تعبیری که خداوند در قرآن برای این پیامبر الهی به کار برده است، تعبیر "ابلاق" است: إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفلْكِ الْمَشْحون "؛ (صافات/141) «به خاطر بیاور زمانى را كه به سوى كشتى پر (از جمعیت و بار) فرار كرد». ابلاق بنا بر دیدگاه اهل لغت، یعنی گریختن. عبد "آبق" یعنی بنده گریزپا. (1)
در میان پیامبرانی که نام شریفشان در قرآن آمده تنها دو تن بوده اند که وقتی از مردمان زمانه خود به ستوه آمده و نشانه های عذاب را مشاهده کردند مردم را به حال خود رها کرده و از معرکه خطر گریخته اند. یکی حضرت لوط (ع) که به امر خدا و اجازه حضرتش از مردم کناره گرفت (فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهم ...(حجر/65) « پس، خانواده ات را در اواخر شب با خود بردار، و از اینجا ببر؛ و خودت به دنبال آنها حركت كن ») و دیگری حضرت یونس (ع) که وقتی کار قومش به عصیان و سرپیچی کشید عذاب الهی بر سرشان سایه گسترد و یونس(ع) به تصور اینکه خداوند در صدد عذابشان است، بی اذن پروردگار از ایشان فاصله گرفت. در حالیکه بعد از رفتن وی، آنها توبه کردند و بلا از سرشان گذشت. از این رو، کار وی همچون بنده ای است که بدون اذن مولایش فرار کرده است.
اما گویا متوجه نشده كه قوم او ایمان آورده و توبه كرده اند، لذا دیگر به سوى ایشان برنگشت در حالى كه از آنان خشمگین و ناراحت بود. هم چنان پیش رفت، در نتیجه ظاهر حالش حال كسى بود كه از خدا فرار مى كند و به عنوان قهر كردن از اینكه چرا خدا او را نزد این مردم خوار كرد دور مى شود، و نیز در حالى مى رفت كه گمان مى كرد دست ما به او نمى رسد، پس سوار كشتى پر از جمعیت شد و رفت. در بین راه نهنگى بر سر راه كشتى آمد، چاره اى ندیدند جز اینكه یك نفر را نزد آن بیندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه كشتى به كنارى رود، به این منظور قرعه انداختند و قرعه به نام یونس درآمد، او را در دریا انداختند، نهنگ او را بلعید و كشتى نجات یافت.(2)
در میان پیامبرانی که نام شریفشان در قرآن آمده است تنها دو تن بوده اند که وقتی از مردمان زمانه خود به ستوه آمده و نشانه های عذاب را مشاهده کردند مردم را به حال خود رها کرده و از معرکه خطر گریخته اند منتها یکی با اجازه پروردگار و یکی بی اجازه حضرتش