و در مکتب عشق ثابت و محقّق است که عشّاقی که در حضور معشوق، فدای او شوند به منتهای آرزوی خود رسیده و افسوس و حسرت و غم و غصّه‌ای نخواهند داشت، و تو ای حبیب! از این قبیلی. امّا قبیل (گروه) اوّل، - که سرور آنها امام زمان‌علیه السلام است که ترسیده اند تا خدمت و یاری بنمایند و یا معشوق را از چنگ ظالم خلاص کنند و یا آنکه خود را فدا کنند - چنین بیچاره‌ای همیشه در سوز و گداز و آتش حسرت در دل او شعله‌ور باشد و هیچ شربت آبی بر او گوارا نشود و در عوض شراب و طعام، خون جگر خورد و ما از آن قبیلیم.
یا حبیب! پس از کجا شما با ما هم ترازو می‌شوید؟ و از کجا که بر ما و بر شما یکسان خوش بگذرد؟ همان کاری که شما در کربلا کردید، که از شدّت شوق برهنه به میدان میرفتید.
لبسوا القلوب علی الدّروعِ، وإنّما
یتهافتون علی ذهاب الأنفس
قلب‌های خود را از روی زره پوشیده‌اند و برای جان‌بازی می‌شتابند.
همان عیش، شما را گوارا نموده و شراب شما را چاشنی داده، ولکن ما آن را نداشته‌ایم و حسرت آن را به گور بردیم یا حبیب! «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً، بَلْ أَحْیآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (158)؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.
و مشمول این آیه تویی نه من، یا حبیب! و تو حیات تازه گرفتی و من مرده هستم. یا حبیب! تو خوشبخت بوده‌ای و ما بدبخت شده‌ایم! یا حبیب! مگر تو از سوز و گداز امام دوازدهم‌علیه السلام در آن زوایا و خرابه‌های دنیا خبر نداری که چه شب و روزی بر او می‌گذرد و اگر تو هم مثل ما حسرت به گور شده بودی، به حال او خون گریه می‌کردی که: «قدر سوته دل (سوخته دل)، دل سوته (دل‌سوخته) دونه».
اگر کشتگان را دل داوری است
نه بر کشته، بر زنده باید گریست