تلگراف امام خمینی به حضرت آیت الله العظمی حکیم(762)
نجف حضرت آیت الله حکیم دامت برکاته و علت کلمته
تلگراف محترم در تسلیت فاجعه عظیمی موجب تشکر گردید امید است با وحدت کلمه علماء اسلام و مراجع وقت کثرالله امثالهم حفظ استقلال مملکت و قطع دست اجانب رانموده، از حریم اسلام و قرآن کریم دفاع کرده نگذاریم دست خیانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود ما می دانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام اعلی الله کلمتهم مرکزبزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر وزندقه کشیده خواهد شد وبرادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد ما می دانیم با این هجرت تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم ما عجالتا در این آتش سوزان به سربرده وبا خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می کنیم و تا سرحد امکان مراکز روحانیت را حفظ نموده، امر آرامش و سکوت می نماییم مگر آنکه دستگاه جبار راهی را بخواهد طی کند که مارا ناگزیر به مطالبی کند که به خدای تبارک و تعالی از آن پناه می بریم این جانب دست اخلاص خود را به سوی جمیع مسلمین خصوصا علماء اعلام و مراجع عظام اطال الله بقاء هم دراز کرده و از عموم طبقات برای صیانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامی استمداد میکنم و اطمینان دارم با وحدت کلمه مسلمین سیماعلماء اعلام صفوف اجانب و مخالفین در هم شکسته وهیچ گاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامی نخواهند افتاد ما تکلیف الهی خود را ان شاء الله ادا خواهیم کرد وبه احدی الحسنیین نایل خواهیم شد، یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم و یاجوار رحمت حق جل و علاء «انی لااری الموت الاسعاده ولاالحیوه مع الظالمین الابرما»(763) اینک دستگاه جبار برای اطفاء نور حق به هر وسیله در کوشش است «ولله متم نوره ولو کره الکافرون».(764)
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
روح الله الموسوی الخمینی(765)
درازای آن فشارها وآن گاهی فحاشی هائی که می آمدند بخصوص پیش آقایان می کردند ، البته من راهشان ندادم اما یک وقت آمدند، گمان هم می کنم آنوقتی بود که مرحوم آقای حکیم یک تلگرافی کرده بود و آنها می خواستند جلو بگیرند از جواب گمانم این بود که شاید قبل هم بود آمدند که می خواهند چند نفری هستند، بیایندازطرف دستگاه شما را ببینند. من گفتم که من با آنها ملاقات نمی کنم از باب اینکه اینها اشخاصی هستند که اگر بیایند یک چیزی اینجا بگویند، دروغ می روند می گویند و من ملاقات نمی کنم. لکن با بعضی آقایان دیگر ملاقات کرده بودند و آن آقایی که با او ملاقات کرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناک پیش من گفت که اینها آمدند و می گویند که ما می ریزیم در منزل هایتان، اگر جواب آقای حکیم رابدهید می ریزیم در منزل هایتان خودتان را چه می کنیم، زن هایتان را چه می کنیم و از این حرف های اراذلی، وحالاباید چه بکنیم؟ گفتم شما هم باور کردید حرفشان را؟ گفت ما چه بکنیم ؟ من همان وقت پاشدم جواب آقای حکیم را دادم. اگر آنوقت هم به ما اینها یک روی خوشی نشان می دادند و چه می کردند باز مایک بهره حسابی نمی توانستیم برداریم.(766)