آرى او ، همان او (که این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابیطالب علیه السلام است.
آنگاه گفت : من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. و آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد ! یزید بیمناک شد و براى آنکه مبادا انقلابى صورت پذیرد به موذن دستور داد تا اذان گوید تا بلکه امام سجاد علیه السلام را به این نیرنگ ساکت کند.
موذن برخاست و اذان را آغاز کرد، همین که گفت : الله اکبر، امام سجاد علیه السلام فرمود :
چیزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت : اشهد ان لا اله الا الله ، امام علیه السلام فرمود:
موى و پوست و گوشت و خونم به یکتائى خدا گواهى مى دهد.
و هنگامى که گفت : اشهد ان محمدا رسول الله ، امام علیه السلام به جانب یزید روى کرد و فرمود:
این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است یا جد تو ؟ اگر ادعا کنى که جد توست پس دروغ گفتى و کافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتى و آنان را از دم شمشیر گذراندى ؟
سپس موذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را گزارد.
در نقل دیگرى آمده است که : چون موذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله ، امام سجاد علیه السلام عمامه خویش از سر برگرفت و به موذن گفت :
تو را بحق این محمد که لحظه اى درنگ کن ، آنگاه روى به یزید کرد و گفت :
اى یزید! این پیغمبر صلى الله علیه و آله ، جد من است و یا جد تو ؟
اگر گویى جد من است ، همه مى دانند که دروغ و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روى ستم کشتى و مال او را تاراج کردى و اهل بیت او را به اسارت گرفتى ؟ این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت : بخدا سوگند اگر در جهان کسى باشد که جدش رسول خداست ، آن منم ، پس چرا این مرد ، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد ؟
آنگاه فرمود: اى یزید! این جنایت را مرتکب شدى و باز مى گویى : محمد صلى الله علیه و آله رسول خداست ؟ و روى به قبله مى ایستى ؟ واى بر تو ! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد که موذن اقامه بگوید !
در میان مردم هیاهویى برخاست ، بعضى نماز گزاردند و گروهى نماز نخوانده پراکنده شدند.
و در نقل دیگر آمده است که امام سجاد علیه السلام فرمود :
انا ابن الحسین القتیل بکربلا، انا ابن على المرتضى ، انا ابن محمد المصطفى ، انا ابن فاطمه الزهرا، انا ابن خدیجه الکبرى ، انا ابن سدره المنتهى ، انا ابن شجره طوبى انا ابن المرمل بالدما، انا ابن من بکى علیه الجن فى الظلماء، انا ابن من ناح علیه الطیور فى الهواء
من فرزند حسین شهید کربلایم ، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرایم و فرزند خدیجه کبرایم ، من فرزند سدره المنتهى و شجره طوبایم ، من فرزند آنم که در خون آغشته شد و پسر آنم که پریان در ماتم او گریستند و من فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شیون کردند.
پس از خطبه غراى عقیله بنى هاشم حضرت زینب کبرى علیهاالسلام و خطبه حضرت سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام ، مردم ماهیت یزید کافر ستمکار را شناختند و شروع کردند به لعن و طعن یزید.
یزید خود را بیچاره دید و فهمید که منفور جامعه است ، با کمال بى شرمى و ندامت تمام این جنایات را به گردن امراى لشگر انداخت تا خود را تبرئه کند ولى این ننگ تا قیامت پاک شدنى نبود.
برای کسب اطلاعات بیشتر و منابع مطالب فوق می توانید به این کتاب ها مراجعه فرمایید:
1- چهره درخشان حسین بن علی
2-بلاغات النساء
3- الملهوف على قتل الطفوف
4- اعیان الشیعه, ج14
5- الاحتجاج, ج2 6- زینب قهرمان دختر على