صفحه 14 از 34 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 335

موضوع: خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    نفس ناطقه‌ی انسان از آن جهت که خود را فوق زمان و مکان احساس می‌کند و بدون بدن می‌تواند در گذشته و آینده حاضر شود، مجرد است و بر اساس همین جنبه است که شما هم‌اکنون خود را همان کسی احساس می‌کنید که سال‌ها پیش در کلاس اول دبستان وارد شد و از این جهت خود را همان می‌دانید. ولی از جهت دیگر تغییراتی کرده‌اید، نه تنها از جهت جسم، بلکه از نظر شخصیت و فکر نیز تغییر کرده‌اید و جنبه‌‌های بالقوه‌‌ی شما فعلیت یافته و این به جهت تعلقی است که نفس ناطقه به بدن خود دارد. پس نفس شما از یک جهت ثبات دارد و فوق زمان و مکان است و از جهت دیگر در محدوده‌ی زمان و مکان قرار دارد.



    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 17-09-2020 در ساعت 16:55
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بنابراین شما به اعتبار این‌که احساس بقاء و ثبات شخصیت و عدمِ تغییر دارید، مجردید و به اعتبار این که در طول عمرِ خود از نظر فکر و اندیشه و اخلاق تغییر کرده‌اید، مجرد نیستید و به این معنی شما دارای تجرد نسبی هستید و «امكان تغییر» هنوز در شما هست و خودتان می‌توانید این را تجربه‌كنید که چگونه جنبه‌های بالقوه‌ی شما به فعلیت تبدیل می‌شود.
    با توجه به موضوع فوق، نقش تن مشخص می‌شود که چگونه انسان با به کار بردن تن جنبه‌های بالقوه‌ی نفسِ خود را فعلیت می‌بخشد و اگر گفته شد: «تن در حقیقت انسان دخالتی ندارد» به این معنی نیست که در استکمال آن هم بی‌تأثیر باشد زیرا برای این‌كه جنبه‌های بالقوه‌ی نفس به فعلیت برسد به بدن احتیاج دارد.
    البته إن‌شاءالله بعداً روشن می‌شود که جهت‌گیری انسان در مسیرِ تبدیل قوه‌های نفس ناطقه به فعلیت بسیار مؤثر است، چون انسان دارای ابعاد حیوانی و انسانی است و استعدادِ فعلیت‌یافتن در هر دو جنبه را دارد و اگر به سوی انسانیت جهت‌گیری نکند ممکن است در حیوانیت فعلیت بیابد.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    محبتِ «نفس ناطقه» به «تن»

    در قسمت دومِ نکته‌ی پنجم آمده است: «به جهت آن‌که نفس ناطقه با به‌کارگرفتن بدن کامل می‌شود، بدن خود را به صورتِ تکوینی دوست دارد و آن را از خودش می‌داند» این یك مطلب ارزشمندی است که نفس ناطقه تکویناً و براساس ساختار وجودی‌اش آن‌چه را در کمالش به او کمک می‌کند دوست دارد، اعم از آن که در کمال حیوانی‌اش به او کمک کند یا در کمال انسانی‌اش. گرایش نفس به بدن به انتخاب شما مربوط نیست و لذا هم نفسِ بدترین آدم‌ها تکویناً به بدن خود گرایش دارد و به آن نظر می‌کند و هم نفس بهترین انسان‌ها در حفظ بدن خود تلاش می‌کند و هرچند انسان ممکن است اراده کرده باشد با حضور در مقابله با دشمن شهید شود، باز نفس ناطقه‌ی او از نظر تکوینی کار خودش را می‌کند و نهایت تلاش را جهت حفظ بدن و ترمیم جراحات وارده به کار می‌بندد.
    عنایت داشته باشید که عمل تکوینی نفس ناطقه عملی است خارج از اختیار انسان، مثل حرکات قلب که در عین آن که عملی است مربوط به نفس ناطقه ولی مربوط به جنبه‌ی تکوینی آن است و نه جنبه‌ی اختیاری آن، به همین جهت هم شما به طور طبیعی نمی‌توانید دخالتی در حرکات قلب خود داشته باشید و بر این اساس عرض می‌شود، دوست داشتنی که برای نفس ناطقه نسبت به بدن مطرح است در حوزه‌ی اختیار انسان نیست و چه انسان در حوزه‌ی اختیار خود بدن خود را دوست داشته باشد و چه دوست نداشته باشد، نفس ناطقه به صورت تکوینی به بدن خود به عنوان ابزار، گرایش دارد و در حفظ آن تلاش می‌کند.






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 24-09-2020 در ساعت 15:58
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نفس ناطقه علاوه بر آن‌که بدن را ابزار خود می‌داند و به آن نظر دارد، از آن جهت که مدتی با آن مأنوس بوده است نیز طالب آن است و به همین جهت از نداشتن آن وحشت می‌کند، زیرا «اُنسِ» طولانی، ناخودآگاه «محبت» می‌آورد هر چند آن محبت وَهمی باشد. بالأخره ما چهل، پنجاه سال با این بدن بوده‌ایم و تماماً در فضای اُنسِ با آن ادامه‌ی حیات ‌داده‌ایم تا حدّی که فكر می‌كنیم این بدن، خودِ ما‌ است. این‌که بعضی‌ها با علم به این‌که این بدن حجاب بین آن‌ها و حقیقت است، باز از مرگ به نحوی دلهره دارند به جهت گرایش تکوینی نفس آن‌ها به بدنشان و به جهت اُنس طولانی‌شان با آن است و لذا مفارقت از این بدن برایشان غیرمترقّبه است. واقعاً هم عجیب است! هفتاد سال انسان هر كاری ‌می‌كرده، با همین بدن انجام می‌داده، حال باید به جایی برود كه این بدن با او نیست! و با شرایطی روبه‌رو می‌شود كه برایش جدید است و با آن شرایط انس ندارد. جداشدن از شرایطی كه سال‌ها با آن اُنس گرفته، یكی از دلایل وحشت قبر است و به همین جهت برای مؤمن هم «وحشت قبر» هست و در دعا از خدا تقاضا می‌کنید «فَآنِس فِی الْقَبْرِ وَحْشَتی»(115) در تنهایی و تاریکی قبر مونسم باش و یا اظهار می‌دارید: «یا اَنیسَ كُلِّ غَریب، آنِسْ فِى الْقَبْر غُرْبَتى و یا ثانِىَ کُلِّ وَحیدٍ، إرْحَمْ فِى الْقَبرِ وَحْدَتى »(116) اى مونس هر غریب و بی‌کس، در تنهایی قبر مونسم باش، و اى همدم هر تنهایی! به تنهائیم در قبر رحم فرما. نگرانی از تنهایی قبر، نگرانی از جداشدن از مأنوساتی است كه انسان آن‌ها را همراه با بدن برای خود پیدا كرده ‌است.
    اولین چیزهایی كه انسان با آن مأنوس بوده همین چشم و گوش و سایر اعضاء است که با آن می‌دیده و می‌شنیده، حالا در قبر باید بدون آن‌ها با خودش به سر برد در حالی که آنقدر با آن‌ها مأنوس بوده که نمی‌تواند بدون آن‌ها خودش باشد. این‌كه می‌فرمایند: «مُوتُوا قَبلَ اَن‌تَموتوا»(117) برای همین است که وقتی با آن تنهایی روبه‌رو شدیم تنها نباشیم و خدا را مأنوسِ جان خود کرده باشیم. به هرحال عوامل گرایش نفس به بدن یکی اُنس طولانی با بدن و دیگر بهره‌ای است که از بدن به عنوان ابزارِ استکمال خود می‌برد، در حالی كه آنچه مطلوب بالذّات و حقیقیِ نفس است، آن كمالی است كه از طریق به‌كارگیری تن برایش حاصل می‌شود و نه خودِ تن. و چون از این موضوع غفلت شود، یک نوع هراسِ درونی از مرگ برای انسان پیش می‌آید و این غیر از هراسی است که ممکن است انسان به صورت اختیاری به جهت گناهان یا تعلقات دنیایی از مرگ داشته باشند.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    گرایش تكوینی و تشریعی

    از موضوعات مهمی که باید با دقت فراوان به آن توجه شود تفاوت حضورِ تکوینی نفس ناطقه در بدن با حضورِ تشریعی آن در بدن است و اشکالی که در خلط بین این دو به وجود می‌آید. عرض شد حرکات قلبِ شما تکوینی است و در عین آن‌که به نفس ناطقه‌ی شما مربوط است، اختیار و اراده شما در حرکات آن نقشی ندارد. این نشان می‌دهد که وَجهی از نفس ناطقه‌ی شما در حوزه‌ی اختیار شما نیست و نفس ناطقه‌ در آن وَجه به خودی خود وظایفی را به عهده دارد. پس اگر حرکات قلبتان را از جهت تکوین به شما نسبت دهیم کار درستی است ولی اگر از جهت اراده‌ی تشریعی آن را به شما نسبت دهیم درست نیست زیرا شما اراده نکرده‌اید تا قلبتان را به حرکت در آورید ولی از آن طرف اگر نفس ناطقه‌ی شما بدن شما را ترک کند دیگر قلب شما حرکتی ندارد، این نشان می‌دهد حرکت قلب مربوط به نفس ناطقه‌ی شما بود، در عین این‌که مربوط به اراده‌ی تشریعی شما نبود. آن‌جا هم که عرض شد «نفس ناطقه، بدن خود را دوست دارد» منظور از دوست‌داشتن، دوست‌داشتن به اراده‌ی تکوینی بود و ربطی به اراده‌ی تشریعی شما نداشت تا شما بگوئید ولی من بدن خود را دوست ندارم. بر اساس دوست‌داشتن تکوینی است که اگر بدن شما زخم بردارد نفس ناطقه تلاش می‌کند آن را ترمیم کند.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 30-09-2020 در ساعت 22:16
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #136

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    توجه به تفاوت ساحت تکوینی با ساحت تشریعی نفس در تفسیر حرکات آن بسیار راه‌گشا است و نباید تصور کرد از همان ساحتی که شما اراده می‌کنید دست خود را حرکت دهید تا قلم را بردارید، از همان ساحت نیز حرکات قلب انجام می‌گیرد. باید متوجه بود که حرکات قلب بر مبنای «بودن» نفس ناطقه انجام می‌گیرد ولی حرکت‌دادن دست برای برداشتن قلم بر مبنای «شدن» شما است و این‌که می‌خواهید در حرکت‌دادن دست، با اختیار خود هدفی را دنبال کنید. همین‌که خود را احساس می‌کنیم، در همان رابطه نفسی را احساس کرده‌ایم که اراده‌های تکوینی هم دارد و در آن رابطه، معده‌ی شما فعالیت دارد و موهای سر شما رشد می‌کند و بدن شما هر روز نسبت به روز قبل پیرتر می‌شود. اما نه به اعتبار اختیار و اراده‌ی تشریعی‌تان. «اراده‌ی تشریعی» آن اراده‌ی جزئی است که برای مقصدی خاص توسط شما ظهور می‌کند ولی نفس انسان تنها همین اراده را ندارد بلکه یک اراده‌ی کلی نیز در نفس او هست که اهدافِ وجودی انسان را دنبال می‌کند. در قیامت هرکس با آن شخصیتی از خود روبه‌رو می‌شود که اراده‌ی تشریعی او ایجاد کرده و هرکس در رهن انتخاب‌های تشریعی‌اش می‌باشد که قرآن در این رابطه می‌فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ»(118) هرکس در رهن آن چیزهایی است که خودش با اراده‌اش کسب کرده و در رابطه با آثار اراده‌ی تشریعی هرکس می‌فرماید: «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء»(119) قیامت روزى است كه هر كس آنچه را از كار نیك و کار بد انجام داده حاضر مى بیند.
    وقتی روشن شد در قیامت شخصیت ما همان اراده‌های ما است و به تعبیر رسول خدا(ص) «لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»(120) برای هرکس آنچه نیت کرده است باقی می‌ماند. پس آنچه را ما در این دنیا انتخاب نکرده‌ایم آن دنیا در نزد ما نیست. آیا زن‌بودن یا مردبودن خود را ما انتخاب کرده‌ایم که در آن دنیا با ما باشد، یا شما همان هستید كه با انتخاب‌های خود کسب کرده‌اید و فرمودند: «کُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ»(121) هرکس در رهن انتخاب‌های خودش می‌باشد؟ «رهن» یعنی «محدودیت»؛ شما چیزی را كه به رهن می‌دهید، محدودش می‌كنید که اگر تعهد خود را اداء نکردید آن چیز در محدوده‌ی آن فرد باقی بماند. هر کس در قیامت در محدوده‌ی آنچه انتخاب کرده است می‌ماند و آنچه را در این دنیا به ما داده‌اند - مثل بدن دنیایی و زن و مردبودن- در آن دنیا در نزد ما نیست، در این دنیا این‌ امکانات را به ما دادند تا ما بتوانیم شخصیت قیامتی خود را بسازیم و در قیامت با آن شخصیتی که با اراده‌ی تشریعی خود ساخته‌ایم، زندگی کنیم. همین‌طور که حرکات قلب خود را انتخاب نکرده‌اید و نمی‌توانید ادعا کنید که سی سال است قلب من فعّال است، به همان شکل نمی‌توانید به زن و مرد بودن و بلند و کوتاه بودن و شکل و قیافه‌ی خود افتخار کنید، چون این‌ها را به شما داده‌اند تا امکان زندگی در این دنیا را برایتان آسان کنند، ولی در قیامت با این‌ها نیستید، با اعمال خود هستید و بس.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #137

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    وقتی روشن شد در قیامت شخصیت ما همان اراده‌های ما است و به تعبیر رسول خدا(ص) «لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»(120) برای هرکس آنچه نیت کرده است باقی می‌ماند. پس آنچه را ما در این دنیا انتخاب نکرده‌ایم آن دنیا در نزد ما نیست. آیا زن‌بودن یا مردبودن خود را ما انتخاب کرده‌ایم که در آن دنیا با ما باشد، یا شما همان هستید كه با انتخاب‌های خود کسب کرده‌اید و فرمودند: «کُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ»(121) هرکس در رهن انتخاب‌های خودش می‌باشد؟ «رهن» یعنی «محدودیت»؛ شما چیزی را كه به رهن می‌دهید، محدودش می‌كنید که اگر تعهد خود را اداء نکردید آن چیز در محدوده‌ی آن فرد باقی بماند. هر کس در قیامت در محدوده‌ی آنچه انتخاب کرده است می‌ماند و آنچه را در این دنیا به ما داده‌اند - مثل بدن دنیایی و زن و مردبودن- در آن دنیا در نزد ما نیست، در این دنیا این‌ امکانات را به ما دادند تا ما بتوانیم شخصیت قیامتی خود را بسازیم و در قیامت با آن شخصیتی که با اراده‌ی تشریعی خود ساخته‌ایم، زندگی کنیم. همین‌طور که حرکات قلب خود را انتخاب نکرده‌اید و نمی‌توانید ادعا کنید که سی سال است قلب من فعّال است، به همان شکل نمی‌توانید به زن و مرد بودن و بلند و کوتاه بودن و شکل و قیافه‌ی خود افتخار کنید، چون این‌ها را به شما داده‌اند تا امکان زندگی در این دنیا را برایتان آسان کنند، ولی در قیامت با این‌ها نیستید، با اعمال خود هستید و بس.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #138

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مرگ تكوینی و مرگ تشریعی

    تا ما متوجه نباشیم که دارای دو ساحت هستیم نمی‌توانیم درست فکر کنیم و همواره بین امور تکوینی و تشریعی خلط می‌کنیم. با توجه به گرایش تکوینی نفس به بدن و به جهت نیاز نفس به ابزاری به نام بدن، نفس ناطقه تن را دوست دارد و در همین رابطه وقتی بدن نتوانست نیازهای نفس را برآورده کند با همان اراده‌ی تکوینی، بدن را رها می‌کند، و به این عمل «مرگ» می‌گویند.
    با توجه به این امر می‌توان روشن کرد چرا انسان می‌میرد. ممکن است بفرمایید عموماً افراد بدن خود را دوست دارند و آن را می‌خواهند، پس چرا می‌میرند؟ این همان خلطی است که عرض کردم بین امور تکوینی و تشریعی پیش می‌آید. چون شما از ساحت اراده‌ی تشریعی موضوع را مطرح می‌کنید در حالی‌که بحث این بود که وقتی نفس ناطقه بدن خود را تکویناً نخواست آن را رها می‌کند و انسان می‌میرد، حال چه با اراده‌ی تشریعی بدن را بخواهد و چه نخواهد. همان‌طور که بسیاری از پیران به جهت ناتوانی و بیماری‌هایی که دارند، به اراده‌ی تشریعی مایل‌اند بمیرند ولی تا نفس آن‌ها اراده نکند فایده ندارد و باید منتظر بمانند تا نفسِ ناظقه با شعور تکوینی خود به این نتیجه برسد که دیگر باید بدن را رها کند، زیرا تن ابزار نفس ناطقه است و تا نفس در استفاده از ابزارِ تن به حدّ اشباع نرسد آن را رها نمی‌کند، همچنان‌که وقتی استفاده‌ی کامل را از آن بُرد آن را رها می‌کند و تکویناً انسان می‌میرد. این غیر از موت اختیاری است که انسان با حاکمیتِ احکام الهی بر امیال خودش خود را در اختیار خداوند قرار می‌دهد و بسیاری از حجاب‌های دنیایی از او رفع می‌شود، همان‌طور که در مرگ تکوینی حجاب‌ها برطرف می‌شود و انسان با دو ملک نکیر و منکر روبه‌رو می‌گردد، بر همین مبنا عرفای بزرگ با ریاضت‌های شرعی به جایی می‌رسند که دیگران تکویناً به آن‌جا خواهند رسید.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 07-10-2020 در ساعت 16:51
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #139

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    این که در روایات هست حضرت عزرائیل(ع) جهت قبض روحِ اهل دنیا به سخت‌ترین شکل وارد می‌شوند و با قلاب‌های آتشین روح آن‌ها را از جسمشان جدا می‌کنند(122) به جهت آن است که این افراد سخت به دنیا دل بسته‌اند و حاضر نیستند مطابق سیر تکوینی نفس ناطقه به برزخ منتقل شوند، اراده‌ی تشریعی آن‌ها به شدت متعلق به دنیا است و حضرت عزرائیل(ع) می‌خواهند این تعلق و دلبستگی به دنیا را از آن‌ها بگیرند و جهت روح آن‌ها را متوجه برزخ کنند ولی همین حضرت عزرائیل(ع) برای بعضی‌ها با گُل ظاهر می‌شوند تا با بوئیدن آن به سوی برزخ سیر کنند، حتی بعضی‌ها آنچنان در دنیا نظرشان به برزخ و قیامت است که قبل از این كه حضرت عزرائیل(ع) بیاید تا آن‌ها را قبض روح کند آن‌ها برزخی شده‌اند. آن زمانی که تازه حضرت امام خمینی(رض) رحلت‌كرده بودند در جلسه‌ای که با یك روح برزخی ارتباطی برقرار شده بود و از قضایای برزخ خبر می‌داد، آن روح گفته بود: وقتی عزرائیل آمد تا جان آقای خمینی را بگیرد و به برزخ منتقل کند، ایشان گفتند: «من كه اینجایم.» یعنی حضرت امام(رض) نیاز به قبض و كشیدن به سوی برزخ نداشتند، خودشان با سعه‌ی وجودی که پیدا کرده بودند، در برزخ حاضر شده بودند.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 08-10-2020 در ساعت 17:17
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #140

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    عرض شد «بدن»، ابزار نفس است تا نفس به کمک آن به حوائجی که دارد برسد و جنبه‌های بالقوه‌اش فعلیت پیدا کند. از آن طرف روشن است که انسان وقتی دیگر به ابزار خود نیاز نداشت آن را رها می‌کند، چون آن ابزار جزء ذات نفس نیست تا لازم باشد تا آخر حفظ شود و ریشه‌ی رهاکردن بدن که در ذات تکوینی نفس نهفته است همین نکته است و اگر مطالب گذشته با دقت دنبال شود این نتیجه به خوبی حاصل می‌شود. کافی است فراموش نفرمائید بدن در حقیقتِ انسان دخالت ندارد و وسیله‌ای است جهت استکمال نفس و نفسِ ناطقه تکویناً کمالاتی را می‌شناسد که به کمک بدن به آن می‌رسد و معلوم است که وقتی آن کمالات در نفس ناطقه فعلیت یافت، نفس از بدن منصرف می‌شود و با همان اراده‌ی تکوینی که بدن را به کار می‌گرفت، با همان اراده از آن منصرف می‌شود. فکر می‌کنم با توجه به مباحث قبلی این موضوع برای عزیزان روشن است که چرا بعضی‌ها در عین این‌که به بدنِ خود علاقه دارند باز مرگ‌شان فرا می‌رسد و می‌میرند؛ چون عرض شد علاقه‌ی این افراد به بدنشان به اراده‌ی تشریعی است ولی مرگ آن‌ها و انصراف نفس از بدن به اراده‌ی تکوینی آن‌ها است.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 14 از 34 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi