نصیحت
یکی از یاران شهید مطهری می گوید(121):
در نظام طلبگی و حوزه، استاد نه تنها استاد علم بود، بلکه در متن آن استاد اخلاق و سازندگی هم بود؛ یعنی، استاد هم مربی بود و هم معلم؛ نشست و برخاست و تدریسشان خود تعلیم بود، اصلاً رویه و تدریس استاد در سر درس سازندگی و اخلاق بود؛ مثلاً گاهی که به علامه طباطبایی عرض می کردیم: حاج آقا نصیحتی بفرمایید! ایشان می فرمودند:
حاج آقا خودش محتاج تر است!
و با همین بیان همه ی مطلب را به ما می فهماندند.
یک تصادف
یکی از نزدیکان علامه نقل می کند(122):
یک روز در خیابان دوچرخه ای به ایشان خورد و موجب مجروح شدن پایشان شد، یکی از نزدیکانش که آن حوالی بود، علامه را به مغازه ای برد و روی صندلی نشانید، آن دوچرخه سوار رو کرد به استاد و گفت: درست راه برو، عمو جان! ایشان با کمال بزرگواری فرمودند:
خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت کند.
مذهب زنده
استاد حسینی تهرانی، درباره ی دیدگاه علامه نسبت به جایگاه شیعه در فهم غربی ها از اسلام می گوید(123):
علامه طباطبایی معتقد بودند که اسلام راستین در اروپا و آمریکا نرفته است، زیرا تمام مستشرقینی که از آن جا برای تحقیق در اسلام به سرزمین های اسلامی آمده اند، همگی با اهل تسنن و در ممالک عامه نشین چه در آفریقا و مصر و چه در سوریه و لبنان و حجاز و پاکستان و افغانستان رفت و آمد داشته، و بالاخص در کتابخانه های معتبر از تواریخ اهل تسنن چون تاریخ طبری و تاریخ ابن کثیر و سیره ی ابن هشام و تفاسیر آنان، و کتاب های حدیث چون صحیح بخاری و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و ابن داوود و موطأ مالک و غیرها استفاده کرده، و آنان را مصادر اسلام شناسی خود قرار داده اند، و به دنیا اسلام را از دریچه و دیدگاه عامه به طور کلی معرفی کرده اند، و بر این اساس شیعه را یک فرقه ی منشعب از اسلام می دانند، و بنابراین به مصادر تحقیقی از تفاسیر و تواریخ و کتب شیعه در حدیث و فلسفه و کلام، عطف نظری نکرده اند.
روی این زمینه ها، شیعه در دنیا معرفی نشده است، در حالی که شیعه تنها فرقه ایست که تجلی گاه اسلام راستین است؛ و تشیع، حقیقت پیروی از سنت رسول خدا که در ولایت متجلی است می باشد؛ شیعه یگانه فرقه ایست که به دنبال رسول خدا حرکت کرده، و قولاً و عملاً اسلام را در خود تحقق بخشیده است.
اما اگر آن ها بدانند و بفهمند که این سیره برخلاف سنت رسول خداست، و اسلام واقعی برای هدم(124) اساس این گونه حکومت ها آمده است، به اسلام حتماً می گروند. ملاقات علامه ی طباطبایی و مصاحبات ایشان با کربن با لزوم مشقات بسیار برای ایشان که مجبور بودند برای این منظور از قم به تهران مسافرت کنند، آن هم با اتوبوس های معمولی، همه برای شناسانیدن واقعیت شیعه و معرفی چهره ی واقعی ولایت؛ و به دست آوردن حقیقت تشیع و علایم شیعه بودن و غیر ذلک صورت گرفت. و این عمل حقیقتاً خدمتی بزرگ بود؛ هانری کربن علاوه بر آن که مطالب را کاملاً ضبط و ثبت می کرد، و در اروپا انتشار می داد، و حقیقت تشیع را معرفی می کرد، خودش در سخنرانی ها و کنفرانس ها جداً {از این حقیقت } دفاع و پشتیبانی می کرد؛ و در پاریس کاملاً در صدد معرفی بود. کربن معتقد بود که در دنیا یگانه مذهب زنده و اصیل که نمرده است، مذهب شیعه است؛ چون قایل به وجود امام حی و زنده است و اساس اعتقاد خود را بر این مبنی می گذارد؛ و با اتکا و اعتماد به حضرت مهدی، قائم آل محمد (محمد بن الحسن العسکری)، پیوسته زنده است.
عاشق قرآن
دکتر احمدی به خاطر می آورد(125):
وقتی در لندن خدمتشان بودم، اواخر شب که می خواستند بخوابند، یک مقدار قابل ملاحظه ای قرآن می خواندند و این معلوم بود که یکی از عادات ایشان در موقع خواب، خواندن قرآن است و بعد هم از یاد خدا غافل نبود و انسان توجه می کرد که آن موقعی که صحبت و بحث می کند، خب ضرورت حال اقتضا می کند {که ذهن را به موضوع متمرکز کند}، ولی تا این نبود، آن حالت حضور و توجه شان هیچ گاه ترک نمی شد.
علی اکبر حسنی می گوید(126):
علاوه بر واجبات، به نوافل یومیه، قرائت قرآن و تهجد و دعاها و عبادات دیگر فوق العاده مقید بود؛ اگر ضرورتی پیش می آمد، قرائت قرآن و برخی از نوافل را در راه یا حتی سوار بر اتومبیل انجام می داد. هشت جزء آخر قرآن را حفظ بود و معمولاً روزها می خواند. حتی در این اواخر که بیماری رعشه، ایشان را گرفتار ساخته بود و واقعاً رنجشان می داد و مرتب داروی اعصاب مصرف می کرد، تلاوت قرآن را ترک نمی کرد.
دیگر از این کارها نکنید!
حجت الاسلام موسوی همدانی، که زیر نظر علامه المیزان را به فارسی ترجمه کرده اند، درباره ی احترامی که او برای قرآن قایل بود، خاطره ای را ذکر می کنند(127):
در یکی از روزها که مشغول ترجمه ی المیزان بودم، قرآن دستم بود و تفسیر هم رو به رویم، در این حالت می خواستم کتاب دیگری باز کنم، اما چون احتمال داشت آن صفحه ی مورد نظر از قرآن بسته شود و به هم بخورد، قرآن را پشت رو، روی زمین نهادم، علامه طباطبایی که حالات و رفتارم را مشاهده می کرد، فوراً قرآن را برداشت و بر آن بوسه زد و به من گفت:
دیگر از این کارها نکنید!
نویسنده ی حسابگر
آیت الله زنجانی می گوید(128):
از ویژگی های ایشان دقتی بود که در صرفه جویی در وقت داشتند. تفسیر المیزان را که می نوشتند، پیش نویس نداشت، ابتدا بی نقطه می نوشتند، بعد که مرور می کردند، مجدداً آن را نقطه گذاری می کردند.
سؤال کردیم که چرا اول بی نقطه می نویسید؟ فرمودند:
من حساب کرده ام اول که بی نقطه می نویسم و بعد که در هنگام مرور نقطه می گذارم، چند درصد در وقتم صرفه جویی می شود.