چه انگيزه اي باعث گرايش شما به سمت حفظ قرآن شد.
در سال 71 آقاي ري شهري اعلا م كردند افرادي كه طي دو سال حافظ كل قرآن شوند، به سفر حج مشرف خواهند شد. من و دوستم خانم بشيري، شروع به حفظ قرآن كرديم.
از چند سالگي كار حفظ قرآن را آغاز كرديد. آيا با برنامه هاي كاري خانواده تداخلي ايجاد نشد؟
۲۹ ساله بودم و براي كارشناسي ارشد هم يك ماه بيشتر درس نخواندم. اما در طول دوره كارشناسي ارشد حفظ قرآن را ترك نكردم. يادم است كه يكي از دوستانم فال حافظ برايم گرفت كه اين بيت آمده بود.
مانعش قلقل چنگ است و شكر خواب صبوح.
بنابراين من حفظ قرآن را در ساعات صبحگاهي و يا آخر شب كه فرزندانم خواب بودند انجام مي دادم. به جرئت مي گويم كه خوش ترين ايام دوران زندگي من، همان چهار سال و نيم بود كه مشغول حفظ قرآن بودم. در آغاز دعا مي كرديم كه بتوانيم زودتر قرآن را حفظ كنيم تا به حج برويم اما پس از مدتي اين جايزه با همه عزيز بودنش در درجه دوم اهميت قرار گرفت و الا ن حسرت آن روزها را مي برم.
حفظ قرآن براي شما چه دستاوردهاي فردي و اجتماعي داشت؟
بهترين ثمره آن اين بود كه من به موضوعات قرآني تسلط يافتم. معمولا ً از زمان نوجواني قرآن زياد مي خواندم و با معاني آن بيگانه نبودم، و با وجود آنكه تسلط كافي به معاني آيات نداشتم اما كرامات پي در پي براي من به ارمغان آورد.
بالا خره به حج مشرف شديد؟
زمان مسابقه فرا رسيده بود اما هشت جزء آخر قرآن مانده بود. من با ترديد در مسابقه شركت كردم و واقعاً انتظار برنده شدن سفر حج را نداشتم. اما حج عمره قسمت من شد كه خاطرات بسيار لذتبخشي از آن دوره دارم. كاش تكرار شود!
خانواده شما چه نقشي در موفقيت شما داشته اند؟
مادرم خيلي مشوق من است. او زني بسيار بااستعداد است كه به علت شرايط زمانه نتوانسته تحصيلا ت خود را ادامه دهد و به گونه اي استعداد خودش را در آموزش و پرورش بچه هايش دنبال مي كند و زماني كه من پايان نامه دكتري را مي نوشتم خيلي كمك حال من شد در كنار او همسري داشتم كه هيچ گاه سد راه من قرار نگرفت.
چرا با وجود اينكه عضو هيئت علمي دانشگاه هستيد هنوز هم در مدارس راهنمايي و دبيرستان تدريس مي كنيد؟
چون با بچه هاي راهنمايي اصولي تر مي شود كار كرد و اينكه هميشه يادم باشد كه از كجا شروع كردم. البته فعاليت در اين مدارس انرژي زيادي از من نمي گيرد.
چگونه توانستيد با بچه هاي نسل سومي ارتباط برقرار كنيد؟
اول از همه بايد فضاي ذهني بچه ها را زير نظر بگيريم. بعضي از معلم ها يك هاله اي از قداست دور خودشان مي پيچند. نمي خواهند بگويند ما مقدس هستيم. بلكه فكر مي كنند كه بايد اين گونه باشند! در نتيجه دانش آموز راهي براي دستيابي پيدا نمي كند. من هماهنگ با بچه ها هستم. مقدس نيستم. هم با آنها گريه مي كنم، هم مي خندم.
فكر مي كنيد فرزندانتان در مورد شما چه قضاوتي مي كنند؟
شايد به نظر فرزندانم، من شخص خيلي مذهبي اي باشم. اما فكر مي كنم كه مثل بقيه، آدم هاي معمولي ام.
با توجه به اينكه شما در برخي از نشست هاي رسانه عمومي نيز شركت مي كنيد آيا راهكارهاي شما براي خانواده ها مناسب بوده است؟
من نمي دانم چرا همه از من توقع مسائل تربيتي دارند. در صورتي كه من هيچ ادعايي در اين زمينه ها ندارم. تخصص من علوم قرآني است.
ما معتقديم كه قرآن بهترين راهكار براي خانواده مي تواند باشد فكر نمي كنيد اين توقع بي جايي نيست!
من قرآن را بارها خوانده ام. حافظ آن نيز هستم. اما اينكه بتوانيم به آن عمل كنيم بسيار سخت است. به هر حال آن بخش از زندگي كه بايد اعتدال را رعايت بكنيم، ناديده گرفتيم و زماني كه فرزندانمان به سني مي رسند كه بايد مسائل ديني را دريافت كنند، پسزدگي ايجاد مي كنيم چون پايه اي و ريشه اي عمل نكرديم. من خودم يادم هست كه هروقت به كلا س هاي تربيتي در آن زمان مي رفتم. مدت ها مشكلا ت من بيشتر مي شد چون نمي توانستم به آن عمل كنم.
به نظر شما، روند حفظ قرآن در جامعه ما، چگونه مورد آسيب قرار مي گيرد.
در حال حاضر در بعضي از كلا س ها با استعدادترين بچه ها در مدت كوتاهي حافظ مي شوند بدون اينكه تثبيت شود و بعد از مدتي براي آنها دلزدگي ايجاد مي شود. من خودم در حفظ قرآن هيچ گاه تا جزئي را كاملا ًيادآوري نمي كردم، سراغ آيه ديگري نمي رفتم.
شما نسبت به فرزندانتان نيز توقع داشتيد كه مسير شما را طي كنند؟
اصولا ً انسان ها نسبت به فرزندان خود هم بسيار ايده ال گرا و هم سخت گير ترند. بنابراين توقع خيلي بيشتري از آنها دارند. من فضاي خانه را بسيار باز گذاشتم دختر بزرگ من دانشجوي هنر در رشته نقاشي است و دختر دوم من دانشجوي زيست شناسي است. آنچه براي من مهم بود اين است كه آنها گرايشات مذهبي داشته باشند. فرزند من روحيه هنري داشت و من فكر مي كردم او نيز مثل خود من است.
روحيه هنري به چه معناست؟
هنر با حس و خيال سر و كار دارد. خيال حد وسط نفس و عقل است به همين دليل خطرات زيادي هنرمندان را دنبال مي كند. ولي اگر تخيل هنرمند با عقل گره بخورد ارتقا مي يابد. من، خيلي روحيه هنري نداشتم در عين اينكه رابطه گرم و صميمي با اعضاي خانواده دارم.
عده اي معتقدند شما در بعضي سخنراني هايتان، گرايشات فمينيستي داريد! اين گونه است؟
هر كسي از ظن خود شد يار من! اما با توجه به چارچوب كه از دين فهميديم بازگو مي كنيم. من اصلا ً فمينيست نيستم. من معتقدم كه بايد براي آدم ها كار كرد.
نظر شما درباره فعاليت هاي اجتماعي - اقتصادي زنان در جامعه چيست؟
معتقدم كه در جامعه اسلا مي اگر شعار اسلا مي دهيم، بايد اسلا مي نيز عمل كنيم. خانم ها بايد تقليل كار داشته باشند. حقوقشان متناسب با تقليل كارشان كم باشد. به يك دليل كه هميشه به كار اصلي كه حفظ چارچوب خانواده است، بپردازند.
آسيب رساندن به حقوق خانم ها به حقوق خانواده و در نهايت، به جامعه آسيب مي رساند. متاسفانه گاهي كوركورانه راهي كه غرب رفته است، ادامه مي دهيم آنها سرشان به سنگ خورده و برگشته اند ولي ما ناآگاهانه در حركت هستيم. همين كه 69 درصد دانشجويان دخترند، فاجعه است. ما بايد هدف هاي جامعه را مشخص كنيم كه چه رشته هايي مناسب خانم ها است. اينكه يك كنكور 90 درصد حفظي است و با روحيه دختر خانم ها سازگار، غلط است.
در نهايت اينكه اگر خانمي درآمد بالا داشت بايد به آن درجه از آگاهي برسد كه اختيارات خود را اضافه نكند و درآمد بالا ي خود را به عنوان برگ برنده در دست نداشته باشد. درواقع بايد بپذيرد كه مرد سرپرست حقوقي خانواده است. زن مثل قلب خانواده و مرد به عنوان مغز خانواده عمل مي كند و وجود قلب مهم تر است از اين جهت كه خانه بدون مادر، ساختارش به هم مي ريزد.
*منبع
همشهری