مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی (وفات 1328 ش)
فرمود: خدایا تو شاهد باش که من به علمای اعلام در نجف اشرف و قم و مشهد و اصفهان و سایر بلاد نوشتم و بر آنان، حجت را تمام کردم، و در این ده شبانه روز هم اگر این مرتبه را بگویم، جمعاً سی مرتبه گفته ام، و برای اقشار مختلفه نیز اتمام حجت کردم که این (خطاب به رضا خان) چار وادار با من دشمنی و عناد ندارد، این با قرآن و اسلام مخالف است و چون من و امثال من را حامی و حافظ اسلام و قرآن می داند مخالفت می کند. اگر به او مهلت داده شود اسلام و قرآن را در این مملکت از ریشه خشک خواهد کرد.(91)
شیخ عارف آیت الله شاه آبادی به قول امام خمینی رحمه الله فرمودند:
شهادت به ولایت ولی الله تضمین در شهادت به رسالت می باشد. زیرا که ولایت، باطن رسالت است.(92)
هر وقت شاه گبر شد...!
نقل می کند در زمان رضا خان، زمانی قصد تعطیلی نماز جماعت مساجد را کردند. در مسجد جامع که ائمه جماعت متعددی داشت، هر یک از آن ها به دلیلی نیامدند.
یکی به مسافرت رفت، دیگری به اصطلاح مریض شد اما آیت الله شاه آبادی برای نماز عازم مسجد شدند. در راه مسجد، یکی از مریدهای آقا به ایشان می گوید: در مسجد قزاق ها ریخته اند. آقا می فرمایند: خب، قزاق ریخته باشند! وارد مسجد می شوند یکی از مأمورین دولت با لباس شخصی جلو می آید و به آقا می گوید: آقا مگر نمی دانید نماز تعطیل است؟ آقا در حالی که حتی سرشان را بلند نکرده بودند که او را نگاه کند، به او فرمودند: برو بگو گنده تر از تو بیاد گفت: من بزرگتر هستم.
آقا فرمودند: اگر با تو حرف بزنم، بعداً کس دیگری نیست که اعتراض کند؟ گفت: خیر فرمودند: اینجا کجاست؟ گفت: تهران فرمودند: به این جا که ایستاده ای و با تو صحبت می کنم کجاست؟ گفت: مسجد فرمودند: من کی هستم؟ گفت پیشنماز، فرمودند: مملکت چه مملکتی است؟ گفت: ایران فرمودند ایران دینش چیست؟ گفت اسلام فرمودند: شاه چه دینی دارد؟ چون نمی توانست بگوید مخالف قرآن و نماز و اسلام است گفت شاه مسلمان است.
ایشان فرمودند: هر وقت شاه گبر شد و اعلام کرد که من کافرم و یا یهودی و نصرانی هستم و بالای سر این مسجد ناقوس زدند. من که پیشنماز مسلمانان هستم می روم و در مسجد مسلمانان نماز می خوانم. ولی مادامی که این جا ناقوس نزدند و شاه هم اعلام گبریت و کفر نکرده من پیشنماز مسلمانان باید این جا نماز بخوانم.(93)