صفحه 3 از 14 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 138

موضوع: حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري( بخش دوم)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    لباس فاخر

    مرحوم وحید بهبهانی یکی از علمای بزرگ شیعه و استاد بحرالعلوم و میرزای قمی و کاشف الغطاء بوده و از کسانی است که حوزه علمی و درسی او در کربلا حوزه بسیار پر برکتی بوده است.
    ایشان دو پسر داشت یکی به نام آقای محمّد علی صاحب کتاب مقامع و دیگری به نام آقا محمّد اسماعیل.
    روزی مرحوم وحید مشاهده کرد که عروسش (زن آقا محمّد اسماعیل) جامه ای عالی و فاخر پوشیده است. فوراً به پسرش اعتراض کرد و گفت:
    چرا برای زنت این جور لباس می خری؟
    پسرش خیلی جواب روشنی داد گفت: بنا به آیه شریفه قرآن که می فرماید: قل من حرَّم زینةَ اللَّه التی اخرج لعباده و الطَّیبات من الرزق. مگر اینها حرام است؟ لباس فاخر و زیبا را چه کسی حرام کرده است؟
    مرحوم وحید گفت: پسرکم نمی گونم که اینها حرام است، البته حلال است من روی حساب دیگر می گویم من مرجع تقلید و پیشوای این مردم هستم در میان این مردم غنی هست، فقیر هست، متمکن و غیر متمکن هست، افرادی که بتوانند از این لباسهای فاخر و فاخرتر بپوشند در جامعه وجود دارند. ولی طبقات زیادی هم هستند که آنها نمی توانند این جور لباسها را بپوشند، لباس کرباس می پوشند، ما که نمی توانیم این لباسی که خودمان می پوشیم برای مردم تهیّه کنیم و نمی توانیم سطح زندگی آنان را با خودمان یکسان کنیم.
    ولی یک کار از ما ساخته است و آن همدردی کردن با آنهاست.
    آنها چشمشان به ماست، یک مرد فقیر وقتی که زنش از او لباس فاخر مطالبه می کند یک مایه تسکین خاطر دارد، می گوید گیرم ما مثل ثروتمندها نبودیم اما مثل خانه آقای وحید زندگی می کنیم ببین زن یا عروس وحید جوری لباس می پوشد که تو می پوشی.
    اما وای به حال آن وقتی که ما هم زندگیمان را مثل طبقه مرفه و ثروتمند بالا ببریم که این یگانه مایه تسلی خاطر و کمک روحی فقرا هم از دست میرود من به این منظور می گویم: ما باید زاهدانه زندگی کنیم که زهد ما همدردی با فقراء می باشد.
    روزی که دیگران توانستند لباس فاخر بپوشند ما هم لباس فاخر می پوشیم.
    این وظیفه هم دردی برای همه است ولی برای پیشوایان امت خیلی بیشتر و دقیقتر است.(131)





    امضاء


  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ذکر خیری از پدر بزرگوارم


    پدر بزرگوارم (مرحوم حاج محمّد حسید مطهری رحمة اللَّه علیه) از وقتی که یادم می آید (حداقل از چهل سال پیش) من می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد.
    شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شد. و حداقل قرآنی که مطالعه می کرد یک جزء بود. و با چه فراغت و آرامشی نماز شب میخواند.
    در سالهای اخیر با وجود اینکه تقریباً صد سال از عمرش می گذشت. هیچ وقت من ندیدم که یک خواب ناآرام داشته باشد، این همان لذت معنوی بود که وی را این چنین نگه اش می داشت.
    یک شب نبود که پدر و مادرش را دعا نکند. یک نامادری داشت که خیلی به او ارادت داشت هر شب به او نیز دعا می کرد. خویشاوندان و ذیحقان و بستگان دور و نزدیکشش را همچنین از یاد نمی برد، حتی یک شب هم نشد که همه آنها را دعا نکند، این ها دل را زنده می کند.
    آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار باید لذتهای مادی را تخفیف بدهد تا به آن لذت عمیق تر آلهی معنوی برسد.(132)



    امضاء


  5. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بالاتر از عدالت

    مرحوم شیخ عبد الکریم حائری رضوان اللَّه علیه نقل کرده اند: که مرحوم میرزا محمّد تقی شیرازی رضوان اللَّه علیه که از مراجع بسیار بسیار بزرگ هستند، عادت داشتند که هیچ وقت به کسی فرمان نمی دادند حتی یک وقت ایشان مریض بودند و خانواده ایشان برایشان غذایی تهیّه کرده بودند، ایشان هم که مریض و بستری بودند و نمی توانستند بلند بشوند، وقتی خانواده اشان که بیرون رفته بودند، برگشتند دیدند غذا سرد شده و ایشان میل نکرده اند،
    علت آن این بود که آن مرحوم پیش خود فکر کرد که اگر بخواهد آن غذا را بخورد مستلزم آن است که یکی از بچّه ها را صدا کند تا بیاید و به او کمک نماید لذا شبهه کرد که شرعاً آیا جائز است یا نه؟
    پس ایثار وقتی ایثار است که برای خودنمایی و برای خودخواهی نباشد و کسی این کار را می تواند انجام دهد که از مرحله عدالت بالاتر آمده باشد یعنی عادل باشد و به حق کسی تجاوز نکند و بعد اگر خواست آنگاه از حقوق مشروع خودش ایثار بکند.(133)









    امضاء


  6. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ایثار

    در جنگ موته عده ای مجروح بر زمین افتاده بودند، مجروح چون از بدنش خون میرود تشنگی بر او غالب می شود و خیلی احتیاج به آب پیدا می کند.
    مردی رفت آبی را برداشته و آن را در میان مجروحان مسلمان تقسیم می کرد، به یکی از مجروحین رسید دید تشنه است آمد تا آب به او بدهد اشاره کرد به مجروح دیگری که او از من تشنه تر است؛ زود رفت سراغ او او نیز شخص دیگری را سراغ داد و گفت: برو به سراغ او که از من مستحق تر است رفت سراغ او دید سومی مرده است برگشت سراغ دومی، دید دومی نیز جان داده است آمد سراغ اولی دید اولی هم به لقای خدا پیوسته است.
    این را می گویند ایثار، و از خود گذشتگی، یعنی در نهایت احتیاج، دیگران را بر خود مقدم داشتن، بدون شک خدمت و محبّت یک ارزشی است انسانی، ولی یکی از ارزشهای انسان است.(134)







    امضاء


  7. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ارزش آزادی

    دانشمند بزرگ و فیلسوف نامدار ابو علی سینا در هنگامی که به وزارت رسیده بود، روزی با دبدبه و با جلال و هیمنه صدر اعظمی عبور می کرد، اتفاقاً از کنار مستراحی گذشت که یک کناس و چاه ریزی مشغول تخلیه آن بود، بوعلی سینا که هوشی فوق العاده و قوای حسی ای قوی داشت، دید که گویا کناس شعری را زیر لب زمزمه می کند خوب گوش فرا داد، شنید که می گوید:
    گرامی داشتم ای نفس از آنت - که آسان بگذرد بر دل جهانت
    یعنی به خودش خطاب می کند و می گوید: من از این جهت تو را گرامی داشتم که به تو خوش بگذرد.
    بو علی خنده اش گرفت از اینکه آن مرد، پست ترین کارها را که کناسی است دارد انجام می دهد و تازه منت هم سر نفس خودش می گذارد و می گوید:
    گرامی داشتم ای نفس از آنت - که آسان بگذرد بر دل جهانت
    بوعلی اسبش را متوقف کرد و آمد جلو و رو کرد به کناس و گفت: انصافاً هم که نفس خودت را گرامی داشتی و بهتر از این هم نمی شود
    کناس هم وقتی که آن قیافه و هیکل و آن اوضاع و احوال را دید، شناخت و دریافت که غیر از بوعلی صدر اعظم وقت کس دیگری نمی تواند باشد. پس در خطاب به بوعلی سینا گفت: من این شغل را اختیار کردم که، مثل تو محکوم یک فرد دیگری نباشم، کناسی و آزادگی بهتر است از آنچه تو و همه رؤسای دنیا دارید، به دلیل اینکه تو محکومی، تو تابعی! نوشته اند که بوعلی از خجالت خیس عرق شد.
    زیرا دید این منطقی است که جواب ندارد، این خود واقعیتی است که آزادی یکی از بزرگترین و عالی ترین اززشهای انسانی است و به تعبیر دیگر: یکی از معنویتها او می باشد، یعنی از چیزهایی است که مافوق حد حیوانیت انسان است، برای انسان آزادی یک ارزشی است مافوق ارزشهای مادی، شما ببینید انسانهایی که بویی از انسانیت برده اند حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه در سخت ترین شرایط زیدگی کنند ولی در اسارت یک انسان دیگر نباشند و آزاد زندگی نمایند.(135)







    امضاء


  8. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هجرت از عادت

    مرحوم آیت اللَّه حجت اعلی اللَّه مقامه، یک سیگاری ای بود که من واقعاً هنوز نظیر او را ندیده ام، گاهی سیگار از سیگار قطع نمی شد، بعضی وقتها هم که قطع می کرد مدتش خیلی کوتاه بود و طولی نمی کشید که مجدداً سیگاری را آتش می زد در اوقات بیداری اکثر وقتشان به سیگار کشیدن می گذشت.
    وقتی مریض شدند برای معالجه به تهران آمدند و در تهران اطباء گفتند: چون بیماری ریوی دارید باید سیگار را ترک کنید.
    ایشان ابتدا به شوخی کفت: من این سینه را برای سیگار کشیدن می خواهم اگر سیگار نباشد سینه را می خواهم چه کنم؟
    عرض کردند: به هر حال برایتان خطر دارد، و واقعاً مضر است.
    فرمود: مضر است؟
    گفتند: بله همینطور است.
    فرمودند: دیگر نمی کشم.
    یک نمی کشم کار را تمام کرد یک حرف و یک تصمیم این مرد را به صورت یک مهاجر از عادت قرار داد.
    در احادیث نیز آمده است: که المهاجر من حجر السیئات، مرد آن است که بتواند از آنچه به او چسبیده است جدا شود و هجرت کند. اگر فردی از یک سیگار کشیدن نتواند هجرت کند پس انسا ن نیست.(136)








    امضاء


  9. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بنگر چه پیش فرستاده ای!

    چند روز قبل از فوت مرحوم آیت اللَّه بروجردی عده ای خدمت ایشان می رسند در حالی که آقا را خیلی ناراحت می بینند.
    آقا در چنین حالتی می گوید: خلاصه عمر ما گذشت، و ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم!
    یک نفر به عادتی که همیشه در مقابل صاحبان قدرت تملق و چاپلوسی می کنند خیال کرد که اینجا هم جای تملق و چاپلوسی است. گفت: آقا شما دیگر چرا؟ ما بیچاره ها باید این حرفها را بزنیم شما چرا؟
    بحمداللَّه شما این همه آثار خیر از خود باقی گذاشته اید، این همه شاگرد تربیت کرده اند این همه کتبی که به یادگار نهاده اید مسجدی با این عظمت ساخته اید، مدرسه ها در کجا و کجا بنا کرده اید...
    وقتی سخنش تمام شد مرحوم بروجردی جمله ای را گفتند که البته حدیث است.
    ایشان فرمودند: خلَّص العمل فانَّ النّاقد بصیرٌ بصیر. عمل را باید خالص انجام داد، نقاد آگاه، آگاهی آنجا هست. تو خیال کردی اینها که در منطق مردم به این شکل است حتماً در پیشگاه آلهی هم همینطور هست که تو قضاوت می کنی؟ ان اللَّه خبیر بما تعملون. (137)
    این تعبیر پیش فرستادن از خود قرآن است. تمام اعمال انسان به تعبیر پیش فرستاده هاست. یعنی جایی که انسان خودش در آینده خواهد رفت و قبل از اینکه خودش برود کالاهایی می فرستد و بعد خودش می رود و به آنجا ملحق می شود.
    و ما تقوموا لانفسکم من خیر تجدوه عند اللَّه (138)یعنی و آنچه از اطاعت و اعمال نیک برای خود پیش می فرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت.
    ای انسانها! در این پیش فرستادهای خودتان کمال دقت و مراقبت را داشته باشید نظر کنید وقتی چیزی را می خواهید به جایی بفرستید اوّل وارسی می کنید، بازرسی و دقت می کنید و بعد می فرستید!...(139)






    امضاء


  10. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    رک گویی و صراحت لهجه


    در سالهایی که در قم به تحصیل اشتغال داشتم یک وقت شخصی از خطبای معروف ایران به قم آمد، و اتفاقاً حجره بنده را برای دید و بازدید خود انتخاب نمود.
    در این ایام یکی از افراد ایشان را در وقت نامناسبی به خانه آیت اللَّه بروجردی برده بود و آن موقع درست هنگامی بود که مرحوم آقای بروجردی به مطالعه اشتغال داشت، زیرا که معظم له ساعتی بعد می بایست تدریس می فرمودند. در ضمن برنامه مرحوم آقای بروجردی این بو که در وقت مطالعه هیچ کس را نمی پذیرفتند.
    در می زنند و به پیشخدمت می گویند: به آقا بگویید فلانی به ملاقات شما آمده است.
    نوکر، پیغام را می رساند و برمی گردد و می گوید: آقا فرمودند من فعلاً مطالعه دارم، وقت دیگری تشریف بیاورید.
    آن شخص محترم هم برمی گردد و اتفاقاً همان روز به شهر خود مراجعت می نماید. همان روز موقعی که آیت اللَّه بروجردی برای درس آمدند من را در صحن دیدند و فرمودند: بعد از درس برای دیدن فلانی به حجره شما می آیم.
    گفتم: ایشان رفته اند.
    فرمود: پس وقتی که ایشان را دیدی بگو: حال من وقتی تو به دیدن من آمدی مانند حال تو بود، وقتی می خواهی برای ایراد سخنرانی آماده شوی، من دلم می خواست هنگامی با هم ملاقات کنیم که حواسم جمع باشد و با هم صحبت کنیم در حالی که آن موقع من مطالعه داشتم و می خواستم برای درس بیایم.
    پس از مدتی من آن شخص را ملاقات کردم، و شنیده بودم که بعضی از افراد وسوسه کرده و به این مرد محترم گفته بودند:
    تعمدی در کار بوده که به تو توهین شود و تو را از در خانه برگردانند.
    من به آن مرد محترم گفتم: آیت اللَّه بروجردی می خواستند به دیدن شما بیایند و چون مطلع شدند که شما حرکت کردید معذرت خواهی نمودند.
    آن مرد در جواب من گفت: نه تنها که این موضوع یک ذره به من برنخورد بلکه خیلی هم خوشحال شدم زیرا ما اروپاییها را می ستاییم که مردمی صریح هستند و رودرواسی های بیجا ندارند. من که قبلاً از ایشان وقت نگرفته بودم و لذا از صراحت ایشان خیلی خوشم آمد آیا این که ایشان بدون تعارف فرمودند حالا من کار دارم بهتر بود یا اینکه با ناراحتی مرا می پذیرفت و دائماً در دل خود ناراحت بود و با خود می گفت این بلا چه بود که رد من نازل شد وقت مرد گرفت و درس مرا خراب کرد؟! اتفاقاً من بسیار خوشحال شدم که در کمال صراحت و رک گویی مرا نپذیرفت. چقدر خوب است مرجع مسلمین اینطور صریح باشد.(140)








    امضاء


  11. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اگر خدا را یاری کنید...

    در سالهای اولی که حضرت ایت اللَّه بروجردی اعلی اللَّه مقامه به دنبال یک کسالت شدید از بروجرد به تهران امده بودند و تحت عمل جراحی قرار گرفتند در اثر درخواست حوزه علمیه قم از ایشان معظم له دعوت علمای حوزه علمیه قم را پذیرفته و در قم اقامت فرمودند پس از چند ماه ماندن در قم تابستان فرا رسید و حوزه تعطیل شد، ایشان به هنگام شدت بیماری نذر کرده بودند که اگر خداوند وی را شفا داد به زیارت حضرت رضا(ع) تشرف حاصل کنند، قصد سفر به مشهد مقدّس را می نمایند و این مطلب را در یک جلسه حصوصی ابراز می کنند و سپس می فرمایند:
    کدامیک از شما با من خواهید آمد؟
    افرادی که در خدمت ایشان حضور داشتند به هم نگاهی می اندازند و می گویند: کمی تأمل می کنیم و بعداً جواب می دهیم.
    پس از آن در جلسه ای که در غیاب حضرت آیت اللَّه بروجردی تشکیل می شود، افراد پیرامون مسافرت حضرت آیت آللَّه به مشهد با هم مشورت می کنند و به این نتیجه میرسند که فعلاً صلاح نیست که ایشان به مشهد بروند، زیرا که ایشان تازه به قم آمده اند و هنوز مردم ایران و مخصوصاً مردم تهران و مشهد که در مسیر و مقصد مسافرت ایشان هستند آقا را خوب نمی شناسند و بنابراین تجلیلی که شایسته مقام ایشان باشد به عمل نخواهد آمد.
    لهذا تصمیم گرفته می شود که ایشان را از این سفر منصرف کنند، ولی آنها می دانستند که این جهت را نمی شود با ایشان در میان گذاشت.
    بنابراین قرار می گذارند که عذرهای دیگری را ذکر کنند مثلاً از قبیل اینکه:
    چون تازه عمل جراحی کرده اید ممکن است این مسافرت طولانی با اتومبیل (آن وقت هواپیما و قطار در راه مشهد و تهران نبود) به شما صدمه وارد کند.
    در جلسه بعد که ایشان مجدداً مطلب را عنوان کردند افراد کوشیدند هر طوری شده وی را منصرف کنند ولی یکی از حضار مجلس آنچه را که همه در دل داشتند اظهار نمود و ایشان فهمیدند که منظور صلی اطرافیانش از مخالفت با این مسافرت چیست.
    ایشان همین که این موضوع را شنیدند ناگهان تغییر قیافه دادند و با لحنی جدی و روحانی فرمودند:
    من هفتاد سال از خداوند عمر گرفته ام و خداوند در این مدت تفضلاتی به من فرموده است که هیچ کدام از آنها تدبیر خود من نبوده است.
    من هم در این مدت کوشش داشته ام ببینم چه وظیفه ای دارم که به آن عمل کنم حالا پس از هفتاد سال شایسته نیست خودم به فکر خودم باشم و برای شئؤنات شخصی خودم بیندیشم، خیر، میروم.
    آری یک فرد در زندگی عملی خود اگر کوشش و اخلاص را تواماً داشته باشد خداوند او را از راههایی که خود آن فرد نمی داند تأیید می فرماید، ان تنصر اللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم. شما اگر حقیقت را یاری کنید حقیقت به یاری شما می آید.(141)




    امضاء


  12. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در عین شاگردی استاد بود


    مرحوم آیت اللَّه بروجردی(ره) قریب سی سال از عمر خویش را در اصفهان گذرانید.
    فقه و اصول و فلسفه و منطق را در آن شهر نزد اساتید بزرگی تحصیل کرد. تا اینکه در همانجا به درجه اجتهاد رسید و خود یک استاد محقق و مجتهد مسلم گردید.
    بعد به نجف رفت و در حوزه درس مرحوم آیت اللَّه آخوند خراسانی شرکت کرد و سالها در ردیف یکی از بهترین شاگردهای او جای گرفت.
    توانایی علمی و قدرت استنباط او به جایی رسید که در سنین جوانی در مقابل آخوند خراسانی لب به اعتراض گشود و به سخن استاد اشکال نمود.
    با آنکه آخوند خراسانی از آن مدرس هایی است که در جهان اسلام کم نظیر بوده یعنی اولا در اصول ملایی فوق العاده و از اساتید این علم است و ثانیاً در فن استادی بی نظیر بوده در بیان و تحقیق و تقریر قدرتی عجیب داشت.
    در حوزه درسش هزار و دویست نفر شرکت می کرده اند که شاید پانصدتای آنها مجتهد بوده اند. می گویند صدای رسایی داشت بطوری که صدایش بدون بلندگو فضای مسجد را پر می کرد. یک شاگرد اگر می خواست اعتراض بکند بلند می شد تا بتواند حرفش را به استاد برساند.
    در مقابل چنین استاد قدرتمندی آیت اللَّه بروجردی آنهم در سنین جوانی به طرح اشکال پرداخت و حرف خودش را تقریر کرد.
    مرحوم آخوند گفت: یک بار دیگر بگو.
    بروجردی بار دیگر حرف خویش را تکرار کرد.
    آخوند فهمید راست می گوید، ایرادش وارد است. از اینرو گفت: الحمدللَّه! نمردم و از شاگرد خودم استفاده کردم.(142)





    امضاء


صفحه 3 از 14 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi