ما معانقه کردیم و نشستیم و گفت وگو و سخن از اطراف و جوانب پیش آمد؛ دیدیم: نه، واقعاً این مرد جهانی است از علم و درایت ادراک و فهم! و برای ما خوب مشهود شد که:
هر آنکو ز دانش بود توشه ای - جهانیت بنشسته در گوشه ای
در همان مجلس، شیفتگی و ارادت به ایشان یک باره اوج گرفت؛ و تقاضا کردیم یک درس خصوصی فلسفه، برای ما بیان کنند، که آزادانه بتوانیم در بین درس به بحث و گفت وگو پرداخته، و اشکالی در مطلب باقی نماند. ایشان با کمال بزرگواری پذیرفتند.
پس درس فلسفه را برای ما در مدرس مدرسه شروع کردند؛ و با آن که بنا بود خصوصی باشد، طلاب مطلع شدند؛ و در روز اول قریب یک صد نفر مدرس را پر کردند؛ و ایشان درس را شروع کردند. در عین حالی که در بین درس نیز به قدر کافی بحث و گفت وگو به عمل می آمد، ولیکن به علت تراکم جمعیت صلاح نبود که اشکالات و ایرادات از سطح معمولی درس بالا رود؛ بنابراین برای روشن شدن بعضی از مطالب، پیوسته ما پس از خاتمه ی درس تا در منزل به همراه ایشان می رفتیم؛ و در راه همواره گفت وگو بود.