صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 88

موضوع: جنگ و جهاد در نهج البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در خطبه دیگر نقش هدف جنگ را چنین بیان می دارد که بر اثر داشتن هدف، پدران، فرزندان، برادران و عموهای خویش را که از نظر هدف و عقیده فرسنگ ها با هم فاصله داشتیم و اعتقاد و کفر به الله میان ما دوری و جدائی انداخته بود، می کشتیم و از بین می بردیم و این عمل بر عقیده، ایمان و باورما می افزود، و مقاومت، تلاش و حرکت ما را بیشتر و اضافه می کرد:
    و لقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله: نقتل آبائنا و اخو اننا و اعمامنا: ما یزدیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیماً و مضیاً علی القم و صبراً علی مضض الالک وجدانی فی جهاد العدو، و لقد کان الرجل منا و الاخرین عدونا یتصاولان تصاول الفحلین یتخالسان انفسهما ایهما یسقی صاحبه کاس المنون (52)
    ما در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم پدران، فرزندان برادران و عموهای خود را می کشتیم و این جنگ و کشتار با نزدیکترین اشخاص، برای ما جز ایمان و تسلیم و حرکت در راه روشن و بردباری در برابر نیش های درد آگین و کوشش در جهاد با دشمن نمی افزود، در آن زمان مردی از ما و مردی از دشمن ما، مانند دو نر (جنگی) سخت با یکدیگر گلاویز می گشتند در حالی که از خود بیخود شده بودند تا کدام یک از آن دو، کاسه مرگ را بر دیگری بچشاند.
    امام علیه السلام هنگام رفتن به جنگ جمل سخنانی ایراد فرمود و بیان داشت که مانند گذشته که در خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با کفار مبازره می نمد و هدفش تعالی حق یود، در این جنگ نیز هدفش اظهار حق، ریشه کن ساختن باطل، پاسداری از اساس مکتب و حراست از نظام اسلامی است:
    و الم لا بقرن الباطل حتی اخرج الحق من خاصرته (53)
    سوگند به خدا (در این جنگ مهم) باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم. در بخش دیگر از سخنان آن حضرت مشاهده می نمائیم که ضمن عرض حال به پیشگاه باری تعالی، انگیزه و هدفش از جنگ و مبارزه را، زنده نمودئن دین اصلاح جامعه، رفع ستم از سر مظلوم اجرای حدود و پیاده کردن احکام الهی بیان می دارد:
    اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا، منافسه فی سلطان، و لا التماس شی من فضول الحطام، و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک (54)
    بار خدایا تو آگاهی آنچه از ما صادر شده (جنگ) نه برای میل و رغبت در حکومت، سلطنت و خلافت بوده، نه برای به دست آوردن چیزی از متاع دنیا (غنیمت) بلکه برای این بود و هدفی جز این نیست که: آثار دین تو را که تغییر یافته بود باز گردانیم، و در شهرهای تو اصلاح، آسایش و ارامش را برقرار نمائیم (ظلم، ستم و اختلافات فاحش طبقاتی را که حاکم نموده اند ریشه کن نمائیم) تا بندگان ستم کشیده ات در امن، آسودگی و فارغ از هر گونه تشویق به سر برند و احکام و حدود تو که معطل مانده جاری گردد و برنامه ات پیاده شود.
    در فرازهای دیگر از سخنانش که می خوانید، ضمن بیان فلسفه ارسال پیامبر اکرم و شمردن صفات پسندیده آن حضرت و نیاز مبرم و شدید ملت به آن بزرگوار، انگیزه و هدف رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جهاد و جنگ را این گونه باز گو می دارد:
    ارسله: علی حین فتره من الرسل و تنازع من الالسس فقفی به الرسل و ختم به الوحی فجاهد فی الله المد برین عنه و العادلین به (55)
    خداوند پیامبر را زمانی فرستاد که هیچ پیامبری باقی نمانده و نزاع، زد و خورد و مجادله زبانی (اندیشه های گوناگون و اختلاف کلمه) بر قرار بود. پس آن حضرت (پیامبر) در راه خدا و برای خدا جهاد کرد با کسانی که از خدا اعراض و دوری نموده و مثل و مانند (شریک) برایش برقرار می داد.
    در قسمت دیگر می بینیم حضرت پیروانش را امر به دقت، بصیرت و بینش و به صداقت، درستی و خلوص در هدف و نیت سفارش و تأکید می نماید و از مشوه کرده خلوص را به امیال شخصی یا اغراض سیاسی دور از رضای الله شدیداً نهی می فرماید:
    فانفذوا علی بصائرکم و لتصدیق نیاتکم فی جهاد عدوکم (56)
    شنا کنید از روی بینائی، آگاهی و بصیرت و باید در جنگ با دشمن نیست و هدف شما راست و درست باشد و از روی اخلاص جنگ نمائید.
    با توجه و دقت به این سخنان امام علیه السلام در این زمنیه، آشکار می گردد که شرط اساسی جنگ، داشتن انگیزه و هدف الهی، انسانی و مقدس می باشد، و نیز تعیین کننده میزان ایستادگی و مقاومت در جنگ هدف جنگ است.


    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بررسی ثمرات جنگ

    هر کاری اگر نسنجیده انجام گیرد و بدون مطالعه دقیق و حساب نشده صورت پذیرد، غیر عاقلانه، لغو و فاقد ارزش و ندامت بار است.
    جنگ هم از این اصل و قانون کلی مستثنی نیست، که بایست پیش از آغاز جنگ و قبل از شروع درگیری، تمام جوانب قضیه و به خصوص اثرات مثبت و منفی، پیامدهای سودمند و زیان بخش و مشکلات ناشی از جنگ را مورد بررسی و مطالعه قرار داد، زیرا روی همان تصمیم گیری، کارها طرح ریزی می گردد، که اگر اساسی، سنجیده و دقیق بود، طرح و نقشه حسابی خواهد بود و ناراحتی و مشکلات به بار نخواهد آورد و اگر سطحی و بدون مطالعه و دقت انجام پذیرد، احساساتی، نامنظم و خطرناک خواهد بود و پشیمانی در بر خواهد داشت و چه بسا که ضررش بیش از نفع و یا ضربه اش جبران ناپذیر باشد.
    لذا امیر المومنین علی علیه السلام که مانند سایر رشته ها و موضوعات، با شرکت و فرماندهی ده ها نبرد، مبارزه و جنگ، در مسائل نظامی صاحب نظر، دارای تجربه کافی و آموزگار فنون جنگی و نظامی است، این مطلب را بیان می دارد که پیش از آغاز جنگ به قدر لازم روی آن مطالعه می داشته اند. که بعد از آنکه تصمیم جنگ با معاویه می گیرد، می فرماید:
    و لقد ضربت انف هذا الامر و عنیه و قلبت ظهره و بطنه فلم ارلی الا القتال او الکفر بما جاء محمد (ص) (57)
    من بینی و چشم این رویا روئی با ستمکار را بررسی نموده و ظاهر و باطن آن را مطالعه کردم، راهی برای خود جز نبرد با کفار ندیدم، من در شناخت این مسائل به حد لازم و کافی اندیشیده ام، نتیجه ای جز این نمی بینم که یا باید در برابر ستمکار مفسد، ساکت بنشینم که این سکوت تایید ستمکار و مبارزه با خدا است که خود کفری واضح است، و یا باید به جنگ و پیکار بر خیزم که مجاهدت در راه خدا است، من راه دوم را انتخاب کرده ام.
    و در خطبه دیگر نیز همین مطلب را که روی مسأله انتخاب جنگ بسیار فکر نمودم، تکرار می فرماید:
    و قد قلبت هذا الامر بطنه و ظهره حتی منعنی النوم، فما وجدتنی یسعنی الا قتالهم او الجحود... (58)
    سپس برنامه و کار خود را زیر و رو کردم، همه جهاتش را سنجیدم و به حدی اندیشیدم که خوابم نمی برد، دیدم چاره ای نیست جز اینکه یکی از دو راهه را انتخاب کنم یا به مبارزه برخیزم یا...
    این جملاات امام علیه السلام می آموزد که در مقام تصمیم گیری برای جنگ هیچگاه نباید تحت تأثیر احساسات قرار گرفت و عجولانه اقدام نمود، بلکه با تانی، فکر و اندیشه، عمق مسائل را بررسی و ارزیابی و جوانب قضیه را سنجیده و دست به عمل زد.


    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رهبر در جنگ

    نقش رهبر در حکومت و نظام اسلامی، پاسداری و حراست از مکتب، حفظ نظام اجتماعی، نظارت بر عملکرد مجریان و دولت مردان، هماهنگ نمودئن و مشروعیت بخشیدن و تعیین حدود مسوولیت ها به مسوولین، نیروها، نهادها، ارگانها و ملت است.
    با این همه مسوولیت های حساس و سنگین، در زمان جنگ کارش مشکل و دشوارتر از این می شود زیرا امر دایر است میان اینکه خود شخصاً در جبهه شرکت جوید و فرماندهی کند، یا ضمن انجام وظیفه همیشگی جنگ را نیز نظارت داشته باشد.
    با توجه به دوره امیرالمؤمنین علیه السلام، گاهی خود در جنگ شرکت می نمود و گاهی حضرت چنین صلاح می دانستند که رهبر در مرکز بماند و رسالتش را انجام دهد و فرماندهان مورد اعتماد ارتش را برای جنگ بفرستد. چون اگر بخواهد خود درجنگ و صحنه نبرد شرکت و امر و نهی نماید، حتماً از انجام سایر وظایف باز می ماند و یا چنانچه باید کارها و مسوولیت ها طبق روال همیشگی صورت نمی گیرد و ممکن است کندی، بی نظمی هرج و مرج به وجود آید. از این رو باید رهبر در زمان جنگ در عین حال که آنچه نسبت به جنگ از دستش می آید و ساخته است انجام دهد و رهنمائی و ارشاد کند و بر اوضاع جنگ اشراف داشته باشد، ولی همان رسالت رهبری را ایفا و چون گذشته به کارهایش عمل کند و نقطه مرکزیت و محور حرکت و تلاش را ترک ننماید.
    بعد از جنگ نهروان هنگامی که اهل شام و لشکریان معاویه به اطراف عراق هجوم آوردند امام علیه السلام سپاهی فرستاد و خواست برای پشتیبان آنها بفرستد، مردم را جمع کرد و آنها را برای رفتن به جنگ و شرکت به جهاد تشویق نمود ولی عده ای بهانه گیری نمودند که اگر خودت می روی حاضر هستیم و گرنه نمی رویم، که امام علیه السلام فرمود:
    ما بالکم لا سددتم لرشد، و لا هدیتم لقصد؟ افی مثل هذا ینبغی لی ان اخرج؟ انما یخرج فی مثل هذا رجل ممن ارضاه من شجعانکم و ذوی باسکم، و لا ینبغی لی ان ادع الجند و المصر و بیت المال و جبایه الارض و القضاء بین المسلمین و النظر فی حقوق المطالبین ثم اخرج فی کتیبه اتبع اخری،... هذا لعمر الله الرای السوء (59)
    چه شده شما را که به طریق حق ارشاد نگشته به راه راست هدایت نشده اید؟ آیا در چنین موقعی سزاوار است که من برای جنگ از شهر بیرون روم؟ در این وقت به جنگ می رود سرداری از دلاوران شما که من او را بپسندم و از کسانی که قوی و توانا باشد، و برای من سزاوار نیست که: لشکر، بیت المال، جمع آوری مالیات (خراج زمین). حکومت، قضاوت میان مسلمانان و رسیدگی به حقوق ارباب رجوع را رها کرده با لشکری بیرون رفته از لشکری (که پیش فرستاده ام) پیروی نمایم، جنبش داشته باشم مانند جنبش تیر در جعبه خالی، من قطب و میخ آسیا هستم که آسیا به اطراف من دور می زند (نظم امور، آسایش مردم، آراستگی لشکر در کارزار به بودن من در اینجاست) و من در جای خود هستم، پس اگر جدا شوم، مدار آسیا به هم خورده سنگ زیرین آن مضطرب گردد (اگر نباشم رشته امور گسیخته می شود) سوگند به خدا این اندیشه آمدن من با شما رای و اندیشه ای بدی است که فساد آن آشکار است.
    مورد دیگری که علی علیه السلام این مطلب را بیان می دارد، در دوران خلافت عمر ابن الخطاب است که هنگامی که عمر عازم جنگ با رومیان بود آمد خدمت امام علیه السلام و با آن حضرت مشورت نمود که خود در جنگ شرکت جوید یا نه، امام بعد از سخنانی چنین فرمود:
    انک متی تسر الی هذا العدو بنفسک فتلقهم فتنکب لا تکن للمسلمین کانفه دون اقصی بلادهم لیس بعدک مرجع یرجعون الیه، فابعث الیهم رجلاً محرباً و احفرمعه اهل البلا و النصیحه فان اظهر الله فذاک ما تحب و ان تکن الاخری کنت ردء للناس و مثابه للمسلمین (60)
    تو خود اگر به سوی این دشمن (قیصر روم و لشکریانش) روانه شوی و در ملاقات و جنگ با ایشان مغلوب گردی و شکست خوری، برای مسلمانان شهرهای دور دست و سرحدها پناهی نمی ماند، بعد از تو (یعنی با بودن تو در جبهه) مرجعی نیست که (برای جلوگیری از فتنه، فساد و ستم) به آنجا مراجعه و شکایت نمایند، پس مصلحت در این است که خود در اینجا باشی و به جای خویش مرد جنگ دیده، شجاع و دلیری به سوی ایشان بفرست و به همراه او روانه کن کسانی را که قدرت تحمل سختی و مقاومت و استقامت در جنگ داشته و پند و اندرز را بپذیرد، پس اگر خداوند پیروز گردانید آن است که دوست داری، و اگر واقعه ای دیگر پیش آمد (خدای نکرده لشکر اسلام شکست خورد و آسیب دید) تو یار و پناه مسلمانان خواهی بود (یعنی می توانی دوباره لشکری تریب داده به جنگ آنها بفرستی). و برای سومین بار که علی علیه السلام به این مطلب اشاره فرموده، نیز زمانی است که عمر ابن الخطاب عازم جنگ با یزدگرد پادشاه ایران و لشکریانش بود و با آن حضرت مشورت نمود و امام مفصلاً قضایا را تحلیل کرد و خودش را از شرکت در جنگ نهی فرمود:
    و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز، یجمعه و یضمه، فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابداً، و العرب الیوم و ان کانوا قلیلاً فهم کثیرون بالاسلام، عریزون بالاجتماع فکن قطباً و استدر الرحی بالعرب و اصلهم دونک نار الحرب، فانک ان شخصت من هذه الارض انتقضت علیک العرب من اطرافها و اقطارها حتی یکون ما تدع و رائک من العورات اهم الیک ممابین یدیک (61)
    مکان زمامدار و رهبر مانند رشته ای مهره است که آن را گرد آورده یه هم پیوند می نماید، پس اگر رشته بگسلد مهره ها از هم جدا شده پراکنده گردد، و هرگز همه آنها گرد نیامده است، اگر چه امروز عرب اندک است، لکن به سبب دین اسلام بسیار است و به جهت اجتماع، اتحاد و یگانگی غلبه دارند، پس مانند میخ وسط آسیا باش و آسیا(ی جنگ) را به وسیله عرب بگردان (با تجهیز لشکر و فراهم کردن مهمات) و آنان را به آتش جنگ در آورده خود به کارزار و جنگ مرو، زیرا اگر تو از این زمین بیرون روی عرب از اطراف و نواحی آن عهد با تو شکسته فساد و تباهکاری می نمایند (و با به دست آوردن فرصت از زیر بار اطاعت و پیروی تو دوی گردان می شوند و نظم عمومی نابسامان می شود) تا کار به جائی می رسد که حفظ و نگهبانی سرحدها که در پشت که در پشت سر گذاشته ای نزد تو از رفتن به کارزار مهمتر می گردد.
    البته احتمال هم می رود امام علیه السلام در این سه مورد چون از پشت جبهه احساس خطر می کرده اند و به جهت آسیب وارد نشدن به اصل نظام صلاح نمی داند مقام رهبری به جبهه شرکت کند. و جمله افی مثل هذا ینبغی لی ان اخرج (آیا در چنین موقعی سزاوار است من بیرون روم) در زمان خودش و جمله فانک ان شخصت من هذا الارض انتقضت علیک العرب (اگر تو از این زمین بیرون روی عرب اطراف عهد با تو را شکسته و فساد می کنند) زمان خلافت عمر، می تواند شاهد مدعا باشد که در شرایط خاصی و حال اضطراری حضرت به جنگ شرکت نفرموده و عمر را منع فرموده اند، ولی چنانچه مصلحت ایجاب کند، یا خطر نباشد نمی توان گفت حتماً بماند، چنانچه پیامبر بزرگوار اسلام خود شخصاً در غزوات شرکت می فرمودند.
    ولی با توجه به وسایل مخابراتی پیشرفته عصر ما مثل بی سیم و تلفن، نیاز به این نیست که مقام رهبری خود در جبهه شرکت جوید، چیزی که مهم است، اشراف شان بر جنگ و جبهه است که با وسایل ارتباط و تماس صورت می گیرد.

