نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: واقعیت تلخ برادرخوری!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    7751
    نوشته
    3,197
    صلوات
    358
    دلنوشته
    4
    صلوات بر محمد وآل محمد و اقا امام زمان (عج)
    تشکر
    897
    مورد تشکر
    1,488 در 556
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    book واقعیت تلخ برادرخوری!





    واقعیت تلخ برادرخوری!

    اشاره:



    در آیات کریمه کلام وحی، در کنار بیان احکام و عقاید، آیاتی بسیاری وجود دارد که سبک زیست مسلمانی را در ارتباط با خدا و خلق نشان می دهد. در این سلسله نوشارها، با نگاهی به سوره مبارکه حجرات سعی داریم به تببین بیشتر آیات اخلاقی از منظر این آیات بپردازیم:



    همه ما به نحوی با مسئله غیبت فردی از فرد دیگر، یا از گروهی و یا هر شكل دیگر آن در گیر بوده ایم و همه می دانیم كه غیبت سلاح عاجز است كه به انگیزه های مختلف صورت وی می گیرد و همگی حاكی از نوعی ناتوانی یا ضعف اخلاقی فرد دارد و دیگر اینكه همه كمابیش از آثار مخرب آن به خوبی آشنایی داریم.



    در بخشی از آیه دوازدهم سوره حجرات آمده است: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا .... لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ »ای كسانی كه ایمان آورده اید .... بعضی از شما غیبت بعضی نكند؛ آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن كراهت دارید. ( پس) از خدا بترسید».

    درباره حدود و ثغور غیبت، یعنی اینكه به چه اموری غیبت گفته می شود، مطالب مختلفی در كتب تفسیری آمده است. از جمله در تفسیر نمونه آمده است: « در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم: الغیبه ان تقول فى اخیك ما ستره اللَّه علیه، و اما الامر الظاهر فیه، مثل الحده و العجله، فلا، و البهتان ان تقول ما لیس فیه. غیبت آن است كه در باره برادر مسلمانت چیزى را بگویى كه خداوند پنهان داشته، و اما چیزى كه ظاهر است، مانند تندخویى و عجله، داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است كه چیزى را بگویى كه در او وجود ندارد.

    و از اینجا روشن مى‏شود عذرهاى عوامانه‏اى كه بعضى براى غیبت مى‏آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت كننده مى‏گوید این غیبت نیست، بلكه صفت او است! در حالى كه اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت. یا این كه مى‏گوید: این سخنى است كه در حضور او نیز مى‏گویم، در حالى كه گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى‏كاهد بلكه به خاطر ایذاء، گناه سنگین‏ترى را به بار مى‏آورد».

    در تفسیر المیزان در تعلیل اینكه چرا از غیبت كردن به خوردن گوشت برادر مرده تعبیر شده است چنین می خوانیم:

    « ... حال چرا فرمود گوشت برادرش؟ براى اینكه مۆمن برادر او است، چون از افراد جامعه اسلامى است كه از مۆمنین تشكیل یافته، و خداى تعالى فرموده: إِنَّمَا الْمُۆْمِنُونَ إِخْوَةٌ ] سوره حجرات، آیه دوازدهم. در حقیقت مۆمنان با هم برادرند[ و چرا او را مرده خواند؟ براى اینكه آن مۆمن، بى خبر از این است كه دارند از او غیبت مى‏كنند».

    احادیث هشدار دهنده ای در روایات در نهی از غیبت آمده است، از جمله این حدیث از پیامبر (ص) كه در تفسیر نمونه آمده است:

    « یا معشر من آمن بلسانه و لم یۆمن بقلبه! لا تغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم، فانه من تتبع عوره اخیه تتبع اللَّه عورته و من تتبع اللَّه عورته یفضحه فى جوف بیته. اى گروهى كه به زبان ایمان آورده‏اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نكنید و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمائید، زیرا كسى كه در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو كند خداوند اسرار او را فاش مى‏سازد و در دل خانه‏اش رسوایش مى‏كند».

    این است كه فرد باید در پی عوامل بر انگیزاننده وی به غیبت بر آید و در رفع آنها بكوشد « ... انگیزه‏هایى همچون بخل و حسد و كینه‏توزى و عداوت و خود برتر بینى. باید از طریق خودسازى، و تفكر در عواقب سوء این صفات زشت و نتائج شومى كه به بار مى‏آورد... این آلودگیها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگى به غیبت باز دارد» (نمونه). و برای زدودن گرد گناهان غیبتهایی كه كرده است: «... در مقام توبه بر آید، و از آنجا كه غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسى به صاحب غیبت دارد و مشكل تازه‏اى ایجاد نمى‏كند، از او عذر خواهى كند، هر چند به صورت سر بسته باشد، مثلا بگوید من گاهى بر اثر نادانى و بی خبرى از شما غیبت كرده‏ام، مرا ببخش، و شرح بیشترى ندهد، مبادا عامل فساد تازه‏اى شود؛ و اگر دسترسى به طرف ندارد یا او را نمى‏شناسد، یا از دنیا رفته است، براى او استغفار كند و عمل نیك انجام دهد، شاید به بركت آن خداوند متعال وى را ببخشد و طرف مقابل را راضى سازد» ( همان).

    در خطبه صد و چهل و یكم نهج البلاغه آمده است « ای مردم، آن كس كه بداند برادرش در امر دین استوار است و در راه راست قرار دارد، نباید سخن بیهوده مردم را در حق او بشنود. بدانید كه تیر انداز گاهی تیر می اندازد ولی به هدف نمی خورد و حال آنكه سخن (هر چه باش) بی اثر نماند ولی باطل آن از بین می رود و خداوند شنوا و شاهد است. بدانید میان حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است. در این هنگام كسی پرسید: معنای این سخن چیست؟ آن حضرت انگشتان خود را جمع كرد و آن را میان گوش و چشم خود نهاد و فرمود: باطل آن است كه بگویی شنیدم و حق آن است كه بگویی دیدم».

    سعدی در بوستان در باب هفتم در ابیاتی زیبا در باره غیبت می گوید:

    «رفیقی كه غائب شد ای نیكنام دو چیزست ازو بر رفیقان حرام.

    یكی آنكه مالش به باطل خورند دوم آنكه نامش به زشتی برند.

    هر آن كو برد نام مردم به عار تو چشم نكو گویی از او مدار،

    كه اندر قفای تو گوید همان كه پیش تو گفت از پس مردمان.

    كسی پیش من در جهان عاقلست كه مشغول خود وز جهان غافلست».

    و در موضعی دیگر در همین باب گوید:

    چرا گوید آن چیز در خُفیه، مَرد كه گر فاش گردد شود روی زرد.

    مكن پیش دیوار غیبت بسی، بود كز پسش گوش دارد بسی.

    درون دلت شهر بندست راز نگر تا نبینند در شهر باز.



    نویسنده: دکامی- دانشجوی دکترای دانشگاه شهید مدرس(ره)

    شبکه تخصصی قرآن تبیان
    امضاء




  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi