آیا در قرآن تصویری از یک زن مسلمان ارائه گردیده است؟
بله در آیات 33 و 34 سوره احزاب: «وَ قَرْنَ فی بیوتکنَ وَ لا تَبَرَجْنَ تَبَرُجَ الجاهلیة» تا انتهای آیه 34 به ویژگی های شایسته یک زن مسلمان اشاره شده است و عمل به این دو آیه برای سعادت دنیوی و اخروی هر زنی کافیست. در این آیات داریم که: «قرار بگیرید در خانه هایتان و تبرج یا خودنمایی جاهلی نداشته باشید» یعنی جلوه گری نکنید، نماز بخوانید، زکات بدهید و خدا و رسول را اطلاعت کنید. معلوم می شود زنی می تواند استقلال مالی داشته باشد که زکات مال خود را بپردازد و با نماز با خدا ارتباط برقرار کند؛ اما موضوع به اینجا ختم نمی شود، بلکه در آیه 34 ذکر می گردد که: «متذکر آیاتی باشید که در خانه هایتان تلاوت می گردد.» من این توصیه قرآن را سفارش به تلاش زنان برای رشد فرهنگی و ارتقاء علمی آنها می دانم؛ که اگر هم آیه قبلی یعنی حضور زن در چارچوب
خانواده طبق معیارهای دینی با مفهوم آیه اخیر، ادغام گردد و مکمل هم شود، صفاتی برای زنان حاصل می شود که ضامن موفقیت و سعادت آنهاست و زن نمونه ای بوجود می آید که از هیچ طرف سقوط نکرده و رشد همه جانبه داشته باشد.
من نمی دانم مردم واقعاً به آیه توجه دارند یا نه؛ اما خدا می داند، من در محافل علمی، در حضور معلمین قرآنی این سؤال را مطرح کردم که پس از آیه 33 احزاب و قَرْنَ... خدا چه می گوید و همه سکوت کرده اند و هیچ کس متوجه نبود که این دو دستور مکمل هم هستند و جالب تر اینکه در این آیه سخن از آیات و حکمت شده و نه آیات به تنهایی، چون حکمت و آیات قرآن با هم رابطه ای دارند که در منطق به آن عموم و خصوص مِنْ وجه می گوییم یعنی هم نقطه اشتراک و هم نقطه افتراق دارند. مثلاً حکمت بسیاری از امور مانند اینکه چطور رموز همسرداری را رعایت کنیم تا موفق تر شویم، در
قرآن و با سوادهای ما بدست نمی آید. برخی از رموز مانند بچه داری و غیره در حکمت های عمومی جهان پخش هستند و این حکمتی است که بخشی از آن دینی است. بنابراین انسان باید همه چیزها را یاد بگیرد، هم قرآن و آیات و هم حکمت ها را، در این آیه رشد همه جانبه زنان مدنظر قرار گرفته است.
لازم به ذکر است این آیات سوره احزاب خطاب به زنان پیغمبر است که وظیفه شان با وظیفه زنان معمولی، متفاوت است و نباید پس از پیامبر با کسی ازدواج کنند. منظورم این است که این آیه با تمام مفاهیمش خطاب به ماست، بلکه وقتی در سوره احزاب می آید که «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین...» نتیجه می گیریم که گرچه این آیات خطاب به زنان پیغمبر است اما با فاصله و ترقیق (یعنی رقیق شدن) می تواند خطاب به زنان جامعه نیز باشد.
شما یک شمای کلی و واقعی از زن مسلمان، آنگونه که باید باشد، برای ما ترسیم کردید، حالا با توجه به موقعیت شغلی و ارتباط تنگاتنگ روزانه با قشر زنان جامعه، فکر می کنید زنان ما چه وضعیتی دارند و آیا این وضعیت مطلوب است؟
ببینید، جامعه زنان ما دارای متدینینی است که بسیار خوبند و همیشه در همه امور عالی هستند و زندگی شان سرشار از صفات عالیه یک زن مسلمان است، اما متأسفانه اینها، تنها درصد کمی از اجتماع را تشکیل می دهند.
چند درصدی هم تلاش می کنند تا به گروه اول شباهت پیدا کنند و اگر این دو گروه را کنار هم بگذاریم جایگاه زن در لایه های دیگر اجتماع، نیاز به توجه و تأمل دارد. عده ای از زنان ما، آنقدر در زندگی سنتی و بسته خود فرو رفته اند و از حداقل آگاهی ها و حقوق خود بی اطلاعند طوری که اگر خانمی از جانب شوهر تحت ظلم و ستم هم قرار بگیرد، اصلاً متوجه نمی شود و معمولاً این زنان دور و برشان پر از بچه است. اما جامعه شهری ما که بسیار هم متأثر از تبلیغات و رسانه هاست، الآن وضعیت 60 - 70 سال پیش غرب را پیدا کرده است و این حالت بخصوص در زندگی های غیردینی کاملاً مشهود است. حتماً فیلم های لورل و هاردی را بیاد دارید، در آن فیلم ها شاهد زنانی چاق هستیم که مردانشان به محض ورود در خانه از آنها و هیبت شان می ترسند و نگران می شوند که حالا خرابکارهایمان معلوم می شود.
از طرفی فیلم های طنز خودمان را ببینید، تلویزیون شِمای خانه هریک از ماست؛ هر روز زنان کیف های مردان خانه به بیرون پرتاب می کنند. در واقع زنان این قشر نوعی حالت آقا بالاسری یا لولو سر خرمن بودن پیدا کرده اند و اصطلاح زن ذلیلی مردان به همین مناسبت بکار برده می شود. مثلاً برخی زنان تحصیل کرده ما که دستشان هم در جیب شان است و اتفاقاً شوهرشان هم مراعات شان را می کند، انگار حالت اقتدارطلبی نابجا و ظالمانه پیدا کرده اند. حتماً در خیابان دیده اید زن و شوهرهایی که کنار هم راه می روند، شوهر یک دستش به بچه و دست دیگرش به ساک و لوازم است و خانم انگار که هیچ مسئولیتی در برابر شوهر یا فرزند خود ندارد، بی تفاوت با یک کیف کوچک و آرایش آنچنانی و لباس شیک در کنار آنها راه می رود. خوب، نه مثل قدیم که خانم هم ساک و هم بچه را حمل می کرد، نه به الآن که وضعیت برعکس شده است. به هر حال هیچ فرقی نمی کند که چه کسی در خانواده ظلم می کند، ظلم مرد به زن همان قدر منفور است که ظلم زن به مرد. ما در حال حاضر شاهد این گونه افسارگسیختگی ها در زندگی شهری هستیم و خروج از تعادل به شیوه اخیر به هیچ وجه مناسب شأن زن ایرانی مسلمان نیست. فکر می کنم زنان فعلی ما به چنین وضعیتی رسیده اند، مثلاً مرد خانواده شاید اصلاً دوست نداشته باشد، همسرش در خارج از خانه این قدر آرایش کند، ولی جرأت نمی کند به زنش بگوید و اصلاً خانم گوش نمی دهد، بلکه صدها جواب هم دارد. پس چه تفاوتی می کند آیا اجتماع بدین ترتیب پیشرفت کرده؟ زمانی شوهر حق زن را می خورد و زن حق اعتراض نداشت، و حالا برعکس.