ویرایش توسط *شهید گمنام* : 14-08-2019 در ساعت 00:37
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ومعرفي...
- (¯*~•~*¯) ريشههای تاريخی اعتكاف در قرآن ...
- ▓彡♥♥♥ نيايش امام حسين عليه السلام در صحراى...
- ویژه نامه روز دحو الارض (قسم به زمين و كسى...
- بيست سوم ذيقعده ٬روز زيارتي مخصوص مولا علي...
- ◄*♥*► فلسطین در نگاه رهبر کبیر انقلاب حضرت ...
- چرا نمیشه تو خونه اعتکاف بگیریم؟
- بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد... ضریح و صحن...
- ▐●●*^*●● ▐آیه مباهله، سند افتخار شیعه...
- محتوای عرفانی دعای روحبخش عرفه
اقای خوبم, دلتنگم, سفره ی حرمت برای من جا دارد؟!
اجازه هست برای پا بوسی؟!
دلم گرفته آقا… می شود برای فرج دعا کنید؟
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
تا ملائک همه ، پر را حرکت می دادنددور تو قُرص قمر را حرکت می دادندبه طواف تو زمین بار دگر می چرخیدچون که خدّام تو در را حرکت می دادندپرچم و گنبد و گلدسته برای زوّاربه خوش آمد همه سر را حرکت می دادندصبح خدّام تو بودند که با جاروشاناز کف صحن سحر را حرکت می دادندمقصد اصلی شان پنجره فولاد تو بودکودکانی که پدر را حرکت می دادندنوبت اصل شفایت به سر شانه ی صحندست ها چند نفر را حرکت می دادند
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها،
مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.
سلام بر تو ای عصمت هشتم!
کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و
آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.
برگرفته از سایت شبهای تنهایی
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
حـــــرم كه باشی…
بـــــــاران هـم که ببارد…
نــور علی نــور می شود هوای دلتــــــــ…
كافیستــــــ بایستی مقابل گنبــد…
ورودی صحـــن گوهــرشاد…
سرتــــــ را بالا بگیری و هـی نگاه كنی و
هی بـــــاران ببارد و هـی خیــــس شود نگاهتــــــ…
كافیستــــــ بـــــاران حایل شود میان نگاه تـــــو و گنبـد زرد طــــلا…
.السلام علیک یا علی بن موسی الرضــــــــــا (ع)
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
شیخ قمی روایت کرده که :
كاروانی از سرخس به مشهد آمدند پابوس امام رضا علیه السلام،یه مرد نابینایی تو اونها بود، اسمش حیدر قلی
بود(این ماجرا در فوائد الرضویه اومده)اومدند امام رو زیارت كردند،از مشهد خارج شدند،نزدیکی های مشهد
اُطراق كردند، شب جوون ها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخنیدیم صفا كنیم...
كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟
یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: آره منم یه دونه گرفتم،
حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟ گفتند مگه تو نداری؟ گفت:نه من اصلاً روحم خبر نداره!
گفتند:امام رضا به ما برگ سبز داده!،گفت:چیه این برگ سبزها،
گفتند:امان از آتش جهنم،ما این رو میذاریم تو كفن مون،قیامت دیگه نمیسوزیم،جهنم نمیریم،چون از امام رضا گرفتیم،
تا این رو گفتند،دل كه بشكند عرش خدا میشود،این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت:امام رضا از تو توقع
نداشتم،بین كور و بینا فرق بذاری،حتماً من فقیر بودم،كور بودم از قلم افتادم،به من اعتنا نشده،دیدن بلند شد راه افتاد طرف
مشهد،گفت:به خودش قسم تا نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند: آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم...
هرچه كردند، دیدند آروم نمی گیرد، خیال می كرد كه اونها الكی می گویند كه این نره، جلوش رو نتونستند بگیرند،
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه،
نگاه كردند دیدند «اَمانٌ مِّنَ النار،اَنا ابن الرسول الله»
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی؟
گفت:چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی،من برات برگه آوردم،بگیر برو...
آقا جان میشه منم دعوت کنی پابوست؟
هر سال منتظر دعوتتم یا امام رضا (ع) ...
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛
اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛
غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری،
تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.
کبوتران مسافر را بنگر؛
رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛
کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.
چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،
به روزگار وصل خویش بازمی گردند.
سناباد طوس، منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد.
آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛
آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛
با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است
نازنین رقیه* خادمه گل نرگس* (14-08-2019)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)