صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34

موضوع: ذو القرنين در قرآن

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ساختن سد

    «اتونى زبر الحديد حتى اذا ساوى بين الصدفين قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى كار سدسازى، ذو القرنين چنين دستور داد: قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد و آن‏ها را روى هم بچينيد تا اينكه كاملا ميان دو كوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بيفروزيد و در آن بدميد. (9)

    آنان چنين كردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گرديد.

    «قال اتونى افرغ عليه قطرا» بعد گفت: اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا روى اين بريزم!

    و به اين ترتيب، سدى آهنين در مقابل ياجوج و ماجوج ايجاد كرد، چنان كه قرآن مى‏گويد:

    «فما اسطاعوا ان يظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن ديگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده يا راه نفوذ و حفره‏اى در آن ايجاد كنند.

    «قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنين در پايان كار سد گفت: اين سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است!

    «فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» گمان نكنيد اين يك سد جاودانى و ابدى است، بلكه آن زمان كه وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى‏كوبد و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مى‏سازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد يافت (وعده‏اى كه بر اساس آن، در آستانه رستاخيز سازمان دنيا به هم خورده و تمامى استحكامات آن فرو خواهد ريخت).





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل سوم

    - داستان ذو القرنين

    - ذو القرنين كه بود؟

    - مسافرت‏هاى ذو القرنين

    همانطور كه در گذشته عرض كرديم، قرآن فقط به چند جهت از شخصيت ذو القرنين اشاره كرده است. البته بعضى جوانب را نيز مى‏توان از لابه‏لاى كلمات و جملات داستان به دست آورد كه در اينجا به يك‏يك آن موارد اشاره كرده و به توضيح آن مى ‏پردازيم.

    نام ذو القرنين

    ذو القرنين، قبل از اينكه داستانش در قرآن بيايد و حتى در زمان زندگى‏اش به همين نام خوانده مى‏شده است و اين چنين نيست كه بعدها اين لقب را گرفته باشد. اين نكته از اين آيات قرآن يعنى «يسئلونك عن ذى‏القرنين‏» از تو اى پيامبر، درباره ذو القرنين سؤال مى‏كنند; «قلنا يا ذاالقرنين‏» ما گفتيم اى ذو القرنين، و «قالوا يا ذاالقرنين‏» آن قوم گفتند: اى ذو القرنين به خوبى استفاده مى‏شود.

    از جمله اول بر مى‏آيد كه در عصر رسول خداصلى الله عليه وآله، قبل از نزول اين قصه، چنين اسمى بر سر زبان‏ها بوده است كه از آن جناب داستانش را پرسيده‏اند، و از دو جمله بعدى نيز به خوبى معلوم مى‏شود كه ذو القرنين در زمان حياتش همين لقب را داشته و او را به اين نام خطاب مى‏كرده‏اند.





    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    توانايى ‏هاى ذو القرنين

    ذو القرنين از قدرت و مكنت‏بسيارى برخوردار بود و خداوند وسايل غلبه بر مشكلات و دست‏يابى به اهداف مهم زندگى را به او عنايت كرده بود. اين اسباب و وسايل، شامل علم و دين، عقل و درايت، نيروى جسمى، مال و لشكر زياد، وسعت قلمرو، قدرت مديريت و امثال آن بودند، و همه اين خصوصيات از آيه كريمه زير به خوبى استفاده مى‏شود:

    «انا مكنا له فى الارض واتيناه من كل شى‏ء سببا» ما او را در زمين قدرت و حكومت داديم و وسايل دست‏يابى به هر چيزى را در اختيارش گذارديم.

    البته، از مجموعه داستان نيز اين مطلب فهميده مى‏شود; توانايى اينكه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظيم را با توجه به وسايل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترين نقاط زمين اعمال كند، همه و همه، شاهد قدرت و توانايى بسيار او مى‏باشد.