    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رسالت مردم در جنگ

    دولت اسلامی، نظامی مبتنی بر آراء مردم، خواست مردم (پیاده شدن برنامه اسلام) حکومت مردم، اداره مردم، مدیریت مردم، مسوولیت مردم، فکر و اندیشه مردم، همکاری و همدردی مردم و حرکت و تلاش مردم است. مردم است که دولت را در فراز و نشیب یاری، در مشکلات جهت رفع آن تلاش و در زمان جنگ، حمله بیگانه و هجوم دشمن حراست، پاسداری و دفاع می نمایند، زیرا مسأله جنگ دو کشور چیزی نیست که بشود توسط برخی، گروهی و قشری به پیروزی رسید یا عده ای بتوانند حمله دشمن را دفع کنند.
    لذا صحنه نبرد و میدان مبارزه نیازمبرم به پشتوانه عظیم و همه جانبه ملت و احتیاج شدید به حضور سیل آساسی مردم دارد، که اگر خدای نکرده ملت این رسالتش را ایفا نکنند و این مسوولیت را انجام ندهند و از شرکت در میدان جنگ و جهاد و اجتناب و از کوشش و تلاش در دفع آن دیغ ورزند، چه کسانی می توانند و قدرت و توانائی آن را دارند که تهاجم ارتش اجانب و دشمن را متوقف و جلوگیری نمایند؟ صفوف منسجم مهاجم را درهم کوبند؟ نیروشان را تار و مار و به زانو در آوردند؟ کشور را از خطرات، حوادث و پیش آمده های ناگوار، بیمه کنند و نگرانی عمومی را از بین ببرند؟
    آری، دخالت حضور و ایستادگی ملت آنقدر سرنوشت ساز است که حضرت امام خمینی (روحی فداه) به سفیر شوروی می فهماند که اگر چه از نظر ظاهر ابر قدرت هستید و سلاح مدرن در اختیار دارید و از ارتش زیاد و تجهیزات نظامی پیشرفته برخوردار، لکن در برابر یک ملت (مردم افغانستان) با اراده و مقاوم نمی توانید مقاومت نمائید و تاب بیاورید، چنانچه می فرماید:
    روزی سفیر شوروی آمد پیش من و گفت افغانستان از ما کمک خواسته است و ما می خواهیم وارد افغانستان شویم، من گفتم: البته می شود افغانستان را گرفت ولی بدانید که نمی توانید دوام بیاورید، تا ملت چیزی را نخواهد نمی شود کاری کرد، حالا فهمیده اند ولی پاشان گیر کرده است. (62)
    با در نظر داشت نقش ملت و اثر حضور مردم، روشن می گردد که باید مردم در این امر خطیر و سرنوشت ساز که: مکتب، استقلال ، حیثیت، شرف و سیادت ما به آن بستگی دارد، شرکت نمایند، اهمیت قائل باشند و احساس مسوولیت کنند. و لذا امام علیه السلام می فرماید:
    انفروا - رحمتکم الله - الی قتال عدوکم و لا تثا قلوا الی الارض فتقروا باالخسف و تبووا بالذل، و یکون نصیبکم الاخس و ان اخا الحرب الارق، و من نام لم ینم عنع (63)
    خدا شما را بیامرزد، به جنگ با دشمن خود بروید و خود را به زمین گران مسازید که به خواری تن دهید، و به بیچارگی و ذلت بر گردید و پست ترین چیز بهره شما شود، برادر جنگ (مجاهد، مبارزه و رزمنده) بیدار و هوشیار است و هر که خطر دشمن را به فراموشی سپرد و بخوابد دشمن او به خواب نرفته در کمین است و از فرصت استفاده خواهند نمود.
    به راستی اگر ملت در این امر مهم و سرنوشت ساز (جنگ) بی اعتنائی کنند یا چنانچه باید از خود همکاری نشان ندهند یا از شرکت در جبهه های نبرد سر باز زنند و روحیه جهاد، مبارزه و سلحشوری در آنها نباشد، عواقب وخیم و خطرناک را به دنبال خواهد داشت، زیرا تجربه نشان داده که در جنگی که مردم در آن دخالت و نقش نداشته باشند و جنگ را انحصاری به ارتش واگذار کنند، نمی توان صد در صد به پیروزی و رسیدن به اهداف جنگ امیدوار بود.




    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اراده آهنین

    یکی از مسائل که در سرعت بخشیدن انجام کاری نقش دارد و در به ثمر رساندن عملی مؤثر می باشد، تصمیم قاطع و اراده پولادین است، زیرا اراده و تصمیم به انسان حرکت می بخشد و حرکت آغاز رسیدن به هدف و مراد است، که رسیدن به مقصد ثمره حرکت و تلاش است و کار و کوشش نتیجه تصمیم و اراده آهنین است.
    جنگ و جهاد نیز از این اصل کلی و قاعده همه شمول مستتنی نمی باشد، آنکه از دودلی و تردید گذشت و به وادی تصمیم گام نهاد، و به صحرای اراده قدم گذاشت، زودتر و سریعتر به قله پیروزی می رسد و سیادت، سربلندی و افتخار را به ارمغان می آورد، و گرنه سرگردان و حیران در جای می ماند.
    شاهد بر گفتار و دلیل بر مدعای ما، سفارش و تاکیدی های امام علیه السلام، به لزوم داشتن اراده قوی در جنگ است:
    تزول الجبال، و لاتزل عض علی ناجدک، اعرالله جمجمتک، تدفی الارض قدمک ارم ببصرک اقصی القوم و غص بصرک، و اعلم ان النصر من عند الله سبحانه (64)
    فرزندم! (خطاب به فرزندش محمد ابن حنیفه در جنگ جمل) اگر کوه ها از جای کنده شوند تو پا بر جا باش، دندان ها روی هم بفشار جمجمه ات را به خدا بسپار (احتمال می رود مراد حضرت این باشد که فکر و اندیشه ات الهی باشد، و احتمال هم می رود که خود را به خدا بسپارد و با توکل به او به جنگ و به هیچ چیز دیگر میاندیش)، قدمت را روی زمین چونان میخ فرو رفته ثابت بدار، چشم به آخرین صفوف دشمن بدوز، و دیده از نیروها و بارقه های شمشیر آنان بپوش، و خیره مباش و بدان که پیروزی از نزد خداوند سبحان است.
    در خطبه دیگر قبل از حرکت و رفتن به سوی جنگ نهروان به یاران و لشکریانش نخست به تهیه ابزار جنگی سفارش و سپس گوشزد می فرماید که پیروزی مرهون صبر و مقاومت که زاده تصمیم قاطع است می باشد:
    فخذوا للحرب اهبتها و اعدوا لها عدتها فقد شب لظاها و علا سناها و استشعروا الصبر فانه ادعی الی النضر (65)
    (ای یاران من!) وسایل و ساز و برگ جنگ را آماده بسازید و هر گونه نیازمندی های پیکار با دشمن را تهیه نمائید زیرا شعله های جنگ سر بر کشیده، صبر وبردباری برای استقبال رویدادهای کارزار را در یابید و صدمات آن را متحمل شوید زیرا صبر، شکیبائی و تحمل، بهترین انگیزه و عامل برای پیروزی است.
    و در فرازی دیگر از سخنانش که یاران و اصحابش را تشویق و ترغیب به جهاد و مبارزه می نماید، آنها را سفارش به بستن کمر که معنایش گرفتن تصمیم قوی است، می فرماید:
    و الله مستا دیکم شکره، و مورثکم امره و ممهلکم فی مضمار ممدود لتتنازعوا سبقه فشدوا عقد المازر و اطووا فضول الخواصر (66)
    خداوند از شما ادای شکر و سپاس خویش را می طلبد و فرمان خویش را به دست شما می سپارد و در این سرای آزمایش و تمرین به شما فرصت می دهد تا کوشش کنید و برنده جایزه او شوید، بنابراین کمربندها را محکم ببندید و آماده شوید، و دامن ها را به کمر زنید.
    روشن است که اگر در کاری اراده قوی حاکم نباشد پس از مدتی در اثر خستگی دست از کار می کشد، در میدان جنگ و صحنه درگیری که با انواع خطرات مواجه است و به فعالیت و تلاش زیاد دارد، اگر اراده پولادین، عزم راسخ و تصمیم قاطع وجود نداشته باشد نمی تواند در برابر پیشامدها و مشکلات، گام شان استوار و محکم باشد.



    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    انتخاب افراد رزمی

    در مسأله جنگ و مبارزه رویاروی با دشمنی که عزت و ذلت، پیروزی و شکست یک ملت مرهون آن و سرنوشت یک جامعه به آن بستگی دارد، به افراد آشنا به مسائل رزمی، ورزیده و کار آزموده، لااقل به اشخاص آموزش نظامی دیده، شجاع، مقاوم و جنگ دیده نیاز دارد، تا بتواند در سایه نیروی ایمان، تعهد به مکتب، علاقه ای به جهاد و عشق به پیروزی یا شهادت، به هدف و آرمان برسند.
    شاهد بر مدعا و دلیل بر این مطلب، عمل علی علیه السلام است که هنگامی عازم جنگ با معاویه بود، عمر ابن ابی سلمه را که فردی رزمی، جنگ دیده و شجاع بود با اینکه والی، استاندار و حاکم بحرین بود، به جایش نعمان ابن عجلان، را نصب نمود و او را برای رفتن و شرکت در جنگ فرا خواند:
    فلقد اردت المسیر الی ظلمه اهل الشام و اببت ان تشهد معی، فانک ممن استظهر به علی جهاد العدو، و اقامه عمود الدین انشاء الله (67)
    من تصمیم گرفته ام به سوی ستمگران اهل شام حرکت کنم، و دوست دارم تو با من باشی، چرا که تو از کسانی هستی که من در جهاد با دشمن و بر پاداشتن ستون های دین از آنها استعانت می جویم ان شاء الله.
    همچنین می بینیم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ احد نوجوانان داوطلب کمتر از پانزده ساله را (شاید چون نیاز احساس نمی فرمود) با خود به جهاد نمی برد، ولی دو جوان به نام های سمره و رافع را با اینکه سن آنها از پانزده سال تجاوز نمی کرد به جهت مهارت شان در تیر اندازی با خود می برد. (68)
    در جنگ ها، چه در صدر اسلام در جنگ های: بدر، احد، صفین، با روم، با ایران و جمل و... و چه در جنگ هایی که در قرن های اخیر به وقوع پیوسته یا اکنون شاهد آنیم، ثابت شده که در میدان جنگ آنچه مهم است و سرنوشت جنگ را تعیین می کند، کیفیت نیروهای رزمنده، مهارت و میزان تعهد و دلگرمی شان به جنگ است، نه کمیت لشکر.

    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    انگیزه لشکریان حق و باطل

    هر عملی که از انسان هوشیار، با درک و عاقل صورت می پذیرد و در خارج تحقق می یابد بدون هدف و خالی از انگیزه نمی تواند باشد، چه اینکه اگر عاری از غرض و مقصد انجام گیرد، کار نادرست و غیر عاقلانه است زیرا چه بسا که معیار ارزیابی عمل، انگیزه را قرار می دهند، و ملاک ارزش و بهاء کار، نیت را می دانند، که الاعمال بالنیات ارزش عمل ها در گرو نیت ها است و لا عمل الا بالنیت عمل بدون نیت عمل نیست و ارزش ندارد.
    با توجه به این موضوع، آیا می توان مسأله گذشتن از آسایش و رها کردن بستگان و قبول زحمات را بدون انگیزه دانست؟ آیا می شود مسأله کشتن و به قتل رساندن افراد همنوع خود یا دوستان و بستگان، بدون انگیزه باشد؟ آیا قابل قبول است، مسأله جنگیدن و از جان گذشتن و ایثار را گفت انگیزه ندارد؟
    پس حتماً دو لشکر یا دو نیرو که در مقابل هم صف آرائی نموده و رو در رویی هم قرار می گیرند و می جنگند و یکی دیگری را از پا در می آورند حق یا در جهت حق، باطل یا همسویی باطل اند که دارای دو انگیزه متفاوت و دو هدف متضاد می باشند.
    حق طرف دارانش را حرکت می بخشد و به جهاد وا می دارد تا ریشه های ستم، بی عدالتی، فساد و تباهی را قطع نماید، و باطل هواداران و پیروانش را انسجام می دهد و به جنگ با پرچم داران حق تشویق و ترغیب می کند تا نور و پرتو حق را خاموش کند و از تاریکی ظلمت به نفع خویش بهره برداری نماید.
    علی علیه السلام انگیزه لشکریان حق و باطل را چنین بیان می فرماید:
    و اما استواونا فی الحرب و الرجال فلست بامضی علی الشک منی علی الیقین (69)
    اما اینکه ادعای مساوی بودن ما در جنگ و نفرات (چنین نیست زیرا) تو در شک به درجه من در یقین نرسیده ای.
    یعنی جنگ راه انداختن، توطئه نمودن و کوشش تو در جهت براندازی حکومت اسلامی برای ریاست، قدرت، کسب شهرت، عیش و نوش، به چنگ آوردن مادیات و نایل شدن به امیال شهوانی است، و سعی و تلاش من در جهت پاسداری از نظام به خاطر انجام رسالت به ارزش های مکتب حیات بخش اسلام و ریشه کن نمودن تبعیض، بی عدالتی و فساد می باشد، پس من و تو با دو انگیزه متفاوت حق و باطل جنگ می نمائیم.
    لذا می بینیم طرفداران باطل در میدان های جنگ برای رسیدن به هدف به راه های غیر انسانی متوسل می گردند. چنانچه در جنگ احد سران و فرماندهان لشکر باطل برای تهییج لشکریان شان زنان خواننده زیادی را به همراه آورده بودند تا با خواندن اشعار و ترانه و با دف و دایره آنها را به خون ریزی و کینه جوئی دعوت کنند که یکی از اشعارشان این است:
    نحن بنات طارق - نمشی علی النمارق
    ان تقلبوا نعانق - اوتد بروا نفارق (70)
    یعنی ما دختران طارقیم، روی فرش های گرانبها راه می رویم اگر رو به دشمن (و پیشروی) کنید با شما همبستر می شویم و اگر پشت به دشمن نمائید و فرار کنید از شما جدا می گردیم.
    و این برنامه اختصاص به آنها و آن زمان ندارد، در عصر ما هم وقتی رزمندگان سلحشور جمهوری اسلامی ایران تانک های عراقی را محاصره می کردند و سالم می گرفتند در بعضی آنها سربازان را به همراه زنان بی بند و بار می یابیدند و در بعضی آنها شیشه های شراب و مجله های سکسی موجود بود...
    و همچنین مبارزین قهرمان افغانستان هنگام چیره شدن بر مزدوران کاخ کرملین یا بر ارتش سرخ شوروی در درون تانک ها با این گونه قضایا روبرو می گردند.


    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ملاک انتخاب فرمانده

    فردی که بیش از دیگران در سپاه و ارتش نقش سازنده، یا منحرف کننده دارد و تمام حرکات و رفتارش برای سربازان سرمشق، الگو و درس است فرمانده است.
    فرمانده است که می تواند با آموزش و تربیتش، با تشویق و ترغیبش، با نشست و برخاستش، با اخلاق و کردارش، با دلجوئی و نوازشش، ارتش مکتبی، متخصص، دلیر، وقاوم و متعهد به اسلام، پای بند و حافظ به کشور و ملت بسازد. و یا خدای نکرده با الغای افکار غلط و اندیشه های نادرست و باطل به انحراف بکشد و به گمراهی و ضلالت سوق دهد و خائن و وطن فروش بار آورد.
    فرمانده است که می تواند با زنده نگهداشتن روحیه ای تعاون و همدردی، با رعایت مساوات اسلامی، تفقد و همکاری، روحیه سربازان را بالا ببرد، و او را به مسوولیتش بیش از پیش دلگرم و پایبند نماید. لذا باید در برگزیدن فرمانده، دقت کافی و ارزیابی لازم صورت گیرد و موقع انتخاب فرمانده، علاوه بر تخصص، لیاقت، مدیریت و کارایی، به تقوا و تعهدش بیشتر توجه شود تا کسی که این معیارها در او نیست، انتخاب نگردد.
    امام علیه السلام در انتخاب فرمانده به مالک اشتر چنین سفارش می فرماید:
    فول من جنودک انصحهم فی نفسک لله و لرسوله و لا مامک، و انقاهم جبیباً، و افضلهم حلماً، ممن یبطی عن الغضب، و یستریح الی العذر، و یراف بالضعفاء، و ینبو علی الاقویاء، و ممن لا یثیره العنف، و لا یعقد به الضعف (71)
    1 - مطیع و تسلیم فرمان خدا، پیامبر و رهبر باشد.
    2 - پاک، صادق، عاقل، تیز هوش، بردبار و شکیبا باشد.
    3 - از عمل زیردستان دیر خشم آید و زود پوزش بخواهد و بپذیرد.
    4 - نسبت به زیردستان مهربان و روف باشد.
    5 - در برابر کردن کلفت ها و مستکبرین قاطع، سخت گیر و شجاع باشد.
    6 - در مقابل درشتی از جا نرود و در برابر نرمی از برنامه اش دست بر ندارد و بر اثر تهدید و تمنا خود را نبازد.
    پس از دارابودن این شرایط باید به مسائل اخلاقی نیز پای بند باشد و به آن عمل کند تا بتواند چنانچه باید قلب سربازان را به دست آورد و اطمینان و اعتمادشان را به خود جلب نماید:
    و لیکن اثر روس جندک عندک من واساهم فی معونته و افضل علیهم من جدته، بما یسعهم و یسع من وراء هم من خلوف اهلیهم، حتی یکون همهم هما واحداً فی جهاد العدو (72)

    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فرماندهان لشکریان تو باید کسانی باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه مواسات کنند. و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند، به حدی که هم نفرات سربازان، و هم کسانی که تحت تکلف آنها هستند اداره شوند، به طوری که همه آنها تنها به یک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است.
    دیگر از ویژگیهای فرماندهان بخصوص فرمانده عملیات این است که شجاع باشد، زیرا پرچم دار جنگ است.
    با توجه به اینکه پرچم بیانگر رمز استقلال یک ملت و کشور است، در قدیم پرچم به دست. کسی سپرده می گردید که حکم فرمانده عملیات را داشته است، و لذا به فرماندهان، پرچمداران اطلاق می گردد.
    امام علیه السلام سفارش می فرماید: پرچم داران و فرماندهان را از افراد دلاور و شجاع انتخاب نمائید، زیرا این گونه افرادند که برای افراشتن و در اهتزاز داشتن پرچم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون خود تلاش می کنند.
    و نیز توصیه می نماید که اگر پرچمدار شهید شد، دیگری مسوولیت او را به عهده و پرچم او را به دست گیرد که ارتش بدون پرچمدار و سپاه بدون فرمانده محکوم به شکست و سقوط است.
    و رایتکم فلا تمیلوها، و لا تخلوها، و لا تجعلوها الا بایدی شجعانکم، و المانعین الذمار منکم، فان الصابرین علی نزول الحقایق هم الذین یحفون برایاتهم (73)
    از پرچم خود به خوبی نگهبانی کنید و آن را متمایل به این طرف و آن طرف نسازید، و آن را تنها نگذارید و جز به دست دلاوران و مدافعان سر سخت نسپارید، زیرا آنان در حوادث سخت و مشکل ایستادگی به خرج می دهند، همانها هستند که از پرچم هایشان پاسداری می کنند.
    با توجه به حساس بودن و اهمیت مسؤولیت فرمانده روشن است که در تعیین فرمانده بایست کمال دقت، بررسی و احتیاط لازم را به کاربرد تا فردی که به تمام معنی شایسته و لایق این مقام و از صفات و شرایط لازم برای یک فرمانده برخوردار است، برگزیده شود، زیرا به قول فردوسی فرمانده به سپاه و هنگ جرأت، روحیه و شهامت می دهد.
    چو سالار شایسته باشد به جنگ - نترسد سپاه از دلاور نه هنگ


    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مشورت با فرماندهان

    انسان هر اندازه اندیشه و فکرش عالی باشد و از آگاهی و دانش در سطح بالا برخوردار باشد، در تصمیم گیری های مهم و حیاتی احتمال اشتباه و نقص در تصمیم گیری اش وجود دارد، زیرا انسان دچار سهو و نسیان و غفلت می شود. ولی اگر همین تصمیم با مشورت چند شخص شایسته و لایق گرفته شود، احتمال اشتباه یا وجود ندارد یا بسیار صعیف است.
    قرآن خطاب به پیامبر که کامل ترین انسان روی زمین است، می فرماید:
    «و شاورهم فی الامر».(74)
    در کارها با آنها (ملت) مشورت کن.
    و خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم می فرماید:
    «ما شقی عبد قط بمشورة و لا سعد باستغناء رأی».(75)
    هیچکس هرگز با مشورت بدبخت، و با استبداد رأی خوشبخت نشده است.
    و خود به این فرموده اش، همیشه و به خصوص در میدان جنگ عمل می کند.
    در جنگ «بدر» هنگامی که پیامبر خواست در موضعی فرود آید و توقف نماید، یکی از صحابه و یارانش به نام «حباب ابن منذر» عرض کرد: یا رسول الله! اگر در اینجا فرود آمدن حکم الهی نباشد. از نظر استراتژیک در جنوب منطقه فرود آیم بهتر است، تا بتوانیم از آب استفاده کنیم و...
    حضرت پذیرفت و همان منطقه فرود آمد.
    در جنگ «احزاب» (خندق) پیامبر اکرم در کیفیت جنگیدن و دفاع از شهر با اصحاب مشورت نمود، هر کدام نظرش را بروز دادند، «سلمان فارسی» نظر داد که اطراف شهر، خندق کنده شود تا جلو سرعت هجوم دشمن گرفته شود.
    پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نظر او را پذیرفت، و مدت یک ماه سپاهیان اسلام به طول 600 متر و عمق 3 متر و پهنای 5 متر خندق را کندند.
    در جنگ «احد» دو تاکتیک جنگی مطرح بود:
    1 - در شهر ماندن و در قلعه ها و برج ها موضع گرفتن و تیراندازی به سوی دشمن.
    2 - در بیرون شهر جنگیدن.
    با اینکه شخص پیامبر طرفدار نظریه اول بود، ولی چون نظریه دوم بیشتر طرفدار داشت و زیادتر رأی آورد، حضرت به آن عمل فرمود.
    علی (علیه السلام) می فرماید:
    «و لا ظهیر کالمشاورة». (76)
    هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
    و در جای دیگر همین مطلب را با عبارت دیگر می فرماید:
    «و لا مظاهرة اوثق من المشاورة».(77)
    هیچ پشتیبانی مطمئن تر و استوارتر از مشورت نیست.
    و حضرت خود در بیشتر کارها و به ویژه در زمان جنگ با مشورت و هم فکری فرماندهانش تصمیم های جنگی را می گرفت و نقشه های رزمی را می ریخت، در جمله ای به فرماندهانش اطمینان می دهد که کارهای مربوط به جنگ را بدون مشورت و نظرخواهی از آنها انجام نمی دهد:
    «و لا اطوی دونکم امراً الا فی حکم».(78)
    کاری بدون مشورت شما انجام ندهم، جز در حکم الهی که قابل مشورت نیست.
    امروز در جهان معمول است، که مدام یا در زمان جنگ، گروهی متشکل از دولت مردان و فرماندهان عالی رتبه ارتش، به نام «شورای عالی نظامی» یا «شورای جنگ» یا «شورای عالی دفاع» وجود دارد.


    امضاء

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi