من عمل صالح تو هستم که با تو از دنیا به سوی بهشت کوچ می‌کنم».
    آن‌گاه حضرت فرمود: «میّت، کسی که او را غسل می‌دهد می‌شناسد، و تشییع کنندگانش را سوگند می‌دهد که او را زودتر ببرند. وقتی در قبر گذاشته می‌شود، دو فرشته مخصوص قبر در حالی‌که موهای بدنشان به زمین کشیده می‌شود و با گام‌های شان زمین را می‌شکافند و صدایشان بسان آذرخش (رعد و برق) بلند غرّش، و چشم‌هایشان مانند برق گذر است، نزد او می‌آیند و به او می‌گویند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ وی گوید: پروردگارم خداوند، دینم اسلام و پیامبرم حضرت محمّدصلی الله علیه وآله است. آن‌گاه آن دو به وی می‌گویند: خداوند تو را در آنچه که دوست می‌داری و میپسندی استوار گرداند».
    و حضرت فرمود: «این است معنای فرمایش خداوند که می‌فرماید: «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالقَوْلِ الثّابِتِ فِی الحَیوةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ.»؛ خداوند، کسانی را که ایمان آورده‌اند با گفتار و اعتقاد ثابت در زندگانی دنیا و در آخرت استوار می‌گرداند. [سوره ابراهیم، آیه 27]. سپس آن دو فرشته به اندازه دید او قبرش را برای او وسیع می‌گردانند، بعد از قبر دری به بهشت برای او می‌گشایند، آن‌گاه به او می‌گویند: چشم روشن بخواب، بسان خواب جوانی که در ناز و نعمت باشد».
    آن‌گاه حضرت فرمود: «زیرا خداوند می‌فرماید: «أَصْحابُ الجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرّاً وَأَحْسَنُ مَقِیلاً»؛ در آن روز بهشتیان در بهترین جایگاه و نیکوترین استراحتگاه قرار دارند. [سوره فرقان، آیه 24].
    سپس حضرت فرمود: «واگر میّت دشمن خدا باشد، زشت‌ترین مخلوق خدا از لحاظ هیئت و منظر و بدبو ترین خلایق نزد او می‌آید و می‌گوید: بشارت باد تو را به غذای مهیّایی که آب داغ و سوخته شده با آتش جهنم است، او نیز کسی که او را غسل می‌دهد می‌شناسد و تشییع کنندگانش را سوگند می‌دهد که او را نگاه دارند. هنگامی که در قبر گذاشته می‌شود، دو [فرشته] امتحان کننده قبر نزد او آمده کفن را از تن او برکنار نموده، به او می‌گویند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ وی می‌گوید: نمی‌دانم. آن دو به وی می‌گویند: هرگز نمی‌فهمی و هدایت نمی‌گردی. آن‌گاه با پتکی که همراه خود دارند چنان بر سر او می‌کوبند که تمام جنبندگانی که خداوند عزّوجلّ آفریده - به جز جنّ و انس - از آن می‌هراسند. سپس از آنجا دری به سوی آتش جهنّم می‌گشایند، آن‌گاه به او می‌گویند: به بدترین حالت بخواب، به گونه‌ای که از فشار و تنگی در حالتی مانند سرخی شدید قرار دارد، چنان‌که مغزش از میان ناخن و گوشت او بیرون می‌آید. و خداوند تا روزی که او را مبعوث می‌کند (روز قیامت) مارها و عقرب‌ها و گزندگان زمین را بر او مسلّط می‌گرداند تا او را بگزند و او از بدی حالتی که در آن قرار دارد آرزو می‌کند قیامت برپا شود». اصول کافی، ج 3، ص 231، روایت 1؛ بحار، ج 6، ص 224، روایت 26.
    2.
    روایت شده که امام کاظم‌علیه السلام فرمود: در قبر به مؤمن گفته می‌شود: «پروردگارت کیست؟ پاسخ می‌دهد؟ خداوند. آن‌گاه به او گفته می‌شود: دینت چیست؟ پاسخ می‌دهد: اسلام. سپس به او گفته می‌شود: پیامبرت کیست؟ جواب می‌دهد: حضرت محمّدصلی الله علیه وآله. بعد به او گفته می‌شود: امامت کیست؟ و وی نام امامش را می‌برد. سپس به او گفته می‌شود: اینها را از کجا دانستی؟ پاسخ می‌دهد: «أمر هدانی اللَّه له و ثبّتنی علیه؛ خداوند مرا به این امر هدایت نموده و بر آن استوار و ثابت نگاه داشت». آن‌گاه به او گفته می‌شود: بخواب، خوابی که خواب آشفته‌ای در آن نمی‌بینی، بسان خواب عروس! سپس دری رو به بهشت برای او گشوده می‌شود و از نسیم و بوی خوش بهشت بر او وارد می‌شود. اینجاست که مؤمن می‌گوید: پروردگارا! در برپایی قیامت شتاب فرما، امید که من به سوی بستگان و اموالم برگردم.
    و در قبر به کافر (به ولایت اهل بیت‌علیهم السلام) گفته می‌شود: پروردگارت کیست؟ می‌گوید: خداوند. آن‌گاه به او گفته می‌شود: پیامبرت کیست؟ پاسخ می‌دهد: حضرت محمّدصلی الله علیه وآله. بعد گفته می‌شود: دینت چیست؟ جواب می‌دهد: اسلام. آن‌گاه به او گفته می‌شود: اینها را از کجا دانستی؟ وی می‌گوید: «سمعت النّاس یقولون، فقلته؛ شنیدم مردم چنین می‌گویند، من نیز آن را گفتم». اینجاست که آن دو [نکیر و منکر] با گرز چنان بر سر او می‌کوبند که اگر ثقلان (انس و جن) گرد هم آیند، طاقت آن را نخواهند داشت. سپس حضرت فرمود: «دراینجا کافر مانند سرب ذوب می‌شود، بعد آن‌دو [نکیر و منکر] روح اورا برمی‌گردانند و قلبش در میان دو تخته از آتش گذاشته می‌شود. اینجاست که کافر می‌گوید: پروردگارا! در برپایی قیامت تأخیر فرما!» کافی، ج 2، ص 238، روایت 11، و بحار، ج 6، ص 263، روایت 107.
    12)
    سوره هود، آیه 114.
    13)
    بخشی از قبر که مستحبّ است در زمین‌های سخت، در قسمت قبله قبر (در طول و عرض به اندازه جنازه، و در بلندی به قدری که انسان بتواند بنشیند) درست کنند و جنازه را در آنجا قرار دهند. رجوع شود به عروة الوثقی، ج 1، ص 230.
    14)
    سوره حجّ، آیه 2.
    15)
    سوره حشر، آیات 22 - 24.
    16)
    خواندن آیات آخر سوره حشر (از آیه 21 تا پایان سوره) در تعقیب نماز صبح مستحبّ است که گفته شود: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا القُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ، هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلّا هُوَ عالِمُ الغَیْبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ هُوَ المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ العَزِیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ، هُوَ اللَّهُ الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسْمآءُ الحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ». رجوع شود به مفتاح الفلاح شیخ بهایی‌1، ص 77.
    17)
    اشاره است به آیه 30 از سوره بقره که می‌فرماید: «وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلآئِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ»؛ هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی برای خود قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند، در حالی که ما با ستایش تو، تسبیح و تقدیس تو را به جا می‌آوریم؟!.
    18)
    سوره بقره، آیه 150.
    19)
    سوره انعام، آیه 79.
    20)
    همنوا می‌شدم.
    21)
    رجوع شود به روایت دوم که در آغاز کتاب در پاورقی ذکر شد.
    22)
    در اصطلاح منطق، عقیم به قیاسی گفته می‌شود که نتیجه درست نمی‌دهد. و مُنتِج قیاسی است که نتیجه درست می‌دهد.
    23)
    باید توجّه داشت که اعتبار علم منطق و موازین منطقی در جای خود ثابت شده است، چنان‌که صحّت استناد و احتجاج به عقل (که قواعد علم منطق از واضح‌ترین قواعد عقلی به شمار می‌رود و حکم عقل در تمام استدلال‌های آن جریان دارد) نیز در جای خود در علم اصول ثابت و در عرض قرآن و سنّت و اجماع از منابع استنباط احکام و دستورات اسلامی شمرده شده است. برای توضیح در هر دو زمینه به دو کتاب منطق و اصول فقه از سری کتاب‌های علوم اسلامی شهید مطهّری رجوع شود.
    بنابراین، امکان ندارد که انسان پس از مردن به جهت اِعمال قواعد منطقی و احتجاج به آنها مورد سؤال قرار بگیرد، بلکه این کوتاهی در استفاده از این قواعد و استناد نابجا به آنها و یا عدم عمل بر اساس آنهاست که پس از مرگ دامن‌گیر انسان شده و موجبات پشیمانی او را فراهم می‌آورد. أعاذنا اللَّه من‌شرور أنفسنا وسیّئآت أعمالنا.
    24)
    رجوع شود به کافی، ج 3، ص 131، روایت 4؛ و ص 238، روایت 9.
    25)
    اشاره به آیه 14 از سوره حجرات است، که می‌فرماید: «قالَتِ الأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤمِنُوا وَلکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَلَمّا یَدْخُلِ الإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ»؛ عرب‌های بادیه‌نشین گفتند: ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم، و هنوز ایمان در قلب شما وارد نشده است.
    26)
    اشاره به آیه 172 از سوره اعراف است که می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا … »؛ و [به خاطر بیاور] زمانی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را برگرفت و بر خویشتن گواه ساخت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟! و آنان گفتند: آری، گواهی می‌دهیم
    27)
    رجوع شود به روایت دوم که در آغاز کتاب در پاورقی ذکر شد.
    28)
    سوره بقره، آیه 2. برداشتی است از برخی روایات که از ائمّه‌علیهم السلام در ذیل آیه شریفه فوق وارد شده و لفظ «الکتاب» را به امیر المؤمنین‌علیه السلام و «المتّقین» را به شیعیان آن حضرت تأویل نموده و مجموعاً آیه را این‌گونه معنی فرموده‌اند: امیر مؤمنان‌علیه السلام که هیچ تردیدی در امامتش نیست، هدایت و روشنگری برای تقواپیشگان و شیعیانش می‌باشد». ر.ک به: بحار ج 2 ص 21؛ و ج 24 ص 351؛ و ج 35 ص 402.
    بنابراین امیر المؤمنین‌علیه السلام کلّ قرآن است، و رشته محبّت و ارتباط شیعیان با آن بزرگوار «هادی» هر یک از آنان، و در واقع جزئی از آن کلّ، و سوره‌ای از آن کتاب کامل است. در احادیث وارده از ائمّه، لفظ «العروة الوثقی» در آیه فوق به محبّت علی‌علیه السلام و یا مودّت همه اوصیای رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت‌علیهم السلام تأویل شده است. رجوع شود به بحار ج 24، ص 83 - 85؛ و ج 36، ص 16 و 310.
    بنابراین مودّت و محبّت شیعیان نسبت به آن بزرگواران دستگیره استوار و محکمی است که هیچ انفصال و گسست و جدایی ندارد، و همواره دستگیر آنهاست، و در عالم برزخ نیز به صورت مناسب آن عالم ظهور نموده و از آنان دست‌گیری و دادرسی می‌کند.
    29)
    سوره بقره، آیه 256.
    30)
    تقصیر: کوتاهی عمدی و آگاهانه. قصور: کوتاهی غیر عمدی و بدون آگاهی.
    31)
    سوره آل عمران، آیه 182؛ سوره انفال، آیه 51؛ سوره حجّ، آیه 10.
    32)
    سوره بقره، آیه 57؛ سوره اعراف، آیه 160؛ سوره توبه، آیه 70؛ سوره نحل، آیه 33 و 118؛ سوره عنکبوت، آیه 40؛ سوره روم، آیه 9.
    33)
    اشاره به روایت معروف که می‌فرماید: «الناس نیام، فإذا ماتوا انتبهوا؛ مردم در خوابند، وقتی می‌میرند از خواب بیدار می‌شوند». رجوع شود به بحار، ج 4، ص 42، روایت 18؛ و ج 50، ص 134، روایت 15؛ و ج 69، ص 306، روایت 27؛ و ج 73، ص 39، روایت 17.
    34)
    برای توضیح بیشتر درباره «ذوالقرنین» به آیات 83 تا 102 سوره کهف و نیز به توضیحات مفصّل علّامه طباطبایی‌قدس سره در ذیل این آیات در تفسیر المیزان، ج 13، ص 358 - 398 رجوع شود.
    35)
    بحار الانوار، ج 12، ص 205.
    36)
    سوره زمر، آیه 56.
    37)
    به نظر می‌رسد مقصود از «صادرات» اعمالی است که از اعضای انسان مانند دست و پا و غیره صادر می‌شود. و مقصود از «واردات» کارهایی که تحت تأثیر محیط، جامعه، دوستان و غیره از ناحیه گوش و چشم و بینی و دهان بر انسان وارد می‌شود.
    38)
    به نظر می‌رسد این مطالب از امثال روایت زیر برگرفته شده که امام صادق‌علیه السلام می‌فرماید: «ما أقلّ من یفلت من ضغطة القبر!؛ چه بسیار کم هستند افرادی که از فشار قبر رهایی می‌یابند». کافی، ج 3، ص 236، ح 2. ولی از این حدیث شریف تنها استفاده می‌شود که کمتر کسی از فشار قبر نجات پیدا می‌کند، نه اینکه هیچ کس از آن نجات پیدا نمی‌کند و همگان بدون استثنا فشار قبر خواهند دید.
    از سوی دیگر باز از امام صادق‌علیه السلام نقل شده است که می‌فرماید: «ما علی المؤمنین منها شی‌ء؛ مؤمنان به هیچ وجه فشار قبر نمی‌بینند». کافی ج 3، ص 130، ح 2. در روایاتی نیز به خصوص افرادی از مؤمنین ذکر شده‌اند که مسلّماً فشار قبر ندیده‌اند، از آن جمله اند: رقیّه دختر رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله، فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین‌علیهما السلام. و نیز در احادیثی اعمال خاصّی ذکر شده است که هر کس آنها را انجام دهد، و یا اوقاتی مخصوص یاد شده که اگر انسان در آن وقت از دنیا برود، از فشار قبر نجات پیدا می‌کند.
    از آن جمله است این موارد: الف. زیارت امام حسین‌علیه السلام. ب. چهار بار حجّ رفتن. ج. خواندن سوره یس و از دنیا رفتن در همان روزی که آن را قرائت نموده، و یا در شبی که در روزش آن را خوانده است. د. از دنیا رفتن و مردن از هنگام ظهر پنج‌شنبه تا ظهر روز جمعه و یا در کلّ روز جمعه. و … رجوع شود به بحار.
    39)
    اساساً این مضمون از روایت ذیل گرفته شده که از امام صادق‌علیه السلام نقل شده است: «أصول الکفر ثلاثة: الحرص والاستکبار والحسد؛ پایه‌های کفر سه چیز است: آز و طمع، خود بزرگ بینی و استکبار، و رشک و حسد». اصول کافی، ج 2، ص 289، روایت 1.
    40)
    در روایتی از امیر مؤمنان‌علیه السلام به این تعبیر آمده است: «حتّی أنّ دماغه یخرج من بین ظفره ولحمه؛ در اثر فشار قبر، مغز او از میان ناخن و گوشت او بیرون می‌آید». بحار، ج 6، ص 226.
    41)
    بحار الانوار، ج 7، ص 262.
    42)
    سوره اسراء، آیه 13.
    43)
    راوی از امام کاظم‌علیه السلام پرسید: آیا میّت به زیارت بستگانش می‌رود؟ حضرت فرمود: بلی. راوی گفت: چند وقت یک بار؟ فرمود: بسته به مقام و منزلتش در جمعه [و هر هفته] یک بار، و یا در هر ماه، و یا در هر سال یک بار. راوی گفت: به چه صورتی نزد آنان می‌رود؟ حضرت فرمود: «فی صورة طآئر لطیف؛ به صورت پرنده لطیف بر روی دیوارهای خانه می‌نشیند و بر آن اشراف پیدا می‌کند» اگر دید آنان به کار خیر مشغول هستند، شاد می‌گردد، و اگر دید به کار شرّ حوایج دنیوی خود مشغول هستند، محزون و غمگین می‌گردد. کافی، ج 3، ص 230، روایت 3؛ بحار الانوار، ج 6، ص 257، روایت 91؛ و ج 61، ص 52، روایت 39. لفظ «لطیف» اشاره به این است که میّت به همان صورت برزخی به دیدار بستگان خویش می‌رود، نه اینکه مثل پرنده محسوس در بیابد. واللَّه العالم.
    44)
    قوز: برآمدگی غیر طبیعی و خارج از حدّ استخوان فقرات. تعبیر فوق کنایه است از اینکه نخواستم گرفتاری ای بر گرفتاری آنان بیافزایم.
    45)
    استحباب قرائت سوره حمد و توحید (که البتّه در متن ذکری از دومی نشده است) به همین صورت در سر قبور، و یا به عنوان هدیه به مردگان در روایات وارد نشده است، ولی از باب استحباب مطلق خواندن قرآن، استحباب آن دو نیز ثابت است.
    46)
    سوره الرحمن، آیه 33.
    47)
    به نظر می‌رسد مطلب فوق، برداشتی است از روایت زیر که راوی می‌گوید: به امام صادق‌علیه السلام عرض کردم: من از شما شنیده‌ام که می‌فرمودید: تمام شیعیان هر کاره باشند در بهشت هستند. حضرت فرمود: راست گفته‌ام. به خدا سوگند! همه شما بهشتی هستید. عرض کردم: فدایت گردم! گناهان ما کبیره و بسیار است. فرمود: [درست است] در قیامت به شفاعت پیامبر و جانشینان پیامبر - علیهم السلام - که فرمان شان مُطاع است، همگی بهشتی خواهید بود، لیکن به خدا سوگند! من برای شما در برزخ هراس دارم. عرض کردم: برزخ چیست؟! فرمود: قبر، از هنگام مرگ تا روز قیامت. بحار، ج 6، ص 267. ح 116، به نقل از کافی.
    ولی بسیار روشن است که از امثال این روایت استفاده نمی‌شود که پیامبر اکرم و اهل بیت‌علیهم السلام پیش از قیامت و به اصطلاح مؤلّف محترم «آخر کار»، هیچ‌گونه شفاعت و دست‌گیری از شیعیان خود نخواهند کرد، بلکه استفاده می‌شود که شفاعت کلّی در قیامت خواهد بود. بر این پایه، این‌گونه روایات هیچ منافاتی با شفاعت آن بزرگوار از شیعیان خود پیش از قیامت ندارد، چنان‌که احادیث بسیار حاکی از شفاعت و یاری آنان به شیعیان می‌باشد، و ذکر آنها در این مختصر نمی‌گنجد.
    48)
    در احادیث متعدّدی پاداش عظیم دنیوی و اُخروی و معنوی برای زیارت امام حسین‌علیه السلام به خصوص با پای پیاده ذکر شده است، از آن جمله در ضمن نتایج اُخروی آن آمده است: «لا تری النار بعینک أبداً، ولا تراک ولا تطعمک أبداً؛ هرگز آتش [جهنّم، و یا تمام عذاب‌های برزخی و اُخروی] را نمی‌بینی و هرگز او تو را نمی‌بیند و نمی‌تواند تو را در کام خود بکشد». بحار، ج 101، ص 24.
    49)
    اعتقاد به «رجعت» و بازگشت برخی از مردگان به دنیا، از اعتقادات مختصّ شیعه است، و افزون بر پانصد روایت در رابطه با آن در ابواب گوناگون از ائمّه‌علیهم السلام نقل شده است. این احادیث مجموعاً در این معنی اتّفاق و تواتر دارند که سیر نظام دنیا به سوی آشکار شدن نشانه‌های حضرت حقّ سبحانه در جریان است، و وعده خداوند در آیات قرآن به اینکه حکومت زمین به دست صالحان سپرده خواهد شد، تحقق می‌یابد. رجوع کنید به: سوره انبیاء، آیه 105؛ سوره قصص، آیه 5 و 6؛ سوره نور، آیه 55).
    و پس از ظهور امام زمان‌علیه السلام عمر دنیا به پایان نمی‌رسد، بلکه باید صالحان به تمام معنی صالح، و فاجران به تمام معنی فاجر که از دنیا رفته‌اند، دوباره زنده شوند و به این دنیا بازگشته و رجعت نمایند، و مؤمنان کافران را از بین ببرند و دلشان تشفّی و تسلّی خاطر یابد، و حقّ به تمام معنی در تمام ابعاد جامعه گسترش، و آن‌گاه قیامت تحققّ پیدا کند. بنابراین، عمر دنیا در دیدگاه شیعه به سه بخش تقسیم می‌شود: پیش از ظهور، زمان ظهور، و رجعت. و چنان‌که اشاره شد، آیات قرآنی و روایات بسیار بر این حقیقت صحّه می‌گذارند، و دلیل منکرین استبعادی بیش نیست، و تأمّل در آیات 259 و 260 سوره بقره این‌گونه بعید شمردن ها را مرتفع می‌کند. برای توضیح بیشتر رجوع شود به: المیزان، ج 2، ص 106 - 109.
    50)
    از فرموده‌های رسول خداصلی الله علیه وآله می‌باشد. بحارالانوار، ج 1، ص 97، روایت 9 و ج 77، ص 61، روایت 3؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 369، روایت 5762. البتّه در هر سه مورد، جمله اوّل بعد از جمله دوم آمده است.
    51)
    بحار، ج 13، ص 427، ح 23، (از سفارش‌های حضرت لقمان علیه السلام به پسرش).
    52)
    به نظر می‌رسد این تعبیر از این آیه برگرفته شده که می‌فرماید: «وَقالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَاخْلَفْتُکُمْ، وَما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ، ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِی إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ»؛ (سوره ابراهیم، آیه 22) و هنگامی که امر [قیامت] به اراده حتمی خداوند تحقّق می‌یابد، شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده حقّ داد، و من به شما وعده دادم ولی خُلف وعده نمودم، و من هیچ تسلّطی بر شما نداشتم جز اینکه شما را فرا خواندم و شما دعوت مرا اجابت نمودید، پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را ملامت کنید، که نه من می‌توانم شما را یاری کنم، و نه شما می‌توانید به فریاد من برسید، من به آنچه شما به من در رابطه با آن شرکت ورزیدید، از قبل کفر ورزیده بودم.
    53)
    عقل هیولایی، نخستین مرتبه از مراحل چهارگانه عقل در نظر فلاسفه است، و مقصود از آن همان خالی بودن نفس انسان از تمام معقولات است و وجه این نام‌گذاری، شباهت آن به هیولای اُولی می‌باشد که از همه امور فعلی خالی است. برای توضیح بیشتر به نهایة الحکمة، ص 248 رجوع شود.
    54)
    سوره فتح، آیه 23.
    55)
    در روایت آمده است که رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود: «ما من إنسان [ما من آدمیّ] إلّا ومعه شیطان؛ هر انسانی، شیطانی ملازم و همراه خود دارد». بحار، ج 14، ص 44، و ج 63، ص 319.
    برداشت مؤلّف بر این روایت استوار است، ولی چنان‌که خود مؤلّف بزرگوار اشاره نمود، مقصود از این موجود، جهل و نادانی است که ملازم خلقت مادّی و بشری است. در روایت آمده: «وبناهم مبنیّة علی الجهل؛ و خداوند ساختار موجودات را بر جهل و نادانی بنا نهاد». بحار، ج 3، ص 15.
    56)
    برگرفته از آیه 36 - 38 سوره زخرف که می‌فرماید: «وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ، نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ، وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ. حَتّی إِذا جآءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ المَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ القَرِینُ»؛ و هر کس از یاد خداوند دادگستر روی گردان شود، شیطانی را بر او میگماریم و او همواره همراه او خواهد بود، و آنان را حتماً از راه [خدا] بازمی‌دارند، ولی گمان می‌کنند راه یافته‌اند. تا زمانی که در قیامت در نزد ما حاضر می‌شود، [به شیطان] می‌گوید: ای کاش میان من و تو به اندازه مشرق و مغرب فاصله بود، که چه بد همنشینی بودی!.
    57)
    بسیاری از فقها بر این هستند که اگر کسی اتّفاقاً از کنار نخلستان و یا باغ میوه و یا زراعتی عبور کند، طبق شرایطی می‌تواند از میوه آن باغ میل کند، به این حق در اصطلاح فقها حق المارّه گفته می‌شود. رجوع شود به جواهر الکلام، ج 24، ص 127 - 135.
    58)
    سوره بقره، آیه 173.
    59)
    رجوع شود به بحار الانوار، ج 70، ص 353.
    60)
    سوره زلزال، آیه 8.
    61)
    ضرب المثل است نظیر «از مکافات عمل غافل مشو».
    62)
    اصل روایت در اصول کافی (ج 2، ص 32) به این صورت آمده است: «لا یزنی الزّانی حین یزنی وهو مؤمن؛ زناکار در حال زنا مؤمن نیست». و نیز در اصول کافی ج 2، (ص 278 و 284 و 285) به این صورت آمده است: «لا یزنی الزانی وهو مؤمن؛ زناکار [در حال زنا] مؤمن نیست».
    63)
    سوره عبس، آیه 37.
    64)
    سوره یونس، آیه 10.
    65)
    سوره صافّات، آیه 61.
    66)
    اشاره است به مراتب نفس و روح انسان که در قرآن شریف نیز بدان اشاره رفته است: هرگاه نفس انسان همواره او را به بد فرمان دهد، به آن «نفس امّاره» گفته می‌شود؛ چنان‌که در سوره یوسف، آیه 53 آمده است: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ»؛ به راستی که نفس، بسیار بدفرما است.
    هرگاه نفس انسان پشیمان گردد و به ملامت و سرزنش خویش بپردازد و تصمیم بر جبران گناه داشته باشد، «نفس لوّامه» نامیده می‌شود، چنان‌که در سوره قیامت، آیه 2، آمده است: «لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ»؛ سوگند به نفس بسیار سرزنشگر.
    هرگاه نفس انسان کاملاً به سوی خداوند بازگشت نموده، حالت اطمینان و آرامش و سکینه را داشته باشد، «نفس مطمئنّه» نامیده می‌شود. در سوره فجر، آیات 27 - 30 آمده است: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»؛ ای نفس مطمئن و آرام! بازگرد به سوی پروردگارت در حالی که هم تو از او خشنود هستی و هم او از تو، پس در زمره بندگان خاص من و در بهشت [ویژه] من داخل شو.
    67)
    سوره واقعه، آیه 64.
    68)
    ضرب المثل عربی است و هنگامی گفته می‌شود که انسان خود اسباب از دست دادن چیزی را از خویشتن فراهم آورد و بعد از فوت فرصت در پی آن باشد.
    69)
    متن فوق مضمونی برگرفته از روایات متعدّدی است که از معصومین‌علیهم السلام وارد شده است، از آن جمله در روایتی از امام صادق‌علیه السلام آمده است: «من تواضع للَّه رفعه اللَّه، ومن تکبّر وضعه اللَّه؛ هر کس برای [رضای] خدا فروتنی کند، خداوند مقام او را بالا می‌برد؛ و هر کس تکبّر کند خداوند مقام او را پایین می‌آورد». بحار الانوار، ج 101، ص 109، روایت 17.
    70)
    سوره دخان، آیه 49.
    71)
    برای توضیح بیشتر در نتایج اخروی و معنوی افطاری دادن به روزه‌داران، رجوع شود به وسائل الشیعه، ج 1، ص 137، باب 3.
    72)
    سوره انفال، آیه 60.
    73)
    ضرب المثل عربی است، منوچهری می‌گوید:
    بر فراز همّت او نیست جای
    نیست آن سوتر ز عبادان دهی
    74)
    سوره انسان، آیه 19 - 20.
    75)
    سوره نور، آیه 35.
    76)
    در روایات متعدّد برای تأویل «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ» در آیه شریفه فوق، سه وجه ذکر شده است:
    الف. آل محمّدعلیهم السلام به ویژه امیر المؤمنین‌علیه السلام به اعتبار اینکه مصداق اعلا و اتمّ شجره مبارکه هستند. ب. حضرت ابراهیم‌علیه السلام به اعتبار اینکه آل محمّدعلیهم السلام از نسل آن بزرگوار، و او ریشه این شجره مبارکه است. ج. مؤمن کامل که مصداق نور الهی گردیده است. برای نمونه رجوع شود به بحار الانوار، ج 4، ص 15، روایت 4؛ و ص 17، روایت 5؛ و ص 18، روایت 6.
    77)
    سوره عبس، آیه 39.
    78)
    در روایات متعدد آمده است: «حبّ علیّ بن أبی طالب حسنة لا تضرّ معها سیّئة، وبغضه سیّئة لا تنفع معها حسنة». رجوع شود به: بحار الانوار، ج 39، ص 256، 266 و 304.
    79)
    در وسائل الشیعة، ج 27، ص 112، روایت 33352: «دعوا ما وافق القوم، فإنّ الرّشد فی خلافهم؛ هر روایتی را که موافق این گروه [= اهل تسنّن] است به کنار بگذارید و بدان عمل نکنید، زیرا رشد و راه یابی در مخالفت با آنان است».
    80)
    در دیوان حافظ تصحیح قدسی، غزل 502، ص 362 آمده است:
    هر چند آزمودم، از وی نبود سودم
    من جرّب المجرّب حلّت به النّدامة
    81)
    در روایتی از امام صادق‌علیه السلام آمده است: هرگاه امر مسرت بخشی برای رسول خداصلی الله علیه وآله پیش می‌آمد، می‌فرمود: «الحمد للَّه علی هذه النّعمة؛ سپاس خدا را به خاطر این نعمت». و هرگاه امر ناراحت کننده‌ای پیش می‌آمد، می‌فرمود: «الحمد للَّه علی کلّ حال؛ سپاس خدای را در هر حال» وسائل الشیعه، ج 3، ص 247، روایت 3535؛ و بحار الانوار، ج 71، ص 33، روایت 14.
    البته همین روایت در خود کتاب کافی که وسائل الشیعه و بحار الانوار از آن نقل کرده است، به این صورت آمده است: هرگاه امر مسرت بخش و خوشحال کننده‌ای برای رسول خداصلی الله علیه وآله پیش می‌آمد، می‌فرمود: «الحمد للَّه علی کلّ حال». اصول کافی، ج 2، ص 97، روایت 19.
    82)
    بحار الانوار، ج 75، ص 239.
    83)
    سوره زمر، آیه 53.
    84)
    سوره اعراف، آیه 56.
    85)
    ظاهراً اشاره است به حدیث ذیل، که در روایت آمده است، رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود: «لا یحلّ للمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث؛ برای مسلمان جایز نیست که بیش از سه روز از برادر [ایمانی]خود قطع ارتباط کند».
    86)
    در روایت آمده که امام صادق‌علیه السلام فرمود: «ما من رجل تمتّع ثمّ اغتسل إلّا خلق اللَّه من کلّ قطرة تقطر منه سبعین ملکاً یستغفرون له إلی یوم القیامة ویلعنون متجنّبها إلی أن تقوم السّاعة؛ هر مردی که متعه نموده غسل کند، از هر قطره آبی که به زمین می‌ریزد، خداوند هفتاد فرشته می‌آفریند که تا روز قیامت برای او تسبیح می‌گویند، و بر کسانی که از متعه اجتناب می‌کنند [و آن را حرام می‌شمارند] لعنت می‌فرستند». بحار، ج 103، ص 307، روایت 22.
    87)
    اگر عُمَر از متعه و ازدواج موقّت جلوگیری نمی‌کرد، جز افراد بسیار شقاوت‌مند کسی مرتکب زنا نمی‌شد. در جوامع روایی به این تعابیر از امیر المؤمنین‌علیه السلام نقل شده: «لولا ما نهی عنها عُمر ما زنی إلّا شقیّ» وسائل، ج 21، ص 11؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 483 و 482؛ الغدیر، ج 6، ص 206 به نقل از منابع متعدّد اهل سنّت. «کان علیّ‌علیه السلام یقول: «لولا ما سبقنی به بنی‌الخطّاب ما زنی إلّا شقیّ». کافی، ج 5، ص 448؛ تهذیب، ج 7، ص 250.
    علّامه مجلسی‌رحمه الله به این تعبیر نقل کرده: «لعن اللَّه ابن خطّاب! فلولاه ما زنی إلّا شقیّ أو شقیّة». بحار الانوار، ج 53، ص 31؛ و ج 103 ص 305، علّامه امینی‌رحمه الله، در کتاب گران‌قدر الغدیر از منابع متعدّد اهل سنّت آورده که: «متعه در زمان رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله حلال بوده و عمر او را حرام کرد و برای متعه کننده، حکم رجم معیّن کرد، اگر عمر او را حرام نمی‌کرد، کسی مرتکب زنا نمی‌شد». الغدیر ج 6، ص 205 - 240.
    همچنین از عدّه زیادی از بزرگان و علمای اهل سنّت نام برده که با توجّه به تحریم عمر، آنان قائل به جواز متعه بوده‌اند. الغدیر، ج 6، ص 220 و ج 3، ص 332. ابن حجر عسقلانی و ذهبی که از علمای بزرگ علم رجال اهل سنّت به شمار می‌روند آورده‌اند: ابن جریح (از محدّثان نامی اهل سنّت) حدود نود زن متعه ای داشته است. تهذیب التهذیب ج 6، ص 406؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 659.
    88)
    در روایتی از امام صادق‌علیه السلام از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله آمده است: «من تزوّج، فقد أحرز نصف دینه، فلیتّقِ اللَّه فی النصف الآخر؛ هر کس ازدواج کند، قطعاً نصف دین خود را حفظ کرده است و برای حفظ نصف دیگر باید تقوای خدا را پیشه کند». کافی، ج 5، ص 328.
    89)
    سوره بقره، آیه 187.
    90)
    سوره مؤمنون، آیه 108.
    91)
    سوره سجده، آیه 12.
    92)
    به نظر می‌رسد که در متن اصلی به جای «المخرّم» عبارت «المخترِم» بوده است، زیرا در روایات آمده که امام زین العابدین و امام باقر علیهما السلام وقتی جنازه‌ای را در حال تشییع می‌دیدند، می‌فرمودند: «الحمد للَّه الّذی لم یجعلنی من السّواد المخترِم؛ سپاس خدا را که مرا از توده مردمان گمراه قرار نداد». رجوع شود به کافی ج 3، ص 168؛ و وسائل الشیعة، ج 3، ص 157 و 158.
    93)
    سوره عنکبوت، آیه 64.
    94)
    اشاره است به اوّلین آیه سوره انعام که می‌فرماید: «جَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنُّورَ»؛ خداوند تاریکی‌ها و نور را آفرید.
    95)
    به نظر می‌رسد این عبارت در متن اصلی دست نویس مؤلّف به این صورت بوده که صورت کامل آن در آمده است: «الراضی بفعل قوم کالدّاخل فیه معهم وعلی کلّ داخل فی باطل إثمانِ: إثم العمل به، وإثم الرّضی به؛ هر کس به عمل گروهی راضی باشد مانند این است که در آن کار با آنان شرکت داشته باشد، و هر کس که در عمل باطل شرکت کند دو گناه دارد: گناه خود عمل، و گناه خشنودی از انجام آن». رجوع شود به: نهج البلاغه (کلمه قصار 154).
    96)
    سوره نساء، آیه 97.
    97)
    سوره حدید، آیه 21.
    98)
    سوره اعراف، آیه 179.
    99)
    در روایت آمده است که: «قِرائَةُ الحَمْدِ شِفآءٌ مِنْ کُلِّ دآءٍ إِلَّا السّامَ؛ قرائت سوره حمد، موجب شفا و بهبودی تمام بیماری‌ها، به جز مرگ می‌باشد». بحار الانوار، ج 92، ص 261.
    100)
    این روایت با اندک تفاوت در بحارالانوار، ج 92، ص 226 آمده است.
    101)
    برگرفته از دو حدیث: الف. «الصوم جُنّة من النّار؛ روزه، سپری است در برابر آتش جهنّم». اصول کافی ج 2، ص 19 و 24. ب. «ومن لم یقدر، فعلیه بالصوم، فإنّه له وجآء؛ و هر کس نتوانست ازدواج کند روزه بگیرد، زیرا روزه شهوت جنسی را سرکوب می‌کند». مستدرک الوسائل، ج 7، ص 506.
    102)
    سوره همزه، آیه 1.
    103)
    سوره مؤمنون، آیه 1 - 3.
    104)
    سوره زلزال، آیه 7 و 8.
    105)
    در احادیث آمده است: پاره‌ای از گناهان باعث می‌شود که حسنات و کارهای نیک آدم، آتش گرفته و از بین برود. از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله وارد شده: «إیّاکم والحسد! فإنّ الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النّار الحطب؛ از حسد اجتناب کنید، زیرا کارهای نیک شما را از بین می‌برد، همان‌طور که آتش، هیزم را به کام خود می‌کشد و از بین می‌برد». بحار، ج 73، ص 255؛ ج 77، ص 35. در روایت دیگر از حضرت آمده است: «لحدیث البغی فی المسجد یأکل الحسنات کما تأکل البهیمة الحشیش؛ سخن گناه در مسجد حسنات آدمی را می‌بلعد، همان‌گونه که حیوان گیاه را می‌بلعد». بحار، ج 83، ص 377. و از امام صادق‌علیه السلام آمده: «الغیبة تأکل الحسنات کما تأکل النّار الحطب؛ غیبت کردن باعث از بین رفتن کارهای نیک می‌شود، همانند آتشی که باعث از بین بردن هیزم می‌شود». بحار، ج 75، ص 257.
    106)
    سوره بقره، آیه 2 و 3.
    107)
    سوره ابراهیم، آیه 18.
    108)
    سوره حجر، آیه 47.
    109)
    اشاره به اوّلین آیه از سوره مبارکه ص که چنین است: «ص، وَالقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ»؛ ص، سوگند به قرآنی که پر اندرز است. در احادیث متعدّد آمده است: «صاد» نام چشمه‌ای است در سمت راست عرش الهی و رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله به هنگام معراج به امر خداوند تبارک وتعالی از آن چشمه وضو گرفت. تفسیر البرهان، ج 4، ص 40 و 41.
    110)
    سوره حجر، آیه 46.
    111)
    سوره اعراف، آیه 43.
    112)
    سوره اعراف، آیه 43.
    113)
    سوره واقعه، آیه 15 - 26.
    114)
    مقصود صداهای دیگر است که پیش از این به آن اشاره شد.
    115)
    سوره قیامت، آیه 14.
    116)
    اشاره به آیه 3 از سوره انسان، که می‌فرماید: «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَإِمّا کَفُوراً»؛ به راستی که ما راه را به انسان نمایاندیم، حال یا سپاس‌گزار می‌گردد و یا بسیار ناسپاس.
    117)
    اشاره به آیه 21 از سوره قصص، که می‌فرماید: «فَخَرَجَ مِنْها خآئِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ القَوْمِ الظّالِمِینَ»؛ آن‌گاه او [حضرت موسی‌علیه السلام] در حالی که بیمناک و نگران بود، از شهر بیرون آمد و گفت: پروردگارا! مرا از میان گروه ستمکار رهایی ده!
    118)
    بر اساس روایتی نام وادی‌ای (درّه و پستی میان بلندی که رهگذر آب است) می‌باشد در جهنّم، که بیشتر اهل آن دشمنان امیر المؤمنین‌علیه السلام و قاتلان فرزندان او و کسانی که بیعت خود با آن بزرگوار را شکستند، می‌باشند. رجوع شود به سفینة البحار، ج 2، ص 295، مادّه ویل.
    119)
    دو فقره اوّل از متن زیارت جامعه کبیره است. رجوع شود به بحار الانوار ج 102، ص 129.
    120)
    سوره صفّ، آیه 13.
    121)
    اشاره به دو بیتی بابا طاهر که می‌گوید:
    چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
    که یک سر مهربونی دردِ سر بی
    اگر مجنون دلِ شوریده‌ای داشت
    دل لیلی از آن شوریده‌تر بی
    122)
    سوره مدّثر، آیه 1 و 2.
    123)
    برگرفته از حدیث قدسی ای که از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله نقل شده است: «إنّ اللَّه یقول: أعددتُ لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت ولا أذن سمعت، ولا خطر علی قلب بشر؛ خداوند می‌فرماید: برای بندگانان شایسته خود چیزهایی را آماده نموده‌ام که نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است». بحار الانوار، ج 8، ص 92.
    124)
    شبستری می‌گوید:
    چه نسبت خاک را با ربّ الأرباب
    عدم، کی ره یابد اندر این باب
    هم او در جای دیگر می‌گوید:
    چه نسبت خاک را با ربّ الارباب
    وجود ما همه مستی است یا خواب
    125)
    در کتاب‌های متعدّد اهل سنّت و شیعه آمده: سوره «هل أتی درباره حضرت امیر و حضرت زهرا و حسنین - علیهم السلام - نازل شده است. رجوع شود به الغدیر ج 3، ص 107؛ تفسیر البرهان ج‌4، ص‌411 و تفسیر نور الثقلین ج 5، ص 471؛ بحار الأنوار ج 35، ص 237، باب نزول «هل أتی .
    126)
    سوره انسان، آیه 8.
    127)
    بحار الانوار ج 14، ص 354، 372 و 517.
    128)
    از اشعار میرفندرسکی است:
    چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی
    صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
    صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
    بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی
    صورت عقلی که بی‌پایان و جاویدان بود
    با همه و بی همه مجموعه و یکتاستی
    این سخن در رمز دانایان پیشین سفته‌اند
    پی برد در رمزها هر کس که او داناستی
    در نیاید این سخن را هیچ فهم ظاهری
    گر ابونصر ستی و گر بو علی سیناستی
    129)
    بحار الانوار، ج 75، ص 239.
    130)
    وادی السلام سرزمینی است در کنار کوفه، که خداوند ارواح مؤمنان را از سراسر عالم در آنجا گرد آورده و از نعمت‌های زیبای بهشتی بهره‌مند می‌سازد. بحار الانوار، ج 6، ص 268.
    131)
    نهج البلاغه 10/47، ذکر فوائد العزلة. اشاره است به حدیث زیر: ابن أبی مسعود روایت نموده که رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود: «به زودی زمانی فرا خواهد رسید که دین هیچ متدیّنی سالم باقی نمی‌ماند مگر کسی که مانند روباه با مکر و حیله از روستایی به روستای دیگر، و از قلّه کوهی به قلّه کوه دیگر بگریزد. عرض شد: ای رسول خدا! کی چنین خواهد بود؟ فرمود: آن هنگام که روزی جز با معصیت خدای سبحان به دست نیاید. هرگاه چنین زمانه ای فرا رسید، و اگر پدر و مادر نداشت، به دست همسر و فرزندانش، و اگر زن نداشت به‌دست نزدیکانش. عرض کردند: ای رسول خدا! چگونه؟ فرمود: به‌خاطر نا داری و تنگ‌دستی او خرده می‌گیرند و به چیزهایی که طاقت ندارد وادار و سرانجام او را به انواع هلاکت گرفتار می‌کنند.
    البتّه روشن است که مقصود از این‌گونه احادیث، تشویق به عدم تشکیل خانواده که در مواردی واجب و گاه مستحبّ است، نمی‌باشد؛ بلکه مراد پرهیز دادن از در اختیار گذاشتن تدبیر امور خانواده به دست زن و … و ترغیب به اجتناب معصیت خدای سبحان در امر مهمّ کسب روزی است.
    132)
    بحار الانوار، ج 29، ص 99.
    133)
    بحار الانوار، ج 35، ص 237، باب نزول هل أتی
    134)
    بحار، ج 78، ص 279. بیان است نه روایت. به این مضمون در روایات خصوصاً در نهج البلاغه بسیار وارد شده، شبیه‌ترین روایت به آن روایتی است که امیر المؤمنین‌علیه السلام فرمود: «إنّما الدّنیا جیفة والمنواخن (المؤاخون) علیها أشبآه الکِلاب، فلا تمنعهم أخوّتهم لها من‌التّهارش علیها؛ دنیا مرداری بیش نیست و کسانی که بر سرِ آن پیمان برادری بسته‌اند بسان سگان هستند، لذا برادری شان، آنان را از حمله‌ور شدن به یکدیگر باز نمی‌دارد». معجم ألفاظ غرر الحکم ودرر الکلم، ص 1326.
    135)
    سوره نساء، آیه 10.
    136)
    سوره فلق، آیه 1 و 2.
    137)
    سوره فلق، آیه 5.
    138)
    سوره فاطر، آیه 43.
    139)
    سوره هود، آیه 38.
    140)
    سوره دهر، آیه 5.
    141)
    اصول کافی ج 2، ص 306. تنها با این تفاوت که در آغاز حدیث لفظ «إِنَّ» آمده است.
    142)
    سوره الرحمن، آیه 72 و 74.
    143)
    سوره نساء، آیه 34.
    144)
    این حدیث با اندکی تفاوت در موارد فراوان جوامع روایی آمده است. از آن جمله رجوع شود به: اصول کافی، ج 2، ص 18 و 21.
    145)
    سوره عصر، آیه 2.
    146)
    سوره احزاب، آیه 72.
    147)
    این حدیث شریف در کتب متعدّد شیعه و سنّی وارد شده، برای نمونه رجوع شود به بحار الانوار، ج 40، صفحات 70، 87، 201، 202، 203، 204، 205، 206، 286.
    148)
    در روایتی از امام کاظم‌علیه السلام آمده است: مقصود از «لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» در آیه 3 سوره دخان، که می‌فرماید: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»؛ همانا ما قرآن در (ظرف) شب خجسته نازل نمودیم، فاطمه زهراعلیها السلام است. رجوع شود به: اصول کافی، ج 1، ص 479، روایت 4. و نیز در روایتی از امام صادق‌علیه السلام آمده است که: منظور از «لَیْلَةِ القَدْرِ» در آیه 1 سوره قدر، که می‌فرماید: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ القَدْرِ»؛ همانا ما قرآن را در شب قدر نازل نمودیم. فاطمه زهراعلیها السلام است. رجوع شود به بحار ج 25، ص 97، روایت 69. برای استفاده بیشتر خوانندگان و نیز برای اینکه عبارات بعدی مؤلّف جا بیفتد، بخش‌هایی از این دو روایت را ذکر می‌کنیم.
    در پاره‌ای از روایت اوّل آمده است: «أمّا اللّیلة ففاطمة، وأمّا قوله: «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» یقول: یخرج منها خیر کثیر فرجل حکیم ورجل حکیم ورجل حکیم». مقصود از «لیله» فاطمه است، و مراد از آیه 4 سوره دخان که می‌فرماید: «تمام امور استوار در آن شب از یکدیگر جدا می‌شوند» این‌است که خیر کثیر و شخصیت‌های حکیم یکی پس‌از دیگری از فاطمه‌علیها السلام بیرون می‌آید.
    همچنین در بخشی از روایت دوم آمده است: «وأمّا قوله: «لَیْلَةُ القَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ یعنی فاطمةعلیها السلام. وقوله: «تَنَزَّلُ المَلآئِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها» والملآئکة فی هذا الموضع الّذین یملکون علم آل محمّد، والرّوح روح القدس، وهو فی فاطمةعلیها السلام. «مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» یقول: کلّ أمر مسلّمة. «حَتّی مَطْلَعِ الفَجْرِ» یعنی حتّی یقوم القآئم‌علیه السلام. و منظور از اینکه می‌فرماید: «شب قدر از هزار ماه بهتر است» حضرت فاطمه‌علیها السلام است و اینکه می‌فرماید: «ملائکه و روح در آن شب فرود می‌آیند» منظور از ملائکه در اینجا، کسانی است که دارای علم آل محمّدعلیهم السلام هستند، و روح همان روح القدس است که در وجود فاطمه‌علیها السلام است. و «از هر امری سلام و ایمنی است» یعنی از هر امر مسلّم و «تا طلوع سپیده‌دم» یعنی تا قیام قائم‌علیه السلام.
    149)
    سوره دخان، آیه 4.
    150)
    سوره نور، آیه 35.
    151)
    سوره قدر، آیه 4. رجوع شود به: بحار ج 4، ص 18؛ ج 23، ص 304؛ ج 36، س 363.
    152)
    سوره واقعه، آیه 63 و 64.
    153)
    سوره یونس، آیه 10.
    154)
    سوره واقعه، آیه 16.
    155)
    سوره مؤمنون، آیه 101.
    156)
    سوره صفّ، آیه 13. این آیه به فتح حضرت مهدی علیه السلام تفسیر شده، بحار ج‌51 ص‌49؛ و ج‌67 ص‌54.
    157)
    بحار، ج 101، ص 238، روایت 38، با اندک تفاوت باز در همان جلد، ص 320. روایت 8.
    158)
    سوره آل عمران، آیه 169.
    159)
    بحار الانوار، ج 77، ص‌215 و 234؛ با این تفاوت که به جای «أحسن» لفظ «خیر» آمده است.
    160)
    سوره نمل، آیه 62.
    161)
    سوره فتح، آیه 25.
    162)
    بحارالانوار، ج 53، ص 257 و ج 102، ص 119.
    163)
    تمامی فقرات دعای فوق در ادعیه وارده از ائمّه‌علیهم السلام نقل شده است.
    164)
    این مضمون اشاره است به حدیث شریف که در جوامع روایی شیعه و اهل تسنّن نقل شده است. از آن جمله در کتاب شریف کافی ج 2 ص 352 ح 7 آمده است که امام صادق‌علیه السلام به نقل از رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: «ما تردّدت فی شی‌ءٍ أنا فاعله کتردّدی فی قبض روح المؤمن یکره الموت وأکره مسآءته؛ من در هیچ کاری همانند قبض روح مؤمن تردید و دودلی نمی‌کنم، زیرا او از مردن بدش می‌آید و من نیز ناراحتی او را نمی‌پسندم».
    البته روشن است که در ذات و اسما و صفات خداوند، تردید و دودلی راه ندارد، و مقصود از این تعبیر انتزاع و استفاده تردید در مقام فعل است و نیز مراد نشان دادن عظمت مؤمن در نزد حضرت حق می‌باشد. واللَّه العالم.
    165)
    سوره انسان، آیه 30.
    166)
    سوره قصص، آیه 5.
    167)
    اشاره است به آیه 13 از سوره قلم که می‌فرماید: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ»؛ که در رابطه با ولید بن مغیره است. بحار الانوار ج 9، ص 163. و در اینجا مراد از آن خلیفه دوم است که در خانه فاطمه زهراعلیها السلام را آتش زد و
    168)
    این دو فقره به صورت جداگانه در دعاهای بسیار از ائمّه‌علیهم السلام وارد شده است.
    169)
    سوره صفّ، آیه 13.
    170)
    در روایتی آمده است: ابوحنیفه رئیس یکی از مذاهب اهل تسنّن، خدمت امام صادق‌علیه السلام رسید. حضرت فرمود: ای ابوحنیفه! خبردار شده‌ام که تو قیاس می‌کنی (یعنی از طریق مختصر مشابهت احکام با یکدیگر، اجتهاد نموده و احکام الهی را استنباط می‌کنی)؟! عرض کرد: بله. حضرت فرمود: «لا تَقِس، فإنّ أوّل من قاس، اِبلیس»؛ هرگز قیاس نکن، زیرا اوّلین کسی که قیاس کرد، ابلیس (رئیس شیطان‌ها) بود. اصول کافی، ج 2، ص 58.
    171)
    سوره الرحمن، آیه 29.
    172)
    رجوع شود به: وسائل الشیعه ج 4، ص 1109 و 1111 و 1112.
    173)
    سوره حدید، آیه 13.
    174)
    سوره اعراف، آیه 46. در احادیث متعدّد آمده که مراد از «رجال» ائمّه‌علیهم السلام هستند. بحار الانوار ج 8، ص 335؛ و ج 24، ص 250.
    175)
    سوره عنکبوت، آیه 64.
    176)
    سوره آل عمران، آیه 170.
    177)
    بحار الانوار ج 101، ص 296، روایت 2، با اندکی تفاوت.
    178)
    سوره عنکبوت، آیه 64.
    179)
    سوره نساء، آیه 56.
    180)
    عبارت عربی فوق ترکیبی است از مضامین روایات، از آن جمله در روایت ذیل: «اللَّهمّ! إنّ شیعتنا منّا، خُلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بمآء ولایتنا؛ خداوندا! به راستی که شیعیان ما از ما هستند و از باقی‌مانده سرشت و خمیرمایه ما آفریده و با آب ولایت ما عجین شده‌اند».
    181)
    بحار الانوار، ج 53، ص 257؛ و ج 102، ص 119، با اندکی تفاوت.
    182)
    بحار الانوار ج 53، ص 275؛ و ج 102، ص 119. با اندکی تفاوت.
    183)
    بحار ج 53 ص 96؛ ج 86 ص 61 و 285؛ ج 96 ص 42؛ ج 102 ص 111. با اندکی تفاوت.
    184)
    سوره نمل، آیه 62.
    185)
    برگرفته از سوره اسراء، آیه 81. «وَقُلْ جآءَ الحَقُّ وَزَهَقَ الباطِلُ إِنَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً».



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi