صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 36 , از مجموع 36

موضوع: زیباترین اشعاری که من خواندم.....

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است

    چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است

    به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد

    که باز کشتی ما در میان غرقاب است

    ز چشم خویش گرفتم قیاس کار جهان

    که نقش مردم حق بین همیشه بر آب است

    به سینه سر محبت نهان کنید که باز

    هزار تیر بلا در کمین احباب است

    ببین در آینه داری ثبات سینهی ما

    اگر چه با دل لرزان به سان سیماب است

    بر آستان وفا سر نهاده ایم و هنوز

    اگر امید گشایش بود ازین باب است

    قدح ز هر که گرفتم به جز خمار نداشت

    مرید ساقی خویشم که باده اش ناب است

    مدار چشم امید از چراغدار سپهر

    سیاه گوشه ی زندان چه جای مهتاب است

    زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد

    سزای رستم بد روز مرگ سهراب است

    عقاب ها به هوا پر گشاده اند و دریغ

    که این نمایش پرواز نقش در قاب است

    در آرزوی تو آخر به باد خواهد رفت

    چنین که جان پریشان سایه بی تاب است



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    به ذاتت لعنت ای دنیا که بر تو اعتباری نیست
    تمام وعده هایت پوچ و رسمت سازگاری نیست

    چه آدم ها که آزردی و با صد آرزو مردند
    چه دل هایی که سوزاندی و آن ها را شماری نیست

    چه بازی ها درآوردی سر هر کس به تو دل بست
    نشستی تا ببازد، از تو جز این انتظاری نیست

    خزان پشت خزان، حسرت پس از حسرت، اسارت، درد
    در این تقویمِ نحسِ نانجیبت نوبهاری نیست

    طنابِ پاره ات ما را به چاهِ "سادگی" انداخت
    فرو رفتیم و فهمیدیم دستت،دستِ یاری نیست

    هزاران خانه بر آب ِ خیال ما بنا کردی
    ولی خاصیتت ویرانی است و ماندگاری نیست

    یکی لبریز دارایی، یکی محتاج نان شب
    عدالت پیشِ تو، جز شوخیِ تلخِ شعاری نیست

    در این جا گندم از گندم نمی روید! چه بد رسمی ست
    به رغم سعی و کوشش، حاصلت آنچه بکاری نیست

    حلال دیگران باشد تمام زرق و برق عشق
    که ما آزرده جان ها را تمنای نگاری نیست

    فریبت را نخواهم خورد ای دنیای صدچهره
    گذر کن... بیخیال ما، که ما را با تو کاری نیست

    حمیدرضا گلشن







    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
    دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

    تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
    ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

    مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
    راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

    مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
    در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

    خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
    شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

    شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
    گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

    مهدی فرجی





    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ای شط فرات تشنه کامم



    ای آب حیات تشنه کامم



    هرچند چو دجله در خروشم



    یک قطره هم از لبت ننوشم



    در غلغله ی بلا چه کردی



    با ساقی کربلا چه کردی



    عباس امام ساقیان است



    سقای تمام ساقیان است








    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    عجب پایی گریزان دارد این عمر
    تو گو باران ریزان دارد این عمر


    مگر از دنگ ساعتهای خود کوک
    که دمهایی گریزان دارد این عمر


    به اسکی باز میماند که پایی
    همه لغزان و لیزان دارد این عمر


    چرا پیوسته با ما میستیزد
    چه اخلاقی ستیزان دارد این عمر


    به دنبال بهار و گلفشانی
    خزان و برگریزان دارد این عمر


    جهانی چون من و تو خواه و ناخواه
    غلامان و کنیزان دارد این عمر









    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    غنچه با دل گرفته گفت:
    زندگی
    لب ز خنده بستن است
    گوشه ای درون خود نشستن است

    گل به خنده گفت:
    زندگی شکفتن است
    با زبان سبز راز گفتن است

    گفتگوی غنچه و گل از درون
    باغچه باز هم به گوش می رسد

    تو چه فکر می کنی
    کدام یک درست گفته اند

    من فکر می کنم گل به راز زندگی
    اشاره کرده است

    هر چه باشد او گل است
    گل یکی دو پیرهن بیشتر
    ز غنچه پاره کرده است!






    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi