❤ |
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (20-01-2020), یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (20-01-2020)
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (20-01-2020), طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (22-01-2020)
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (20-01-2020), طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (22-01-2020)
❤ |
مادر ای مهر آسمان افروز
گرمی ی کلبهء دل سردم
بي تو در انعقاد تنهايی
ماتمم حسرتم غمم دردم
در طراوت سرای باغ اميد
شاخه های شکستهء زردم
بي تو تا زنده ام شکسته ترم
دل پر عقده را کجا ببرم
تا در اقليم کاج ها رفتی
پايمال خزان غم شده ام
از نم اشک صبح و گريهء شام
همچو ديوار کهنه خم شده ام
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (20-01-2020), طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (22-01-2020)
❤ |
میخواهم بنویسم طاقتم طاق شده است
ولی می بینم با این همه غم هنوز زنده ام و نفس می کشم اما
پس چرا جگرم می سوزد؟!
اشکهایم را پایانی نیست
گاه در دل و گاه بر چهره ام میگریم
دعاهایم برای سلامتیت راهش را به رفتنت گم کرد
آن تک گل آرزویم را که کاشتم در باغچه امیدو انتظارخشکید
دلم باز می لرزد مثل لحظه هایی که بر بالینت دعا می کردم
دل در سینه قرار نداشت
ای کاش بر سینه ام ندای ای کاش سنگینی نمیکرد
چقدر سخت است ندیدنت ، نداشتنت ، نبودنت
چقدر دلم برای لبخندهایت ، مهربانیت تنگ است
و من باز می سوزم
باز می گریم
از رفتنت مادر
یاد لحظه ای که خدا را سوگند دادم
به عزت همه مادران مهربان
که تو برگردی
اما هنوز از خود می پرسم
دعای چه کسی از دل شکسته من گیراتر بود
که تو رفتی؟!!
مادر! در فراقت بیقرارم
سلام مرا به پدر برسان
هنوز داغش را بردل داشتم که رفتی
چقدر این روزها تلخ است
شاید دیگر دلی ندارم
اما هنوز میگریم...
می سوزم......
خدیا!
تورا قسم میدهم
به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س)
مادرم را درپناهت شاد کن
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (22-01-2020)
❤ |
مادر . . .
پدر. . .
هماننده سوره ای از " قرآن " هستند . . .
که هیچ کس حتی . . .
نمیتواند . . .
مانندش را برایت . . .
بیاورد . . .
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-01-2020 در ساعت 01:24
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (22-01-2020)
❤ |
شد صفحه روزگار تیره
تا دفتر من گشود مادر
از هستی من، نشانه ای نیست
خود بودن من چه بود، مادر
ناموخت مرا زمانه درسی
رندانه ام آزمود، مادر
من در یتیم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر
در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر
حالیست مرا که گفتی نیست
گریم همه رود رود مادر
هر روز سپهر سفله داغی
بر داغ دلم فزود مادر
از اختر من شدست گویی
دریای فلک کبود مادر
این ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر
با من همه بخت در ستیزاست
من خاستم، او غنود، مادر
ابریشم بخت من تهی گشت
یکباره ز تار و پود، مادر
این کودک درد آشنا را
ایکاش نزاده بود، مادر
شعریست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر
❤ |
نگاه اخر را هم نکرد برای همین خراب شدم
بیقرار به چشمانش چشم دوختم
شاید دل خدا برایم بسوزد
و او مرا دلداری دهد از فرداهای تنهایی
ولی افسوس او تنها رفت
و من خرابتر شدم
هنوز دلم می سوزد
هنوز بیقرارم
کلاغهای تنها و سیاه
آمدن پاییز را خبر می دهند
غافلند که من خود پاییزم
خزان زده ای تنها
در کوچه های برگ ریزان
شاید آن برگی باشم
زیر پای رهگذری تنها
که بیاد کسی اشک می ریزد پنهانی
دلتنگم
دلم تنگ است
و بی هدف
و سر در گم
تنها و مبهوت به همه می نگرم
می خندند شاید کمی تبسم حالم را عوض کند
ولی ته تبسمم تلخ است و گس
باز بی هدف می نگرم
می جویم
نه امیدی نیست
و باز همان برگی می شوم
که حادثه ایست به زیر پای عابری که تنی و دلی شکسته دارد
چقدر سوز دارد دلم
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
❤ |
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)