301) برای اطلاع کامل از وضعیت فکری و فرهنگی در این دوره، ر.ک: العصر العباسی الثاین، دکتر شوقی ضیف، ص 115- 179؛ تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 3، ص 332- 406، و مطلح العصر العباسی الثانی، دکتر نادیه حسنی صقر، ص 192- 224، و دولة بنی العباس، دکتر شاکر مصطفی، ج 2.
302) راجع به پیدایش معتزله و عقایدشان و نقش آنان در دوره خلفای عباسی، ر.ک: تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 418- 426، و ج 2، ص 155- 162، و ج 3، ص 213- 218، و العصر العباسی الاول و العصر العباسی الثانی، دکتر شوقی ضعیف، ص 170- 179. و بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج 3، ص 165- 470.
303) بین اهل حدیث و اهل سنت باید تفاوت قائل شد. اهل حدیث تنها به گفته های پیامبر صلی الله علیه و آله تمسک می کنند، در حالی که اهل سنت علاوه بر آن، به اعمال و کردار و تقریر پیامبر هم قائلند. (تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 2، ص 162) و نیز برای اطلاع بیشتر از اصطلاح اهل سنت و تاریخ پیدایش و نظم آن در عهد عباسیان و نیز فوق آن، ر.ک: همان، ج 2، ص 162- 613 و 468- 470، و ج 3، ص 218- 219.
304) ر. ک: بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج 3، ص 174- 183.
305) تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 418. (در این مسأله وجوه دیگری نیز ذکر شده. همان، ص 419) و نیز ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج 3، ص 165- 470.
306) همان، ص 419- 420. این اصول عبارتند از: توحید، عدل و وعید. قائل شدن به حد واسطی به نام فسق، بین ایمان و کفر، امر به معروف و نهی از منکر، برای توضیح هر یک، ر.ک: همان، و بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج 3.
307) همان، ص 421.
308) همان.
309) ر.ک: زندگانی سیاسی امام رضا علیه السلام، جعفر مرتضی عاملی، ترجمه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص 357- 360؛ زندگانی سیاسی امام جواد علیه السلام، جعفر مرتضی عاملی، ترجمه سید محمد حسینی، ص 63- 65.
310) زندگانی شسیاسی امام رضا علیه السلام، ص 233- 234 و زندگانی سیاسی امام جواد علیه السلام، ص 65. (شایان ذکر است که جعفر مرتضی عاملی در کتاب تحقیقی خود، پیرامون زندگانی سیاسی امام رضا علیه السلام، ص 203- 233، یازده هدف برای مامون به خاطر اعطای مقام ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام بر می شمارد).
311) ر.ک: تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 2، ص 334- 347، و ج 3، ص 380.
312) برای اطلاع از اهداف مامون در ترجمه کتاب های فلسفه و منطق، ر.ک: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی ص 498- 509.
313) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 239؛ بحار الانوار، ج 49 ص 290؛ شرح میمیه، ابی فراس، ص 204. (به نقل از: زندگانی سیاسی امام جواد علیه السلام، جعفر مرتضی عاملی، ترجمه سید محمد حسینی، ص 65).
314) تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم، ج 2، ص 160؛ الکامل، ج 6 ص 423؛ تاریخ الخلفاء، ص 308.
315) محنة، به معنای آزمایش است. (لسان العرب می گوید: المحنة الخبرة) و نیز می گوید: (المحنة: ما یمتتحن به الانسان من بلیة) سختی و بلیه ای است که انسان به آن امتحان و آزمایش می شود.
316) تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 2، ص 161.
317) همان، ج 2، ص 161 و 80.
318) همان، ص 162، و ج 3، ص 213؛ تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 215. برای اطلاع از موضع ائمه علیه السلام به خصوص امام هادی علیه السلام با مسأله مخلوق بودن قرآن، ر.ک: سیره پیشوایان ص 609- 610؛ توحید، صدوق، ص 224.
319) الولاة و القضاة، ص 415. (به نقل از: مطلع العصر العباسی الثانی، دکتر نادیة حسنی صقر، ص 199).
320) مطلع العصر العباسی الثانی، دکتر نادیه حسنی صقر، ص 206.
321) مروج الذهب، ج 4، ص 76؛ تاریخ الخلفاء، ص 340 الکامل ج 7، ص 329.
322) الکامل، ج 7، ص 26.
323) طبری، ج 7، ص 329. (به نقل از: مطلع العصر العباسی الثانی، دکتر نادیه حسنی صقر، ص 200).
324) در مورد تاثیر شیعه امامیه بر معتزله و وجوه اشتراک این دو، ر.ک: تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 2، ص 155- 162؛ تاثیر الاراء الکلامیة الشیعة علی المعتزلة، قاسم جوادی. (مجله الفکر الاسلام، شمار 16، ص 161- 207).
325) طبری. ج 7، ص 368؛ مروج الذهبی، ج 4، ص 86 (قال المسعودی: و لما افضت الخلافة الی المتوکل امر بترک النظر و المباحثة فی الجدال والترک لما کان علیه الناس فی ایام المعتصم و الواثق و المامون و امر الناس بالتسلیم و التقلید و امر شیوخ المحدثین، بالتحدیث و اظهار السنه و الجماعة).
326) ضحی الاسلام، احمد امین، ج 3، ص 198، (به نقل از: مطلع العصر العباسی الثانی، دکتر نادیه حسنی صقر، ص 203).
327) تاریخ بغداد، ج 5 ص 170؛ تاریخ الخلفاء، ص 346 (بالغوا فی الثناء علیه و التعظیم له، حتی قال قائلهم: الخلفاء ثلاثة، ابوبکر قی قتل اهل الرده، و عمر بن عبدالعزیز فی رد المظالم، و المتوکل فی الحیاء السنه و اماتة التجهم.) در تاریخ بغداد به جای اماتة التجهم، محاالبدع آمده است.
328) ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم علیه السلام، ص 82.
329) به نقل از همان.
330) برای اطلاع از این رشته عملیات، ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم علیه السلام، ص 82- 85.
331) ر.ک: دولة بنی العباس، دکتر شاکر مصطفی، ج 2، ص 164.
332) الکافی، ج 5، ص 111-112؛ بحار الانوار، ج 50، ص 86-87.
333) محمد بن معروف هلالی می گوید: به حیره نزد جعفر بن محمد صادق علیه السلام رفتم از کثرت مردمی که دور آن حضرت جمع بودند نمی توانستم خدمت ایشان برسم تا این که روز چهارم مرا دیدند و به خود نزدیک کردند. پس از این که مردم متفرق شدند به قصد زیارت قبر امیرالمؤمنین رفتند و من هم به دنبال ایشان رفتم و سخنانشان را می شنیدم. (تاریخ فقه و فقها، دکتر گرجی، ص 115، به نقل از: رجال نجاشی).
حسن بن علی زیاد و شاء به ابن عیسی می گفت: من در این مسجد (کوفه) 900 شیخ را دیدم همه می گفتند: حد ثنی جعفر بن محمد علیه السلام. (همان).
حافظ ابوالعباس بن عقده همدانی کوفی (333ه) کتابی در نام های کسانی که از حضرت صادق علیه السلام حدیث روایت کرده اند تصنیف کرده که در آن 4000 نفر معرفی شده اند. (همان).
در دوره صادقین علیه السلام نقل روایت و تدوین حدیث در بین شیعه آن چنان وسعت یافت که در هیچ عصر و دوره و در هیچ مذهبی این طور وسعت نیافته است. (ر. ک تاریخ التشریع الاسلامی، دکتر عبدالهادی الفضلی، ص 202-204)، این عصر را عصر انتشار علوم آل محمد علیه السلام نامیده اند. (همان ص 95).
334) برای اطلاع از تعداد و اسامی شاگردان و اصحاب عسکریین علیه السلام ر.ک: تاریخ التشریع الاسلامی، دکتر عبدالهادی الفضلی، ص 183-211.
شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی علیه السلام را در زمینه های مختلف علوم اسلامی 185 نفر می داند. در میان این گروه شخصیت های برجسته ای؛ مانند فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، ایوب بن نوح، ابو علی (حسن بن راشد)، حسن بن علی ناصر کبیر، عبدالعظیم حسنی و عثمان بن سعید اهوازی به چشم می خورند که برخی از آنان دارای آثار و تألیفات ارزشمندی در زمینه های مختلف علوم اسلامی هستند (رجال، طوسی، ص 409-429)، و نیز ر.ک: حیاة الامام الهادی، باقر شریف قرشی، ص 170-230.
برخی از محققان تعداد اصحاب و روات امام عسکری علیه السلام را تا 213 نفر برشمرده اند. (ر. ک: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 345-413.
صاحب اعیان الشیعه نیز می گوید: فقد روی عنه (الامام العسکری) من انواع العلوم ما ملابطون الدفاتر. علوم و دانش های گوناگونی که از آن حضرت نقل شده، صفحات کتاب ها را پر ساخته است.، (اعیان الشیعه، ج 1، ص 40).
335) ر.ک: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 287-295.
336) توحید، صدوق، ص 224.
337) ر.ک: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 316.
338) همان، ص 324.
339) همان، ص 325.
340) همان، ص 324.
341) الغیبة، شیخ طوسی، ص 139، (به نقل از: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 87)؛ بحار الانوار، ج 50، ص 251؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 432، دلائل الامامة، ص 226.
342) الارشاد، شیخ مفید، ص 333؛ بحار الانوار، ج 50، ص 200؛ اثبات الوصیة، ص 225، (به نقل از: تاریخ سیاسی غیبت امام دواردهم، ص 83).
343) حضرت خود می فرمود: مرا از مدینه به اجبار به سامرا آوردند. (بحار الانوار، ج 50 ص 129).
344) مروج الذهب، ج 4، ص 93؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 303.
345) دکتر جاسمحسین، می نویسد: سازمان امامیه (وکلا) به هواداران خود اجازه می داد در دستگاه خلافت عباسی کار کنند. از این رو، محمد بن اسماعیل بن بری و احمد بن حمزه قمی مقامات والایی در وزارت اشغال کردند. (رجال، نجاشی، ص 254). نوح بن دراج، قاضی بغداد و پس از آن قاضی کوفه بود چون بستگان او از کارگزاران امام جواد علیه السلام بودند، عقیده خود را در طول اشتغال به این سمت پنهان داشت. (همان، ص 80 و 98). بعضی دیگر از امامیه؛ مانند حسین بن عبدالله نیشابوری، حاکم بست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید، هر دو نفر به امام جواد علیه السلام خمس می پرداختند که حالی از بیعت پنهانی ایشان با امام نهم است (الکافی، ج 5، ص 111 و الاسیصار، ج 2، ص 58، (تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 79).
346) ر.ک: بحار الانوار، ج 50، ص 140، 254، 269، 298 و 270.
347) ر.ک: همان، ص 304 و 259، نیز، ر.ک: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 261- 266.
348) ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم علیه السلام، دکتر جاسم حسین، ص 85-89. (بسیاری از مورخین؛ مانند اصفهانی روایت می کنند که قیام های علویان در سال (250 و 251 ه) در نواحی کوفه، طبرستان، ری، قزوین، مصر و حجاز آغاز شد. امکان دارد این قیام ها از سوی یک گروه یا دقیق تر بگوییم: توسط یک رهبر، هدایت شده باشد.... علی رغم جبهه زیدی قیام، بسیاری از امامیه مخلص نیز شرکت داشتند. بنا به گفته ابن عقده، پرچم دار قیام مکه، محمد بن معروف حلی، متوفای (250 ه) بود که از برجستگان امامیه در حجاز به شمار می آمد. (رجال نجاشی، ص 280). علاوه بر آن، رهبر قیام کنندگان کوفه، یحیی بن عمر بود که در سال (250 ه) مورد سوء قصد قرار گرفت و مورد ستایش ابوالقاسم جعفری، وکیل امام هادی علیه السلام قرار داشت و همدردی او را به خود جلب کرد. (طبری، ج 3، ص 1522).
علاوه بر آن، بنا به گزارش مسعودی، علی بن موسی بن اسماعیل بن موسی کاظم در قیام ری شرکت داشت و خلیفه معتز او را دستگیر کرد. چون این شخص نوه اسماعیل بن موسی کاظم، مبلغ آیین امامیه در مصر بود بسیاری محنمل به نظر می رسد که قیام وی اصولاً امامی بوده باشد. (مروج الذهب، ج 7، ص 404) افزون بر آن، طبری اطلاعات لازم را درباره فعالیت های مخفی امامیه و نقش ایشان را در قیام می دهد. مقامات دولتی، قیام را بیشتر زیدی می دانستند تا امامی، او همچنین گزارش می دهد که جاسوسان عباسی مکاتباتی را بین رهبر قیام کنندگان در طبرستان، موسوم به حسن بن زید و برادرزاده اش: موسوم به محمد بن علی بن خلف العطار و کشف کردند. این هر دو نفر از هواداران امام دهم، حضرت هادی علیه السلام بوده اند. (طبری، ج 3، ص 1362 و 1683، و اختیار، ص 68.).
... امامیه ادعای هر علوی که خود را قائم و مهدی موعود از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله بداند تکذیب کردند، ولی با بعضی از قیام های علویان که به ایشان وفادار بودند همدردی نشان می دادند. همین مطلب، ما را به نکته رهنمون می سازد که ائمه دو روش را برای وصول به اهداف حقه خود طرح ریزی کرده بودند؛ نخست فعالیت های علمی، فرهنگی و مذهبی که با اشاعه آن در میان مردم بدون آن خود را به ظاهر درگیر مسائل سیاسی کنند همت گماشتند. دوم، بعضی از قیام های شیعیان که وفادار به خود بودند را در پنهانی مورد حمایت قرار دادند. بدان امید که بتوانند قدرت را به دست آورده و پس از موفقیت به ایشان واگذار کنند.
349) وسائل الشیعة، ج 11، ص 460. (تقیه از دین من و دین پدران من است، کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد).
350) همان، (نه دهم دین در تقیه است و کسی که تقیه ندارد، دین ندارد).
351) همان، ص 464. (مؤمن همواره مجاهد است، در حکومت باطل با تقیه و در حکومت حق با شمشیر).
352) نهج البلاغه، خطبه 3، معروف به خطبه شقشقیه.
353) وسائل الشیعه، ج 11، ص 466. (به نقل از: سرائر، ابن ادریس، و بحار الانوار، ج 50، ص 181).
354) احجاج، طبرسی، ج 2، ص 266. (به نقل از: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 240.)
355) بحار الانوار، ج 50، ص 269. (به نقل از: همان، ص 238).
356) اثبات الوصیه، ص 243. (به نقل از: همان، ص 238).
357) ر.ک: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 223-232، الفصل الثانی، الشیعة و مراکز هم فی عصره علیه السلام. از جمله این شهرها می توان کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه، مداین، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان، بصره و ده ها شهر دیگر را نام برد. (همان).
358) ولاة مصر، کندی، ص 177. (به نقل از: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم علیه السلام، ص 83-84).
359) مقاتل الطالبیین، ص 396. (به نقل از: همان، ص 84).
360) مروج الذهب ج 4، ص 106؛ الکافی، ج 1، ص 500.
361) ر. ک: اصول الکافی، ج 1، ص 500، ح 5.
362) مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 411؛ بحار الانوار، ج 50، ص 127. (الفخام عن المنصوری، عن عم ابیه، قال: قصدت الامام (الهادی) علیه السلام یوماً فقلت: یا سیدی ان هذا الرجل (المتوکل) قد اطرحنی و قطع رزقی و مللنی و ما اتهم فی ذلک الا علمه بمازمتی لک...)
363) کشف المحجة، سید بن طاووس، ص 124.
364) مقاتل الطالبیین، ص 599، (به نقل از: زندگانی امام علی الهادی علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی، ص 326).
365) مروج الذهب، ج 4، ص 86. (وکان الفتح بن خاقان الترکی مولاه اغلب الناس علیه و اقربهم منه و اکثرهم تقدماً عنده... و کان له نصیب من العلم، منزلة من الادب و الف کتاباً فی انواع من الادب ترجمه بکتاب البستان.)، ابن ندیم نیز می گوید: اما الفتح بن خاقان، فکان من کبار رجال دار الخلافة و کان یحضر لمجالسة المتوکل... (الفهرست، ص 116-117).
366) الکافی، ج 1، ص 499؛ الارشاد، مفید، ج 2، ص 302.
367) تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 209، (به نقل از: زندگانی امام علی الهادی علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی، ص 263).
368) مرآة الزمان، ج 9، ص 553؛ تذکرة الخواص، ص 359، (به نقل از: زندگانی امام علی الهادی علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی، ص 263)؛ بحار الانوار، ج 50، ص 207-208.
369) مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 406؛ بحار الانوار، ج 50، ص 203.
370) اعلام الوری، ص 346؛ مناقب، ج 4، ص 407؛ بحار الانوار، ج 5، ص 182.
371) مناقب، ج 4، ص 407؛ العام الوری، ص 343؛ بحار الانوار، ج 50، ص 137.
372) مآثر الکبراء، ج 3، ص 94، (به نقل از: زندگانی امام علی الهادی علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی، ص 25-26).
373) بحار الانوار، ج 50، ص 207؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 22، (به نقل از: بحار الانوار، ج 50، ص 201).
374) بحار الانوار، ج 50، ص 144-145. ادمه داستان چنین است:
پدرم او را تشویق کرد و او چندی بعد، بغداد را ترک کرده متوجه سامرا گشت، چند روز بعد یوسف با خوشحالی فراوان وارد خانه ما شد، پدرم از آنچه بر او گذشته بود پرسید. او گفت: برای اولین باری بود که سامرا را می دیدم و قبلاً به آن شهر نرفته بودم، دوست داشتم قبل از رفتن نزد متوکل، صد دینار هدیه را بن الرضا (امام هادی علیه السلام) برسانم، اما فهمیدم که متوکل مانع خروج حضرت از خانه است و ایشان همیشه در خانه است، با خود گفتم چه کنم؟ اگر از خانه حضرت سراغ بگیرم چه بسا موجب دردسر بیشتری برای خود بشوم، مدتی به دنبال راه حلی می گشتم، ناگهان به قلبم خطور کرد که بر مرکب خود نشسته و او را رها کنم تا در شهر گشتی بزند، شاید بدون پرسش منزل حضرت را بیابم. پس بر مرکب خود نشسته و او را رها کردم تا کوی ها و بازارها را یکی یکی پشت سر گذاشت تا رسیدم به در خانه ای که مرکبم از حرکت ایستاد و هر چه کردم نرفت، حس کردم منزل امام است. لذا به غلام خود گفتم: بپرس این خانه کیست؟ غلام پس از سؤال برایم پاسخ آورد: خانه ابن الرضا است. با خود گفتم: الله اکبر به خدا قسم چه دلیل آشکاری! ناگهان غلامی سیاه از خانه خارج شد و رو به من کرده و گفت: یوسف بن یعقوب تو هستی؟ گفتم: آری.
گفت: پیاده شو، من هم از مرکب پیاده شدم، او مرا وارد راهرو خانه کرد و خود داخل شد، با خود گفتم: او مرا به نام صدا زد، در حالی که در این شهر کسی مرا نمی شناسد، این هم نشانه ای دیگر، آن قدری نگذشت که غلام بیرون آمد و گفت: آن یکصد دینار که در آستینت پنهان کرده ای بده، آنرا دادم و با خود گفتم: این هم سومین نشانه. او آنها را به امام رساند و برگشت و به من اجازه ورود داد، داخل شدم و امام را دیدم که تنها نشسته است. با مهر و محبت، نگاهی به من کرد و گفت: آیا وقت آن نرسیده است که به راه راست بیایی و هدایت شوی؟ گفتم: مولای من به اندازه کافی براهین و دلایل روشن برای این که هدایت شوم دیده ام، اما امام فرمود: افسوس! تو اسلام نخواهی آورد، ولی فرزندت به زودی مسلمان شده و یکی از شیعیان ما خواهد شد. ای یوسف! اقوامی گمان دارند محبت و ولای ما سودی به حال کسانی مانند تو ندارد، به خدا قسم دروغ می گویند. به دیدار متوکل برو که مرادت برآورده خواهد شد.
هبة الله می افزاید: پس از مرگ یوسف فرزندش را ملاقات کردم، او مسلمان و شیعه ای کاملاً معتقد بود. به من گفت: پدرش بر کیش مسیحیت مرد، و او پس از مرگ پدرش مسلمان شد و از دوستان حقیقی اهل بیت گشت. وی همیشه می گفت: من بشارت مولایم علی الهعادی علیه السلام هستم.
375) بحار الانوار، ج 5، ص 148.
376) مناقب، ج 4، ص 430؛ بحار الانوار، ج 50، ص 309؛ الارشاد، ص 324.
377) الفصول المهمة، ص 269.
378) کمال الدین، صدوق، ص 479.
379) همان، ص 41؛ بحار الانوار 50، ص 327، (به نقل از: کمال الدین). برای اطلاع بیشتر از سخن همو با جعفر برادر حضرت عسکری علیه السلام در بزرگداشت امام علیه السلام ر.ک: کمال الدین، ص 44، بحار الانوار، ج 50، ص 329.
380) کمال الدین ص 42؛ بحار الانوار، ج 50، ص 327.
381) همان.
382) مدینة المعاجز، ص 570، (به نقل از: حیاة الامام العسکری علیه السلام، محمد جواد طبسی، ص 97).
383) بحار الانوار، ج 5، ص 261، (به نقل از: الخرایج، ج 1، ص 422).
384) آثار جاحظ، ص 235، (به نقل از: الحیاة السیاسیة للامام الرضا علیه السلام، ص 403).
385) سفینة البحار، ج 1، ص 260، از حیلة الابرار، ج 2، ص 498، (به نقل از: حیاة الامام العسکری، محمد جواد طبسی، ص 98).
386) بحار الانوار، ج 50، ص 261، (به نقل از: همان). برای اطلاع بیشتر از این دو واقعه و برخورد امام عسکری علیه السلام با آنها به همان منابع رجوع کنید.
387) الغبیة، طوسی، ص 128، دلائل الامامة، ص 226.
388) کمال الدین، ص 43؛ بحار الانوار، ج 50، ص 328.
389) اعلام الوری، ص 372؛ (به نقل از: زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی، ص 64).
390) الغیبة، شیخ طوسی، ص 101.
391) کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 1، ص 257، ح 1؛ (شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبة، ص 95، شبیه این حدیث را به طریق دیگر نقل کرده است.).
392) همان، ج 1، ص 257، ح 2.
393) همان، ج 1، ص 286، ح 2، (صدوق، پس از آن که بایب تحت عنوان نص نبی صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را باز نموده، بابی دیگر تحت عنوان ما أخبر به النبی صلی الله علیه و آله من وقوع الغیبة بالقائم علیه السلام می گشاید و در آن روایات متعددی، که از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صادر شده به وقوع و کیفیت غیبت کرده است، را ذکر می نماید).
394) همان، ج 1، ص 289، ح 1؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص 104، (صدوق، پس از ذکر روایات نبوی در باره غیبت و حضرت مهدی علیه السلام به یادآوری روایات رسیده از هر یک از معصومین علیه السلام در این باره پرداخته است).
395) کمال الدین و تمام التعمة، ج 1، ص 303، ح 14.
396) همان، ج 1، ص 305، باب 27، ح 1؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص 2 (بنا به نقل از شیخ طوسی از جابر بن عبدالله، در این صحیفه در دوازده نام ائمه علیه السلام، سه نام محمد و سه نام علی وجود داشته است).
397) کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 315، ح 2؛ (در همین باب، صدوق روایتی را از امام جواد علیه السلام نقل نموده که طی آن، حضرت از جریان ملاقات و پاسخگویی امام حسن علیه السلام به سه سؤال حضرت خضر علیه السلام خبر می دهد و این که پس از پاسخ امام حسن علیه السلام، حضرت خضر علیه السلام شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و امامت امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و سایر ائمه علیه السلام تا امام مهدی علیه السلام داده و خبر می دهد و این از عدل گستری آن حضرت می دهد).
398) همان، ج 1، ص 317، ح 1.
399) همان، ح 2.
400) همان، ح 3.