20 : خویشتن بانی
اگر رشد جسمی خور به خود انجام می گیرد،
رشد روحی با تربیت نفس، خودسازی، تهذیب، مراقبت، عبادات و محاسبه است.
بنابراین، ما مسئول نگهبانی از جان و پاسبانی از روان خویشیم، تا خوره گناه در جانمان نیفتد و آفت مفاسد اخلاقی، دامن گیر روحمان نشود.
این، همان حقیقتی است که تقوا نام دارد.
متقی، کسی است که نسبت به کمال وجودی خویش و رشد دادن به جهات معنوی و انسانی و زدودن آفت های اخلاقی و رذائل، احساس مسئولیت می کند.
در روایات، از تقوا به عنوان سلاح و سپر، مشعل رهنما، چراغ راه، توشه آخرت، دژ حفاظت، مرکب راهوار، و... یاد شده است، پس مفهوم پرهیز در آن نیست، بلکه عنصر حفاظت و نگهبانی بیشتر در آن گنجانده شده است.
تقوا، در دل آتش رفتن و نسوختن است،
از آب گذشتن و خیس نشدن،
در معرض گناه قرار گرفتن و خود را حفظ کردن،
از بیابان پرخس و خار گذشتن و مجروح نشدن پا،
عبور از راه پر گل و لای و دامن جامه را نیالودن... اینهاست مفهوم تقوا و در این گونه مواقع، انسان با تقوا شناخته می شود. به تعبیر امیر مؤمنان:
عند حضور الشهوات و اللذات یتبین ورع الأتقیاء(27)؛
هنگام فراهم شدن شهوت ها و لذت ها، پارسایی اهل تقوا روشن می شود.
تقوا، یک ستیز و مبارزه درونی با عوامل فساد آور و هیجان های فریب دهنده و کشش های شیطانی و نفسانی است.
آن که غرایز را از طغیان نگه می دارد، نفس را از عصیان باز می دارد، زبان را از دروغ و تهمت و افترا و لغو حفظ می کند، چشمش را از نگاه حرام، شکمش را از غذای حرام و زندگی اش را از درآمد حرام و نا مشروع نگه می دارد، متقی است.
پس، تقوا در متن زندگی اجتماعی جاری است، نه در انزوای حیات فردی!
آنچه انسان را به این مرحله می رساند، یاد خداست، آن هم نه بر زبان بلکه در دل. اگر به گوهر تقوا آراسته شد، در رفتار و کردار هم اثر می گذارد و متقی مراقب حلال و حرام زندگی خویش می شود.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری فرمود:
ای اباذر! هرگز انسان از متقین نخواهد شد، مگر آن که از خودش حساب بکشد، حسابی سخت تر از محاسبه شریک نسبت به شریک، و بداند که خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنی او از کجاست، از حلال است یا از حرام؟(28)
کیمیای ذکر، مس وجود آدمی را طلا می کند و هر که ذاکر بود، هرگز گناه نمیکند.
یاد خدا، به معنای یاد مرگ، برزخ، قیامت، حساب و کتاب، بهشت و دوزخ، صراط و میزان، پرونده و پاداش هم هست و آن که اینها را باور داشته باشد و از یاد نبرد، در برابر گناه، مصونیت می یابد.
یا باید از عقوبت خدا بیمناک بود، و ترک گناه کرد،
یا باید چشم امید به بهشت الهی داشت تا به پاس حرمت محبوب، از آنچه او نمی پسندد، چشم پوشید.
وقتی هیچ یک از این سه نبود، چه چیزی جلودار انسان از ورود به حریم محرمات و ارتکاب گناهان است؟
یا باید خوف جهنم داشت یا طمع بهشت و یا عشق معبود!