    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    دين ذو القرنين


    ذو القرنين مردى مؤمن به خداوند و روز قيامت و متدين به دين حق بوده است (10) و اين نكته از آيات زير به دست مى‏آيد:
    «قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم يرد الى ربه فيعذبه عذابا نكرا» ذو القرنين گفت: ما كسى را كه ستم ورزيده مجازات خواهيم كرد. سپس او به سوى پروردگارش باز مى‏گردد و خداوند او را مجازات شديدى خواهد نمود.

    «واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى‏» و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكو خواهد داشت.
    «قال هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» ذو القرنين در پايان كار سدسازى گفت: اين سد نعمت و رحمتى از سوى پروردگار من است و هنگامى كه فرمان پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى‏كوبد و وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد يافت.







    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مقام و حكومت دينى ذو القرنين

    از مجموع اين آيات بر مى‏آيد كه او داراى مقام و حكومتى دينى بوده است. در آيه كريمه زير مى‏خوانيم:

    «قلنا يا ذا القرنين اما ان تعذب واما ان تتخذ فيهم حسنا» ما به ذو القرنين گفتيم: اى ذو القرنين! آيا مى‏خواهى بدان ايشان را مجازات كنى يا روش نيكويى در مورد آن‏ها انتخاب مى‏نمايى؟

    خداوند طبق اين آيه به او اختيار تام مى‏دهد، و اين خود شاهد بر اين مطلب است كه وى از سوى وحى الهى يا پيامبرى از پيامبران، تاييد و راهنمايى مى‏شده است. (11)

    اين مطلب از جواب ذو القرنين به اين فراز روشن‏تر مى‏شود، گويا هدف او از بيان چنين جوابى، اشاره به اين نكته است كه مردم در برابر دعوت به توحيد و مبارزه با شرك، به دو گروه تقسيم خواهند شد; كسانى كه تسليم اين برنامه سازنده الهى شوند، كه مطمئنا پاداشى نيكو خواهند داشت و در امنيت و آسودگى خاطر زندگى خواهند كرد، و آنها كه در برابر اين دعوت موضع‏گيرى خصمانه داشته و به ظلم و فساد ادامه دهند، كه مجازات خواهند گرديد.

    علاوه بر اين، در آيه‏اى ديگر نيز مى‏خوانيم:

    «كذلك و قد احطنا بما لديه خبرا» كار ذو القرنين چنين بود، و ما به خوبى از امكانات و آنچه نزد وى صورت مى‏گرفت، اطلاع داشتيم.

    ظاهرا اين آيه هم كنايه از اين مطلب است كه آنچه او تصميم‏مى‏گرفت،به هدايت‏خداوند و امر او بود و در هيچ كارى اقدام نمى‏نمود،مگر آن‏كه خداوند او راماموركرده بود.

    بنابراين، مجموع اين آيات اين مفهوم را مى‏رساند كه مكالمه خداوند سبحان با ذو القرنين از سوى پيامبرى كه همراه او بوده صورت مى‏گرفته است و او حكومتى مثل حكومت جناب طالوت بر بنى‏اسرائيل داشته است. (12)

    اين حكومت از طرف خدا و با الهام پيامبرى از پيامبران بوده و كارهايش رانيز به هدايت همان پيامبر انجام مى‏داده است.






    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    يك سؤال و پاسخ آن


    در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اينكه مى‏بينيم كه خداوند مى‏فرمايد: «ما به ذو القرنين گفتيم...»، بنابراين چرا مفسران صريحا نگفته‏اند كه ذو القرنين خود پيامبرى از پيامبران الهى بوده است؟

    پيش از اين گفتيم كه گفتگوى خداوند با انسان، امكان دارد به صورت «گفتگوى پيامبرى‏» يا «الهام‏» يا «گفتگو از طريق يك پيامبر» باشد، لذا معلوم نيست كه ذو القرنين واقعا پيامبر باشد و گفتگوى خداوند سبحان با وى از نوع وحى پيامبرى باشد; چرا كه اگر ايشان پيامبر بود، همچون بسيارى ديگر از پيامبران كه در قرآن نامشان آمده است، به پيامبرى او نيز تصريح مى‏شد. مثل «واذكر فى الكتاب اسمعيل انه كان صادق الوعد وكان رسولا نبيا» و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، كه در وعده‏هايش صادق بود و رسول و پيامبر بود. (13)

    «و ان الياس لمن المرسلين‏» و الياس از رسولان [ما] بود. (14)

    و همچنين آيات 41 سوره مريم و 133 سوره صافات و آيات بسيار ديگرى كه در آن به پيامبرى رسولان الهى تصريح شده‏است.

    بنابراين، نمى‏توان با اطمينان گفت كه ذو القرنين پيامبر بوده است و پيامبرى كسى را نيز با احتمال نمى ‏توان اثبات كرد.


    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سفر به كوه‏هاى ياجوج و ماجوج


    ذو القرنين بعد از مسافرت به منتهى‏اليه مشرق دوباره حركت كرد، سرزمين‏ها را در نورديد تا به تنگه‏اى در ميان يك سد طبيعى طولانى رسيد. اين سد طبيعى، احتمالا كوه‏هايى بوده كه همچون يك ديوار عظيم بين دو منطقه فاصله انداخته بودند و تنها راه ارتباطى بين آن دو منطقه، تنگه‏اى بيش نبوده است; تنگه‏اى كه آن رشته كوه‏هاى طولانى را به دو نيم كرده و تبديل به دو ديوار مى‏كرده است و ظاهرا كلمه «سدين دو سد» در قرآن به همين معناست:

    «ثم اتبع سببا حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونهما قوما» همچنان راه خود را ادامه داد تا به ميان دو كوه رسيد و در كنار آن دو كوه مردمى را يافت... .

    نزديك آن تنگه، گروهى از مردم زندگى مى‏كردند و اين همان تنگه‏اى است كه به درخواست مردم ساكن آن منطقه، سد ذو القرنين بر آن ساخته شد.

    مردمى كه نزديك آن تنگه زندگى مى‏كردند اين مردم، از نظر فهم افراد بسيار ساده‏اى بودند. مرحوم علامه طباطبايى در توضيح آيه كريمه «وجد من دونهما قوما لا يكادون يفقهون قولا» در نزديكى آن دو كوه مردمى را ديد كه هيچ سخنى را نمى‏فهميدند، چنين فرموده است: «اين جمله كنايه از سادگى و بساطت فهم آن مردم است‏» (18) .

    اما در عين حال كه در اين حد از فهم و سادگى بودند، با ديدن ذو القرنين و شناخت توانايى‏هاى او، از وى درخواست‏ساختن سدى كردند و از پيشنهاد پرداخت دستمزد به ذو القرنين معلوم مى‏شود كه هم داراى فهم اقتصادى بوده‏اند و هم امكانات اقتصادى داشته‏اند. همچنين از نظر نيروى كار، شناخت آهن و فلزها و توانايى و امكان بهره‏بردارى از آن، در حد قابل قبولى بوده‏اند كه جزئيات آن در ضمن داستان سدسازى معلوم خواهد شد.



    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    پيشنهاد و درخواست ‏ساختن سد


    مردمى كه نزديك آن تنگه زندگى مى‏كردند، از هجوم و غارت اقوام ياجوج و ماجوج در زحمت و شكنجه بودند. اقوام‏ياجوج و ماجوج طوايفى جنگ‏طلب و غارتگر بودند كه در جايى‏پشت‏آن تنگه‏و كوه‏ها زندگى مى‏كردند و هر از گاهى از طريق آن تنگه به اين مردم حمله كرده و آن‏ها را قتل و غارت مى‏كردند. لذا اين تنگه، محل نفوذ يا موضعى سوق الجيشى براى برترى نظامى آن اقوام غارتگر بوده است.

    اين مردم مظلوم وقتى قدرت و توانايى ذو القرنين را ديدند، مقدم او را غنيمت‏شمرده و دست‏به دامن او زدند:

    «قالوا يا ذا القرنين ان ياجوج و ماجوج مفسدون فى الارض‏» گفتند: اى ذو القرنين، اقوام ياجوج و ماجوج در اين زمين فساد و ظلم مى‏كنند.

    و از او تقاضاى ساختن مانعى در مقابل حمله آن طايفه ستمگر كردند و تاكيد نمودند كه در مقابل ساختن اين سد، اموالى را نيز به‏عنوان دستمزد پرداخت‏خواهند كرد:

    «فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بيننا و بينهم سدا» آيا حاضرى پولى از ما بگيرى و ميان ما و آن‏ها سدى ايجاد كنى؟

    ذو القرنين پيشنهاد اجرت آن‏ها را نپذيرفت و گفت: من به اموال شما احتياجى ندارم و از شما اجر و مزدى نمى‏خواهم:

    «قال ما مكنى فيه ربى خير» ذو القرنين در جواب ايشان پاسخ داد: اموال و امكاناتى كه پروردگارم در اختيارم گذاشته، از مالى كه شما به من وعده مى‏دهيد بهتر است.

    با اين حال گفت: اگر مى‏خواهيد چنين مانعى بسازم، بايد مرا با كارگران خود كمك كنيد و مصالح ساختمانى بياوريد:

    «فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما» اجر و مزد نمى‏خواهم، فقط مرا با نيروى انسانى كمك كنيد تا ميان شما و آن‏ها سد محكمى ايجاد كنم!

    بالاخره قرار شد سدى با نيروى انسانى مردم و طراحى، مديريت و اجراى ذو القرنين ساخته شود و بدين ترتيب، كار سدسازى شروع شد.

    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سدسازى

    ابتدا ذو القرنين دستور داد تا قطعات بزرگى از آهن بياورند و آن‏ها را درون تنگه روى هم بچينند:

    «اتونى زبر الحديد» قطعات‏بزرگ‏آهن برايم بياوريد و آن‏ها را روى هم بچينيد.

    مردم آهن زيادى آوردند و بر روى هم چيدند تا بالاخره تنگه ميان دو كوه پر شد:

    «حتى اذا ساوى بين الصدفين‏» آنگاه گفت: هيزم و مواد آتش‏زا بياوريد و در اطراف سد آتش روشن كنيد و با نصب دم‏هاى آهنگرى (و وسايلى از اين قبيل) در اطراف سد، در آتش بدميد تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود.

    «قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» گفت: در آتش بدميد. آنان چنين كردند، تا حدى كه آتش قطعات آهن را كاملا سرخ و گداخته كرد.

    در مرحله آخر مجموعه آن سد آهنين را با لايه‏اى از مس پوشانيد تا آن را از نفوذ هوا و پوسيدن حفظ كند: «قال اتونى افرغ عليه قطرا» گفت:اكنون‏مس‏مذاب‏برايم بياوريد تا روى اين سد بريزيم.

    در حقيقت او مى‏خواست آهن آلات را با حرارت به يكديگر پيوند داده و با ريختن مس مذاب روى آن‏ها سد يكپارچه و غيرقابل نفوذى به وجود آورد.

    گويا در دانش امروز اثبات شده است كه اگر مقدارى مس به آهن اضافه كنند، مقاومت آن را بسيار زيادتر مى‏كند. و ذو القرنين اقدام به چنين كارى كرد.

    سرانجام سد آهنين و مرتفع ذو القرنين ساخته شد و به صورت مانعى مستحكم بر سر راه اقوام ياجوج و ماجوج قرار گرفت. آن‏چنان مرتفع كه نمى‏توانستند از روى آن عبور كنند، و به قدرى مستحكم كه نمى‏توانستند در آن حفره يا راه نفوذى ايجاد كنند:

    «فما اسطاعوا ان يظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن، ديگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده يا راه نفوذ و حفره‏اى در آن ايجاد كنند.

    در اينجا ذو القرنين از فرصت استفاده كرده و مردم را به ياد خداوند، نعمات او و قيامت مى‏اندازد و توجه مى‏دهد كه اين امنيت، نتيجه مرحمت و لطف خداوند است و بايد بدانند كه دنيا و آنچه در آن است، فقط مدت زمان معينى خواهد ماند و آن هنگام كه خداوند بخواهد، در آستانه قيامت، همه چيز ويران خواهد شد:

    «قال هذا رحمة من ربى‏» گفت: اين سد خود نعمتى از سوى پروردگار من است.

    يعنى اين خداوند بود كه از رحمت‏خود اراده كرد تا سد و سپرى براى شما مردم در مقابل اقوام ياجوج و ماجوج ايجاد كنيم، اما بدانيد:

    «فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء وكان وعد ربى‏حقا» هنگامى‏كه وعده پروردگارم (قيامت) فرا رسد،آن را در هم مى‏كوبد و وعده پروردگارم حق است و مطمئنا تحقق خواهد يافت.




    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل چهارم

    نكات جالب و پندآموز
    يكى از مهم‏ترين قسمت‏هاى نقل هر داستان، طرح نكات جالب و آموزنده آن است.در اين فصل به پيروى از كتاب ارزنده تفسير نمونه و با بهره‏گيرى از آن، دوازده نكته جالب و پندآموز از داستان ذو القرنين را بازنويسى كرده و تقديم مى‏نماييم:
    1- نخستين درسى كه از اين داستان مى‏آموزيم، آن است كه در اين جهان هيچ كارى بدون توسل به اسباب آن انجام نمى‏گيرد. به همين جهت، خداوند براى پيشرفت كار ذو القرنين اسباب پيشرفت و پيروزى را به او داد: «واتيناه من كل شى‏ء سببا» و وسايل دستيابى به هر چيزى را در اختيارش گذارديم و او هم از اين اسباب به خوبى بهره گرفت: «فاتبع سببا». بنابراين آن‏ها كه انتظار دارند بدون تهيه اسباب و وسايل لازم و بدون استفاده از آن‏ها به پيروزى برسند، به جايى نخواهند رسيد، حتى اگر ذو القرنين باشند!

    2- يك مديريت فراگير، نمى‏تواند نسبت‏به تفاوت و تنوع مجموعه تحت اداره‏اش و شرايط مختلف آن‏ها بى‏اعتنا باشد، به همين دليل ذو القرنين كه صاحب يك حكومت الهى بود، به هنگام برخورد با اقوام گوناگون كه هركدام زندگى مخصوص به خود داشتند، متناسب با آن‏ها رفتار كرد و همه را زير بال و پر خويش گرفت.
    3- تكليف شاق هرگز مناسب يك حكومت عدل نيست. به همين دليل ذو القرنين بعد از آن كه تصريح كرد: من ظالمان را مجازات خواهم كرد و صالحان را پاداش نيكو خواهم داد، اضافه نمود: «وسنقول له من امرنا يسرا»; يعنى ما براى مردم صالح اين سرزمين قوانين و برنامه‏هاى آسانى وضع خواهيم كرد تا توانايى انجام آن را از روى ميل و رغبت و شوق داشته باشند.
    4- از نكات جالب اين داستان وجود سه نوع متفاوت از مردم به طور همزمان در مناطق مختلف مى‏باشد، مردمى گرفتار ظالمين داخلى و تا حدى متمدن، به طورى كه گويا ذو القرنين بعد از برقرارى نظم و مجازات ظالمين، براى آنان قوانينى هم وضع كرد; مردمى از جهت تمدن در حد صفر، به طورى كه حتى سايبانى هم براى خود نساخته بودند; و مردمى ديگر از جهت صنعت و اقتصاد در حدى مطلوب، ولى گرفتار ناامنى و غارتگران خارجى.
    5- ذو القرنين حتى جمعيتى را كه به گفته قرآن سخنى نمى‏فهميدند و ساده‏لوح بودند، از نظر دور نداشت و به درددل آن‏ها گوش فراداد و نيازشان را برطرف ساخت و ميان آن‏ها و دشمنشان سد محكمى برپا كرد; با اينكه مى‏توانست چنين مردمى را با وعده و وعيد قانع كند و زحمتى براى آنان متحمل نشود، ولى بدون هيچگونه چشمداشتى به سازندگى در آن منطقه همت گماشت.
    6- امنيت، نخستين و مهم‏ترين شرط يك زندگى سالم و اجتماعى است. به همين جهت ذو القرنين براى تامين امنيت قومى كه مورد تهديد و غارت بودند، پرزحمت‏ترين كارها را برعهده گرفت و براى جلوگيرى از يورش مفسدان، نيرومندترين سدها را ساخت.

    اصولا تا وقتى كه جلو مفسدان با قاطعيت و با نيرومندترين مانع گرفته نشود، جامعه روى سعادت را نخواهد ديد. به همين دليل حضرت ابراهيم‏عليه السلام هنگام بناى كعبه نخستين چيزى كه از خداوند سبحان براى آن سرزمين تقاضا كرد، نعمت امنيت‏بود: «رب اجعل هذا البلد امنا واجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام‏» (19) پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده! و فرزندانم را از پرستش بت‏ها دور نگاه دار.
    و نيز به همين دليل در نظام قضايى اسلام سخت‏ترين مجازات‏ها براى كسانى است كه امنيت جامعه را به خطر مى‏اندازند:
    «انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزى فى الدنيا ولهم فى الاخرة عذاب عظيم الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم‏» مجازات آنان كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‏خيزند و اقدام به فساد در روى زمين مى‏كنند و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند، فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا چهار انگشت (از) دست (راست) و پاى (چپ) آن‏ها، به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد شوند. اين رسوايى آن‏ها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند مگر آن‏ها كه پيش از دست‏يافتن شما بر آنان توبه كنند. پس بدانيد (خدا توبه آن‏ها را مى‏پذيرد) و خداوند آمرزنده و مهربان است. (20)
    7- درس ديگرى كه از اين ماجراى تاريخى مى‏توان آموخت، اين است كه صاحبان اصلى درد بايد در انجام كار خود شريك باشند. به همين خاطر ذو القرنين به گروهى كه از هجوم اقوام ياجوج و ماجوج شكايت داشتند، گفت: «فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما» مرا با نيروى انسانى كمك كنيد تا ميان شما و آن‏ها سد محكمى ايجاد كنم!ودرتمام‏مراحل سدسازى از نيروى كار آنان بهره جست.
    اساسا چيزى كه با همكارى استفاده‏كنندگان آن ساخته شود، هم بهتر و زودترساخته مى‏شود و هم نتيجه حاصل از آن مورد ارج و قدردانى مناسبى قرار مى‏گيرد; چرا كه استفاده‏كنندگان خود رنج تهيه آن را چشيده‏اند و به ارزش آن واقفند.
    8- هر شخص يا گروهى كه خواستار انجام كارى است، خود بايد حاضر به هرگونه همكارى و تلاش در راه انجام آن باشد. در نتيجه اين آمادگى و تلاش همه‏جانبه (به اضافه مديريت صحيح و امين) است كه انسان دست‏به انجام هر كار مهم و بزرگى بزند، در آن موفق مى‏شود; چنان كه آن مردم توانستند آن چنان سد مهم و محير العقولى بسازند.
    9- يك رهبر الهى بايد بى‏اعتنا به مال و ماديات باشد و به آنچه خدا در اختيارش گذارده، قناعت كند. لذا مى‏بينيم كه ذو القرنين برخلاف سلاطين ديگر كه حرص و ولع عجيبى به اندوختن اموال دارند، هنگامى كه پيشنهاد مال و اموال به او مى‏شود نمى‏پذيرد و مى‏گويد: «ما مكنى فيه ربى خير» آنچه پروردگارم در اختيارم گذاشته از مالى كه شما پيشنهاد مى‏كنيد،بهتراست.بنابراين من از شما اجر و مزد نمى‏خواهم.
    در قرآن مجيد به طور مكرر در داستان انبياء مى‏خوانيم كه يكى از اساسى‏ترين سخن‏هاى ايشان اين بوده: «وما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين‏» حضرت نوح‏عليه السلام بعد از اعلام رسالت‏خويش به قوم خود گفت: و من براى اين دعوت هيچ مزدى از شما نمى‏طلبم، پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (21)
    شبيه اين سخن را قرآن در چندين مورد از زبان انبياى پيشين (22) و پيامبر اسلام (23) نقل كرده است. بنابراين عمل ابلاغ رسالت همه پيامبران با خلوص كامل و بدون هيچ‏گونه چشمداشتى به اموال مردم يا منافع دنيايى، تقديم بارگاه الهى شده است.
    در عوض اين زحمت و خلوص، ثواب و رضوان الهى متناسب با جود و كرم خداوند سبحان نصيب آنان مى‏گردد.
    10- درس ديگر اين داستان محكم‏كارى است. ذو القرنين در بناى اين سد از قطعات بزرگ آهن استفاده كرد و براى اينكه اين قطعات به هم جوش بخورند، آن‏ها را در آتش گداخت و براى اينكه عمر سد طولانى شود و در برابر تاثيرات هوا و رطوبت‏باران مقاومت كند، آن را با لايه‏اى از مس پوشاند.
    11- انسان هرقدر قوى، نيرومند و متمكن باشد و از عهده انجام كارهاى بزرگ برآيد، هرگز نبايد به خود ببالد و يا مغرور شود. اين درس ديگر اين داستان است. ذو القرنين در همه جا به قدرت پروردگار تكيه مى‏كرد. به هنگام پيشنهاد كمك مالى گفت: «ما مكنى فيه ربى خير» آنچه پروردگارم در اختيارم گذارده بهتر است. و بعد از اتمام كار سد گفت: «هذا رحمة من ربى‏» اين سد نعمت و رحمتى از پروردگار من است.
    12- همه چيز زايل شدنى است و محكم‏ترين بناهاى اين جهان سرانجام خلل خواهد يافت; هرچند از آهن و پولاد يكپارچه باشد. اين نيز درسى است‏براى انسان‏ها كه دنيا را جاودانه ندانند و در جمع مال و كسب مقام، بى‏قيد و شرط و حريصانه نكوشند و بدانند كه تمام آنچه در دنياست - سد ذو القرنين كه سهل است، خورشيد با آن عظمتش - خاموش و فانى مى‏شود. كوه‏ها با تمام صلابتشان متلاشى مى‏شوند و نيز انسان كه در اين ميان از همه آسيب‏پذيرتر است: «كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذو الجلال و الاكرام‏» همه كسانى كه روى زمين هستند فانى مى‏شوند. تنها ذات شكوهمند و گرامى پروردگار تو است كه باقى مى‏ماند. (24)

    آيا انديشه در اين واقعيت كافى نيست تا جلو خودگامگى‏هاى انسان را بگيرد؟
    مطالب اين فصل، عموما از تفسير شريف نمونه انتخاب شده كه بعضى با همان عبارات و بعضى ديگر به همراه بازنويسى در اينجا آورده شده است و البته برخى مطالب نيز اضافات نويسنده است.
    بايد دانست كه نكات پندآموز اين داستان محدود به اين دوازده نكته نيست و شما نيز مى‏توانيد با تعمق در جوانب داستان نكات بيشترى به دست آوريد.




    امضاء


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi