بدین ترتیب امیر مؤمنان علی علیه السلام تلاش می کند تا با تصحیح بینش مردمان و اداره کنندگان امور، اخلاق اداری را آن گونه که بایسته است سامان دهد و مناسبات و روابط مالک و مملوک، و حاکم و محکوم را بزداید. امام علیه السلام در این بیان والا می آموزد که مدیران و مردمان خود را بندگان خدا و مملوک پروردگار بدانند و در نظر و عمل جز او برای خود مالک و پروردگاری نبینند. در این صورت است که کسی بر کسی خداوندی نخواهد کرد و همه خود را بنده پروردگار قادر بی همتا خواهند دید که از آنان می خواهد که براساس روابطی انسانی با یکدیگر رفتار کنند و مرزبان حدود الهی و متخلق به اخلاق کرامتی باشند. رسالت پیام آوران الهی پیوسته این بوده است که مردمان را از بندگی غیر خدا بیرون آورند و در بندگی خدا وارد نماید که اگر جز این باشد گردنفرازی و گردنکشی و خودکامگی و سلطه گری پیوسته در روابط آدمیان ظهور خواهد داشت.
ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله ولکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون.(64)
هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید که به جای خدا، بندگان من باشید، بلکه بگوید که خداشناسان و خداپرستان باشید بدان سبب که کتاب خدا را به دیگران می آموختید و خود به خواندن آن می پرداختید.
امیر مؤمنان علی علیه السلام این حقیقت را چنین بیان کرده است:
فبعث الله محمدا- (صلی الله علیه وآله)- بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته، و من طاعه الشیطان الی طاعه.(65)
پس خداوند، محمد (ص) را بحق بر انگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان بیرون آرد، و به عبادت او وادارد، و از پیروی شیطان برهاند، و به اطاعت خدا کشاند.
بیرون شدن از بندگی غیر خدا و خود را بنده خدا دیدن، انسان را به کرامت حقیقی می رساند و از پستی دور می سازند. اگر انسان به کرامت ذاتی خود توجه نماید، به امور حقیر تمایل نمی یابد و خود را برتر از آن می داند که تن به نادرستی سپارد. امیر مؤمنان علی علیه السلام در سخنان نورانی خود این حقیقت را مکرر بیان کرده و بر آن تأکید کرده، چنانکه فرموده است:
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه.(66)
هر که کرامت نفس داشته باشد، هرگز آن را با ارتکاب گناه و نافرمانی پست و موهون نمی سازد.
من أحب المکارم اجتنب المحارم.(67)
هر که مکارم را دوست بدارد، از محارم دوری می نماید.
الکریم من تجنب المحارم و تنزه عن العیوب(68)
کریم کسی است که از حرامها دوری گزیند و از عیبها پاک باشد.
بنابراین از مهمترین اموری که باید بدان پرداخت، حفظ و رشد کرامت کارکنان نظام اداری، و ترمیم و تقویت کرامت ایشان است که اگر کارکنان نظام اداری، خود را کریم ببینند، کریمانه رفتار می کنند و کرامت خود را با هیچ چیز معاوضه نمی نمایند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در سفارشی گرانقدر به فرزندش حسن علیه السلام چنین فرموده است:
أکرم نفسک عن کل دنیه، و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا(69)
نفس خود را از هر پستی گرامی دار، هر چند تو را بدانچه خواهانی رساند، چه آنچه را از خود بر سر این کار می نهی، هرگز به تو برنگرداند
انسان کریم، قدر خود را می شناسد و خود را با ارزش تر از آن می داند که تن به پستی دهد. امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده است:
ألا حر یدع هذه اللمظه لاهلها؟ انه لیس لانفسکم الا الجنه، فلا تبیعوها الا بها(70)
آیا آزاده ای نیست که این خرده طعام مانده در کام (دنیا) را بیفکند و برای آنان که درخورش هستند نهد؟ جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان.
اگر انسان خود را با کرامت نبیند و به ارزشهای خود آگاه نباشد، از جایگاه شایسته خود تنزل می نماید و به دلیل این تنزل، به اموری تن می دهد که در شأن او نیست و خود را از کرامت انسانی دور می سازد و به خلافکاری گنهکاری دست می آلاید. امیر مؤمنان علی علیه السلام در این باره فرموده است:
من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره.(71)
هر که نفسش خوار باشد، به خیرش امیدی نداشته باش.
من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره.(72)
هر که نفسش خوار شود، از شر او ایمن مباش.
النفس الدنیه لا تنفک عن الدناءات.(73)
نفس پست از پستیها جدا نمی شود.
مرزشکنی و خودکامگی و بدرفتاری جلوه های حقارت نفس است و آن که نفسی گرامی دارد، خود را برتر از آن میداند که تن به امری پست سپارد، و هرگز خود را به پستی خلافکاری و مرزشکنی خوار نمی گرداند. از انسان با کرامت، رفتاری براساس کرمتهای اخلاقی ظهور می کند و این امر مؤثرترین وسیله در اداره امور است. امیر مؤمنان علی علیه السلام در سخنی والا فرموده است:
الکرم أعطف من الرحم.(74)
بزرگواری مهرآورتر از خویشاوندی است.
رفتار کریمانه در اداره امور و ظهور یافتن کرامتهای اخلاقی در ساحت عمل موجب پیوند دلها و پیوستگی انسانها می شود و مناسبات اداری را از تلخی و خشکی بیرون می آورد و بدان صورتی شرین و مطبوع می بخشد.
انسانی که جایگاه خود را درست بشانسد و ارزشهای خود را بداند با مردمان رفتاری انسانی می نماید و این امر راهگشای دشواریها و مشکلات است.
نگاه درست به خود، آدمی را از رفتار نادرست باز می دارد. اگر اشخاص در نظام اداری خود را بالاتر از آن بدانند که خطا کنند و خود را مصون از اشتباه ببینند، در اداره امور به خودکامگی کشیده می شوند و همه معیارهای اخلاقی را زیر پا می گذارند. امیر مؤمنان علیه السلام بر تصحیح این امر و نگاه درست به خود تأکید دارد و می آموزد که کسی در نظام اداری و در جایگاه مدیرت خود را برتر از آن نبیند که خطا نمی کند، زیرا در این صورت راه نصیحت و انتقاد و اصلاح امور بسته می شود و مدیریتی خودکامانه ظهور می کند. پیشوای موحدان علی علیه السلام حتی درباره خود چنین سخن می راند تا همگان راه درست اداره امور و سلوک با مردمان را بیاموزند، می فرماید:
فانی لست فی نفسی بفوق أن أخطی، و لا آمن ذلک من فعلی، الا أن یکفی الله من نفسی ما هو أملک به منی.(75)
همانا من نه برتر از آنم که خطا نکنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر آنکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام با این دید که انسانهای غیر معصوم در اداره امور خود را معصوم جلوه دهند، بشدت مبارزه می کرد و این نگاه به خود را مایه تباهی دین و زندگی مردمان می دانست، چنانکه در رهنمودی والا و گرانسنگ فرموده است:
احذروا علی دینکم ثلاثه:... و رجلا آتاه الله عز و جل سلطانا فزعم أن طاعته طاعه الله، و معصیته معصیه الله، و کذب لانه لا طاعه لمخلوق فی معصیه لاخالق؛ لا ینبغی للمخلوق أن یکون حبه لمعصیه الله، فلا طاعه فی معصیته، و لا طاعه لمن عصی الله. انما الطاعه لله و لرسوله و لولاه الامر؛ و انما أمر الله عز و جل بطاعه الرسول لانه معصوم مطهر، لا یأمر بمعصیته، و انما أمر بطاعه اولی الامر لانهم معصومون مطهرون لا یأمرون بمعصیته.(76)
از سه کس بر دین خودتان بترسید!... کسی که خدای عزوجل قدرتی به دست او داده باشد و او گمان کند که اطاعت او، اطاعت خداست و سرپیچی از فرمان او، سرپیچی از فرمان خداست. در حالی که چنین نیست، زیرا فرمانبرداری مخلوق در معصیت خالق جایز نیست و نباید چنین کرد، و مخلوق را نزیبد که دلبند گناه شود؛ پس نه در راه معصیت الهی باید از کسی فرمان برد و نه بر فرمان شخص گنهکار بایستی در آمد. فقط می بایست از خداوند و فرستاده اش و جانشینان او فرمان برد؛ و اینکه خداوند دستور داده است که فقط از فرمانهای پیامبر اطاعت شود، برای این است که او معصوم است و پاک، و به نافرمانی خدا دستور نمی دهد؛ و اینکه فقط به اطاعت جانشینان او امر کرده است، برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و به نافرمانی خدا دستور نمی دهند.
انسانی که خود را مسئول و پاسخگوی کردار و رفتار خویش می بیند، بی گمان متأثر از این نگاه قرار می گیرد و به اخلاق اداری مطلوب نزدیک می شود. انسانی که خود را در گذر و رفتنی می بیند و می داند که برای همه چیز باید پاسخگو باشد و معاد را به یاد دارد، این نگاه بشدت در رفتار اداری او تأثیر می گذارد، بلکه تا انسان اهل یاد معاد نباشد، به رفتار و اخلاقی مطلوب دست نمی یابد. امیر مؤمنان علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر او را متوجه این حقیقت نموده و چنین فرموده است:
املک حمیه أنفک، و سوره حدک، و سطوه یدک، و غرب لسانک، و احترس من کل ذلک بکف البادره، تأخیر السطوه، حتی یسکن غضبک فتملک الاختیار؛ و لن تحکم ذلک من نفسک حتی تکثیر همومک بذکر المعاد الی ربک.(77)
به هنگام خشم خویشتندار باش و تندی و سرکشی میار و دست قهر پیش مدار و تیزی زبان بگذار، و از این جمله خودداری کن، با سخن ناسنجیده بر زبان نیاوردن، و در قهر تأخیر کردن، تا خشمت آرام شود و عنان اختیار به دستت آید؛ و چنین قدرتی بر خود نیابی جز که فراوان به یاد آری که در راه بازگشت به سوی کردگاری.
انسانی که خود را در راه بازگشت به سوی کردگار می داند و در این مسیر خود را عهده دار وکالت مردمان می بیند، اخلاقی خدمتگزارانه می یابد، و نه فرمانفرمایانه؛ رفتار و کرداری وکیلانه پیدا می کند، و نه مالکانه. اگر همه کسانی که عده دار خدمتی به مردمانند- از صدر تا ذیل- خود را وکیل مردمان ببینند، در مناسبات اداری و حکومتی به رفتار و کردار سلطه گرانه میل نمی کنند و بر خلاف تعهد وکالت خویش و بر ضد منافع موکلان عمل نمی نمایند. امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین نگاهی را به کار گزاران و کار کنان دستگاه اداری خویش نشان داده است تا با چنین نگاهی، کارگزاری و خدمتگزاری به سامانی درست و انسانی تحول یابد:
فأنصفوا الناس من أنفسکم، و اصبروا لحوائجحم، فانکم خزان الرعیه، و وکالاء الامه، و سفراء الائمه.(78)
پس داد مردم را از خود بدهید و در بر آوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما مردمان را خزانه دارانید، و امت را وکیلان، و امامان را سفیران.
کسی که خود را این گونه ببیند، نمی تواند هر گونه که خواست عمل کند و با مردمان رفتاری حرمت شکنانه نماید و آنچه را در اختیارش است مورد تصرف قرار دهد و دست تعدی و تطاول گشاید. آن که خود را امین و وکیل و سفیر ببیند، و به رفتار و کرداری امینانه و وکیلانه و سفیرانه سوق می یابد که این گونه نگریستن تأثیری بسزا در رفتار و کردار کارگزاران و کار کنان دارد.
نگاه به کار و مسئولیت
نوع نگاه انسان به کار و مسئولیت از امور مهم و بنیانی در شکل گیری اخلاق مطلوب اداری است. کسی که کار و مسئولیت را امانت ببیند و آن را وسیله عزتمندی و سرمایه شکوفایی خویش بداند، از کارکردن احساس رضایت و خشنودی و خودشکوفایی می کند و همین مایه بهبود اخلاق و رفتار اداری او می شود. امیر مؤمنان علی علیه السلام در آموزشهای اخلاق اداریت کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری را در این جهت آموزش می داد، چنانکه در نامه ای به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان چنین فرموده است:
و ان عملک لیس لک بطعمه، ولکنه فی عنقک أمانه، و أنت مسترعی لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فی رعیه، و لا تخاطر ألا بوثیقه.(79)
همانا کاری که به عهده توست، طعمه ای برایت نیست، بلکه امانتی است بر گردنت؛ و آن که تو را بدان کار گمارده، نگهبانی امانت را به عهده ات گذارده؛ و تو پاسخگوی آنی نسبت به آن که فرا دست توست. این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رأیی عمل نمایی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم درآیی.
کسی که کار و مسئولیت را امانت می بیند تمام تلاش خود را می نماید تا امانتداری کند، و این گونه است که اخلاق اداری معنا می یابد. امام علی علیه السلام با بیان این امر که کار و مسئولیت امانت است به تصحیح بینش کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری خود پرداخته است. امام علیه السلام در نامه ای به یکی از کارگزاران خود که امانت مسئولیت را پاس نداشته و در آن خیانت روا داشته، چنین نوشته است:
أما بعد، فقد بلغنی عنک أمر ان کنت فعلته فقد أسخطت ربک و عصیت امامک و أخزیت أمانتک.(80)
از تو به من خبری رسیده است؛ اگر چنان کرده باشی پروردگار خود را خشمگین ساخته ای، و امام خویش را نافرمانی کرده ای و امانت (مسئولیت) خود را خوار و بی مقدار شمرده ای.
اگر امانت مسئولیت در دیده انسان خوار بی مقدار شمرده نشود و شخص خود را متعهد به آن بداند، دست تعدی و خیانت نمی گشاید و از مرزهای امانتداری فراتر نمی رود. بنابراین دریافت امانتدارانه از کار و مسئولیت عاملی اساسی در نوع رفتار و کردار اداری است. بر این مبنا امیر مؤمنان علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر به مالک می آموزد که کسانی را به کار بگیر که روحیه امانتداری داشته باشند و به کار و مسئولیت به صورت امانت بنگرند و آن را بخوبی پاس دارند.