صفحه 2 از 14 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 138

موضوع: حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري( بخش دوم)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    رازهای نهانی

    داستانی را مرحوم آقای محققی که در آلمان بود نقل می کرد و من در جلسه بزرگی که درس می داد شنیدم. سالهای اولی که در قم بود، مدت موقتی آقای بروجردی ماهانه ای به او می دادند که بیاید به طلبه ها حساب و هندسه و جغرافی و فیزیک درس بدهد ولی دوام پیدا نکرد.
    یک روز در آن جلسه عمومی و بعد هم من شاید مکرر از او قصه های عجیبی درباره برادر خودش شنیدم. می گفت: که او اسمش سیاح بود و کشورهای اروپایی را خیلی گشته بود. آخرین بار رفت هندوستان و هندوستان برای او از همه جای دنیا عجیبتر بود و از جمله این قضیه را نقل می کرد که:
    روزی من رفتم پیش یکی از جوکیها؛ او شروع کرد به زبان فارسی با من صحبت کردن و من تعجب کردم. به من گفت: برادرت محمّد (ان وقت من در لاهیجان بودم) رفته مشهد آخوند شده (می گفت این برای برادر من و برای خود من بسیار عجیب بود. خودش می گفت: تا وقتی که دیپلم را گرفتم اصلاً لامذهب بودم. بعد هم رفته بود در مشهد و به چنگ مردی گلکار افتاده بودم. گلکار هم کارهایی نظیر هیپنوتیزم داشته و بی دین ترش کرده بود، بعد خود گلکار برگشته بود دیندار شده بود، محققی هم به تبع او دیندار شده بود و بعد آمده بود، معمم هم شده بود که می گفت این برای برادر من فوق العاده عجیب بود که آخر من کجا و آخوند شدن کجا!). بعد از سرگذشتهای گذشته اش به او گفته بود و راجع به آینده اش هم چیزهای فوق العاده عجیب گفته بود. به قدری به حرفهای او ایمان داشت که حد نداشت و فقط یک قضیه دروغ از آب درآمد و آن قضیه عمرش بود. به برادرم گفته بود تو - مثلاً - شصت و هفت سال عمر خواهی کرد. از بس به سایر حرفهایی که او گفته بود یقین پیدا کرده بود به این قضیه هم یقین داشت؛ می گفت من اگر سرم را زیر سنگ بکنند نمی میرم، بعد از شصت و هفت سال هم هیچ قوه ای نمی تواند مرا نگه دارد، قطعا می میرم. همین سبب شد که او مریض می شد معالجه نمی کرد و به آن سّن هم نرسید و مرد؛ این یکی خلاف درآمد.
    می خواهم بگویم که وجود چنین نیروهایی حکایت می کند از همان اصلی که ما از آقای طباطبایی نقل کردیم که: اگر در بشر ایمان به چیزی پیدا شود، اگر اراده به چیزی پیدا شود خیلی کارهای خارق العاده می تواند انجام بدهد.(117)





    امضاء


  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مکاشفه مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی


    مرحوم آقای سید جمال گلپایگانی رضوان اللَّه علیه یکی از مراجع تقلید تقریباً عصر حاضر بودند که چندین سال پیش تهران هم آمدند و اکنون سالیانی است که فوت کرده اند. من در تهران خدمت ایشان رسیده بودم و قبلاً هم البته می شناختم. مردی بود که از اوایل جوانی که در اصفهان تحصیل می کرده است (اهل تقوا بوده) و افرادی که در جوانی با این مرد محشور بوده اند، او را به تقوا و معنویت و صفا و پاکی می شناختند و اصلاً وارد این دنیا بود و شاید مسیرش هم این نبود که بیاید درس بخواند و روزی مرجع و رئیس بشود. این حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به این پیمان خودش باقی بود. به طور قطع و یقین آثار فوق العاده ای در ایشان دیده می شد.
    آقای لطف اللَّه گلپایگانی - که الان از فضلای قم است و مرد خوبی است - قصه ای را برای من نقل کرد بعد من از پسر مرحوم آقا سید جمال هم پرسیدم گفت که آقا خودش برای خود من هم نقل کرد. قضیه این بود که: مرحوم آقا ضیاء عراقی که از مراجع نجف بود - ظاهراً - در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما قم بودیم. یک سال قبل از فوت آقا سید ابوالحسن بود و از نظر تدریس و علمیت، حوزه نجف به کمپانی اداره می کردند ریاست با مرحوم آقا سید ابوالحسن بود. مرحوم آقا شیح محمّد حسین استاد آقای طباطبایی بود. او غیر از مقام علمیت در معنویت هم مرد فوق العاده ای بوده. از آن اشخاصی بود که نمونه سلف صالح بود، که می گفتند: گاهی در عبادت لیلةالرکوع و لیلةالسجود داشت، یعنی گاهی یک شب تا صبح در رکوع بود و گاهی یک شب تا صبح در سجود بود. با اینکه به کارهای علمی اش می رسید وقتی هم به عبادت می پرداخت یک چنین کسی بود، اقای طباطبایی خودمان قصه ها و حکایتها از ایشان دارند و حتی خوابهای خیلی فوق العاده از این استاد بزرگوارش دارد.
    مرحوم آقا ضیاء فوت کرد یعنی آقا شیخ محمّد حسین تنها پایه ای بود که باقی ماند. بعد از یک هفته مرحوم آقا شیخ محمّد حسین هم ظاهراً با سکته مغزی از دنیا رفت، گفته بودند از بس که زیاد فکر می کرد، و کتابهایی که از او باقی مانده نشان می دهد؛ به هر حال یک هفته بعد ایشان سکته و فوت کرد.
    مرحوم آقا سید جمال در حالی که نماز شب می خواند در قنوت وتر مکاشفه می کند مرحوم آقا ضیاء را می بیند که دارد می آید و از او یا خود ایشان می پرسد یا می پرسند کجا می روی؟
    می گوید: آقا شیخ محمّد حسین فوت کرده می روم برای تشییع جنازه اش.
    بعد مرحوم آقا سید جمال می فرستد که بروید ببینید خبری هست آیا آقا شیخ محمّد حسین فوت کرده؟
    میروند می بینند ایشان سکته کرده.
    آقای صافی گفت: من خودم از آقا سید جمال قضیه را شنیدم بعد من از پسرش آقا سید احمد هم که الان در تهران است قضیه را پرسیدم گفتم: که من چنین قضیه ای شنیدم.
    گفت: اتفاقاً من خودم آن شب آنجا بودم و کسی که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه این جور دیدم که آقا ضیاء می آمد و گفت: من می روم برای تشییع جنازه آقا شیخ محمّد حسین؛ آقا شیخ محمّد حسین فوت کرده یا نه؟ رفتم دیدم ایشان فوت کرده.(118)





    امضاء


  5. تشكر


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فراتر از فیزیک


    دکتر هشترودی گاهی به هیچ چیز معتقد نیست، یعنی حرفهایش ضد و نقیض است. من یک جلسه بیشتر او را ندیدم ولی در آن جلسه خیلی روحی شده بود. داستانی من از خودش شنیدم راست و دروغش را نمی دانم. حرفش این بود که دیگر دنیای جمادات را بشر شناخته و دنیای مجهول فعلاً برای او دنیای حیات و ذی حیاتهاست، از دنیای نباتات گرفته تا دنیای انسان و هر چه بالاتر می آید پیچیده تر می شود و بشر دیگر بعد از این باید دنبال حل این مشکلات برود دنیای فیزیک دیگر تقریبا دنیای ساده شناخته شده است. از جمله مدعی بود: زمانی که در پاریس تحصیل می کردم روزی با خانم قدیم خودم قرار گذاشته بودم که با هم برویم سینما، ساعت 4 بعد از ظهر، و موعدمان در فلان مترو بود. من چند دقیقه قبل از آن رسیدم از پله ها رفتم پایین در یک لحظه یک مرتبه مثل اینکه روشن شد برایم تهران را دیدم خانه برادرم را دیدم در حالی که جنازه پدرم را می آوردند بیرون مردم هم دارند کرایه می کنند، افراد را هم دیدم و بعد دیگر تمام شد. بی حال شدم به طوری که بعد از چند دقیقه زنم که آمد، گفت تو چرا رنگت اینقدر پریده؟ به او نگفتم، گفتم مثلاً مریضم و این را همین طور نگه داشتم ببینم قضیه چه بود؟ حقیقتی بود یا نه؟ و بعد دیدم نامه های پدرم که مرتب می آمد نیامد و بعد دیدم برادرم نامه می نویسد و چون می دانستند من ناراحت می شوم خبر نمی دادند. آخر وقتی من اصرار کردم معلوم شد پدرم مرده و بعد کیفیت و جزئیات را خواستم معلوم شد پدرم وقتی که مرده در خانه برادرم بوده و همان لحظه ای که من آن جور یکدفعه دیدم که جنازه پدر را می آورند منطبق می شد با همان وقتی که جنازه پدرم را می آوردند بیرون.
    این واقعیت وجود دارد، اما چیست؟ کسی نمی تواند توجیه کند.(119)




    امضاء


  7. تشكر


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    روان درمانی


    امیر سامانی خیلی معروف است که به فلج مبتلا شد و اطباء عاجز ماندند و بعد آمدند محمّد زکریای رازی را از بغداد ببرند و وقتی خواستند او را از ماوراءالنهر عبور بدهند جرات نمی کرد که از دریا عبور کند و بالاخره به زور او را بردند و مدتها هم مشغول معالجه شد و قادر نشد، بعد به امیر گفت: که آخرین معالجه من که از همه اینها موثرتر است معالجه دیگری است.
    دستور داد حمامی را گرم کردند و گفت تنها خود من باید باشم و امیر؛ او را برد در حمام آب گرم و شاید اوّل بدنش را ماساژ داد و بعد آمد بیرون، قبلاً هم طی کرده بود که امروز من این آخرین معالجه خودم را اعمال می کنم به شرط اینکه دو اسب بسیار عالی به من بدهید. ضمناً به نوکرش گفت این اسبها را زین می کنی و در حمام می ایستی. بعد خودش می آید سربینه حمام لباسهایش را می پوشد و یک دشنه به دستش می گیرد و یک دفعه می رود داخل حمام شروع می کند به فحاشی به امیر و می گوید تو مرا بی خانمان کردی، مرا بیچاره کردی، مرا به زور آوردی اینجا حالا وقتی است که از تو انتقام بگیرم؛ به یک شدتی به او حمله می کند که وی یقین می کند که الان می خواهد او را بکشد یکمرتبه تصمیم می گیرد از جا بلند شود که از خودش دفاع کند. ناخودآگاه از جا بلند می شود او که تا آنوقت نمی توانست از جا بلند شود. تا از جا بلند می شود این هم فرار می کند می آید بیرون و اسبها را سوار می شود و می رود و در منزل اوّل یا دوّم نامه ای برای امیر می نویسد که عمر امیر دراز باد و این کاری که من کردم برای معالجه شما بود و امثال اینها.
    در اینجا از اراده خود بیمار استمداد شد برای به جریان انداختن کار بدن. البته بیماریهایی که شاید در قدیم و در جدید نشان می دهند و می گویند درمان آن از نوع درمان روانی است بیماریهایی است که اگر هم بدنی است ولی عصبی است.(120)



    امضاء


  9. تشكر


  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دوستی و دشمنی آل محمد(ص)

    ملا عبدالرحمن جامی - با اینکه قاضی نور اللَّه درباره وی می گوید: دو تا عبدالرحمن، علی را آزردند: عبدالرحمن بن ملجم مرادی و عبدالرحمن جامی - قصیده معروف فرزدق را در مدح امام سجاد(ع) به فارسی به نظم آورده است. می گویند خوابی نقل کرده که پس از مرگ فرزدق از او در عالم رؤیا پرسیدند خداوند با تو چه کرد؟ جواب داد: مرا به واسطه همان قصیده که در مدح علی بن الحسین گفتم آمرزید. جامی خود اضافه می کند و می گوید: اگر خداوند همه مردم را به خاطر این قصیده بیامرزد عجیب نیست. جامی درباره هشام بن عبدالملک که فرزدق را حبس کرد و شکنجه اش داد می گوید:
    اگرش چشم راست بین بودی - راست کردار و راست دین بودی
    دست بیداد و ظلم نگشادی - جای آن حبس خلعتش دادی(122)
    بنابراین در مسأله ولاء محبت، شیعه و سنی بایکدیگر اختلاف نظر ندارند مگر ناصبیها که مبغض اهل البیت هستند و از جامعه اسلامی مطرود و همچون کفار محکوم به نجاست اند و بحمداللَّه درعصر حاضر زمین از لوث وجود آنها پاک شده است. فقط افراد معدودی گاهی دیده می شوند که برخی کتابها می نویسند همه کوشش شان در زیاد کردن شکاف میان مسلمین است - مانند افراد معدودی از خودمانیها- و همین بهترین دلیل است که اصالتی ندارند و مانند همقطاران خودمانیهاشان ابزار پلید استعمارند.
    زمخشری و فخر رازی در ذیل روایت گذشته از پیغمبر اکرم(ص) نقل می کنند که فرمود:
    الا و من مات علی بغض ال محمّدٍ کافراً، الا و من مات علی بغض ال محمّدٍ لم یَشُمّ رائحة الجنّة.
    هر کس که بر دشمنی آل محمّد بمیرد کافر مرده است؛ هر کس که بر دشمنی آل محمّد بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.(123)





    امضاء


  11. تشكر


  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    معلم ثانی

    ابو نصر محمّد بن محمّد بن طرخان فارابی، بی نیاز از معرفی است. به حق او را معلم ثانی و فیلسوف المسلمین من غیر مدافع لقب داده اند.(124)اهل ترکستان است. معلوم نیست که ایرانی نژاد است یا ترک نژاد. هم زبان ترکی می دانسته و هم زبان فارسی، ولی تا آخر در جامه و زیّ ترکان می زیسته است. مردی بوده فوق العاده قانع و آزاد منش؛ غالباً کنار نهرها و جویبارها و یا گلزارها و باغستانها سکنی می گزید و شاگردان همان جا از محضرش استفاده می کردند. نواقص کار کندی را در منطق تکمیل کرد.
    گویند فن تحلیل و انحاء تعلیمیه منطق را که تا آن وقت در اختیار کسی نبود و یا ترجمه نشده بود، فارابی به ابتکار خود افزود و همچنین صناعات خمس و موارد استفاده از هر صنعت را او مشخص ساخت. فارابی از افرادی است که عظمتش از او شخصیتی افسانه ای ساخته است تا آنجا که ادعا کرده اند او هفتاد زبان می دانسته. او از افراد خودساخته است.(125)





    امضاء


  13. تشكر


  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    محقق شریف و شعر حافظ


    سید علی بن محمّد بن علی جرجانی معروف به شریف جرجانی و میر سید شریف. به حق او را محقق شریف خوانده اند. به دقت نظر و تحقیق معروف است. شهرت بیشترش به ادبیات و کلام است، ولی جامع بوده. حوزه درس فلسفه داشته و در فلسفه شاگردان بسیار تربیت کرده و در نگهداری و انتقال علوم عقلی به نسلهای بعد نقش موثری داشته است. محقق شریف آثار و تألیفات فراوان دارد و همه پرفایده است و به قول قاضی نوراللَّه همه علمای اسلامی بعد از میر سید شریف طفیلی و عیال افادات اویند. تألیفات میر بیشتر به صورت تعلیقات و شروح است، از قبیل حاشیه بر شرح حکمةالعین در فلسفه، حاشیه شرح مطالع در منطق، حاشیه شمسیه در منطق، حاشیه مطول تفتازانی در علم فصاحت و بلاغت، شرح مفتاح العلوم سکاکی در این علم، حاشیه بر کشاف زمخشری که تفسیری است مشتمل بر نکات علم بلاغت و شرح مواقف عضدی در کلام.
    از کتب معروف میر، یکی تعریفات است که به نام تعریفات جرجانی معروف است و دیگر کتابی در منطق است به فارسی که برای مبتدیان نوشته و دیگر صرف میر است به فارسی در علم صرف که از زمان خودش تاکنون کتاب درسی مبتدیان طلاب بوده است.
    میر سید شریف شاگرد قطب الدین رازی است. گر چه اهل جرجان است ولی در شیراز رحل اقامت افکند. مطابق نقل روضات از مجالس المؤمنین آنگاه که شاه شجاع بن مظفر به گرگان آمد و با سید ملاقات کرد او را با خود به شیراز برد و تدریس در مدرسه دارالشفاء را که خود تأسیس کرده بود به او واگذار کرد.
    امیر تیمور که بعد وارد شیراز شد میرزا با خود به سمرقند برد و در همان جا بود که با سعد الدین تفتازانی مناظره داشت. پس از مرگ امیر تیمور، میر بار دیگر به شیراز آمد و تا پایان عمر در شیراز بود.
    میر سید شریف از بیست سالگی به کار تدریس وتحقیق مشغول بود مخصوصاً به تدریس فلسفه و حکمت اهتمام زیاد داشت و حوزه درس قابل توجهی از فضلا تشکیل داده بود.
    گویند یکی از کسانی که در حوزه درس او شرکت می کرد خواجه لسان الغیب حافظ شیرازی بود. هر گاه در مجلس او شعر خوانده می شد می گفت: به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمّد (حافظ) می رسید خود سید می پرسید: بر شما چه آلهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان او اعتراض کردند که این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می کنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می دهی؟ او در پاسخ می گفت: شعر حافظ همه آلهامات و حدیث قدسی و لطائف حکمی و نکات قرآنی است.(126)


    امضاء


  15. تشكر


  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مشاعره بوعلی با ابوسعید نیشابوری

    ابو سعید ابوالخیر نیشابوری؛ از مشهورترین و با حال ترین عرفاست.
    رباعیهای نغز دارد. از وی پرسیدند: تصوف چیست؟ گفت: تصوف آن است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه در دست داری بدهی و از آنچه بر تو آید بجهی. با ابوعلی سینا ملاقات داشته است.
    روزی بو علی در مجلس وعظ ابو سعید شرکت کرد. ابو سعید درباره ضرورت عمل و آثار طاعت و معصیت سخن می گفت. بو علی این رباعی را به عنوان اینکه ما تکیه بر رحمت حق داریم نه بر عمل خویشتن، انشاء کرد:
    ماییم به عفو تو تولا کرده - وز طاعت و معصیت تبرا کرده
    آنجا که عنایت تو باشد، باشد - ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده
    ابو سعید فی الفور گفت:
    ای نیک نکرده و بدیها کرده - وانگه به خلاص خود تمنا کرده
    بر عفو مکن تکیه هرگز نبود - ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده(127)
    این رباعی نیز از ابو سعید است:
    فردا که زوال شش جهت خواهد بود - قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
    در حسن صفت کوش که در روز جزا حشر تو به صورت صفت خواهد بود
    ابوسعید در سال 440 هجری درگذشته است.(128)




    امضاء


  17. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مولوی و قونوی


    صدر الدین محمّد قونوی اهل قونیه (ترکیه) و شاگرد و مرید و پسر زن محیی الدین عربی است با خواجه نصیرالدین طوسی و مولوی رومی معاصر است. بین او و خواجه مکاتبات رد و بدل شده و مورد احترام خواجه بوده است. میان او و مولوی در قونیه کمال صفا و صمیمیت و جود داشته است.
    قونوی امامت جماعت می کرد و مولوی به نماز او حاضر می شده است و ظاهراً - همچنانکه نقل شده - مولوی شاگرد او بوده و عرفان محیی الدینی را که در گفته های مولوی است از او آموخته است.
    گویند روزی مولوی وارد محفل قونوی شد. قونوی از مسند حرکت کرد و آن را به مولوی داد که بر آن بنشیند. مولوی ننشست و گفت: جواب خدا را چه بدهم که بر جای تو تکیه زنم؟ قونوی مسند را به دور انداخت و گفت: مسندی که تو را نشاید ما را نیز نشاید.(129)





    امضاء


  18. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    روحانیت شیعه

    سالهای اوّل مرجعیت مرحوم آیت اللَّه بروجردی اعلی اللَّه مقامه الشریف روزی یکی از بازاریهای معروف و متدین تهران مبلغ زیادی پول بابت وجوه شرعیه به شکل یک حواله روی تکه کاغذی نوشته بود و به وسیله شخصی که به قم می آمد خدمت آقا فرستاد.
    تکه کاغذ را که دست آیت اللَّه دادند ایشان آن را کناری انداختند و فرمودند: دیگر از این نوع وجوهات برای ما نفرستید شما خیال می کنید دارید سر ما منت می گذارید روحانیت شریفتر و عزیزتر و محترمتر از این است که این چنین مورد توهین قرار بگیرد.
    این رهبر شیعی است که تا این حد از خود استغنا و بی نیازی نشان می دهد.
    بعد هم آن بازرگان برای عذرخواهی به قم آمد و آنقدر التماس و زاری کرد تا عذرش پذیرفته شد.(130)
    این افتخاری است که روحانیّت شیعه هیچگاه به خاطر مزایای مادی و دنیوی به دولتها و قدرتها نچسبیده است و حتی در جهت کسب آن پیش مردم نیز دست دراز نکرده است بلکه این خود مردم بودند که بنا بر اعتقاداتشان همواره دیون شرعی خویش را به روحانیت تقدیم می داشته اند.







    امضاء


صفحه 2 از 14 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi