کنار گذاشتن روحانیون
همانطوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آنوقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود، برگرداندند به یک مسیر دیگر.(120)
اگر مومنین کنار بروند، آنهایی که متعهد به اسلام هستند کنار بروند و اینها بیایند و قبضه کنند، مثل صدر مشروطه که رفتند کنار اشخاصی که متعهد بودند و قبضه کردند مشروطه را آنهایی که متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آنجا کشاندند که همه دیدید . اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مومنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمان های متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمی رسیدیم، ما مملکت مان خراب نمی شد، ما عزتمان از بین نمی رفت لکن شیاطینی که در آنوقت بودند، بیخ گوش اینها خوانده اند که شما در سیاست داخل نشوید، سیاست است این، شما را به سیاست چه و آنها باور کردند که خیرخواه هستند.(121)
در جنبش مشروطیت همین علما در راس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت. اینقدری که آنها می خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد، شدلکن بعد از آنکه شد، دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمال قدرت های خارجی و خصوصا در آنوقت انگلستان در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند وسیاست را بدهند به دست آنهائی که می توانند به قول آنها، یعنی فرنگ رفته ها و غربزده ها و شرقزده ها و کردند آنچه را کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان، و حتما بدتر از زمانهای سابق.(122)
اگر ملت ما این طایفه را حفظ نکنید، بدانید که سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد که روحانیون این کار را درست کردند و دست استبداد را کوتاه کردند لکن دوباره بو اسطه اینکه ملت مجتمع نبود و با روحانیت آنطور سازش، اطاعت محکم نداشت، مشروطه را آنها بپا کردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظ تر با اسم مشروطه، یک اسم بی مسمائی بود و گفته می شد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم لکن استبداد به تمام معنای خودش، به تمام کلمه خودش بر ما حکومت می کرد(123)
روحانیون را یکسره از دخالت بر کنار کردند و با توطء ه های موذیانه و تبلیغات مسموم ملهم از غرب که توسط روشنفکران و غرب و شرقزدگان خائن یا نفهم صورت می گرفت، مجلس را در نظر روحانیون و متدینین به گونه ای ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصی بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود و روحانیت بکلی از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد و کشور را به آنجا کشاندند که دیدید و دیدیم. مع الاسف امروز هم آن افکار پوسیده در نادری از معممین بیخبر از دنیا، دیده می شود در حالی که اگر در هر شهری و استانی چند نفر موثر، افکار مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش می رفت و قانون اساسی با متمم آن که مرحوم حاج شیخ فضل الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد نمی گردید و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنج های طاقت فرسا را نمی کشیدند. به دنبال خروج روحانیون یا به عبارت دیگر اخراج آنان از صحنه، عموم متدینین از هر قشری از اقشار، چه فرهنگی، چه کارگری، چه اداری و بازاری و چه غیر اینها نیز از دخالت کناره گرفتند یا بر کنارشان کردند و آن شد که شد(124)
معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اول بافقهای ناظر به قوانین این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از مجلس بیرون راندند و به سر این ملت آن آوردند که دیدیم.(125)
همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاستبازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.(126)