نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: اشعار زیبا در وصف امام حسین ( ع. )

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ghalbha اشعار زیبا در وصف امام حسین ( ع. )

    ◼السلام علیک یا اباعبدالله الحسین◼

    نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

    بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر


    فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد

    که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر


    قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»

    که پر شده است جهان از حسین سرتاسر


    نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن

    به آسمان بنگر! ما رایت الا سر


    سری که گفت من از اشتیاق لبریزم

    به سرسرای خداوند می‌روم با سر


    هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

    مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر


    همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود

    جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر


    سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

    که یک به یک همه بودند سروران را سر


    زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان

    حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر


    سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان

    درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر


    بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:

    برو به معرکه با سر ولی میا با سر


    خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

    گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر


    در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

    همان سری است که برده برای لیلا سر


    سری که احمد و محمود بود سر تا پا

    همان سری که خداوند بود پا تا سر


    پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد

    پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر


    امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت:

    به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر


    میان خاک کلام خدا مقطعه شد

    میان خاک الف لام میم طاها سر


    حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب

    چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر


    تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

    به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر


    نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او

    ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -


    جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

    جدا شده است و نیفتاده است از پا سر


    صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید

    بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر


    بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام

    که آفتاب درآورد از کلیسا سر


    چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد

    نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر


    عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت

    به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر


    دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

    دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
    شاعر: سید حمید رضا برقعی
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ‍ سروده‌ای از استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، در سوگ و ستایش امام حسین (ع):


    باز در خاطره‌ها، ياد تو ای رهروِ عشق‌
    شعلهٔ سركش آزادگی افروخته است
    يك جهان بر تو و بر همّت و مردانگی‌ات‌
    از سر شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است

    نقش پيكارِ تو در صفحهٔ تاريخ جهان
    ‌می‌درخشد، چو فروغ سَحَر از ساحلِ شب
    پرتُوَش بر همه‌كس تابد و می‌آموزد
    پايداری و وفاداری در راهِ طلب

    چهرِ رنگين شفق، می‌دهد از خونِ تو ياد
    كه ز جان بر سرِ پيمانِ ازل ريخته شد
    راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادی‌ست
    که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد

    رسمِ آزادی و پيكار و حقيقت‌جويی
    همه‌جا صفحهٔ تابندهٔ آیینِ تو بود
    آن‌چه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
    جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود

    تا ز خونِ تو جهانی شود از بند آزاد
    بر سرِ ايدهٔ انسانیِ خود جان‌دادی
    در رهِ كعبهٔ حق‌جويی و مردی و شرف
    ‌آفرين بر تو كه هفتادودو قربان دادی

    آن‌كه از مكتب آزادگی‌ات درس آموخت
    ‌پيش آمالِ ستم‌گر ز چه تسليم شود؟
    زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
    كه اسير ستمِ مردمِ دُژخيم شود

    رهرو كعبهٔ عشقی و در آفاقِ وجود
    با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز
    يكّه‌تازِ ملكوتی كه به صحرای ازل
    ‌روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز

    جان به قربان تو ای رهبرِ آزادی و عشق‌
    كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود
    ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاك‌
    جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود.

    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi