صفحه 3 از 26 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 258

موضوع: تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    کنار گذاشتن روحانیون

    همانطوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آنوقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود، برگرداندند به یک مسیر دیگر.(120)
    اگر مومنین کنار بروند، آنهایی که متعهد به اسلام هستند کنار بروند و اینها بیایند و قبضه کنند، مثل صدر مشروطه که رفتند کنار اشخاصی که متعهد بودند و قبضه کردند مشروطه را آنهایی که متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آنجا کشاندند که همه دیدید . اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مومنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمان های متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمی رسیدیم، ما مملکت مان خراب نمی شد، ما عزتمان از بین نمی رفت لکن شیاطینی که در آنوقت بودند، بیخ گوش اینها خوانده اند که شما در سیاست داخل نشوید، سیاست است این، شما را به سیاست چه و آنها باور کردند که خیرخواه هستند.(121)
    در جنبش مشروطیت همین علما در راس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت. اینقدری که آنها می خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد، شدلکن بعد از آنکه شد، دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمال قدرت های خارجی و خصوصا در آنوقت انگلستان در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند وسیاست را بدهند به دست آنهائی که می توانند به قول آنها، یعنی فرنگ رفته ها و غربزده ها و شرقزده ها و کردند آنچه را کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان، و حتما بدتر از زمانهای سابق.(122)
    اگر ملت ما این طایفه را حفظ نکنید، بدانید که سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد که روحانیون این کار را درست کردند و دست استبداد را کوتاه کردند لکن دوباره بو اسطه اینکه ملت مجتمع نبود و با روحانیت آنطور سازش، اطاعت محکم نداشت، مشروطه را آنها بپا کردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظ تر با اسم مشروطه، یک اسم بی مسمائی بود و گفته می شد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم لکن استبداد به تمام معنای خودش، به تمام کلمه خودش بر ما حکومت می کرد(123)
    روحانیون را یکسره از دخالت بر کنار کردند و با توطء ه های موذیانه و تبلیغات مسموم ملهم از غرب که توسط روشنفکران و غرب و شرقزدگان خائن یا نفهم صورت می گرفت، مجلس را در نظر روحانیون و متدینین به گونه ای ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصی بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود و روحانیت بکلی از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد و کشور را به آنجا کشاندند که دیدید و دیدیم. مع الاسف امروز هم آن افکار پوسیده در نادری از معممین بیخبر از دنیا، دیده می شود در حالی که اگر در هر شهری و استانی چند نفر موثر، افکار مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش می رفت و قانون اساسی با متمم آن که مرحوم حاج شیخ فضل الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد نمی گردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنج های طاقت فرسا را نمی کشیدند. به دنبال خروج روحانیون یا به عبارت دیگر اخراج آنان از صحنه، عموم متدینین از هر قشری از اقشار، چه فرهنگی، چه کارگری، چه اداری و بازاری و چه غیر اینها نیز از دخالت کناره گرفتند یا بر کنارشان کردند و آن شد که شد(124)
    معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اول بافقهای ناظر به قوانین این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از مجلس بیرون راندند و به سر این ملت آن آوردند که دیدیم.(125)
    همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاستبازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.(126)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اجرا نکردن قانون اساسی

    از اول مشروطه تا حالابه حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را اگر قبول دارند به حسب نص، به حسب نص قانون، بر بر حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست.(127)
    ما شاه مشروطه نداریم که، مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد قانون اساسی از روز اول، همین قانون اساسی که همه آنها قبول دارند از روز اول عمل به آن نشد. یکی از مواد قانون اساسی این است که باید5 نفر از مجتهدین در مجلس باشند، نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر می کنند برخلاف حکم شرع باشد، این قانون اساسی ما اینطور است، متمم قانون اساسی این است. پس ما، از اولی که مشروطه را درست کردند مردم، مردم را بازی دادند، از اول بازی دادند، مثل همین حالاکه می خواهند بازی بدهند و دولت مثلاآشتی می خواستند روی کار بیاورند. از اول که مشروطه را اینها درست کردند این شیاطین که متوجه مسائل بودند، روحانیون و مومنینی که تبع آنها بودند، بازی دادند اینها را، خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند و اینها ، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی یعنی 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نیاوردند، بله چیز اول یک صورتی ابتدا درست شد اما آن صورتی بود که تمام شد.(128)
    اصلادر تمام دوره مشروطیت یک مجلس قانونی ما نداشتیم، یک مجلسی که همان قانون اساسی این مجلس را قبول بکند، حالادوره اول مشروطیت همان دوره اولش چی بود آن را من نمی دانم اما آنقدری که ما در نظرمان هست، نبوده است یک مجلس قانونی. خوب یکی از چیزهائی که در متمم قانون اساسی است این است که باید پنج نفر از مجتهدین به تعیین مراجع تقلید، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت کند، اگر نباشد قانونی نیست مجلس، و در طول تاریخ مشروطیت شاید همان اول یک همچو چیزی شده است( حالاتمام یا نیمه تمام نمی دانم).(129)
    در تمام دوره مشروطیت جز آن اول که یک صورتی برایش بود، دیگر شورای نگهبان ما نداشتیم.(130)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شهادت شیخ فضل الله نوری

    درمشروطه دیدند که یک ملایا چند ملادر نجف و چند معمم و ملادر تهران اساس استبداد و حکومت خودکامه ای که در آنوقت بود آن را به هم زدند و مشروطه رامستقر کردند. و دراین مسائل آنهائی که مخالف هم بودند از پا ننشستند، آنها هم فعالیت خودشان را می کردند که حالابخواهیم همه را بگوئیم طولانی است، لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله رحمه الله ایستاد که:« مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد». در همان وقت که ایشان این امررا فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی ها که یک همچو قدرتی رادرروحانیت می دیدند کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف، روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.(131)
    شما میدانید که مرحوم شیخ فضل الله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی(132)، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد. وقتی معمم ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است.(133)
    دوران مشروطه را که همه آقایان شنیده اند یک عده ای که نمی خواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشند و آنها دنبال این بودند که اینجا را یا به نحوی طرف خودشان بکشانند، آنها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله که آنوقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این نقشه ای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه ای باشد که علمای نجف می خواستند، حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدائی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آنوقت و مردم غفلت داشتند. از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند.(134)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    افکار انحرافی تقی زاده

    آن گوینده شان که خدا رحمتش کند( حالافوت شده است) گفته بود که ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد، یکی از معاریف اینها که: ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد. اینطور محتوا را از دست داده بود و میان تهی شد. ه بود.(135)
    شما اگر شنیده باشید یکی از آن گویندگانی که یک وقت هم درسنا بود، شاید یک وقتی رئیس سنا(136) بود، حالامن یادم نیست، این یک آدم معروفی است در صدر مشروطیت، تاحالاهم، تا وقتی که مرد هم جزء معاریف بود، این گفته بود که ماهیچ چیزمان درست نمی شود مگرهمه چیز مان انگلیسی باشد، تاماهمه چیزمان را به فرم انگلستان درست نکنیم، درست نمی شود. حالااین آدم اینقدر بیشعور بوده است که این تبلیغاتی که کردند، در مغزش وارد شده است واعتقادش این معنا بوده است، یا اینکه از وابستگان انگلستان بوده است ، می خواسته است این حرف ها راتبلیغاتی که می کند، این هم جزء تبلیغاتش باشد.(137)
    از گویندگان سابق که حالامرده است و آنوقت یا بعضی وقت ها رئیس مجلس بود یا در مجلس سنا بود گفته بود که نه، ما اصلش باید همه چیزمان را انگلیسی کنیم آن از خدمتگزارهای انگلیس بود.(138)
    امثال تقی زاده که در این ایران یک وقتی قدرت داشته اند، تقی زاده گفته بود که ما باید سرتاپامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد و باید اینطور باشیم تا اینکه آدم بشویم آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می دانستند.(139)



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بخش دوم : دوره رضاخان




    فصل اول: روی کار آمدن رضاخان



    شخصیت رضاخان


    اطلاع ات نظامی و تاریخی فقط برای شاه کفایت نمی کند و هر نظامی مطلعی را نمی توان به شاهی انتخاب کرد، رضاخان نظامی بود ولی به درد سلطنت نمی خورد.
    ما از رضاخان چندان توقعی نداریم. او با وضع سربازی بزرگ شده بود و گوشت و خون او با این فجایع تربیت شده بود. او نمی توانست بفهمد که عفت و پاکدامنی و امانت و درستی برای یک سرباز اهمیتش بیشتر است تا برای دیگر افراد توده و سرباز به دینداری نیازمندتر است از دیگران، لکن با قانونگذارها که خود را دانشمند به حساب می آوردند سخن داریم.
    رضاخان اصلاً سواد نداشت و سرباز بیسوادی بیش نبود.
    رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود.(140)
    رضاخان هم یک نفربود وقتی هم که آمد به تهران یک نفر آدمی بود که در یک فوجی، در یک چیزی یک منصب کوتاهی داشت، لکن دریافته بودند آنهائی که می خواستند با قلدری این مملکت را چپاول کنند که این اهل این کار است، از این جهت او را فرستادند. ممکن است که از زیردست شما اگر تربیت یک تربیت صحیح نشود یک رضاخان بیرون بیاید، یک محمد رضا بیرون بیاید. شما که نمی دانید که این آدمی که پیش شما ولو حالافرض کنید که از این کشاورزی است، بچه کشاورزی است یا بچه کاسبی است آمده، شما که اطلاع ندارید که این بچه کشاورز و کاسب بعدها چه خواهد شد. رضاخان هم یک آدمی بود که بچه یک نفر آدم پاء ینی بود، لکن چون تربیت، تربیت انسانی نبوده است و اسلامی نبوده است، یک نفر آدم که فاسد از کار درآید یک کشور را به سال های طولانی به فساد می کشد.(141)
    شما خیال نکنید که اول رضاخان یک دیکتاتوری بود یا هیتلر(142) یک دیکتاتور کسی بود، آنوقتی که رضاخان در آن محلی که متولد شد و چه بوده است، دیکتاتور هم نبوده است، هیتلر هم نبوده دیکتاتور، کم کم که وارد جامعه شدند و قدرت پیدا کردند هر چه قدرت زیادتر شد آن ملکه ای که در باطنش بود هی زیادتر شد و همین طور به تدریج قوت پیدا کرد تا یک وقت یک دیکتاتوری شد مثل هیتلر.(143)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کودتای رضاخان

    شما همگی به قرارداد وثوق الدوله (144) نفرین کردید و لعنت فرستادید، حق هم داشتید بکنید لکن پس از چند روز همان نقشه را با وضع بدتری که همه می دانید به گردن شما بار کردند.
    احمدشاه در این چیز آخری که گذاشتندش کنار، برای اینکه یک قرار دادی بود که وقتی که رفت در خارج، در سر میز عرض میکنم مهمانی قرار داد را دادند دستش که امضاء کند، امضاء نکرد، از همانجا اساس بیرون رفتن او و آمدن رضا شاه نقشه اش کشیده شد که این به درد ما نمی خورد که قرارداد ما را امضاء نمی کند.(145)
    رضاخان را آورده بودند برای اینکه این را تشخیص داده بودند که یک آدم قلدری است و اول هم یک نفر روزنامه نویس را، سید ضیاء(146) را همراهش آوردند و بعد هم او را بیرونش کردند و خود این را گذاشتند که یک آدم قلدری است می تواند کارها را انجام بدهد. اولاسواد ندارد، چیزهای سیاسی را نمی داند و ثانیا آدم قلدری است هر کاری به او بگویند می کند.(147)
    شاید کم از شما باشد که زمان رضاخان(148) را درک کرده باشد. قضیه آمدن رضا خان به تهران و کودتای رضا خان یک امر عادی نبود که من باب اتفاق یک نفر آدم مثلاعامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آنطور اعمال باشد و دنبال دنبالش هم آنطور اعمال. ابتدا این را آوردند وکلمه به کلمه آنطور که انسان حدس می زند به او برنامه دادند وراه نشان دادند.(149)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقش انگلستان در کودتا

    ازاول که آن کودتای اول واقع شد و ما آنوقت در اراک بودیم، این به حسب چیزهایی که در رادیوهای آنوقت در بعد از اینکه این جنگ دوم شروع شد، در رادیوهای آنوقت این مطلب را گفتند، مردم می دانستند تا یک حدودی لکن درست نه، تبلیغات سوء نمی گذاشت درست مردم بفهمند لکن بعد از آنکه آن شخص را، آن آدم سیاه رو را، رضاخان را از ایران بیرون کردند در رادیوهای دهلی گفتند که ما این را آوردیم سرکار وچون خیانت کرد حالابردیمش رضاخان را از اول انگلیسیهای جنایتکار، انگلیسیهای غیر صالح که اسلحه در دستشان بود، رضاخان را اسلحه دار کردند واین آدم ناشایسته بی اصل را بااسلحه آوردند و مسلط کردند برمردم وچه جنایاتی، چه جنایاتی دراین مدتی که آن مرد سیاه رو روی کار بود، نمی شود تشریح کرد، نمی توانیم تلخی های آن روزها را برای شما تشریح کنیم.(150)
    از اول دولت انگلیس پدر این شاه را برما تحمیل کرد و بعد هم که اوخیانت به آنها کرد اورا اخراج کردند متفقین که یکی شان انگلستان بود محمد رضا شاه را برما تحمیل کردند و تحمیلات دولت انگلیس و ظلم هائی که به ملت های ضعیف که یکی از آنها ملت ماست کرده اند سابقه زیادی دارد.(151)
    در این زمان پنجاه سالی که شاید شما و من یادمان از اول باشد و بسیاری از آقایان یادشان نیست، از اول که رضا شاه آمد اینجا این را انگلیس ها آوردند، آن وقت امریکائی ها خیلی چیز نبود، انگلیس ها آوردند. در رادیو دهلی که آنوقت تحت چیز انگلیس ها بود من خودم شنیدم که رضاخان را ما آوردیم در ایران، آوردیم و بعد به ما خیانت کرد بردیم آن را. آوردن و بردن را خود آن ها گفتند که ما کردیم این کار را و مسئله اینطور بود.(152)
    ما دراین طول پنجاه سال که تمامش را من شاهد بودم، شاید شما سنتان اقتضاء نکند، اما من تمام این پنجاه سال را از زمانی که رضاخان آمد اینجا و کودتای آن زمان را کرد(153) -99 ظاهرا - تا حالاما شاهد این حکومت و طرز این حکومت و وضع اینها بودیم، رضاخان که آمد، این با دست انگلیس ها آمد که بعد انگلیس ها هم خودشان اقرار کردند این را که ما این را آوردیم، در رادیو دهلی، در جنگ عمومی و چون از ما تخلف کرد حالاداریم می بریمش، بردندش آنجا که باید ببرند.(154)
    رضا خان هجوم کرد به تهران و بادستیاری انگلستان حکومت ایران را به دست گرفت و بعد از چندی احمد شاه را ازصحنه بیرون کرد و خودش به جای احمد شاه نشست و به تدریج ماموریت خودش را شروع کرد به انجام دادن. ماموریت های زیادی داشت. قدرت های بزرگ هر چه را که بر خلاف میل خودشان و برخلاف منافع خودشان می دیدند باید به دست این آدم نابود بشوند یا سرکوب.(155)
    شما ملاحظه وضع این پنجاه سال، یک قدری بیشتر را هم بکنید که انتخاب کردند خارجی ها و بعد هم این مطلب را خودشان گفتند که رضاخان را انتخاب کردند و به او قدرت دادند و قدرت آنطور دادند که تمام این ملت را به استضعاف کشانید و حکومت جبار خودش را بر اینها قرار داد و مردم را از همه چیز ساقط کرد و یک نفر بود آنها آن یک نفر را دمش را می دیدند و کارهایشان را انجام می دادند و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند با آنهمه افرادی که اطراف او بودند و همه شان از آنها بودند که طبقه بسیار مرفه و خوشگذران و بالابالاها به اصطلاح آنها.(156)(157)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ریاکاری و تظاهر مذهبی رضاخان

    من از همان زمان از کودتای رضا خان تا امروز شاهد همه مسائل بوده ام، رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه بپا کردن و ازاین تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرم، مردم را اغفال کرد.(158)
    همین آدمی که اینطور مجلس روضه داشت، همآنطور سینه زن و ارتش می آمد به سینه زنی( که من خودم دسته های ارتش را هم دیدم). همین آدم شروع کرد به ضد او عمل کردن، تاقبل از اینکه قدرت پیدا بکند، خواست برای بازی دادن مردم آنطور امور را انجام داد ، وقتی که قدرت پیدا کرد درست بر ضد آن کارهائی که کرده بود شروع کر د به فعالیت ، منجمله همین آدمی که این دستگاه روضه را داشت همچو قدغن کرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اینها را، که در تمام ایران شاید یک مجلس علنی نبود، اگر بود درخفا، در بعضی شهرهادر خفا و به صورت های مختلف و با اسم های مختلف.(159)
    ابتدا هم که آمد با حربه اسلام آمد، حربه اسلام را بر ضد اسلام، شروع کرد به کارهائی که مسلمان ها از آنها خوششان می آمد، خوب در ایران از باب اینکه قضیه سید الشهدا سلام الله علیه خیلی اهمیت دارد، این روی آن نقطه خیلی پافشاری می کرد، خودش روضه می گرفت و در تکایائی که روضه ها بودند پای برهنه می گفتند می رود آنجاها، تکایا می رود و مردم را گول زد به همین حربه که مردم به آن توجه داشتند که این را میخواستند، لکن او برضد مردم می خواست درست کند، تا مدتی اینطور بود، تا اینکه حکومتش مستقر شد.(160)
    رضا خان بعد از اینکه کودتا کرد و آمد تهران را گرفت، به صورت یک آدم مقدس اسلامی خدمتگزار به ملت در آمد. حتی در جلسه هائی که در محرم انجام می گرفت در تکیه های زیادی که در تهران بود آن وقت، می گفتند او می رود و شرکت می کند و دستجاتی که از نظامی ها در تهران بیرون می آمد من خودم دیده ام و مجلس روضه ای که از طرف خود رضا خان با شرکت خودش تاسیس می شد من یکی اش را خودم دیده ام، این بود تا وقتی که حکومتش مستقر شد. اغفال کرد ملت را، اغفال کرد همه قشرها را تا اینکه جای پایش محکم شد.(161)
    رضاخان که آمد اول با یک صورت ظاهر اسلامی آمد و کم کم قدرت را به دست گرفت و به حسب آن چیزی که انگلستان تصویب کرد، او را آنها آوردند، آنوقت قدرت مال آنها بود و این مامور بود به اینکه این کشور را آن مقداری که امکان دارد در مقابل قدرت های بزرگ ایستادگی بکند، آن ارگان ها را در هم بشکند.(162)
    رضاخان که یک آدم قلدری بود و به اسم نجات ایران وارد شد و همه قدرت ها را در دست گرفت و در اختیار انگلیس قرار داد.(163)
    بعد از اینکه خود آنها او را بردند، محمدرضا را دولت های مجتمع شان آوردند به ما مسلط کردند محمدرضا بدتر از پدرش عمل کرد با ما.(164)(165)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تشکیل مجلس موسسان

    مجلس مؤسسان (166) که با زور سرنیزه تشکیل شد و همه دیدید اکنون هم حکمش نافذ و درست است.
    ما شاهد قضیه بودیم که قضیه چه جور بود و چه جور تحقق پیدا کرد با سرنیزه مجلس درست کردند، با سرنیزه رای درست کردند مگر کسی جرات می کرد رای ندهد، جرات می کرد نفس بکشد درست کردند، البته یک عده ای آنوقت از جان گذشتند و مخالفت کردند لکن مابقی همه سرنیزه بالای سرشان بود، یک مجلس سرنیزه ای درست کردند و بعد با سرنیزه به ما تحمیل کردند یک همچو موجوداتی را اگر هم صحیح بود، غلط بود اگرصحیح بود نسبت به آن کسی که در آن زمان بود صحیح، اما نسبت به کسی در آن زمان نبود غلط ماهائی که، شماهائی که در آنوقت نبودید، رفراندم آنوقت نمی دانم مجلس موسسان آنوقت هیج دخالت نمیتواند داشته باشد در سرنوشت شما.(167)
    این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود آنهائی که در سن من هستند، میدانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را بازور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود.(168)
    آقا یک دولتی که منشعب می شود، منشاش عبارت از یک شاهی است که مخلوع است، یک شاهی است که خائن است، یک شاهی است که پسر رضا شاه است که مجلس موسسان سر نیزه ای فرمایشی درست کرد،این را که من یادم هست دیگر، مجلس موسسانی که درست کرد، با سرنیزه مجلس موسسان را درست کرد، وقتی با سر نیزه مجلس موسسان درست شود، این مجلس موسسان قانونی است؟ این یک دلیل بر اینکه این مرد سلطنتش قانونی نیست.(169)
    رضا شاه با زور سر نیزه آمد وبا زور سر نیزه مجلس موسسان درست کرد وبا زور سر نیزه مجلس درست می کرداز اول که رضاخان کودتا کرد و آمد به ایران، تا آنوقتی که مجلس موسسان درست کرد و وکلایی خودش درست کرد، تمام اینها با سر نیزه بود واراده ملت هیچ دخالت در این مسائل نداشت و ملت به هیچ وجه به حساب نمی آمد ویک همچو جمعیتی که او جمع کرده بود و با سر نیزه مساله موسسان را تاسیس کرد وآنها رای دادند، این رای، رای باطل بوده است.(170)
    همه می دانید که از اول این بنا، در این سلسله غیر قانونی بود. از اول مجلس موسسانی که اینها درست کردند با زور و سرنیزه بود، از اول وکلایی که اینها ایجاد کردند با انتصاب بود نه انتخاب مردم، مردم هیچ اطلاع ی از این معانی نداشتند و اگر داشتند نمی توانستند نفس بکشند.(171)
    در مجلسی که سابقا با اینکه طاغوت آن مجلس را بر پا کرد، مجلس موسسانی که در زمان رضا خان در ایران تحقق پیدا کرد علمای اول، طراز اول علمای ایران در آن مجلس بودند البته آنوقت با سرنیزه بود لکن علمای درجه اول بودند.(172)




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فصل دوم :ویژگیهای حکومت رضاخان




    اختناق و استبداد

    بعد که رضا شاه آمد و این خان ها را یک قدری متمرکز کرد در خودش( نه از بین برد، همه قدرت ها را در خودش متمرکز کرد و همه ظلم هائی که خان ها می کردند خودش می کرد) بعد که اینطور شد، دیگر دست اینها بود و هیچ مردم، و ملت اصلامطرح نبودند، ملت کیست.(173)
    خلاف آزادی است، خلاف همه انسانیت است بخواهند یک عده معدودی که اقلیت هستند تحمیل کنند بر یک عده، این همان است که زمان رضا خان هم بود که یک عده معدودی بودند و با سر نیزه تحمیل کردند بر ملت یک چیزها را.(174)
    احمدی(175) هم در زمان رضاخان دکتر بود، لکن دکتری بود که با آمپول خودش مرگ بر مردم تزریق می کرد احمدی را شاید اکثر شما اسمش را هم نشنیده باشید، اما ما بودیم در آن زمان که مامور این بود که به ملیین، به اشخاصی که اظهار مخالفت با دیکتاتوری می کردند آمپول مرگ تزریق می کرد.(176)
    زمان رضا شاه ازباب اینکه همه دزدی ها منحصر به خودش بود، انحصار دست خودش بود، حکومت ها به این قدرت نبودند، زمان احمدشاه اینطور نبود که خود آنها بتوانند همه برداشت ها را برای خودشان بکنند، این بود که دارودسته هائی که می فرستادند این بساط رادرست می کردند زمان رضاشاه همه دزدی ها از گردنه ها رفته بود تهران، همه زلی ها(177) از همه جا متمرکز شده بود د رخود دستگاه دولتی و از همه بالاتر خود رضا شاه و امثال اینها و این اسباب این شده بود که مردم با دستگاه های دولتی مطلقامخالف بودند منتها جرات نمی کردند حرف بزنند، بعضی وقت ها هم می کردند جرات.(178)
    همان وقتی هم که درزمان رضاخان آن اختناق عجیب و غریب بود که هر کسی از همسر خودش می ترسید، آن اختناقی که در زمان رضاخان بود هیچ ربطی به آن اختناقی که در زمان محمدرضا بود نداشت.(179)
    آزادی ما در این مملکت هیچ یک نداشتیم. هیچ قشری از اقشار ملت ما آزاد نبود. روحانیون که برای ارشاد مردم می خواستند به منبر بروند، آنها را هم همین قدر هم ممنوع کردند . مجالس ارشاد روحانیون را تعطیل کردند و فجایعی بجا آورد، زحمت هایی برای این ملت بجا آورد، به کار گذاشت که قابل بیان نیست.(180)



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 3 از 26 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi