انتخابات فرمایشی
از زمان رضاخان- که من همه آن را یادم هست، کوشش می کردند که درمجلس شورای ملی انسان نباشد در سرتاسر اداره ونمی دانم - وزارتخانه ها واینها، یک انسان مهذبی که اسلامی باشد وکار از او بیاید، نباشد ولهذا تقریبا همه مجلس ها اینطوری بوده( تقریبا نه تحقیقا، بودند بعضی از افراد صحیح وهمان ها اسباب زحمت شدند.(181)
خود محمد رضااین را اقرار کرد که از سفارتخانه ها تعیین می کردند که وکلئی باشند و ما هم عمل می کردیم، منتها این را که گفت، می خواست بگوید که نه، حالادیگر ما اینطور نیستیم، در عین حالی که پدرش را اینطوری معرفی می کرد، خودش هم در اواء ل امر، خودش را اینجوری معرفی می کرد، لکن اینکه گفت، روی ناشیگری کرد، روی این نظر گفت که می خواست حالابگوید که من دیگر حالاآنطور نیستم و بعد هم که همه فهمیدند که در زمان این بسیار بدتر بود وابستگیش به خارج از زمان پدرش، این وابستگی که این داشت، بسیار زیادتر بود از آن وابستگی هائی که او داشت، او هم وابسته بود نه به اندازه این.(182)
تا آنجائی که من شاهد انتخابات در ایران بودم، از زمان قبل از رضاشاه، سال های طولانی که شاهد بودم انتخابات را، انتخاب آزاد در ایران نبود. منتها انتخابات یکوقت با زور خوانین بلاد و مالکین بلاد انجام می گرفت و زمان رضاشاه که دست آنها کوتاه شد، تحت کنترل رضاشاه بود و دیگر مجلسی در کار نبود به جز انتصاباتی که از اشخاص معلوم و در زمان محمدرضا بدتر از او شد.(183)
در زمان رضاخان، آنوقت که قدرت پیدا کرد و در زمان محمدرضا مجلس باز به ملت کار نداشت، مجلس شورای ملی نبود. آن اول را باید بگوئیم مجلس خان ها و این را بگوئیم مجلس شاهنشاهی، هم سنایش، هم شورایش، مردم هیچ دخالتی نداشتند و مردم هم که می دیدند که کاری از آنها نمی آید، کنار می نشستند و می دیدند که اشخاصی را که می برند در مجلس، یک اشخاصی هستند که خود آنها ساخته اند و مصلحت مملکت تو کار نیست، حرف البته همیشه بود، همیشه حرف و ثناخوانی و ترقیات، هم در زمان محمدرضا بود و هم در زبان آنهائی که او را تعیین کرده بود. اگر الان صورت مجلس هایی آن وقت پیدا بشود، می بینید که سر تا ته مجلس به ثنا و مدح محمد رضا و کسانی که به او مربوط بودند می گذشت. در آن زمان مسوولیت ملت نداشت برای اینکه قدرت نداشت و تحت سلطه خان ها در آن وقت و تحت سلطه این دو نفر، رضا و محمدرضا در این دوره و ملت هم هیچ کاری از او نمی آمد و نمی توانست، نفس هم نمی توانست بکشد، از این جهت هر مسوولیتی پیش خدا و پیش نسل های آینده متوجه می شد، بر خان ها و بر وکلای خان ها در آن زمان بود و بر رضاخان و محمدرضا و وکلای منسوب از قبال اینها در این زمان بود. این مال آن زمان.(184)
زمانی که رضاخان سلطه پیدا کرد و محمدرضا سلطه پیدا کرد که همه می دانید که یعنی زمان محمدرضا را اکثرا دیدید که به مردم ارتباطی نداشت. خود محمدرضا گفت، در یک گفتگوئی گفته است به اینکه لیست این وکلا را از سفارتخانه ها می فرستند پیش ما- می فرستادند- می خواهد بگوید حال اینجور نیست، می فرستادند پیش ما و ما همان ها را ملزم بودیم که تعیین کنیم. این یک اقراری است از یک کسی که به غصب سلطنت برای این مملکت می کرد و مطلع بود بر مساء ل. و این ما را می شناساند که به ما می فهماند که افرادی که آن وقت در این مجالس بود چه اشخاصی بودند. افرادی بودند که با لیست سفارت آمریکا یا با لیست سفارت شوروی تحمیل می شدند، این حرفی است که محمدرضا گفت که لیست ها را می فرستادند. این را برای این تعریف کرد که می خواست بگوید من دیگر اینطور نیستم. حتی پدرش را تضعیف کرد که خودش رو بیاید و مردم به خودش توجه پیدا کنند. این اقراری بود که ایشان کرد که لیست را می فرستادند و ما مجبور بودیم که همان لیست را، افراد را تعیین کنیم. این نمایانگر این است که اینهایی که در مجلس شورای ملی بودند نه شورای اسلامی، اینها چه اشخاصی بودند، اینها نوکرهائی بودند که نوکرهای خارجی بودند و با زور این نوکر بزرگ اینها می رفتند در مجلس.(185)
در سابق ، زمان شاه مخلوع سابق و رضا خان مطرود، مجلس پر بود از دوله ها، ممالک ها، سلطنه ها، متملکین، اشراف، طرفدارهای شرق و غرب، نوکرهای ممالک اجنبی.(186)
این شاه مخلوع و ملعون اقرار کرد این معنا را و از بس احمق بود پدر خودش را هم به لجن کشید، واز بس خودخواه بود حاضر شد که پدر خودش را هم به لجن بکشد. می گفت که اسمائی را می نویسند از سفارتخانه که اینها وکیل باید بشوند، می آورند پیش ما، ما هم همین کار را می کردیم. این را می خواست بگوید که نه دیگر ما حالابه دروازه تمدن بزرگ رسیدیم. می خواست مردم را بازی بدهد که نه، پیشتر اینجوری بوده، ما چند سال پیش از این اینطور بودیم و حالااینجور نیستیم. وحال اینکه حالاش بدتر از چند سال پیش از اینش بود.(187)
افرادی که در مجلس هستند از رئیس مجلس، آقای هاشمی با سایر افرادی که در مجلس هستند، این را مقایسه بکنید با مجلس سابق، حتی بهترین ارگانی که در آنوقت بود و دولتی که در آنوقت بوده و مجلسی که در آنوقت بود و مقایسه کنید با مجلس زمان رضاخان و محمدرضا خان کدام یک از روسای مجلس بهتر از رئیس مجلس حالاهستند و کدام یک از افراد کاندیدای مردم، بهتر هستند؟ بله، در طول مشروطیت افراد بسیار ارزنده ای در مجلس بودند اما در این پنجاه سال اخیر یک نفر هم آدمی که بشود به او گفت این نماینده ملت است سراغ نداریم بعد از اینکه آن مجلسی که مرحوم مدرس در آن بود، به مجرد اینکه مجلس تمام شد، فرستادند ایشان را گرفتند و بردند و با آن زجرها شهید کردند، شما دیگر سراغ دارید یک مجلسی که واقعا مال ملت باشد و مردم خودشان به طور آزاد انتخاب کرده باشند؟(188)
وقتی که رضاخان آمد درکار، دیگرقضیه ، قضیه این بود که دست شاهنشاه بود، همه چیز دست او بود. البته این آخر هم همین جور بود فرماندارها هر جا بودند مامور بودند که در آنجا این آدم را از صندوق بیرون بیاورند، بتوانند مردم را وادار کنند به این کار. نتوانستند صندوق ها را عوض بکنند نتوانستند صندوق ها را بد بخوانند و آن چیزهائی که دست همه چیز هم دست خودشان بود. مردم هم چون مایوس شده بودند کنار رفته بودند، راه دیگر باز بود.(189)
در زمان رضاشاه که دیگر شاه و هرچه بود اینها بودند، مجالی برای مردم اصلش نبود. این در انتخاباتی که حق مردم بود، در سایر امور که دیگر مردم آنقدرها خودشان حق قاء ل نبودند با اینکه آن هم حق آنها بود اصلا دخالت نداشتند.(190)