صفحه 20 از 24 نخستنخست ... 10161718192021222324 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 231

موضوع: آموزه هایی از پیام های تاریخی قرآن

  1. Top | #191

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    کذلک نولی بعض الظالین بعضا بما کانوا یکسبون(301)
    ...ولا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه(302)
    6.و یا این که: رفاه زدگی و تجمل پرستی در این جامعه باعث دوری از ارزش های معنوی و انسانی و کفران نعمت ها می گردد، و آن گاه سر از فاصله های هولناک طبقاتی و بدبختی و سقوط آن جامعه در می آورد. این حقیقت، بر پیشینیان چنین رفته و اکنون نیز بر جامعه ها چنین می رود و در آینده نیز بر پسینیان چنین خواهد رفت؛ و این یعنی پدیده ی تکرار تاریخ.
    ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یأتیا رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع والخوف بما کانو یصنعون(303)
    7.و یااین که: اگر در جامعه و تمدن و نظامی، با هر نام و عنوان، بلای انحصار قدرت و امکانات و فرصت های پیشرفت و با جلوگیری از گردش سالم قدرت ملی، امکانات عمومی، امتیازات و اطلاعات و فرصت ها، طبقه ی مترف و مسرف و ممتاز و برتر از قانون و فراتر مقررات و صاحبان قدرت ها و ثروت های باد آورده و نقد و نظارت ستیز پیدا شود، و فسق فجور و قانون شکنی و بیداد و استبداد و اختناق و کشتار و خشونت و زندان و شکنجه رواج یابد، تازیانه ی عذاب خدا چنین رفته و اکنون نیز به جامعه ها چنین می رود و در آینده نیز بر پسینیان چنین خواهد رفت؛ و این یعنی پدیده ی تکرار تاریخ.
    واذا اردنا أن نهلک قریه أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا(304)



    هشدار قرآن در مورد پدیده های تکرار تاریخ

    قرآن در این مورد به جامعه ها و حکومت های خردمند و خردورز، چنین هشدار می دهند:
    ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم واذا أراد لله بقوم سوءا فلا مرد له وما لهم من دونه من وال(305)
    به یقین خدا آنچه از نعمت ها و مواهب و پیروزی و سرفرازی را ویژه ی جامعه ای ساخت، دگرگون نمی سازد تا این که خود آنان، حال و روز درونی خویش و آنچه را در خود دارند، دگرگون سازند. و هنگامی که خدا برای جامعه ای به خاطر دگرگونی نامطلوبشان بدی و آسیبی بخواهد، هیچ بازگشتی برای آن نیست و برایشان جز ذات پاک او، هیچ حمایتگر و کارسازی نخواهد بود.
    و نیز این گونه هشدار می دهد:
    تلک أمه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم ولا تسئلون عما کانوا یعملون(306)
    آنان مردمی بودند که روزگارشان به سر آمد. دستاورد آنان در زندگی، برای خود آنان است و عمل کرد شما نیز برای شماست؛ و از آنچه آنان انجام می دادند، هیچ گاه شما مورد محاسبه و بازخواست قرار نخواهید گرفت.
    و نیز قرآن، دست انسان را می گیرد و او را به اعماق تاریخ می برد تا نشان دهد که آنچه راز رشد و شکوفایی، یا رمز پسرفت و خزان پیشینیان او شده، همانها در زندگی کنونی و آینده ی بشر نیز قابل تکرار و جریان خواهد بود:
    افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم دمر الله علیهم و للکافرین(307)
    آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ خدا آنان را زیر و رو و نابود کرد؛ و برای حق ستیزان و اصلاح ناپذیران نظایر همین کیفرها خواهد بود.
    و نیز این سان توجه می دهد:
    و تلک القری اهلکناهم لما ظلموا وجعلنا لمهلکهم موعدا(308)
    و مردم آن شهرها را هنگامی که بیداد، پیشه ساختند نابود کردیم و برای نابودیان موعدی قرار دادیم، که در آن هنگامه و سر آمد مقرر نابود می گردند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #192

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    هشدار قرآن در مورد پدیده های تکرار تاریخ

    قرآن در این مورد به جامعه ها و حکومت های خردمند و خردورز، چنین هشدار می دهند:
    ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم واذا أراد لله بقوم سوءا فلا مرد له وما لهم من دونه من وال(305)
    به یقین خدا آنچه از نعمت ها و مواهب و پیروزی و سرفرازی را ویژه ی جامعه ای ساخت، دگرگون نمی سازد تا این که خود آنان، حال و روز درونی خویش و آنچه را در خود دارند، دگرگون سازند. و هنگامی که خدا برای جامعه ای به خاطر دگرگونی نامطلوبشان بدی و آسیبی بخواهد، هیچ بازگشتی برای آن نیست و برایشان جز ذات پاک او، هیچ حمایتگر و کارسازی نخواهد بود.
    و نیز این گونه هشدار می دهد:
    تلک أمه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم ولا تسئلون عما کانوا یعملون(306)
    آنان مردمی بودند که روزگارشان به سر آمد. دستاورد آنان در زندگی، برای خود آنان است و عمل کرد شما نیز برای شماست؛ و از آنچه آنان انجام می دادند، هیچ گاه شما مورد محاسبه و بازخواست قرار نخواهید گرفت.
    و نیز قرآن، دست انسان را می گیرد و او را به اعماق تاریخ می برد تا نشان دهد که آنچه راز رشد و شکوفایی، یا رمز پسرفت و خزان پیشینیان او شده، همانها در زندگی کنونی و آینده ی بشر نیز قابل تکرار و جریان خواهد بود:
    افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم دمر الله علیهم و للکافرین(307)
    آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ خدا آنان را زیر و رو و نابود کرد؛ و برای حق ستیزان و اصلاح ناپذیران نظایر همین کیفرها خواهد بود.
    و نیز این سان توجه می دهد:
    و تلک القری اهلکناهم لما ظلموا وجعلنا لمهلکهم موعدا(308)
    و مردم آن شهرها را هنگامی که بیداد، پیشه ساختند نابود کردیم و برای نابودیان موعدی قرار دادیم، که در آن هنگامه و سر آمد مقرر نابود می گردند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #193

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پدیده ی تکرار تاریخ در آینه ی نهج البلاغه

    به باور ما از سخنان ژرف و اندیشاننده ی امیرمؤمنان در نهج البلاغه نیز، پدیده ی تکرار تاریخ، به همان مفهوم تکرار جریان سنت ها و قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ، یا تکرار واکنش های مشخص اجتماعی و سیاسی در برابر کنش های مشخص اجتماعی دریافت می گردد؛ برای نمونه:
    1.آن انسان والا در این مورد می فرماید:
    عباد الله! ان الدهر یجری بالباقین کجریه بالماضین. لا یعود ما قد ولی منه و لا یبقی سرمدا ما فیه آخر فعاله کأوله. متشابهه أموره، متظاهره أعلامه...(309)
    بندگان خدا، روزگار، همان طوری که بر پیشینیان گذشت، بر شما و آیندگان نیز خواهد گذشت. آنچه از آن گذشت، باز نمی گردد و چیزی در آن، ماندگار و جاودانه نخواهد ماند.
    2.آن گاه می افزاید:
    لا یعود ما قد ولی منه و لا یبقی سرمدا ما فیه آخر فعاله کاوله متشابهه أموره متظاهره أعلامه...(310)
    آن چه از تاریخ گذشته است مو به مو و جزء به جزء باز نمی گردد، و آن چه در آن جریان دارد، ماندگار نمی ماند.آخرین کارش بسان نخستین کار آن خواهد بود و کارهایش همانند یکدیگر و نشانه هایش روشن و روشنگر است...
    آن حضرت بدین وسیله روشنگری می کند که: آن چه در جامعه های گذشته روی داده است، به همان صورت و مو به مو تکرار نمی گردد و جزئیات آن بازگشت پذیرنیست؛ اما تاریخ در کلیات و مقیاس و جریان های کلی، تکرار می شود و سنت ها و قوانین حاکم بر تاریخ تکرارپذیر است، و در مورد صعود و سقوط جامعه ها و فراز و فرود دولت ها به تناسب اندیشه و برنامه و روش و مدیریت و عمل کرد مطلوب و عادلانه یا ظالمانه و شررباز و استبدادی آنها هماره جریان می یابد.
    3.و از تکرار تاریخ این گونه هشدار می دهد:
    و احذروا ما نزل بالامم قبلهم من المثلات بسوء الافعال وذمیم الاعمال فتذ کروا فی الخیر والشر أحوالهم واحذروا أن تکونوا أمثالهم...(311)
    و از کیفرهای که بر اثر سیاست های نادرست و کارهای ناپسند بر جامعه های پیشین فرود آمده است، بر حذر باشید و حال و روز آنان را در خوشی ها و شرایط رشد و پیشرفت، و نیز سختی ها و گرفتاری ها، هماره به یاد آورید که مبادا شما را سیاست و عمل کردی بسان آنان، به کیفر و واکنشی مانند آن گرفتار آیید.
    4.و نیز این گونه به راز پیروزی ها و رمز شکست ها - که بیان گر تکرار تاریخ است - توجه می دهد:
    فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم فالزموا کل أمر لزمت العزه به شأنهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدت العافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم من الاجتناب للفرقه واللزوم للالفه و التحاض علیها والتواصی بها(312)
    پس هنگامی که در تفاوت میان دو حالت رشد و پیشرفت و نیک بختی، یا پسرفت و انحطاط و سقوط آنان اندیشیدید و راز آن دو گونه تحول را دریافتند، به سراغ کارهایی بروید و با رازها و رمزهایی همگام و همراه شوید که قدرت و شکوه مایه های بالندگی و شکوفایی و ماندگاری را برای آنان آورد، بدخواهان و دشمنان را از آنان دور نمود و باعث شد تا عزت و نیک بختی به آنها روی آورده و نعمت ها به آنان ارزانی گردد...
    روشن است که این سخنان حکیمانه، نشانگر تکرار تاریخ است و گرنه ترغیب به مطالعه تاریخ و شناخت راز سربلندی و عزت و شکست ناپذیری جامعه های پیشین و همراهی و آراسته ساختن جامعه ی خویش به آن رازهای اوج بخش چرا؟
    5.یا اینکه دوری گزیدن از علل انحطاط و سقوط آن جامعه ها، برای دیگران چه سودی دارد که می فرماید:
    واجتنبوا کل أمر کسر فقرتهم وأوهن منتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور و تدابر النفوس وتخاذل الایدی...(313)
    از کارهایی که مهره های کمر آن جامعه را شکست، و دست و پایشان را بست و توانایی و امکانات آنان را نابود و به زانویشان در آورد و...دوری جویید...
    6.و به نگرش ژرف به تاریخ و فراز و فرود پیشینیان بر می انگیزد:
    و تدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلهم کیف کانوا فی حال التمحیص و البلاء ألم یکونوا أثقل الخلائق أعباء وأجهد العباد بلاء وأضیق أهل الدنیا حالا اتخذتم الفراعنه عبیدا فساموهم سوء العذاب و جرعوهم المرار فلم تبرح الحال بهم فی ذل الهلکه وقهر الغلبه. لا یجدون حیله فی امتناع ، و لا سبیلا الی دفاع حتی اذا رای الله سبحانه جد الصبر منهم علی الاذی فی محبته، والاحتمال للمکروه من خوفه جعل لهم من مضایق البلاء فرجا،فأبدلهم الغز مکان الذل و الامن مکان الخوف.فصاروا ملوکا حکاما، وائمه أئمه أعلاما.
    و قد بلغت الکرامه من الله لهم مالم تذهب الآمال الیه بهم.
    فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعه، والاهواء موتلفه، و القلوب معتدله، و الایدی مترادفه، و السیوف متناصره، والبصائر نافذه والعذائم واحده.
    ألم یکونوا أربابا فی أقطار الارضین، و ملوکا علی رقاب العالمین؛ فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخر أمورهم حین وقعت الفرقه، و تشتتت الالفه، و اختلفت الکلمه و الافئده، و تشعبوا مختلفین، و تفرقوا متحاربین، و قد خلع الله عنهم لباس کرامته، و سلبهم غضاره نعمته، وبقی قصص أخبار هم فیکم عبرا للمعتبرین...(314)
    و در حال و روز قانون گرایان و ایمانداران جامعه های پیشین پژوهش کنید، که چگونه مورد آزمونی دشوار قرار گرفتند. آیا آنان سنگین بارترین ها نبودند و بیش تر از دیگران بار مسئولیت بر دوششان نبرد؟
    آیا بیش تر از همگان در فشار و رنج نزیستند؟ و بیش تر از همه ی جهانیان در سختی و تنگنا قرار نداشتند؟
    فرعون های خودکامه ی روزگار، آنان را به بردگی کشاندند، و سخت ترین شکنجه ها و تحقیرها را به آنان روا داشتند، و انواع تلخی ها را بر کام جانشان ریختند. و این روزگار ذلت و اسارت آنان هم چنان ادامه یافت؛ به گونه ای که نه راهی می یافتند تا از فرمانبرداری زورمداران سرپیچی نمایند، و نه چاره ای کارساز که از حقوق و کرامت انسانی خویش دفاع کنند؛ تا این که خدا تلاش و شکیب آنان را در برابر اذیت و آزارها، در راه دوستی خود، و توان و بردباری و تحمل و ناراحتی ها آنها را به خاطر شکوه و عظمت خویش در چشم و دل آنان، از آنها دید و آن گاه بود که آنان را از تنگناهای بلاها و فشارها رهانید، و ذلت و اسارت آنان را به عزت و کرامت، و ترس شان را به امنیت و آرامش تبدیل ساخت؛ در نتیجه آنان شاهانی فرمانروا شدند و پیشوایانی با شکوه و غزت؛ و کرامت و مهر خدا در مورد آنان به جایی رسید که هرگز اندیشه ی آن را هم در سر نپرورده بودند.
    پس بنگرید که چگونه بودند، آن گاه که گروه هایشان در راه عدالت و آزادی، یکدل و یک جهت بودند، و همگان راه یک آرزو و آرمان را می پیمودند. دل های آنان راست و بی انحراف بود و دست ها، یکدیگر را یاری رسان. شمشیرها به یاری هم آخته بود و چشم ها به یک سو دوخته، واراده ها در پی یک هدف روان. آیا در آن شرایط مطلوب فکری و اخلاقی و علمی، فرمانروایان سراسر زمین نبودند، و بر جهانیان پادشاهی نمی کردند؟ پس نیک بنگرید آن گاه که میانشان جدایی افتاد، وپیوندشان به پراکندگی تبدیل شد، و سخن ها و دل هایشان ناهماهنگ و گوناگون گردید، و از هم جدا شدند، و به گروها و دسته های خود خواه و خودکامه گراییدند، پایان کارشان به کجا انجامید! خدا لباس کرامت و بزرگی را از اندامشان در آورد و نعمت گران و فروان و دلنشین خود را از آنان گرفت، و سرگذشتشان میان شما مردم باقی ماند، و خدا آن را برای پندگیرندگان مایه ی عبرت ساخت.
    7.هم چنین در مورد تکرار تاریخ، به صورت جریان مکرر سنت ها و قوانین حاکم بر آن، عبرت آموزی و عبرت پذیری راه می نماید:
    فاعتبروا بحال ولد اسماعیل و بنی اسحاق و بنی اسرائیل؛ فما أشد اعتدال الاحوال، وأقرب اشتباه الامثال.تأملوا أمرهم فی حال تشتتهم و تفرقهم لیالی کانت الاکاسره و القیاصره أربابا لهم، یحتاز ونهم عن ریف الافاق، و بحر العراق، و خضره الدنیا الی منابت الشیح و مهافی الریح، و نکد المعاش فترکوهم عاله مساکین، اخوان دبر و وبر، أذل الامم دارا، و أجدبهم قرارا، لا یأوون الی جناح دعوه یعتصمون بها، ولا الی ظل ألفه یعتمدون علی عزها فالاحوال مضطربه والایدی مختلفه و الکثره متفرقه فی بلاء أزل، أطباق جهل من بنات موءوده، و اصنام معبوده، وأرحام مقطوعه، غارات منشونه.(315)
    پس، از سرگذشت نسل و تبار اسماعیل، اسحاق و یعقوب، عبرت گیرید؛ که حال و روزها و دگرگونی ها و سرنوشت ها با هم متناسب است و به هم شباهت دارد و راستی که مثال ها، کم و بیش به هم نزدیک است و حال و روزها باهم همانند.
    در کار آنان بیندیشید، و روزگاری را که پراکنده و از هم جدا بودند، و زورمداران ایران و روم برآنان را از زمین های حاصلخیز و مرغزارهای پر نعمت و برکت و از ساحل ها و کناره های زیبای رودخانه های عراق و زمین های سبز و طراوت، می ربودند و به صحراهای کم آب و گیاه - که روییدنی های آن، تنها گیاهی تلخ و کم فایده بود و بادها از هر سو در آن وزیدن می نمود و آنها در آنجا گرفتار زندگی سخت و گذران ناگواری بودند - روانه می ساختند.
    آنان را در جاهایی نامناسب، هم آغوش فقر و محرومیت، و همنشین و چراننده ی شترهایی که از بدی آب و هوا و شرایط زیستی، پشت شان زخم بود وامی نهادند. در آن تبعیدگاه، خانه های آنان پست ترین خانه ها بود، و مکان زندگی شان از نظر موقعیت جغرافیایی، خشک ترین بیابان ها! نه به سوی دعوت و فراخوانی از حق و عدالت، راه و روزنه ای بود تا به سوی آن، روی آورند و با پناه بردن به آن، خود را از بیراهه های بدبختی و ذلت نجات بخشند، و نه سایه سار مهر و الفتی که در عزت و شکوه آن طرح زندگی افکنند.
    در این بحران اجتماعی و اقتصادی و...، حالت های آنان ناپایدار بود، و دست و بازوها به زیان هم در کار و تلاش، و جمعیت انبوه و قدرت بسیارشان پراکنده و بی اثر. در بلای سخت و مرگ بار دست و پا می زدند، و در نادانی و ناآگاهی فاجعه باری فرو رفته بودند. به گونه ای که دختران را زنده به گور می کردند، و بت ها بی اثر را می پرستیدند؛ پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی را می گسستند و هماره به غارت یک دیگر می اندیشیدند!
    8. آن حضرت روشنگری می کند که جامعه های کنونی و آینده ی انسان به دلیل تغییرناپذیر بودن نیازها و خواسته ها و کشش ها به فطرت های اصیل انسانی، به همان سبک و شیوه ی جامعه های پیشین خواهند زیست و بر این اساس، بر اینان نیز همان خواهد رفت که بر آنان رفت؛ درست به همین جهت است که باید از گنجینه ی تاریخ، پند و اندرز آموخت و از فراز و نشیب ها و صعود و سقوطها و پیروزی و شکست ها و عزت و ذلت ها و آزادی و اسارت ها عبرت گرفت و اندیشید و با بهره وری از تاریخ یا راز و رمز فرازها و فرودها را - که هماره جریان می یابد و تکرار می گردند - شناخت و از این شناخت به سود جامعه و نظام جهانی و دنیای خویش بهره برد و به سوی آینده ای بهتر راه گشود؛ چرا که از آن چه شده است و روی داده است، می توان به آن چه روی خواهد داد و خواهد آمد، پی برد:
    ...استدل علی ما لم یکن بما قد کان؛ فان الامور أشباه، ولا تکونن ممن لا تنفعه العظه الا اذا بالغت فی ایلامه، فان العاقل بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب(316)
    از آنچه روی داده، به آن چه روی نداده است، استدلال نما و راه ببر؛ چرا که در تاریخ بشر، کارها همانند یکدیگر جریان خواهند یافت و ره آمرد خوشایند و ناخوشایند برنامه و منش عادلانه و یا کار و شیوه ی ظالمانه ی همانند، درست همان گونه همانند خواهد بود.
    با این بیان، اگر در جامعه های پیشین، پیروزی و پیشرفت و رشد و شکوفایی در گرو ایمان و اخلاق، راستی و درستی در گفتار و عمل، تلاش و جهاد هماره و همه جانبه، حق حاکمیت بر سرنوشت و روش مردم سالاری و مشارکت ملی در اداره ی امور، آزادی و امنیت و تأمین حقوق بشر، عدالت و دادگری، قانون گرایی و حق پذیری، اتحاد و یگانگی در اصول و هدف ها و منابع و امنیت ملی و با وجود تنوع اندیشه ها و سلیقه ها، گوش سپردن به ندای دلسوزان و نواندیشان، نقدخواهی و نظارت پذیری و پاسخ گویی و پاسخ گویی نهاد قدرت، احساس مسؤولیت همگامی در برابر روند تاریخ و جامعه و اصلاح و اصلاح گری همیشه و هماره ی جامعه ها و خودسازی حکومت ها بوده است، در جامه های کنونی و آینده چنین خواهد بود. همین گونه عوامل عقب ماندگی و ایستایی و فروپاشی تمدن ها و نظام های امروز و آینده نیز بر اساس قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ، همان آفت هایی خواهد بود که در جامعه های پیشین جریان یافته است.
    9.و نیز آن حضرت در سختی روشنگرانه و حکیمانه می فرماید:
    و اعلمو عباد الله!أنکم. ماأنتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلکم؛ ممن کان أطول منکم أعمارا، وآعمر دیارا، وأبعد آثارا. أصبحت أصواتهم هامده، و ریاحهم راکده و أجسادهم بالیه، و دیارهم خالیه، وآثارهم عافیه، فاستبدلوا بالقصور المشیده، و النمارق الممهده(317)
    هان ای بندگان خدا، بدانید که شما و آن چه از این جهان در آن قرار دارید، در همان راهی می روند که گذشتگان شما رفتند؛ همان کسانی که عمرشان از شما طولانی تر خانه هاشان آبادتر و آثارشان از شما بیش تر بود آنان صدایشان خاموش گردید و نیروهایشان بی اثر شد و پیکرهایشان پوسید و سرزمین شان تهی شد و آثارش رو به کهنگی نهاد و ناپدید شد.
    10. و نیز آن حضرت درس عبرت نگرفتن از تاریخ پیشینیان، یا کمتر درس عبرت آموختن از آن را، یکی از علت های استبدادگرایی حکومت ها و اصلاح ستیزی نظام ها و زمینه ساز فرو پاشی و سقوط آنها عنوان می سازد:
    و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله، فان فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم ولاصلاح لمن سواهم الا بهم لام الناس کلهم عیال علی الخراج وأهله ولیکن نظرک فی عماره الارض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعماره، و من طلب الخراج بغیر عماره فقد أخرب البلاد، وأهلک العباد و لم یستقم أمره الا قلیلا...فربما حدث من الامور ما اذا عولت فیه علیهم من بعد احتملوه طیبه أنفسهم به فان العمران محتمل ما حملته و انما یوتی خراب الارض من اعواز اهلها، و انما یعوز أهلها لاشراف أنفس الولاه علی الجمع و سوء ظنهم بالبقاء، وقله انتفاعهم بالعبر...(318)
    ویرانی و خرابی زمین و زمان بدان دلیل پیش خواهد آمد که ساکنان آن دچار فقر و تهی دستی می شوند و محرومیت و نیاز آنان بدان جهت است که زمامداران و رهبران به گردآوری ثروت های باد آورده می پردازند و به ماندگاری حکومت و پایبندی آن بدگمان می شوند و از عبرت های تاریخ کمتر عبرت می آموزند و بهره می برند.
    روشن است که این هشدار، اشاره ی دیگری به تکرار تاریخ ونسب های حاکم بر رویدادها و دگرگونی های خوشایند و ناخوشایند آن و همانند بودن حوادث مهم و منشا و ریشه و عوامل آن است، و گونه این هشدار حکیمانه چرا؟
    11. و نیز آن حضرت، خطاب به یکی از شایسته ترین کارگزاران و یاران خویش نوشت:
    ثم اعلم یا مالک أنی قد وجهتک الی بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور و ان الناس ینظرون من أمورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من أمور الولاه قبلک و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم؛ و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی ألسن عباده فلیکن آحب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح، فاملک هواک وشح بنفسک عما لایحل لک؛ فان الشح بالنفس الانصاف منها فیها أحبت أو کرهت، وأشعر قلبک الرحمه للرعیه، والمحبه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فانهم صنفان: اما أخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق...(319)
    هان ای مالک! بدان که من تو را به سوی جامعه و شهرهایی برای اداره ی امور مردم می فرستم، که دست خوش دگرگونی ها گردیده، و گاه داد و گاه بیداد بسیار در آن ها رفته است. به هوش باش که مردم در کار تو همان گونه می نگرند و می اندیشند، که تو در کار حکومت های پیش از خود می نگری؛ و درباره ی تو همان را خواهند گفت و همان سان داوری خواهند نمود، که تو درباره ی آنان می گویی و داوری می کنی.به یاد داشته باش که نیکوکاران و آزادمنشان را با آن چه خدا بر اندیشه و زبان بندگانش در مورد آنان جاری می سازد، و با و زن و چهره ای که با اندیشه و عمل کرد هنجار یا ناهنجار و روش و منش مترقی یا منحط خود در افکار عمومی برای خود ساخته اند، می توان شناخت.
    و همین گونه خودکامگان و ظالمان و اصلاح ناپذیران تاریخ را.
    به نظر می رسد آن جامعه شناس بزرگ و بی نظیر تاریخ بشر، منظورش از این بیان تفکرانگیز این است که: بر روند تاریخ و حرکت جامعه در بستر زمان، قانون و ضابطه حاکم است، نه تصادف و بی هدفی. رویدادهای مهم و سرنوشت ساز جامعه ها و حکومت ها نیز کم و بیش به هم می مانند؛ چرا که غرایز و خواسته ها و آرمان ها و آرزوهای انسان، همانند است به منظور و پیدایش نظام های مردم سالار و سقوط و فروپاشی حکومت های خودکامه و ضدمردمی و آمدن و رفتن رهبران دادگر، یا سیاهکار و نیز خوش نامی و بد نامی آنان در افکار و ادبیات خانواده ی بزرگ جهانی و نوع نگرش جامعه ها به آنان، همانند است بنابراین، مراقب باش که در افکار عمومی و قضاوت ملی و منطقه ای و جهانی و در دادگاه تاریخ، در ردیف رهبران دادگر و بشردوست و مشارکت جو و نظارت خواه و محاسبه پذیر آزادمنش آن سرزمین، نظیر موسی و یوسف و... جلوه کنی نه در صف خودکامگان و انحصارگران نظارت گریز و نقدناپذیر و خشونت منشی، چون فرعون ها و... و این یعنی تکرار تاریخ؛ و گرنه چگونه می توان عبرت آموخت و درس گرفت و تجربه ها اندوخت؟
    12.و نیز هشدار می دهد که:
    ...و قدر لکم أعمارا سترا عنکم، و خلف لکم عبرا من آثار الماضین قبلهم، من مستمتع خلاقهم ومستفسح خناقهم...(320)
    خدای فرزانه برای آنها عمری و روزگاری مقرر فرمود، پایان آن را از شما پنهان داشت، و برای عبرت آموزی شما، آثار و بقایای پیشینیان را بر جای نهاد...
    13.و نیز انسان های خردمند و خردورز را در برابر پرسشی اندیشاننده قرار می دهد:
    أو لیس لکم فی آثار الاولین مزدجر، و فی آبائهم الماضین تبصره و معتبر ان کنتم تعقلون أولم تراوا الی الماضین منکم لا یرجعون، و الی الخلف الباقین لا یبقون أولستم ترون أهل الدنیا یصبحون و یمسون علی أحوال شتی: فمیت یبکی، و آخر یعزی، وصریع مبتلی، و عائد یعود، و آخر بنفسه یجود، و طالب للدنیا و الموت یطلبه و غافل و لیس بمغفول عنه، و علی أثر الماضی ما یمضی الباقی...(321)
    هان ای مردم! آیا در آثار بر جای مانده از گذشتگان، برای شما وسیله ای پند و اندرز نیست، که شما را از دنیا دوستی و پول دوستی و پرستش جاه و مقام و رفتار و کردار ظالمانه و ناپسند باز دارد؟ اگر درست بیندیشید، آیا در مرگ پدرانتان، رفتن نیاکانتان و پیوستن به پیشینیان به تاریخ، جای بینایی و هوشیاری نیست و نباید پند گیرید؟
    راستی آیا نمی نگرید که به تاریخ پیوستگان شما باز نمی آیند و ماندگان و زندگان شما دیری نمی پاید؟ مگر مردم این جهان و این جامعه ی بشری را تماشا نمی کنید که روز را به شب می آورند و شب را به روز و هر کدام حال و روزی دارند؟ یکی مرده ای است که بر او می گریند، و دیگری زنده ای است که به او تسلیت می گویند. یکی در بستر بیماری است و دیگری به دیدار و عیادت او می شتابند و سومی در حال جان دادن و به تاریخ پیوستن است؛ و همه ی این دگرگونی ها بر اساس قوانین و سنت های حاکم بر روند جامعه و تاریخ است، نه تصادف و شانس و اقبال.
    14.و این گونه شکوهبار و وصف ناپذیر به قانون. قانونمداری حاکم بر جامعه و تاریخ است می دهد که:
    وان لکم فی القرون السابقه لعبره و ابناه العمالقه؟ این الفراعنه و ابناه الفراعه ؟این اصحاب مداین الرس؟الذین قتلوا النبیین، أطفووا سنن المرسلین، و أحیوا سنن الجبارین.این الذین ساؤوا بالجیوش، هزموا بالالوف و عسکروا العساکر و مدنوا المدائن؟(322)
    برای شما مردم، در تاریخ قرون و اعصار گذشته؛ درس های عبرت انگیز بسیاری وجود دارد نیک بیندیشید که عمالقه ای انحصارگر و زورمدار کجا هستند فرزندان ستمکار آنان کجایند.
    فرعون های خشونت کیش و خودکامه و نسل آنان کجا هستند کجایند سردمداران اقتدارگرا و انحصارگر شهرهای رس؟ همان خشونت کیشانی که پیامران را کشتند، مشعل های پرفروغ آداب و سنن و مقررات عادلانه و روش های مترقی و آزادمنشانه و انسانی آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمکران و استبدادگران سیاهکار را زنده ساختند؟ کجایند آنهایی که با سپاهیان گران به راه افتادن و جامعه ها را شکست دادند و لشکرهای بسیار گرد آوردند و شهرها و قدرت ها بر پا داشتند؟ راستی آنان کجا هستند.؟
    15. و نیز دلسوزانه و آینده نگرانه هشدار می دهد که:
    ...و اعتبروا بما قد رأیتم من مصارع القرون قبلکم قد تزایلت أویصالهم و زالت أبصارهم، و اسماعهم و ذهب شرفتم و عزهم و انقطع سرورهم و نعیمهم...(323)
    هان ای مردم! از آنچه در میدان های نابودی نسل ها و قرن های پیشین دیده اید، عبرت گیرید از سرنوشت آن جامعه ها و قدرت هایی که پیوندهای اعضا و اندام هایشان گسست چشم ها و گوش هایشان نابود شد شرافت و عزت و شکوهشان بر باد رفت و نعمت ها و شادی ها و کامیابی هایشان به پایان رسید! آری از سرنوشت آنها عبرت گیرید.
    16.و به گرامی فرزندش حسن علیه السلام و همه ی فرزندان فرهنگی و معنوی و اخلاقی اش روشنگری می کند که:
    أی بنی انی وان لم أکن عمرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی أعمالهم، و فکرت فی أخبارهم، و سرت فی آثارهم حتی کأحدهم بل کانی بما انتهی الی من أمورهم قد عمرت مع أولهم الی آخرهم، فعرفت صفو ذلک من کدره، و نفعه من ضرره فاستخلصت لک من کل أمر نخیله و توخیت لک جمیله، و صرفت عنک مجهوله...(324)
    گرامی فرزندم! گر چه من در تمام طول تاریخ، همپا و همراه پیشینیان زندگی نکرده، و به اندازه ی همه ی آنان - که پیش از من بوده اند - نزیسته ام، اما در کارهای آنان ژرف نگرانه نگریسته و در سرگذشت آنان نیک اندیشیده، و در رویدادهاو خبرهای آنان، به دقت نگریسته و همه را بررسی کرده ام، به گونه ای که به سان یکی از آنان گردیده، بلکه گویی چنان است که در تمام این مدت زنده بوده، و فراز و نشیب های تاریخ زندگی گذشتگان را از نزدیک مشاهده نموده، و عمری جاودانه و به درازای تاریخ داشته ام، و اینک آنچه را دیدم روشن را، از تار و سود بخش را، از زیان بار آن باز ساخته، و نیکوی آن را برایت جست و جو کرده و آورده ام...
    17.و نیز به اندرزی بسیار دلنشین و پدرانه می دهد که:
    أخی قلبک بالموعظه و أمته بالزهاره و قوه بالیقین، ونوره بالحکمه، و ذلله بذکر الموت و قرره بالفناء، و بصره فجائع الدنیا، و حذره صوله الدهر و فحش تقلب اللیالی و الایام، و اعرض علیه أخبار الماضین، و ذکره بما أصاب من کان الاولین، و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیها فعلوا و عما انتقلوا و أین حلوا و نزلوا، فانک تجدهم قد انتقلوا عن الاحبه، و حلوا دیار الغربه و کانک عن قلیل قد صرت کأحدهم...(325)
    گرامی فرزندم! قلب خود را با پند و اندرز، زنده دار و هوای دل را با پارسایی و بی اعتنایی به زرق و برق ناروای دنیا، بمیران دل را با یقین توانمندساز، و با حکمت و دانش نور باران نما، و با یاد مرگ رام کن، و آن را به اقرار به مرگ و فنا پذیری دنیا وادار، و با نشان دادن سختی های دنیا او را بینا ژرف نگر گردان، و خبرهای پیشینیان را با آن عرضه کن، و آنچه را به گذشتگان رسیده ایست به یادش بیاور، و در خانه ها و شهر و دیار و آثار ویران شده و بر جای مانده ی آنان گردش نما، و نیک بنگر که چه کردند؟ از کجا به کجا شدند؟ کجا بار گشودند؟ و کجا فرود آمدند؟ آنان را خواهی دید که از کنار دوستان رخت بربستند و در خانه های غربت نشستند، و چندین دور نخواهد بود که تو نیز یکی از آنان گردی؛ بنابراین در آبادسازی و آراستگی اقامتگاه خویش بکوش، و آن جهانت را به این جهانت مفروش...
    18.و نیز به عبرت آموزی و عبرت اندوزی سفارش می کند:
    فاعتبروا بما أصاب الامم المستکبرین من قبلکم من بأس الله و صولاته وقایعه و مثلاته، و اتعطوا بمثاری خدودهم، و مصارع جنوبهم و استعیذوا بالله من لواقع الکبر کما تستعیذونه من طوارق الدهر؛ فلو رخص الله فی الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصه أنبیائه و أولیائه، و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر و رضی لهم التواضع...(326)
    پس از آنچه پیش از شما بر جامعه ها و امت ها و حکومت های خود بزرگ بین و حق ناپذیر از عذاب خدا و سخت گیری ها و خواری و کیفرهای دردناکش در رسید عبرت گیرد و از خاک تیره ای که رخساره های ناز پرورده ی خود را به آن نهاده، و زمین هایی که در دل آن خفته اند عبرت آموزید، و راز این کیفر و رمز این هلاکت و نابودی را دریابید و به آن نزدیک نشوید، و از ره آورد ویرانگر و اثر گذاری زشت غرور و مستی بر دل ها، به خدا پناه برید؛ درست همان گونه که از رویدادهای سخت به او پناه می برید. اگر خدای فرزانه خود بزرگ بینی و غرور و حق ناپذیری را می پسندید و اجازه می داد، آن را به پیامبرانش می پسندید، و هماره ناپسند اعلام فرمود، و فروتنی و حق پذیری و حق طلبی را زیبنده ی آنان دانست...
    19. و به ژرف نگری و درس آموزی از تاریخ پرفراز و نشیب ظهور اسلام انگیزش پیامبر از سوی خدا توجه می دهد:
    فانظروا الی مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولا فعقد بملته طاعتهم، و جمع علی دعوته الفتهم، کیف نشرت النعمه علیهم جناح کرمتها، وأسالت لهم جداول نعیما والتفت المله بهم فی عوائد برکتها؛ فأصبحوا فی نعمتها غرقین و فی خضره عیشها فکهین قد تربعت الامور بهم فی ظل سلطان قاهر، و آوتهم الحال الی کنف عز غالب، وتعطفت الامور علیهم فی ذری ملک ثابت، فهم حکام علی العالمین، و ملوک فی أطراف الارضین، یملکون الامور علی من کن یملکها علیهم، ویمضون الاحکام فیمن ان فیمن کان یمضیها فیهم، لا تغمز لهم قناه، و لا تفرع لهم صفاه.(327)
    اینک به نعمت های بزرگ خدا که به هنگامه ی انگیزش و بعثت پیامبر بر آنان ارزانی داشت بنگرید، که چگونه حق گرایی و فرمانبرداری آنان از خدا را به دین خود پیوند داد و با دعوتش، به آنان هماهنگی و همگرایی بخشید، آن گاه چگونه نعمت های خدا بال های کرامت خود را بر آنان گسترد، و جویبارهای آسایش و رفاه را برایشان روان ساخت، و تمام برکات ایمان به آیین حق و عدالت و عمل به مقررات آن، زندگی آنان را فرا گرفت. چگونه در پرتو درست اندیشی و آزادمنشی و تلاش و حق جویی در میان نعمت ها غرق شدند و در خرمی و طراوت زندگی شادمان گشتند. چگونه امور و شئون آنان در پرتو عزتی ماندگار آرام گرفتند و به نظام مدیریتی آزاد و باثبات رسیدند، و از پی آن، پیشوای جامعه و زمامدار جهان گردیده و بر کسانی که در گذشته به آنان حاکم بودند، پیروز و فرمانروا شدند.
    20. و نیز به عبرت آموزی از جریان سنت ها در مورد بیدادگران پیشین و فروپاشی قدرت استبدادی آنها فرا می خواند:
    وان عندکم الامثال من بأس الله و قوارعه، وأیامه و وقائعهفلا تستبطئوا وعیده جهلا بأخذه و تهاونا ببطشه و یاسا من باسه؛ فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضی بین أیدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف، والنهی عن المنکر؛ فلعن الله السفهاءلرکوب المعاضی والحلماءلترک التناهی...(328)
    و راستی که از عذاب خدا و کیفر سخت او بر جامعه ها و حکومت های بیدادپیشه و خشونت کیش گذشته، و نیز روزهای ماندگار و رویدادهای عبرت آموزش که آنان را زیر تازیانه عذاب گرفت و رنج و آسیب های دردناک را به کیفر طبیعی عمل کردشان بر آنان فرود آورد، نمونه ها و سرگذشت هایی اندیشاننده در دسترس شماست؛ بنابراین هشدار و عذاب او را به این بهانه که نمی دانید و در چنگ او گرفتارید و از کیفرش آگاه نبودید، و یا با سبک شمردن انتقام او، یا با ایمن پنداشتن خود از کیفر او، دست کم مگیرید و دیر مینگارید. خدای فرزانه مردم روزگاران گذشته را بدان دلیل از مهر و رحمت خود دور ساخت که اصل مسئولیت اجتماعی و دعوت به حق و عدالت هشدار به ظلم و استبداد را وانهادند، از این رو خدای دادگر بی خردان را به خاطر گناه و قانون شکنی، و خردمندان را به کیفر وانهادن مسئولیت و نظارت اجتماعی از مهر و رحمت خود دور و مورد لعنت و نفرین قرار داد.
    آری، فرازها و سخنان جانبخش، هر کدام اشاره ی روشن به پدیده ی تکرار تاریخ است؛ چرا که در غیر این صورت، بر جای نهادن آثار و بقایای گذشتگان، و عبرت آموختن نسل های معاصر و آینده از سبک و شیوه ی مشابه و ثمره ی همانند زندگی آنان، بی معنا خواهد بود.
    چگونه می توان در صورت بی هدف و بی برنامه بودن حرکت جامعه و گسسته و بریده بودن رویدادهای مهم آن، و همانند و مشابه نبودن راز صعودها و رمز فروپاشی ها، از آنها عبرت آموخت و در راه افکندن طرحی نو و برنامه ای دل انگیز و سبک و شیوه ای عادلانه و مردمی و مردم سالار برای شکوفایی جامعه ها و تمدن ها و اوج گرفتن به پرفرازترین قله ی رهایی و آزادی و فضای عادلانه و باز و انسانی و توسعه یافته، درس آموخت؟ راستی چگونه؟
    27 - دو روش مدیریت و جهانداری در بینش تاریخی قرآن

    مدیریت ها و نظام های تاریخی انسان، با همه ی شکل ها و فرم ها و نام و عنوان های متنوعی که دارند، می توانند به دو بخش کلی تقسیم گردند:
    الف. اقتدارگرا و تمامت خواه و تحصیلی؛
    ب. مردم سالار و مشارکت جو و آزادمنش.
    و هر کدام از این دو نوع مدیریت و طرح سیاسی و اجتماعی نیز، برای خود نشانه ها و ویژه گی هاو در نتیجه ره آوردهایی زندگی ساز و زندگی سوز برای انسان ها دارد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكر

    فریاد بیصدا (14-06-2021)

  6. Top | #194

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3.و از تکرار تاریخ این گونه هشدار می دهد:
    و احذروا ما نزل بالامم قبلهم من المثلات بسوء الافعال وذمیم الاعمال فتذ کروا فی الخیر والشر أحوالهم واحذروا أن تکونوا أمثالهم...(311)
    و از کیفرهای که بر اثر سیاست های نادرست و کارهای ناپسند بر جامعه های پیشین فرود آمده است، بر حذر باشید و حال و روز آنان را در خوشی ها و شرایط رشد و پیشرفت، و نیز سختی ها و گرفتاری ها، هماره به یاد آورید که مبادا شما را سیاست و عمل کردی بسان آنان، به کیفر و واکنشی مانند آن گرفتار آیید.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #195

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4.و نیز این گونه به راز پیروزی ها و رمز شکست ها - که بیان گر تکرار تاریخ است - توجه می دهد:
    فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم فالزموا کل أمر لزمت العزه به شأنهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدت العافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم من الاجتناب للفرقه واللزوم للالفه و التحاض علیها والتواصی بها(312)
    پس هنگامی که در تفاوت میان دو حالت رشد و پیشرفت و نیک بختی، یا پسرفت و انحطاط و سقوط آنان اندیشیدید و راز آن دو گونه تحول را دریافتند، به سراغ کارهایی بروید و با رازها و رمزهایی همگام و همراه شوید که قدرت و شکوه مایه های بالندگی و شکوفایی و ماندگاری را برای آنان آورد، بدخواهان و دشمنان را از آنان دور نمود و باعث شد تا عزت و نیک بختی به آنها روی آورده و نعمت ها به آنان ارزانی گردد...
    روشن است که این سخنان حکیمانه، نشانگر تکرار تاریخ است و گرنه ترغیب به مطالعه تاریخ و شناخت راز سربلندی و عزت و شکست ناپذیری جامعه های پیشین و همراهی و آراسته ساختن جامعه ی خویش به آن رازهای اوج بخش چرا؟
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #196

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    5.یا اینکه دوری گزیدن از علل انحطاط و سقوط آن جامعه ها، برای دیگران چه سودی دارد که می فرماید:
    واجتنبوا کل أمر کسر فقرتهم وأوهن منتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور و تدابر النفوس وتخاذل الایدی...(313)
    از کارهایی که مهره های کمر آن جامعه را شکست، و دست و پایشان را بست و توانایی و امکانات آنان را نابود و به زانویشان در آورد و...دوری جویید...
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #197

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    6.و به نگرش ژرف به تاریخ و فراز و فرود پیشینیان بر می انگیزد:
    و تدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلهم کیف کانوا فی حال التمحیص و البلاء ألم یکونوا أثقل الخلائق أعباء وأجهد العباد بلاء وأضیق أهل الدنیا حالا اتخذتم الفراعنه عبیدا فساموهم سوء العذاب و جرعوهم المرار فلم تبرح الحال بهم فی ذل الهلکه وقهر الغلبه. لا یجدون حیله فی امتناع ، و لا سبیلا الی دفاع حتی اذا رای الله سبحانه جد الصبر منهم علی الاذی فی محبته، والاحتمال للمکروه من خوفه جعل لهم من مضایق البلاء فرجا،فأبدلهم الغز مکان الذل و الامن مکان الخوف.فصاروا ملوکا حکاما، وائمه أئمه أعلاما.
    و قد بلغت الکرامه من الله لهم مالم تذهب الآمال الیه بهم.
    فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعه، والاهواء موتلفه، و القلوب معتدله، و الایدی مترادفه، و السیوف متناصره، والبصائر نافذه والعذائم واحده.
    ألم یکونوا أربابا فی أقطار الارضین، و ملوکا علی رقاب العالمین؛ فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخر أمورهم حین وقعت الفرقه، و تشتتت الالفه، و اختلفت الکلمه و الافئده، و تشعبوا مختلفین، و تفرقوا متحاربین، و قد خلع الله عنهم لباس کرامته، و سلبهم غضاره نعمته، وبقی قصص أخبار هم فیکم عبرا للمعتبرین...(314)
    و در حال و روز قانون گرایان و ایمانداران جامعه های پیشین پژوهش کنید، که چگونه مورد آزمونی دشوار قرار گرفتند. آیا آنان سنگین بارترین ها نبودند و بیش تر از دیگران بار مسئولیت بر دوششان نبرد؟
    آیا بیش تر از همگان در فشار و رنج نزیستند؟ و بیش تر از همه ی جهانیان در سختی و تنگنا قرار نداشتند؟
    فرعون های خودکامه ی روزگار، آنان را به بردگی کشاندند، و سخت ترین شکنجه ها و تحقیرها را به آنان روا داشتند، و انواع تلخی ها را بر کام جانشان ریختند. و این روزگار ذلت و اسارت آنان هم چنان ادامه یافت؛ به گونه ای که نه راهی می یافتند تا از فرمانبرداری زورمداران سرپیچی نمایند، و نه چاره ای کارساز که از حقوق و کرامت انسانی خویش دفاع کنند؛ تا این که خدا تلاش و شکیب آنان را در برابر اذیت و آزارها، در راه دوستی خود، و توان و بردباری و تحمل و ناراحتی ها آنها را به خاطر شکوه و عظمت خویش در چشم و دل آنان، از آنها دید و آن گاه بود که آنان را از تنگناهای بلاها و فشارها رهانید، و ذلت و اسارت آنان را به عزت و کرامت، و ترس شان را به امنیت و آرامش تبدیل ساخت؛ در نتیجه آنان شاهانی فرمانروا شدند و پیشوایانی با شکوه و غزت؛ و کرامت و مهر خدا در مورد آنان به جایی رسید که هرگز اندیشه ی آن را هم در سر نپرورده بودند.
    پس بنگرید که چگونه بودند، آن گاه که گروه هایشان در راه عدالت و آزادی، یکدل و یک جهت بودند، و همگان راه یک آرزو و آرمان را می پیمودند. دل های آنان راست و بی انحراف بود و دست ها، یکدیگر را یاری رسان. شمشیرها به یاری هم آخته بود و چشم ها به یک سو دوخته، واراده ها در پی یک هدف روان. آیا در آن شرایط مطلوب فکری و اخلاقی و علمی، فرمانروایان سراسر زمین نبودند، و بر جهانیان پادشاهی نمی کردند؟ پس نیک بنگرید آن گاه که میانشان جدایی افتاد، وپیوندشان به پراکندگی تبدیل شد، و سخن ها و دل هایشان ناهماهنگ و گوناگون گردید، و از هم جدا شدند، و به گروها و دسته های خود خواه و خودکامه گراییدند، پایان کارشان به کجا انجامید! خدا لباس کرامت و بزرگی را از اندامشان در آورد و نعمت گران و فروان و دلنشین خود را از آنان گرفت، و سرگذشتشان میان شما مردم باقی ماند، و خدا آن را برای پندگیرندگان مایه ی عبرت ساخت.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 16-06-2021 در ساعت 18:04
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #198

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    7.هم چنین در مورد تکرار تاریخ، به صورت جریان مکرر سنت ها و قوانین حاکم بر آن، عبرت آموزی و عبرت پذیری راه می نماید:
    فاعتبروا بحال ولد اسماعیل و بنی اسحاق و بنی اسرائیل؛ فما أشد اعتدال الاحوال، وأقرب اشتباه الامثال.تأملوا أمرهم فی حال تشتتهم و تفرقهم لیالی کانت الاکاسره و القیاصره أربابا لهم، یحتاز ونهم عن ریف الافاق، و بحر العراق، و خضره الدنیا الی منابت الشیح و مهافی الریح، و نکد المعاش فترکوهم عاله مساکین، اخوان دبر و وبر، أذل الامم دارا، و أجدبهم قرارا، لا یأوون الی جناح دعوه یعتصمون بها، ولا الی ظل ألفه یعتمدون علی عزها فالاحوال مضطربه والایدی مختلفه و الکثره متفرقه فی بلاء أزل، أطباق جهل من بنات موءوده، و اصنام معبوده، وأرحام مقطوعه، غارات منشونه.(315)
    پس، از سرگذشت نسل و تبار اسماعیل، اسحاق و یعقوب، عبرت گیرید؛ که حال و روزها و دگرگونی ها و سرنوشت ها با هم متناسب است و به هم شباهت دارد و راستی که مثال ها، کم و بیش به هم نزدیک است و حال و روزها باهم همانند.
    در کار آنان بیندیشید، و روزگاری را که پراکنده و از هم جدا بودند، و زورمداران ایران و روم برآنان را از زمین های حاصلخیز و مرغزارهای پر نعمت و برکت و از ساحل ها و کناره های زیبای رودخانه های عراق و زمین های سبز و طراوت، می ربودند و به صحراهای کم آب و گیاه - که روییدنی های آن، تنها گیاهی تلخ و کم فایده بود و بادها از هر سو در آن وزیدن می نمود و آنها در آنجا گرفتار زندگی سخت و گذران ناگواری بودند - روانه می ساختند.
    آنان را در جاهایی نامناسب، هم آغوش فقر و محرومیت، و همنشین و چراننده ی شترهایی که از بدی آب و هوا و شرایط زیستی، پشت شان زخم بود وامی نهادند. در آن تبعیدگاه، خانه های آنان پست ترین خانه ها بود، و مکان زندگی شان از نظر موقعیت جغرافیایی، خشک ترین بیابان ها! نه به سوی دعوت و فراخوانی از حق و عدالت، راه و روزنه ای بود تا به سوی آن، روی آورند و با پناه بردن به آن، خود را از بیراهه های بدبختی و ذلت نجات بخشند، و نه سایه سار مهر و الفتی که در عزت و شکوه آن طرح زندگی افکنند.
    در این بحران اجتماعی و اقتصادی و...، حالت های آنان ناپایدار بود، و دست و بازوها به زیان هم در کار و تلاش، و جمعیت انبوه و قدرت بسیارشان پراکنده و بی اثر. در بلای سخت و مرگ بار دست و پا می زدند، و در نادانی و ناآگاهی فاجعه باری فرو رفته بودند. به گونه ای که دختران را زنده به گور می کردند، و بت ها بی اثر را می پرستیدند؛ پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی را می گسستند و هماره به غارت یک دیگر می اندیشیدند!
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #199

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    8. آن حضرت روشنگری می کند که جامعه های کنونی و آینده ی انسان به دلیل تغییرناپذیر بودن نیازها و خواسته ها و کشش ها به فطرت های اصیل انسانی، به همان سبک و شیوه ی جامعه های پیشین خواهند زیست و بر این اساس، بر اینان نیز همان خواهد رفت که بر آنان رفت؛ درست به همین جهت است که باید از گنجینه ی تاریخ، پند و اندرز آموخت و از فراز و نشیب ها و صعود و سقوطها و پیروزی و شکست ها و عزت و ذلت ها و آزادی و اسارت ها عبرت گرفت و اندیشید و با بهره وری از تاریخ یا راز و رمز فرازها و فرودها را - که هماره جریان می یابد و تکرار می گردند - شناخت و از این شناخت به سود جامعه و نظام جهانی و دنیای خویش بهره برد و به سوی آینده ای بهتر راه گشود؛ چرا که از آن چه شده است و روی داده است، می توان به آن چه روی خواهد داد و خواهد آمد، پی برد:
    ...استدل علی ما لم یکن بما قد کان؛ فان الامور أشباه، ولا تکونن ممن لا تنفعه العظه الا اذا بالغت فی ایلامه، فان العاقل بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب(316)
    از آنچه روی داده، به آن چه روی نداده است، استدلال نما و راه ببر؛ چرا که در تاریخ بشر، کارها همانند یکدیگر جریان خواهند یافت و ره آمرد خوشایند و ناخوشایند برنامه و منش عادلانه و یا کار و شیوه ی ظالمانه ی همانند، درست همان گونه همانند خواهد بود.
    با این بیان، اگر در جامعه های پیشین، پیروزی و پیشرفت و رشد و شکوفایی در گرو ایمان و اخلاق، راستی و درستی در گفتار و عمل، تلاش و جهاد هماره و همه جانبه، حق حاکمیت بر سرنوشت و روش مردم سالاری و مشارکت ملی در اداره ی امور، آزادی و امنیت و تأمین حقوق بشر، عدالت و دادگری، قانون گرایی و حق پذیری، اتحاد و یگانگی در اصول و هدف ها و منابع و امنیت ملی و با وجود تنوع اندیشه ها و سلیقه ها، گوش سپردن به ندای دلسوزان و نواندیشان، نقدخواهی و نظارت پذیری و پاسخ گویی و پاسخ گویی نهاد قدرت، احساس مسؤولیت همگامی در برابر روند تاریخ و جامعه و اصلاح و اصلاح گری همیشه و هماره ی جامعه ها و خودسازی حکومت ها بوده است، در جامه های کنونی و آینده چنین خواهد بود. همین گونه عوامل عقب ماندگی و ایستایی و فروپاشی تمدن ها و نظام های امروز و آینده نیز بر اساس قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ، همان آفت هایی خواهد بود که در جامعه های پیشین جریان یافته است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  12. Top | #200

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    9.و نیز آن حضرت در سختی روشنگرانه و حکیمانه می فرماید:
    و اعلمو عباد الله!أنکم. ماأنتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلکم؛ ممن کان أطول منکم أعمارا، وآعمر دیارا، وأبعد آثارا. أصبحت أصواتهم هامده، و ریاحهم راکده و أجسادهم بالیه، و دیارهم خالیه، وآثارهم عافیه، فاستبدلوا بالقصور المشیده، و النمارق الممهده(317)
    هان ای بندگان خدا، بدانید که شما و آن چه از این جهان در آن قرار دارید، در همان راهی می روند که گذشتگان شما رفتند؛ همان کسانی که عمرشان از شما طولانی تر خانه هاشان آبادتر و آثارشان از شما بیش تر بود آنان صدایشان خاموش گردید و نیروهایشان بی اثر شد و پیکرهایشان پوسید و سرزمین شان تهی شد و آثارش رو به کهنگی نهاد و ناپدید شد.
    10. و نیز آن حضرت درس عبرت نگرفتن از تاریخ پیشینیان، یا کمتر درس عبرت آموختن از آن را، یکی از علت های استبدادگرایی حکومت ها و اصلاح ستیزی نظام ها و زمینه ساز فرو پاشی و سقوط آنها عنوان می سازد:
    و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله، فان فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم ولاصلاح لمن سواهم الا بهم لام الناس کلهم عیال علی الخراج وأهله ولیکن نظرک فی عماره الارض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعماره، و من طلب الخراج بغیر عماره فقد أخرب البلاد، وأهلک العباد و لم یستقم أمره الا قلیلا...فربما حدث من الامور ما اذا عولت فیه علیهم من بعد احتملوه طیبه أنفسهم به فان العمران محتمل ما حملته و انما یوتی خراب الارض من اعواز اهلها، و انما یعوز أهلها لاشراف أنفس الولاه علی الجمع و سوء ظنهم بالبقاء، وقله انتفاعهم بالعبر...(318)
    ویرانی و خرابی زمین و زمان بدان دلیل پیش خواهد آمد که ساکنان آن دچار فقر و تهی دستی می شوند و محرومیت و نیاز آنان بدان جهت است که زمامداران و رهبران به گردآوری ثروت های باد آورده می پردازند و به ماندگاری حکومت و پایبندی آن بدگمان می شوند و از عبرت های تاریخ کمتر عبرت می آموزند و بهره می برند.
    روشن است که این هشدار، اشاره ی دیگری به تکرار تاریخ ونسب های حاکم بر رویدادها و دگرگونی های خوشایند و ناخوشایند آن و همانند بودن حوادث مهم و منشا و ریشه و عوامل آن است، و گونه این هشدار حکیمانه چرا؟
    11. و نیز آن حضرت، خطاب به یکی از شایسته ترین کارگزاران و یاران خویش نوشت:
    ثم اعلم یا مالک أنی قد وجهتک الی بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور و ان الناس ینظرون من أمورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من أمور الولاه قبلک و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم؛ و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی ألسن عباده فلیکن آحب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح، فاملک هواک وشح بنفسک عما لایحل لک؛ فان الشح بالنفس الانصاف منها فیها أحبت أو کرهت، وأشعر قلبک الرحمه للرعیه، والمحبه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فانهم صنفان: اما أخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق...(319)
    هان ای مالک! بدان که من تو را به سوی جامعه و شهرهایی برای اداره ی امور مردم می فرستم، که دست خوش دگرگونی ها گردیده، و گاه داد و گاه بیداد بسیار در آن ها رفته است. به هوش باش که مردم در کار تو همان گونه می نگرند و می اندیشند، که تو در کار حکومت های پیش از خود می نگری؛ و درباره ی تو همان را خواهند گفت و همان سان داوری خواهند نمود، که تو درباره ی آنان می گویی و داوری می کنی.به یاد داشته باش که نیکوکاران و آزادمنشان را با آن چه خدا بر اندیشه و زبان بندگانش در مورد آنان جاری می سازد، و با و زن و چهره ای که با اندیشه و عمل کرد هنجار یا ناهنجار و روش و منش مترقی یا منحط خود در افکار عمومی برای خود ساخته اند، می توان شناخت.
    و همین گونه خودکامگان و ظالمان و اصلاح ناپذیران تاریخ را.
    به نظر می رسد آن جامعه شناس بزرگ و بی نظیر تاریخ بشر، منظورش از این بیان تفکرانگیز این است که: بر روند تاریخ و حرکت جامعه در بستر زمان، قانون و ضابطه حاکم است، نه تصادف و بی هدفی. رویدادهای مهم و سرنوشت ساز جامعه ها و حکومت ها نیز کم و بیش به هم می مانند؛ چرا که غرایز و خواسته ها و آرمان ها و آرزوهای انسان، همانند است به منظور و پیدایش نظام های مردم سالار و سقوط و فروپاشی حکومت های خودکامه و ضدمردمی و آمدن و رفتن رهبران دادگر، یا سیاهکار و نیز خوش نامی و بد نامی آنان در افکار و ادبیات خانواده ی بزرگ جهانی و نوع نگرش جامعه ها به آنان، همانند است بنابراین، مراقب باش که در افکار عمومی و قضاوت ملی و منطقه ای و جهانی و در دادگاه تاریخ، در ردیف رهبران دادگر و بشردوست و مشارکت جو و نظارت خواه و محاسبه پذیر آزادمنش آن سرزمین، نظیر موسی و یوسف و... جلوه کنی نه در صف خودکامگان و انحصارگران نظارت گریز و نقدناپذیر و خشونت منشی، چون فرعون ها و... و این یعنی تکرار تاریخ؛ و گرنه چگونه می توان عبرت آموخت و درس گرفت و تجربه ها اندوخت؟
    12.و نیز هشدار می دهد که:
    ...و قدر لکم أعمارا سترا عنکم، و خلف لکم عبرا من آثار الماضین قبلهم، من مستمتع خلاقهم ومستفسح خناقهم...(320)
    خدای فرزانه برای آنها عمری و روزگاری مقرر فرمود، پایان آن را از شما پنهان داشت، و برای عبرت آموزی شما، آثار و بقایای پیشینیان را بر جای نهاد...
    13.و نیز انسان های خردمند و خردورز را در برابر پرسشی اندیشاننده قرار می دهد:
    أو لیس لکم فی آثار الاولین مزدجر، و فی آبائهم الماضین تبصره و معتبر ان کنتم تعقلون أولم تراوا الی الماضین منکم لا یرجعون، و الی الخلف الباقین لا یبقون أولستم ترون أهل الدنیا یصبحون و یمسون علی أحوال شتی: فمیت یبکی، و آخر یعزی، وصریع مبتلی، و عائد یعود، و آخر بنفسه یجود، و طالب للدنیا و الموت یطلبه و غافل و لیس بمغفول عنه، و علی أثر الماضی ما یمضی الباقی...(321)
    هان ای مردم! آیا در آثار بر جای مانده از گذشتگان، برای شما وسیله ای پند و اندرز نیست، که شما را از دنیا دوستی و پول دوستی و پرستش جاه و مقام و رفتار و کردار ظالمانه و ناپسند باز دارد؟ اگر درست بیندیشید، آیا در مرگ پدرانتان، رفتن نیاکانتان و پیوستن به پیشینیان به تاریخ، جای بینایی و هوشیاری نیست و نباید پند گیرید؟
    راستی آیا نمی نگرید که به تاریخ پیوستگان شما باز نمی آیند و ماندگان و زندگان شما دیری نمی پاید؟ مگر مردم این جهان و این جامعه ی بشری را تماشا نمی کنید که روز را به شب می آورند و شب را به روز و هر کدام حال و روزی دارند؟ یکی مرده ای است که بر او می گریند، و دیگری زنده ای است که به او تسلیت می گویند. یکی در بستر بیماری است و دیگری به دیدار و عیادت او می شتابند و سومی در حال جان دادن و به تاریخ پیوستن است؛ و همه ی این دگرگونی ها بر اساس قوانین و سنت های حاکم بر روند جامعه و تاریخ است، نه تصادف و شانس و اقبال.
    14.و این گونه شکوهبار و وصف ناپذیر به قانون. قانونمداری حاکم بر جامعه و تاریخ است می دهد که:
    وان لکم فی القرون السابقه لعبره و ابناه العمالقه؟ این الفراعنه و ابناه الفراعه ؟این اصحاب مداین الرس؟الذین قتلوا النبیین، أطفووا سنن المرسلین، و أحیوا سنن الجبارین.این الذین ساؤوا بالجیوش، هزموا بالالوف و عسکروا العساکر و مدنوا المدائن؟(322)
    برای شما مردم، در تاریخ قرون و اعصار گذشته؛ درس های عبرت انگیز بسیاری وجود دارد نیک بیندیشید که عمالقه ای انحصارگر و زورمدار کجا هستند فرزندان ستمکار آنان کجایند.
    فرعون های خشونت کیش و خودکامه و نسل آنان کجا هستند کجایند سردمداران اقتدارگرا و انحصارگر شهرهای رس؟ همان خشونت کیشانی که پیامران را کشتند، مشعل های پرفروغ آداب و سنن و مقررات عادلانه و روش های مترقی و آزادمنشانه و انسانی آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمکران و استبدادگران سیاهکار را زنده ساختند؟ کجایند آنهایی که با سپاهیان گران به راه افتادن و جامعه ها را شکست دادند و لشکرهای بسیار گرد آوردند و شهرها و قدرت ها بر پا داشتند؟ راستی آنان کجا هستند.؟
    15. و نیز دلسوزانه و آینده نگرانه هشدار می دهد که:
    ...و اعتبروا بما قد رأیتم من مصارع القرون قبلکم قد تزایلت أویصالهم و زالت أبصارهم، و اسماعهم و ذهب شرفتم و عزهم و انقطع سرورهم و نعیمهم...(323)
    هان ای مردم! از آنچه در میدان های نابودی نسل ها و قرن های پیشین دیده اید، عبرت گیرید از سرنوشت آن جامعه ها و قدرت هایی که پیوندهای اعضا و اندام هایشان گسست چشم ها و گوش هایشان نابود شد شرافت و عزت و شکوهشان بر باد رفت و نعمت ها و شادی ها و کامیابی هایشان به پایان رسید! آری از سرنوشت آنها عبرت گیرید.
    16.و به گرامی فرزندش حسن علیه السلام و همه ی فرزندان فرهنگی و معنوی و اخلاقی اش روشنگری می کند که:
    أی بنی انی وان لم أکن عمرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی أعمالهم، و فکرت فی أخبارهم، و سرت فی آثارهم حتی کأحدهم بل کانی بما انتهی الی من أمورهم قد عمرت مع أولهم الی آخرهم، فعرفت صفو ذلک من کدره، و نفعه من ضرره فاستخلصت لک من کل أمر نخیله و توخیت لک جمیله، و صرفت عنک مجهوله...(324)
    گرامی فرزندم! گر چه من در تمام طول تاریخ، همپا و همراه پیشینیان زندگی نکرده، و به اندازه ی همه ی آنان - که پیش از من بوده اند - نزیسته ام، اما در کارهای آنان ژرف نگرانه نگریسته و در سرگذشت آنان نیک اندیشیده، و در رویدادهاو خبرهای آنان، به دقت نگریسته و همه را بررسی کرده ام، به گونه ای که به سان یکی از آنان گردیده، بلکه گویی چنان است که در تمام این مدت زنده بوده، و فراز و نشیب های تاریخ زندگی گذشتگان را از نزدیک مشاهده نموده، و عمری جاودانه و به درازای تاریخ داشته ام، و اینک آنچه را دیدم روشن را، از تار و سود بخش را، از زیان بار آن باز ساخته، و نیکوی آن را برایت جست و جو کرده و آورده ام...
    17.و نیز به اندرزی بسیار دلنشین و پدرانه می دهد که:
    أخی قلبک بالموعظه و أمته بالزهاره و قوه بالیقین، ونوره بالحکمه، و ذلله بذکر الموت و قرره بالفناء، و بصره فجائع الدنیا، و حذره صوله الدهر و فحش تقلب اللیالی و الایام، و اعرض علیه أخبار الماضین، و ذکره بما أصاب من کان الاولین، و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیها فعلوا و عما انتقلوا و أین حلوا و نزلوا، فانک تجدهم قد انتقلوا عن الاحبه، و حلوا دیار الغربه و کانک عن قلیل قد صرت کأحدهم...(325)
    گرامی فرزندم! قلب خود را با پند و اندرز، زنده دار و هوای دل را با پارسایی و بی اعتنایی به زرق و برق ناروای دنیا، بمیران دل را با یقین توانمندساز، و با حکمت و دانش نور باران نما، و با یاد مرگ رام کن، و آن را به اقرار به مرگ و فنا پذیری دنیا وادار، و با نشان دادن سختی های دنیا او را بینا ژرف نگر گردان، و خبرهای پیشینیان را با آن عرضه کن، و آنچه را به گذشتگان رسیده ایست به یادش بیاور، و در خانه ها و شهر و دیار و آثار ویران شده و بر جای مانده ی آنان گردش نما، و نیک بنگر که چه کردند؟ از کجا به کجا شدند؟ کجا بار گشودند؟ و کجا فرود آمدند؟ آنان را خواهی دید که از کنار دوستان رخت بربستند و در خانه های غربت نشستند، و چندین دور نخواهد بود که تو نیز یکی از آنان گردی؛ بنابراین در آبادسازی و آراستگی اقامتگاه خویش بکوش، و آن جهانت را به این جهانت مفروش...
    18.و نیز به عبرت آموزی و عبرت اندوزی سفارش می کند:
    فاعتبروا بما أصاب الامم المستکبرین من قبلکم من بأس الله و صولاته وقایعه و مثلاته، و اتعطوا بمثاری خدودهم، و مصارع جنوبهم و استعیذوا بالله من لواقع الکبر کما تستعیذونه من طوارق الدهر؛ فلو رخص الله فی الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصه أنبیائه و أولیائه، و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر و رضی لهم التواضع...(326)
    پس از آنچه پیش از شما بر جامعه ها و امت ها و حکومت های خود بزرگ بین و حق ناپذیر از عذاب خدا و سخت گیری ها و خواری و کیفرهای دردناکش در رسید عبرت گیرد و از خاک تیره ای که رخساره های ناز پرورده ی خود را به آن نهاده، و زمین هایی که در دل آن خفته اند عبرت آموزید، و راز این کیفر و رمز این هلاکت و نابودی را دریابید و به آن نزدیک نشوید، و از ره آورد ویرانگر و اثر گذاری زشت غرور و مستی بر دل ها، به خدا پناه برید؛ درست همان گونه که از رویدادهای سخت به او پناه می برید. اگر خدای فرزانه خود بزرگ بینی و غرور و حق ناپذیری را می پسندید و اجازه می داد، آن را به پیامبرانش می پسندید، و هماره ناپسند اعلام فرمود، و فروتنی و حق پذیری و حق طلبی را زیبنده ی آنان دانست...
    19. و به ژرف نگری و درس آموزی از تاریخ پرفراز و نشیب ظهور اسلام انگیزش پیامبر از سوی خدا توجه می دهد:
    فانظروا الی مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولا فعقد بملته طاعتهم، و جمع علی دعوته الفتهم، کیف نشرت النعمه علیهم جناح کرمتها، وأسالت لهم جداول نعیما والتفت المله بهم فی عوائد برکتها؛ فأصبحوا فی نعمتها غرقین و فی خضره عیشها فکهین قد تربعت الامور بهم فی ظل سلطان قاهر، و آوتهم الحال الی کنف عز غالب، وتعطفت الامور علیهم فی ذری ملک ثابت، فهم حکام علی العالمین، و ملوک فی أطراف الارضین، یملکون الامور علی من کن یملکها علیهم، ویمضون الاحکام فیمن ان فیمن کان یمضیها فیهم، لا تغمز لهم قناه، و لا تفرع لهم صفاه.(327)
    اینک به نعمت های بزرگ خدا که به هنگامه ی انگیزش و بعثت پیامبر بر آنان ارزانی داشت بنگرید، که چگونه حق گرایی و فرمانبرداری آنان از خدا را به دین خود پیوند داد و با دعوتش، به آنان هماهنگی و همگرایی بخشید، آن گاه چگونه نعمت های خدا بال های کرامت خود را بر آنان گسترد، و جویبارهای آسایش و رفاه را برایشان روان ساخت، و تمام برکات ایمان به آیین حق و عدالت و عمل به مقررات آن، زندگی آنان را فرا گرفت. چگونه در پرتو درست اندیشی و آزادمنشی و تلاش و حق جویی در میان نعمت ها غرق شدند و در خرمی و طراوت زندگی شادمان گشتند. چگونه امور و شئون آنان در پرتو عزتی ماندگار آرام گرفتند و به نظام مدیریتی آزاد و باثبات رسیدند، و از پی آن، پیشوای جامعه و زمامدار جهان گردیده و بر کسانی که در گذشته به آنان حاکم بودند، پیروز و فرمانروا شدند.
    20. و نیز به عبرت آموزی از جریان سنت ها در مورد بیدادگران پیشین و فروپاشی قدرت استبدادی آنها فرا می خواند:
    وان عندکم الامثال من بأس الله و قوارعه، وأیامه و وقائعهفلا تستبطئوا وعیده جهلا بأخذه و تهاونا ببطشه و یاسا من باسه؛ فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضی بین أیدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف، والنهی عن المنکر؛ فلعن الله السفهاءلرکوب المعاضی والحلماءلترک التناهی...(328)
    و راستی که از عذاب خدا و کیفر سخت او بر جامعه ها و حکومت های بیدادپیشه و خشونت کیش گذشته، و نیز روزهای ماندگار و رویدادهای عبرت آموزش که آنان را زیر تازیانه عذاب گرفت و رنج و آسیب های دردناک را به کیفر طبیعی عمل کردشان بر آنان فرود آورد، نمونه ها و سرگذشت هایی اندیشاننده در دسترس شماست؛ بنابراین هشدار و عذاب او را به این بهانه که نمی دانید و در چنگ او گرفتارید و از کیفرش آگاه نبودید، و یا با سبک شمردن انتقام او، یا با ایمن پنداشتن خود از کیفر او، دست کم مگیرید و دیر مینگارید. خدای فرزانه مردم روزگاران گذشته را بدان دلیل از مهر و رحمت خود دور ساخت که اصل مسئولیت اجتماعی و دعوت به حق و عدالت هشدار به ظلم و استبداد را وانهادند، از این رو خدای دادگر بی خردان را به خاطر گناه و قانون شکنی، و خردمندان را به کیفر وانهادن مسئولیت و نظارت اجتماعی از مهر و رحمت خود دور و مورد لعنت و نفرین قرار داد.
    آری، فرازها و سخنان جانبخش، هر کدام اشاره ی روشن به پدیده ی تکرار تاریخ است؛ چرا که در غیر این صورت، بر جای نهادن آثار و بقایای گذشتگان، و عبرت آموختن نسل های معاصر و آینده از سبک و شیوه ی مشابه و ثمره ی همانند زندگی آنان، بی معنا خواهد بود.
    چگونه می توان در صورت بی هدف و بی برنامه بودن حرکت جامعه و گسسته و بریده بودن رویدادهای مهم آن، و همانند و مشابه نبودن راز صعودها و رمز فروپاشی ها، از آنها عبرت آموخت و در راه افکندن طرحی نو و برنامه ای دل انگیز و سبک و شیوه ای عادلانه و مردمی و مردم سالار برای شکوفایی جامعه ها و تمدن ها و اوج گرفتن به پرفرازترین قله ی رهایی و آزادی و فضای عادلانه و باز و انسانی و توسعه یافته، درس آموخت؟ راستی چگونه؟
    27 - دو روش مدیریت و جهانداری در بینش تاریخی قرآن

    مدیریت ها و نظام های تاریخی انسان، با همه ی شکل ها و فرم ها و نام و عنوان های متنوعی که دارند، می توانند به دو بخش کلی تقسیم گردند:
    الف. اقتدارگرا و تمامت خواه و تحصیلی؛
    ب. مردم سالار و مشارکت جو و آزادمنش.
    و هر کدام از این دو نوع مدیریت و طرح سیاسی و اجتماعی نیز، برای خود نشانه ها و ویژه گی هاو در نتیجه ره آوردهایی زندگی ساز و زندگی سوز برای انسان ها دارد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 20 از 24 نخستنخست ... 10161718192021222324 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi