صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 83

موضوع: طعم خوب بندگی «نکته هایی از بزرگان علم و دین »

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    عمار بن یاسر (شهادت 37 ق)

    مادرش سمیه اولین شهید در بین زنان اسلام که بدست ابوجهل به شهادت رسید و او را آشفته نمود.
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق عمار می فرماید: عمار سر تا پا مملو از ایمان است. و نیز فرمود: عمار مع الحق و الحق مع عمار حیث کان عمار جلدة بین عینی وانفی تقتله الفئة الباغیة.(23)
    در مجالس المؤمنین آمده است که نزدیک به شهادتش گفت: بار خدایا! من هیچ کاری را نزدیک تر به رضای شما نمی بینم که نزدیکتر از محاربه و جنگ با این گروه باشد.
    در هنگام شهادت عمار، امام امیر المؤمنین علیه السلام بر بالین او آمد و سر او را به زانوی مبارک نهاده فرمود: کشنده عمار و دشنام دهنده و رباینده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد. آنگاه بر عمار نماز گذارد و او را بر خاک سپرد طوبی له و حسن مآب.
    خوش دمی کز بهر یار مهربان میرد کسی - چون بباید مرد باری این چنین میرد کسی
    چون شهید عشق را در کوی خود جا می دهند - جای آن دارد که بهر آن زمین میرد کسی
    جناب عمار در ایام خلافت عمر، والی کوفه شد و در کوفه فضائل امام علی علیه السلام را نشر می داد، خبر به خلیفه رسید او را عزل نمود، وقتی به مدینه آمد عمر گفت: آیا از عزل شدن کوفه محزون شدی؟ فرمود: به منصوب بودن از جانب تو مسرور نبودم تا از عزل شدن محزون شوم.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مالک بن نویرة

    مالک بن نویره به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله به من ایمان بیاموز، آن حضرت فرمود: الایمان ان تشهد ان لا اله الا الله و انی رسول الله و تصلی الخمس و تصوم شهر رمضان و تؤدی الزکوة و تحج البیت و توالی وصیی.
    هذا و اشار الی علی بن ابیطالب علیه السلام:
    و این را که بعد از من وصیم خواهد بود دوست داری و اشاره به امام علی علیه السلام کرد. بعد از گفتار حضرت رسول صلی الله علیه و آله مالک برخواست در حالیکه خوشحال و مسرور بود می گفت: تعلمت الایمان و رب الکعبه یعنی به خدا کعبه قسم احکام دین را آموختم.
    مورخین آورده اند: بعد از وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله مالک به مدینه آمد سؤال کرد که بعد پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی این مقام را دارد؟
    تا اینکه دید ابوبکر روز جمعه بر بالای منبر رفت و برای مردم خطبه خواند!
    مالک طاقت نیاورد بعد سؤال کرد آیا تو همان برادر تیمی ما نیستی؟
    گفت هستم، مالک گفت: چه علتی پیش آمد آن وصی حضرت رسول را که مرا به ولایت او مأمور ساخته بود؟
    گفتند: ای اعرابی بسیار است که کاری بعد از کاری حادث می شود!
    مالک گفت: والله هیچ کاری دیگر حادث نشد و بلکه شما در کار خدا و رسولش خیانت کرده اید.
    بعد به ابوبکر گفت: چه کسی تو را به این منبر بالا برده در حالیکه وصی پیامبر نشسته است؟
    ابوبکر با جمله زشت دستور داد که او را از مسجد بیرون کنند؛ آنوقت قنفذ و خالد بن ولید او را از مسجد بیرون کردند. مالک با ذکر صلوات بیرون رفت.
    شیعه و سنی نقل کرده اند که خالد بن ولید مالک بن نویره را بی تقصیر به شهادت رسانید و سر او را از بدنش جدا کرد و با زوجه اش هم بستر شد و نیز طایفه مالک را هم کشت و زنان آنها را اسیر کرد.(24)






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سعد بن مالک


    سعد بن مالک از جوانان پرشور و انقلابی صدر اسلام بود. او در 17 سالگی به آیئن نبی اکرم گروید و در شرایط مشکل قبل از هجرت همه جا مراتب وفاداری خود را به دین اسلام و مخالفت خویش را با سنن نادرست جاهلیت ابراز می کرد.
    سعد می گوید: من نسبت به مادرم خیلی مهربان و نیکوکار بودم. موقعی که قبول اسلام کردم و مادرم آگاه شد روزی به من گفت فرزند، این چه دینی است که پذیرفته ای باید از آن دست برداری و به بت پرستی برگردی. و مرا در دین جدیدم سرزنش و ملامت نمود.
    سعد که به مادر علاقه زیاد داشت با کمال مهربانی و ادب به وی گفت: من از دینم دست نمی کشم، و از شما درخواست می کنم که از خوردن و آشامیدن خودداری نکنی، مادر به گفته فرزند اعتنا نکرد، یک شبانه روز غذا بخورد و فردای آن روز سخت ضعیف و ناتوان شد.
    ما در تصور می کرد که سعد با آن همه علاقه و مهری که نسبت به وی دارد اگر او را با حال ضعف بیندازد از دین خود دست می کشد.
    به همین جهت روز دوم، وضع سخن گفتن سعد تغییر کرد. او با منطقی قاطع به مادر گفت: والله لو کانت لک الف نفس فخرجت نفساً نفساً ما ترکت دینی به خدا قسم اگر هزار جان در تن کشته باشی و یک یک از بدنت خارج شود من از دینم دست بر نمی دارم.
    وقتی مادر از تصمیم جدی فرزند آگاه شد و از تغییر عقیده سعد مأیوس گردید امساک خود را شکست و غذا بخورد.(25)








    امضاء
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حارث بن عبدالله همدانی

    حارث شبی به خدمت حضرت امیر مؤمنان علیه السلام رسید، آن حضرت پرسید چه چیزی ترا در این شب به نزد ما آورده است؟
    حارث عرض کرد: به خدا قسم که دوستی و محبت بر شما من را به نزدت آورده است!
    امام علیه السلام فرمود: ای حارث بدان کسی که مرا دوست دارد نمی میرد مگر اینکه در وقت جان دادن مرا ببیند و به دیدن من امیدوار رحمت الهی گردد و نیز نمی میرد کسی که مرا دشمن دارد مگر آنکه در آن وقت مرا به بیند و از دیدن من عرق خجالت بریزد و در ناامیدی نشیند.
    یا حار همدان من یمت یرنی - من مؤمن او منافق قبلاً
    در روایت آمده است که حارث به امام علی علیه السلام عرض کرد: دوست دارم که به منزلم آئی تا مرا با این کار گرامی داری و از طعام ما میل فرمائی. امام فرمود: بشرط آنکه خود را به تکلف و سختی نیندازی. وقتی امام به منزل حارث رفت، حارث پاره نانی برای آن حضرت آورد امام علیه السلام شروع به خوردن کرد و حارث عرض کرد که با من چند درهمی هست اگر اجازه بفرمائید. تا چیزی بخرم، امام فرمود: این نیز از همان چیزی است که در خانه است یعنی عیبی ندارد و تکلیف نیست.








    امضاء
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زید بن صوحان العبدی

    از فضل بن شاذان روایت است که: که زید از رؤسای تابعین و زهاد ایشان بود و چون عایشه به بصره رسید به او نامه ای نوشت:
    این کتابتی است از عایشه زوجه پیامبر صلی الله علیه و آله به فرزندش زید بن صوحان خالص الاعتقاد وقتی این نامه بدست شما رسید مردم کوفه را از نصرت و یاری علی بن ابیطالب باز دار تا امر دیگرم به تو برسد.
    وقتی نامه بدست زید رسید جواب نوشت: ما را امر کرده ای به چیزی که به غیر آن را مأموریم و خود ترک چیزی کرده ای که به آن مأمور هستی و السلام.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حجر بن عدی (وفات 60 ق)


    در مروج الذهب مسعودی است: عدی بن حاتم به معاویه برخورد کرد و معاویه از او سؤال کرد که فرزندانت را چه کردی؟
    گفت: آنها در رکاب امام علی علیه السلام به شهادت رسیدند.
    معاویه گفت: آیا از انصاف است که فرزندان علی زنده بمانند اما فرزندان شما کشته شوند؟
    عدی جواب داد: ای معاویه من انصاف را درباره علی علیه السلام رعایت نکردم. زیرا او کشته شد و من زنده ماندم، می بایست جان خود را در زمان حیات فدایش می کردم.
    معاویه گفت: هنوز از قصاص خون عثمان باقی مانده او را برطرف نمی کند مگر خون شریفی از اشرف یمن، (غرض معاویه جناب عدی بود.)
    عدی فرمود: والله قلبهای ما که بغض تو را در سینه های ما است دارا می باشد و شمشیرهای ما که با تو جنگ کردیم به شانه های ما می باشد و بدرستی که قطع حلقوم و رسیدن جان به سینه آسانتر است بر ما از شنیدن سخن سویی درباره مولای مان حضرت علی علیه السلام.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    زهیر بن قین (شهادت 61 ق)


    در سال 16 هجری در کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.
    بعد از بیانات شب عاشورای امام حسین علیه السلام اصحاب یکی پس از دیگری وفا داری خود را ابراز می نمودند. زهیر بن قین برخاسته عرضه داشت: به خدا سوگند که من دوست دارم کشته شوم آناه زنده گردم دوباره کشته شوم تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در مقابل آن خداوند شما و فرزندان و اهلبیت شما را سالم نگه دارد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    عبدالله بن جعفر طیار (وفات 80 ق)


    ابن شهر آشوب روایت کرده است: روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله با عبدالله بن جعفر که کودک و در حال بازی بود برخورد نمود که او خانه از گل می ساخت حضرت فرمود: چرا این خانه را درست می کنی؟ گفت می خواهم بفروشم فرمود که قیمتش را می خواهی چه کار کنی؟ گفت: رطب می خرم و می خورم. حضرت دعا کرد؛ خداوندا در دستش برکت بگذار و سودش را سودمند گردان.
    بعد از آن وقتی بزرگ شد چیزی نخرید که در آن سودی نکند و مال بسیار زیادی بدست آورد وجود بخشش وی که زبان زد مردم بود بسیار زیاد بود.
    در مرؤج الذهب آمده که وقتی اموال عبدالله بن جعفر تمام شد از خدا طلب مرگ کرد و غرض کرد بارالها تو مرا عادت به جود و سخا دادی و من عادت نمودم که مردم را بذل و بخشش عطا کنم پس اگر مال دنیا را از من قطع خواهی کرد مرا در دنیا باقی نگذار و بعد از چند روز دیگر از دنیا رحلت کرد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ابو همدان معروف به قنبر

    روزی حجاج بن یوسف ثقفی گفت: من میل دارم که یک نفر از محبین علی را پیدا کنم و برای تقرب به خدا خون او را بریزم، اصحاب حجاج گفتند: ما کسی را قدیمی تر از قنبر غلام علی علیه السلام سراغ نداریم.
    حجاج گفت او را حاضر کنید.
    وقتی جناب قنبر حاضر شد، حجاج گفت: تو قنبر هستی فرمود: بلی. گفت کنیه ات ابو همدان است؟ فرمود: بلی گفت: تو بنده علی بن ابیطالب هستی؟ فرمود: من بنده خدا هستم و علی علیه السلام ولی نعم من است. گفت: از دین علی علیه السلام تبری و بی زاری بجو.
    فرمود: تو مرا راهنمایی به دینی کن که افضل از دین علی علیه السلام باشد.
    گفت: حال که تبری از دین او نمی جویی، به هر قسمی که بخواهی کشتن خود را اختیار کن، تا تو را به آن طریق به قتل برسانم.
    فرمود: اختیار با خود تو، به هر صورت که تو مرا به قتل برسانی من هم ترا به همان شکل به قتل می رسانم و به تحقیق امیر المؤمنین علیه السلام به من فرمود: که من با ذبح و سر بریدن به شهادت می رسم.









    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ذکوان غلام امام حسین علیه السلام


    ذکوان شاعری توانا و زباندار و حاضر جواب، شجاع و قویدل و مدافع اهل بیت علیهم السلام بود.
    روزی امام حسین علیه السلام بر معاویه وارد شد، ذکوان نیز در رکاب حضرت بود معاویه از امام حسین علیه السلام احترام کرد و او را بر جای خود نشانید و برای اینکه کینه دیرینه که از جنگ جمل میان علی علیه السلام و زبیر حاصل شده بود میان امام حین علیه السلام و عبدالله بن زبیر بر انگیزد به امام حسین علیه السلام گفت: این مرد را که (نشسته اشاره به عبدالله بن زبیر) می بینی؟ امام سکوت کرد، عبدالله بن زبیر به معاویه گفت: ما منکر فضیلت حسین و قرابت و نزدیکی او به رسول خدا صلی الله علیه و آله نیستم، اگر می خواهی فضیلت زبیر را بر ابوسفیان بیان کنم؟
    ذکوان غلام امام حسین علیه السلام به سخن آمد و گفت: بلکه اگر سخن بگوید با منطق سخن خواهد گفت و اگر سکوت می کند از حلم و بردباری است و قضاوت را به مردم وامی گذارد، و من اینک سخن می گویم، سپس اشعاری سرود که خلاصه اش چنین است: چرا از گذشته سخن می گویید که در سخن از گذشته قضاوتها درست نیاید، زیرا بعضی اظهار حقایق کوتاهی می کنند و برخی از درک قاطرند. آخر چه کسی می تواند خود را با نور درخشان و ماه تابنده، فرزند بهترین مردمان مقایسه کند؟
    معاویه گفت: ذکوان: راست گفتی، خدا امثال ترا در میان موالی زیاد گرداند.
    این زبیر گفت: اگر حسین علیه السلام سخن می گفت جوابش را می دادیم یا احتراماً سکوت می کردیم، لیکن سخن غلام، جواب ندارد.
    ذکوان گفت: این غلام بهتر از تو است که من غلام رسول خدایم که پیامبر فرمود:
    مولی القوم منهم، غلام هر جمعیتی از ایشان است.(26)









    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi