صفحه 21 از 34 نخستنخست ... 1117181920212223242531 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 335

موضوع: خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)

  1. Top | #201

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    وقتی «مَن» گُم می‌شود


    در مباحث معرفت نفس باید متوجه «مَن» شد و آن را احساس کرد که فقط «هست»، همین‌كه انسان سؤال کرد: «به چه دلیل هست؟» دیگر آن «من» در منظر او نیست؛ و از حوزه‌ی تجربه و علم حضوری بیرون می‌رود. مثل کسی است که به جای نظرکردن به نور اطاق، بگوید: به چه دلیل نور هست؟ دیگر نور را در منظر خود نمی‌بیند، در و دیوار را می‌بیند، چون خواست از «حضور» و ارتباطِ مستقیم، به «فكر» و ارتباطِ غیر مستقیم برود. گله‌ی عارفان از فیلسوفان در همین رابطه است، که چرا راه دیدن خدا را متذکر نمی‌شوید و می‌خواهید صرفاً با استدلال خدا را ثابت کنید، استدلال برای اثبات خدا برای کسی است که منکر خدا است، نه برای کسی که به دنبال خدا است، حافظ می‌گوید:
    سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

    وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

    گوهری‌کز صدف‌کون‌و‌مکان بیرون است

    طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

    مشکل خویش بَرِ پیر مغان بردم دوش

    کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد

    دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست

    و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

    گفتم این‌جام جهان‌بین به توکی‌داد حکیم

    گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

    بی‌دلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 17-02-2021 در ساعت 17:39
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #202

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    منظور از «گمشدگان لب دریا» کسانی‌اند که می‌خواهند خدا را پیدا کنند مثل کسی که لب دریا به دنبال گوهر و صدف است، غافل از این‌که سراسر ساحل را صدف‌های گوهردار پر کرده، برعکسِ پیر مغان که با چشم دل خداوند را به اسماء الهی به تماشا نشسته و هر مخلوقی را قدح باده‌ای می‌یابد که انسان را مست تماشای حضرت حق می‌کند و هرکس در خلقت اولیه‌ی خود چنین دیدی را دارد و می‌تواند متوجه باشد همیشه خداوند با حضورِ مطلقِ خود از هر چیز حاضرتر است.
    موضوعاتی که در نزد نفس ناطقه‌ی ما هست باید به نور علم حضوری نگاه کرد و احساس نمود ولی اگر از آن سؤال کردید آن را به حجاب برده‌اید. به قول آن شاعر اسپانیایی در مورد اختیار می‌گوید: «تا نپرسیده‌ای، آن را در خود احساس می‌کنم ولی همین‌كه از من در مورد آن پرسیدی، دیگر نمی‌دانم». چون وقتی از چیستی حقایقِ حضوری سؤال کردید آن‌ها را به حجاب می‌برید و برای کسی که ناظر به آن حقایق است بسیار مشکل است آن‌ها را به زبانی وصف کند که زبان نظرکردن و تذکر نیست. در همین راستا این همه تأکید می‌کنند
    اسرار طریقت نشود حل به سؤال

    نِی نیز به در باختن حشمت و مال






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 18-02-2021 در ساعت 15:34
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #203

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    همه‌ی شما احساس می‌کنید دارای اختیار هستید و با اختیارِ خود آمده‌اید اینجا و آن را به علم حضوری احساس می‌کنید اما اگر کسی پرسید: «اختیار چیست؟» نمی‌توانید برای او توصیف کنید. همین كه می‌خواهید شرح دهید، آن اختیاری که به علم حضوری احساس می‌کردید گم می‌شود! علم ما به آنچه حضوری احساس می‌کنیم، بی‌واسطه است، اگر خواستید به واسطه‌ی مفاهیم به آن‌چه حضوری نزد شما است علم پیدا كنید، آن‌ از منظر شما گم می‌شود، مثل این که در بین درختان جنگل به دنبال جنگل بگردیم.
    این‌همه تأکید برای آن است که متوجه باشیم چیزهایی هست كه ماوراء هرگونه واسطه‌ای، خودشان هستند، بدون مكان و زمان خاص و با فهم «فوق زمان و مکان»بودنِ خود وارد عالَمی می‌شویم که آن حقایق در آن عالم موجودند. اگر کسی نزدیك‌ترین موجودِ فوق مكان و زمان یعنی خودش را احساس نکند هیچ‌كدام از آن حقایق را در منظر خود نمی‌یابد و مثل نابیناها باید با کفِ دستِ استدلال آن‌ها را بفهمد. آری، بسیاری از حقایق فقط هستند و همه‌ی آن‌ها از نظر «وجود»، متصل به هستِ مطلق خداوند‌ می‌باشند.
    اگر کسی با این مقدمات هنوز در روح خود این سؤال را داشت که این «من» كه هست، كجاست؟ معلوم است خود را به سلوکِ لازم نکشانده و متوجه نیست نفس ناطقه از آن جهت که هست، جا نمی‌خواهد. اگر «جا» پیداكرد، دیگر نفس نیست، چون نفس فقط هست، بدون جا و مکان. باز مواظب باشید ممکن است هنوز این سایه بر ذهن شما حاکم باشد که اگر نفس ما در جایی نیست و شکلی ندارد پس نیست، این به جهت آن است که هنوز نرسیده‌اید به این‌که می‌شود چیزی فقط باشد. از طریق معرفت نفس می‌توان یك قدم جلو آمد و خود را طوری احساس کرد که فقط «هست»، بدون زمان و مکانی خاص. باز تأکید می‌کنم حجابی كه خود را به ما تحمیل می‌کند تا وجود هر چیزی را که ‌خواستیم بپذیریم در «جایی» پیدایش كنیم، باعث ‌می‌شود كه واقعی‌ترین واقعیات که خودمان هستیم از منظر ما گم شود.
    اگر از شما بپرسند: «من» هست یا نیست؟ خواهید گفت: «هست». دیگر جای این پرسش نیست که چگونه هست، چون فقط هست، چون روشن‌تر از «هست» یا «وجود» چیزی نیست که انسان بخواهد از طریق آن چیز نفس خود را بفهمد. وقتی سخن می‌گوئید حضور نفس ناطقه برایتان روشن است وگرنه سخن‌گفتن و گوش‌دادن را به خودتان نسبت نمی‌دادید. نفسی هست که سخن می‌گوید و یا به سخن کس دیگر گوش می‌دهد ولی «هستِ» او ماوراء چگونگی است. فقط هست و حالا سخن‌گفتن و گوش‌دادن را با نظر به احساسِ هست‌بودن نفس به خود نسبت می‌دهید و می‌گویید: «من» گفتم و «من» شنیدم.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #204

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حضورِ «كامل» نفس


    این نوع بودن -كه نفس ناطقه‌ی شما همه جا هست ولی جای خاصی ندارد- را اصطلاحاً «حضور كامل» می‌گویند. وقتی‌ گفته می‌شود نفس ناطقه در بدن «حضور كامل» دارد، به این معنی است كه همه جای بدن هست و محدود به جای خاصی نمی‌باشد.
    به این جهت حضور نفس در بدن را تحت عنوان «حضور كامل» نام می‌بریم که مثل حضور هوا در این اطاق نیست که در جای خاصی هست و محدود به مکان است. نفس ناطقه همه جا هست بدون آن‌که محدود به جای خاصی باشد و اتفاقاً اگر همه‌جا بودنِ نفس مثل همه‌جا بودن هوا باشد، همه‌جا نیست و در نتیجه حضورش كامل نیست. زیرا این قطعه از هوا که این طرف اطاق هست در آن طرف اطاق نیست. بهترین تعبیر برای حضور کامل نفس آن است که متوجه باشیم مکان برایش معنی ندارد نه این‌که همه جای مکان‌ها حاضر باشد که یک نحوه مکان‌مندی برایش قائل باشیم. اگر من همه‌جا هستم و دستم را «من» تكان می‌دهم و سرم را هم «من» تكان می‌دهم به این معنی نیست که چیزی هستم كه همه جا هستم و جای من همه جاست بلکه به این معنا است که مکان برای نفسِ «من» معنا ندارد.
    اگر کسی بپرسد: این «من»ی كه همه جای بدن من هست، چیست؟ هر جوابی به او بدهید، جواب او را نداده‌اید، چون اگر سؤال‌کننده نحوه‌ی حضور «من» را درست درک کرده بود متوجه می‌شد نفس ناطقه‌ی او چیز خاصی نیست که چگونگی داشته باشد و بتوان از چگونگی آن سؤال کرد، آن فقط هست، جوابش آن است که بگویی: همانی است كه می‌پرسد: «این «من»ی كه همه جای بدن من هست، چیست؟» تو همان هستی. دنبال چه كسی می‌گردی؟ تو خودت همان هستی که دنبال خودت می‌گردی در حالی که خودت به آن نظر نداری و به دنبال یک مَنِ ساختگی ذهنی هستی که واقعیت بیرونی ندارد.
    ملاحظه می‌کنید که در رابطه با نظر به نفس ناطقه - که خارج است از نسبت‌هایی که بدن ما با زمان و مکان دارد- تأكید بنده برای آن است که به این مسئله برسید که انسان فقط «هست»، تا دیگر این سؤال در ذهن عزیزان ظهور نکند که من چی هستم؟ بنا است از این سؤال آزاد شویم نه این‌که این سؤال را جواب دهیم. وقتی از این سؤال آزاد شدیم و توانستیم به جای نظر به چیستی خود - که جنبه‌ی حقیقی‌مان نیست- به هستی خود نظر کنیم، راه رجوع به حقیقت از طریق معرفت نفس گشوده می‌شود و می‌فهیمم چرا از طریق ارتباط با هستی، به حقایق عالم، یقین پیدا می‌کنیم.
    نظر به حضور نفسِ ناطقه در بدن و این‌که در خود احساس می‌کنیم محدود به جای خاصی از بدن نیستیم - در عین این‌که همه جای بدن حضور داریم- موجب می‌شود مجرد و غیر مادی‌بودن خود را درست احساس کنیم و از این طریق معنی مجرد و غیر مادی‌بودن عوالم غیب و قیامت برایمان روشن می‌گردد که چگونه آن عالم‌ها سراسر نورند با جلوات مختلف. همان‌طور که نفس ناطقه‌ی شما چنین است و نمی‌توانید در مقام ذات برای آن شکل خاصی در نظر بگیرید، هر چند در هر عضوی که ظهور کند به صورت آن عضو و در محدوده‌ی حرکات و فعالیت آن عضو خود را می‌نمایاند ولی بودن آن به جهت حضورش در آن عضو نیست، بودن نفس، بودن خاصی است که مربوط به خودش است، بدون آن که محدود به جا و مکانی باشد.



    احساس حضور در بدن!

    ممکن است سؤال بفرمائید: اگر نفس ناطقه محدود به مکان خاصی نیست و حقیقتی فوق مکان‌مندی است، پس چرا ما احساس می‌کنیم در بدنمان هستیم و چرا نفس می‌تواند با حضور در دست، حرکات دست ما را به عهده بگیرد؟
    جواب سؤال این است که فراموش نفرمائید نفس ناطقه‌ی انسان، بدن را به عنوان ابزارِ خود مدّ نظر دارد، و همین‌که به بدن خود نظر دارد خود را در بدن احساس می‌کند و چون از طریق به‌کارگرفتن بدن کامل می‌شود حرکات دست و پا و اعضای بدن را در قبضه‌ی خود دارد، بدون آن که محدود باشد به قرار گرفتن در محلی به نام دست. تعلق نفس به بدن چنین احساسی را به وجود می‌آورد که انسان احساس کند در بدنش جای دارد با این‌که می‌دانیم برای موجود مجرد نه مکان معنی می‌دهد و نه زمان. پس هر اندازه انسان به کمک ریاضت‌های شرعی تعلق خود را به بدن کم کند بیشتر به حقیقت خود نزدیک می‌گردد و برای خود حضوری ماوراء زمان و مکان احساس می‌کند.
    نفس ناطقه‌ی انسان مجرد است و در ذات خود از هر مکان و زمان خاصی آزاد است، لذا اگر ریاضت بکشد و توجه به بدنش را کم کند می‌تواند خود را در مکان‌های دور دست، و زمان‌هایی که هنوز واقع نشده، حاضر نماید. البته تا این حدّ از حضور نیاز به ریاضت‌های شرعی ندارد زیرا این مربوط به نفس ناطقه است که هر انسانی دارد، به همین جهت مرتاض‌ها هم - با ضعیف‌کردن حاکمیت بدن و آزادکردن نفس ناطقه- چنین حضوری را می‌توانند برای خود به دست آورند ولی اگر انسان‌ها با ریاضت‌های شرعی کار را جلو ببرند سیر آن‌ها به سوی حقایق خواهد بود و تا آنجا جلو می‌روند که مانند حارثة بن مالک با انوار عالم عرش و قیامت نیز مرتبط شوند.(153)
    وقتی انسان‌ها به طریقه‌های مختلف توجه نفس به بدن را کم کنند و با انصراف از کثرات، تمرکز لازم را انجام دهند، درست همین‌طور كه در حال حاضر احساس می‌كنند در بدن‌شان هستند، احساس می‌كنند مثلاً در فاصله‌ی 400 كیلومتری حاضرند و می‌توانند از آنچه در آنجا می‌گذرد خبر دهند. زیرا نفس انسان به جهت تجردی که دارد همین حالا در همه جا حاضر است منتها چون به بدن خود توجه دارد خود را در بدنش حسّ می‌کند و اگر توجه او از طریق ریاضت‌های مربوطه به بدنش کم شد، لازم نیست به چهار صد کیلومتر آن طرف‌تر حرکت کند بلکه حضوری را که در آن مکان دارد درک می‌کند. زیرا نفس ناطقه نه قبلاً در بدنِ خود محصور بود و نه حالا در چهارصد کیلومتری متوقف است، همیشه نفس ناطقه‌ی هر انسانی در همه جا هست ولی نمی‌تواند آن حضور را درک کند، کافی است با تمرکز لازم به آن‌جایی که می‌خواهد در آن‌جا حاضر باشد، توجه کند، خود را در آن‌جا می‌یابد، لازمه‌ی تمرکز آنچنانی انجام‌دادن ریاضت‌های خاصی است که باید انجام دهد.(154)
    ریاضت‌های شرعی امکان حضور نفس در باطن عالم را ممكن می‌سازد و انسان می‌تواند به سوی عالم ملائكه و عالم برزخ و قیامت نیز سیر كند، مثل سیرِ جناب آقای نجفی‌قوچانی(ره) که ایشان گزارش سیر خود را در كتاب «سیاحت غرب» نوشته‌اند.(155)
    با ریاضت‌هایی که منجر شود تا نفس ناطقه تمام توجهش به بدنش نباشد یک نحوه شعور برتری به انسان دست می‌دهد. با علم حضوری درك ‌می‌كند که فوق زمان و مکان، در عالم حاضر است، این غیر از آن است که انسان با تفکر خود بداند نفس او مجرد است و فوق زمان و مکان می‌باشد. فرق عرفای واقعی با انسان‌های اخلاقی در این است که عرفا در مقامِ تجرد خود مستقر می‌شوند و انسان‌های اخلاقی با توجه به علمی که دارند رعایت اصول اخلاقی را می‌نمایند چون پذیرفته‌اند شأن آن‌ها بالاتر از عالم ماده است و از این طریق متخلق به اخلاق اسلامی می‌شوند و از نتایج آن برخوردار می‌گردند ولی عرفای واقعی می‌یابند که حقیقت آن‌ها ماوراء عالم ماده و مادیات است و بر همین اساس نه تنها خود را در آینده و گذشته احساس می‌کنند بلکه خود را در عوالم برتر می‌یابند و از آنجا به ما خبر می‌دهند چون به نور توحید و با توجه قلبی به خداوند، زیباترین تمرکز را در خود ایجاد نموده‌اند. اخبار غیبی و خبرهایی که ائمه‌ی هدی(ع) از قیامت می‌دهند همه از سنخ نور توحید است، با نگاه توحیدی است که انسان دنیا را مردار می‌بیند، چون ریاضت‌های حقیقی، درجه‌ی وجودیِ انسان را تعالی می‌دهد؛ بعد از مدتی از شهرت دنیایی فرار می‌کند، این غیر از آن است که انسان براساس دستورات اخلاقی از شهرت فرار کند، در حالی که در خود تمایلی به آن شهرت‌ها دارد، حالت اخیر مثل یك سنگی است كه دورش را طلا گرفته‌اند. یك وقت سنگ با تغییر ماهیت، «طلا» می‌شود و یک وقت با تحمیل لایه‌ای از طلا برآن، ظاهر آن را طلا می‌کنند. ریاضت‌های شرعی باعث می‌شود تا انسان وسعتی مناسب حقیقت خود بیابد و در آن راستا خود را احساس می‌کند و حقیقتاً حضورش در عوالم معنوی شدیدتر شده و خود را وسیع‌تر از بدن و امیال و آرزوهای بدن می یابد. امیرالمؤمنین(ع) خطبه‌ای خواندند و از آینده خبر ‌دادند، شخصی به نام اعشی هَمدان که جوان کم سنی بود برخاست و گفت: «ما اشبه الحدیث بحدیثٍ خرافه» چقدر این سخن شما به خرافه شبیه است. حضرت فرمود: ای جوان اگر در گفتارت گناهکاری، خدا به دست غلام ثقیف به قتلت برساند و سپس ساکت شدند. در آن هنگام چند نفر برخاستند و سؤال کردند: ای امیر مؤمنان غلام ثقیف کیست؟ فرمودند: مردی است که بر شهر شما مسلط می‌شود و احکام الهی را پایمال می‌کند و با شمشیر گردن این جوان را می‌زند. پرسیدند چند سال حکومت می‌کند؟ فرمودند: بیست سال، اگر به بیست سال برسد. پرسیدند کشته می‌شود یا به مرگ طبیعی می‌رود؟ فرمودند: به واسطه‌ی مرضِ اسهال به مرگ می‌رسد. اسماعیل رجاء می‌گوید: با چشم خود دیدم که اَعشی را اسیر کردند و نزد حجاج بن یوسف ثقفی آوردند، او را کتک زد و در همان مجلس گردنش را زد(156) این نمونه‌ای است از وسعت زمانی نفس ناطقه‌ی حضرت امیرالمؤمنین(ع) ولی در راستای نگاه توحیدی.
    ریاضت‌های شرعی انسان را متوجه حقایق عالم می‌کند، مثل آن که دوری از حرام الهی جان انسان را هماهنگ عالم قیامت می‌نماید تا آنجایی که می‌بیند خوردن مال یتیم، خوردن آتش است. گاهی ریاضت‌های شرعی آنچنان جنبه‌های مجرد نفس را شدت می‌بخشد که انسان خود را در مقام برزخی خود حاضر می‌بیند، حضوری که برای جناب آیت‌الله «قوچانی» پیش آمد، ملاحظه کرده‌اید که چگونه ایشان در مقام برزخی اعمالشان حاضر می‌شوند و صورت برزخی آنچه را انجام داده‌اند می‌یابند.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #205

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    احساس حضور در بدن!


    ممکن است سؤال بفرمائید: اگر نفس ناطقه محدود به مکان خاصی نیست و حقیقتی فوق مکان‌مندی است، پس چرا ما احساس می‌کنیم در بدنمان هستیم و چرا نفس می‌تواند با حضور در دست، حرکات دست ما را به عهده بگیرد؟
    جواب سؤال این است که فراموش نفرمائید نفس ناطقه‌ی انسان، بدن را به عنوان ابزارِ خود مدّ نظر دارد، و همین‌که به بدن خود نظر دارد خود را در بدن احساس می‌کند و چون از طریق به‌کارگرفتن بدن کامل می‌شود حرکات دست و پا و اعضای بدن را در قبضه‌ی خود دارد، بدون آن که محدود باشد به قرار گرفتن در محلی به نام دست. تعلق نفس به بدن چنین احساسی را به وجود می‌آورد که انسان احساس کند در بدنش جای دارد با این‌که می‌دانیم برای موجود مجرد نه مکان معنی می‌دهد و نه زمان. پس هر اندازه انسان به کمک ریاضت‌های شرعی تعلق خود را به بدن کم کند بیشتر به حقیقت خود نزدیک می‌گردد و برای خود حضوری ماوراء زمان و مکان احساس می‌کند.
    نفس ناطقه‌ی انسان مجرد است و در ذات خود از هر مکان و زمان خاصی آزاد است، لذا اگر ریاضت بکشد و توجه به بدنش را کم کند می‌تواند خود را در مکان‌های دور دست، و زمان‌هایی که هنوز واقع نشده، حاضر نماید. البته تا این حدّ از حضور نیاز به ریاضت‌های شرعی ندارد زیرا این مربوط به نفس ناطقه است که هر انسانی دارد، به همین جهت مرتاض‌ها هم - با ضعیف‌کردن حاکمیت بدن و آزادکردن نفس ناطقه- چنین حضوری را می‌توانند برای خود به دست آورند ولی اگر انسان‌ها با ریاضت‌های شرعی کار را جلو ببرند سیر آن‌ها به سوی حقایق خواهد بود و تا آنجا جلو می‌روند که مانند حارثة بن مالک با انوار عالم عرش و قیامت نیز مرتبط شوند.(153)
    وقتی انسان‌ها به طریقه‌های مختلف توجه نفس به بدن را کم کنند و با انصراف از کثرات، تمرکز لازم را انجام دهند، درست همین‌طور كه در حال حاضر احساس می‌كنند در بدن‌شان هستند، احساس می‌كنند مثلاً در فاصله‌ی 400 كیلومتری حاضرند و می‌توانند از آنچه در آنجا می‌گذرد خبر دهند. زیرا نفس انسان به جهت تجردی که دارد همین حالا در همه جا حاضر است منتها چون به بدن خود توجه دارد خود را در بدنش حسّ می‌کند و اگر توجه او از طریق ریاضت‌های مربوطه به بدنش کم شد، لازم نیست به چهار صد کیلومتر آن طرف‌تر حرکت کند بلکه حضوری را که در آن مکان دارد درک می‌کند. زیرا نفس ناطقه نه قبلاً در بدنِ خود محصور بود و نه حالا در چهارصد کیلومتری متوقف است، همیشه نفس ناطقه‌ی هر انسانی در همه جا هست ولی نمی‌تواند آن حضور را درک کند، کافی است با تمرکز لازم به آن‌جایی که می‌خواهد در آن‌جا حاضر باشد، توجه کند، خود را در آن‌جا می‌یابد، لازمه‌ی تمرکز آنچنانی انجام‌دادن ریاضت‌های خاصی است که باید انجام دهد.(154)




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 23-02-2021 در ساعت 21:09
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #206

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ریاضت‌های شرعی امکان حضور نفس در باطن عالم را ممكن می‌سازد و انسان می‌تواند به سوی عالم ملائكه و عالم برزخ و قیامت نیز سیر كند، مثل سیرِ جناب آقای نجفی‌قوچانی(ره) که ایشان گزارش سیر خود را در كتاب «سیاحت غرب» نوشته‌اند.(155)
    با ریاضت‌هایی که منجر شود تا نفس ناطقه تمام توجهش به بدنش نباشد یک نحوه شعور برتری به انسان دست می‌دهد. با علم حضوری درك ‌می‌كند که فوق زمان و مکان، در عالم حاضر است، این غیر از آن است که انسان با تفکر خود بداند نفس او مجرد است و فوق زمان و مکان می‌باشد. فرق عرفای واقعی با انسان‌های اخلاقی در این است که عرفا در مقامِ تجرد خود مستقر می‌شوند و انسان‌های اخلاقی با توجه به علمی که دارند رعایت اصول اخلاقی را می‌نمایند چون پذیرفته‌اند شأن آن‌ها بالاتر از عالم ماده است و از این طریق متخلق به اخلاق اسلامی می‌شوند و از نتایج آن برخوردار می‌گردند ولی عرفای واقعی می‌یابند که حقیقت آن‌ها ماوراء عالم ماده و مادیات است و بر همین اساس نه تنها خود را در آینده و گذشته احساس می‌کنند بلکه خود را در عوالم برتر می‌یابند و از آنجا به ما خبر می‌دهند چون به نور توحید و با توجه قلبی به خداوند، زیباترین تمرکز را در خود ایجاد نموده‌اند. اخبار غیبی و خبرهایی که ائمه‌ی هدی(ع) از قیامت می‌دهند همه از سنخ نور توحید است، با نگاه توحیدی است که انسان دنیا را مردار می‌بیند، چون ریاضت‌های حقیقی، درجه‌ی وجودیِ انسان را تعالی می‌دهد؛ بعد از مدتی از شهرت دنیایی فرار می‌کند، این غیر از آن است که انسان براساس دستورات اخلاقی از شهرت فرار کند، در حالی که در خود تمایلی به آن شهرت‌ها دارد، حالت اخیر مثل یك سنگی است كه دورش را طلا گرفته‌اند. یك وقت سنگ با تغییر ماهیت، «طلا» می‌شود و یک وقت با تحمیل لایه‌ای از طلا برآن، ظاهر آن را طلا می‌کنند.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 26-02-2021 در ساعت 19:29
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #207

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ریاضت‌های شرعی باعث می‌شود تا انسان وسعتی مناسب حقیقت خود بیابد و در آن راستا خود را احساس می‌کند و حقیقتاً حضورش در عوالم معنوی شدیدتر شده و خود را وسیع‌تر از بدن و امیال و آرزوهای بدن می یابد. امیرالمؤمنین(ع) خطبه‌ای خواندند و از آینده خبر ‌دادند، شخصی به نام اعشی هَمدان که جوان کم سنی بود برخاست و گفت: «ما اشبه الحدیث بحدیثٍ خرافه» چقدر این سخن شما به خرافه شبیه است. حضرت فرمود: ای جوان اگر در گفتارت گناهکاری، خدا به دست غلام ثقیف به قتلت برساند و سپس ساکت شدند. در آن هنگام چند نفر برخاستند و سؤال کردند: ای امیر مؤمنان غلام ثقیف کیست؟ فرمودند: مردی است که بر شهر شما مسلط می‌شود و احکام الهی را پایمال می‌کند و با شمشیر گردن این جوان را می‌زند. پرسیدند چند سال حکومت می‌کند؟ فرمودند: بیست سال، اگر به بیست سال برسد. پرسیدند کشته می‌شود یا به مرگ طبیعی می‌رود؟ فرمودند: به واسطه‌ی مرضِ اسهال به مرگ می‌رسد. اسماعیل رجاء می‌گوید: با چشم خود دیدم که اَعشی را اسیر کردند و نزد حجاج بن یوسف ثقفی آوردند، او را کتک زد و در همان مجلس گردنش را زد(156) این نمونه‌ای است از وسعت زمانی نفس ناطقه‌ی حضرت امیرالمؤمنین(ع) ولی در راستای نگاه توحیدی.
    ریاضت‌های شرعی انسان را متوجه حقایق عالم می‌کند، مثل آن که دوری از حرام الهی جان انسان را هماهنگ عالم قیامت می‌نماید تا آنجایی که می‌بیند خوردن مال یتیم، خوردن آتش است. گاهی ریاضت‌های شرعی آنچنان جنبه‌های مجرد نفس را شدت می‌بخشد که انسان خود را در مقام برزخی خود حاضر می‌بیند، حضوری که برای جناب آیت‌الله «قوچانی» پیش آمد، ملاحظه کرده‌اید که چگونه ایشان در مقام برزخی اعمالشان حاضر می‌شوند و صورت برزخی آنچه را انجام داده‌اند می‌یابند.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #208

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    هم اکنون انسان در قیامت حاضر است

    وجود مقدس پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «الآنَ قِیَامَتِی قَائِمٌ»(157) هم اکنون قیامت من قائم است و در سیر معراجی خود با بهشت و جهنم و اهل آن روبه‌رو می‌شوند. اگر جایگاه نفس ناطقه را درست بشناسید حتماً تصدیق می‌کنید که یک انسان با تزکیه‌ی کامل می‌تواند معراج داشته باشد و لذا به راحتی خبر رسول خدا(ص) از معراج‌شان را قبول می‌کنید. در روایت داریم كه شخصی از حضرت‌امام‌رضا(ع) می‌پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهید، آیا هم اكنون آن‌ها خلق شده‌اند؟ حضرت فرمودند: بلی، رسول‌الله(ص) وقتی به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را دیدند. راوی از حضرت رضا(ع) می‌پرسد: عده‌ای از مسلمانان می‌گویند بهشت و جهنم مقدّر شده‌ ولی خلق نشده‌اند. حضرت فرمودند: آن‌ها از ما نیستند و ما هم از آن‌ها نیستیم: «مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِیّ(ص) وَ كَذَّبَنا وَ لا مِنْ وِلایَتِنا علی شَیْئٍ وَ یَخْلُدُ فی نارِ جَهَنَّم. قال‌الله(‌: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی یُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ انٍ» كسی كه منكر خلقت فعلی بهشت و جهنم شود، پیامبر و ما را تكذیب كرده است و هیچ بهره‌ای از ولایت ما ندارد و برای همیشه در آتش است. خداوند در آیه‌ی 44 سوره‌ی الرّحمن فرمود: این است جهنمی كه گناهكاران انكار می‌كنند و هم اكنون گناهكاران بین آن جهنم و آب‌جوشان در حال طواف‌اند. )158(
    و نیز در روایت داریم: «رسول خدا(ص) ‌فرمودند: در آن هنگامی كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم‌، دیدم در آنجا زمین‌های بسیاری را كه سفید و روشن افتاده و هیچ در آنها نیست‌، ولیكن فرشتگانی را دیدم كه بناهایی را می‌سازند، یك خشت از طلا و یك خشت از نقره‌، و چه بسا دست از ساختن برمی‌دارند. من به آن فرشتگان گفتم‌: به چه علّت شما گاهی مشغول ساختن می‌شوید و گاهی دست برمی‌دارید؟ فرشتگان گفتند: وقتی كه نفقه‌ی ما برسد می‌سازیم و وقتی‌كه نفقه‌ای نمی‌رسد دست بر می‌داریم و صبر می‌كنیم تا آن‌كه نفقه برسد. رسول‌خدا(ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه‌ی شما چیست‌؟گفتند: نفقه‌ی ما گفتار مؤمن‌است ‌در دنیا، كه‌ بگوید: سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ(159)چنانچه ملاحظه می‌فرمایید حضرت در سیر معراجی خود با بهشت و جهنم روبه‌رو شدند و این می‌رساند که هم اکنون بهشت و جهنم موجود است و نفس انسان‌ها در آن‌جا حاضر است و با اعمالی که در دنیا انجام می‌دهند در آنجا بهشت و جهنم خود را می‌سازند.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 03-03-2021 در ساعت 20:39
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #209

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سلوک پیامبر(ص) که به مدد الهی صورت گرفته کارشان را به چنین معراجی رسانده تا معلوم شود اگر نبوت به حضرت ختم شد چنین سلوکی ختم نشد و این راه هنوز باز است. منتها آن کسی که به رسول خدا(ص) تأسی کند در مسیر ملاقات الهی قرار می‌گیرد وگرنه سیر او در عین ریاضت‌های زیاد، در عوالمی مادون و محدود متوقف خواهد شد. مثلاً شما كتاب‌های آقای «پال توئیچِل» را ملاحظه کنید که چگونه روح خود را سیر داده است و به قول خودش روحش سفر می‌کند، ولی به ناکجاآباد! زیرا خداوند است که راه اتصال به خود را از طریق پیامبران به بشر نشان می‌دهد و هیچ راه دیگری نیست. قرآن در این رابطه می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» فقط پروردگار تو است که می‌داند چه کسی از مسیر الهی منحرف است و چه کسی در مسیر هدایت الهی می‌باشد و به او راه می‌یابد. ولذا نمی‌توان هر ادعایی را جهت رسیدن به کمال، پذیرفت، زیرا کمال مطلق خدا است و فقط او می‌داند چگونه بشر می‌تواند به سوی او سفر کند و به همین منظور پیامبران را فرستاد.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 04-03-2021 در ساعت 19:14
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #210

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,357 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    طبق روایتی که رسول خدا(ص) فرمودند: اگر کسی در مقام اسم «سبحان‌الله»ی خداوند باشد، و دلش دلِ «تنزیهِ» حضرت پروردگار از هر نقص و عیبی گردد، یك‌طور مصالح بهشت خود را می‌فرستد و آن‌کس که در منظر خود نور کبریایی حق را می‌بیند مصالح بهشت خود را بر آن اساس می‌فرستد، در تنزیه خداوند قلب او منور می‌شود به این كه حضرت حق، بالاتر از این جسم و جسمانیات است و در تکبیر الهی قلب او منور می‌شود تا بزرگی خداوند را بنگرد. اگر قلب انسان اسماء الهی را در منظر خود دید همین حالا به آن قصر در عالم غیب و قیامت وصل می‌شود زیرا حدّ انسان تا آن‌جاها وسعت دارد و ابعاد اصلی او همین حالا در برزخ و قیامت حاضر است. رسول خدا(ص) در آن عالم دیدند شما در این دنیا به اندازه‌ای که «سبحان‌الله»ی زندگی ‌كنید آن‌جا مصالح قصر خود را می‌سازید. بقیه‌ی اذکارِ تسبیحات اربعه را نیز همین‌طور قیاس کنید که چگونه حمد و تهلیل - لا اله الاّ الله‌گفتن- و تکبیر، ابعاد متفاوت قصر بهشتی انسان را می‌سازد و یا چگونه با عقاید باطل جهنم خود را شعله‌ور می‌سازد. موضوع اصلی این است که بدانیم نفس ناطقه‌ی انسان تا کجاها وسعت دارد و همین حالا در برزخ و قیامت حاضر است.
    امیدوارم در نكته‌ی شماره‌ی 6 تا حدّی توانسته باشیم معنی مجرد بودن و فوق زمان و مكان بودنِ نفس ناطقه را روشن کنیم و بفهمیم نفس ناطقه‌ی انسان فوق تمام موجودات است. در حکمت الهی بحثی داریم كه می‌گویند: انسان، كلِّ «ما سِوَی الله» است؛ به این معنا که مقام انسان استعداد آن را دارد که همه‌ی کمالات - به غیر از کمالاتی که مخصوص خدا است - را داشته باشد و جامع همه‌ی حقایق مخلوقات باشد، زیرا تمام مراتبی كه در این عالم هست در انسان به صورت جامع حاضر است. اگر بپرسید چرا من آن‌ها را نمی‌بینم؟ باید بدانید ما به جهت مشغولیات دنیایی از بسیاری از ابعاد خود غافل هستیم. مگر شما تا به خواب نروید، آینده را می‌بینید با این‌كه از نظر نفس ناطقه‌ی خود در آن آینده حاضر هستید؟ گاهی ما آن‌قدر خوابیم كه تا به خواب نرویم، آینده را نمی‌بینیم. باید به کمک دستورات الهی بیدار شد و به حقیقت مجرد خود نزدیک گشت.
    سؤال: شما می‌فرمائید روش عرفا در مسیر سلوک با روش علمای اخلاق متفاوت است زیرا عارف سعی می‌کند مبنای شخصیت خود را در سیر به سوی فضائل اخلاقی تغییر دهد - مثل سنگی که طلا می‌شود- ولی در روش اخلاقی سعی بر آن است که به دستورات اخلاقی عمل شود و انسان رعایت اصول اخلاقی را بنماید هر چند ممکن است از نظر مبنایی میل او مطابق آن دستورات نباشد - مثل سنگی که طلا گرفته‌اند- حال سؤال این است که آیا این سخنان موجب نمی‌شود از یک طرف روش اخلاقی تحقیر شود و از طرف دیگر برای امثال بنده که فقط در حدّ تئوری معتقد به روش‌هایی هستیم که درجه‌ی وجودی خودمان را شدید کنیم، یک نحوه عُجب و خودبینی حاصل شود؟ در حالی که اگر حدّاقل خود را از نظر ظاهر هم که شده متخلق به فضائل اخلاقی می‌کردم، مفتخر به رعایت بسیاری از دستورات اخلاقی - مثل دروغ‌‌نگفتن و غیبت‌نکردن- می‌شدم. ولی حالا از یک طرف ارزش روش اخلاقی از چشمم افتاده است و از طرف دیگر همّت لازم را جهت به عمل آوردن تئوری‌های معرفت نفسی ندارم، در حالی که اگر مباحث معرفت نفسی در حدّ تئوری محدود شود، کافر و مؤمن هر دو می‌توانند آن را بفهمند و تصدیق کنند. از طرفی آن‌چه شما می‌گوئید، نفس ناطقه‌ی انسان در همه‌ی عوالم حاضر است، از نظر استدلالی قبول داریم ولی به علم حضوری چنین حضوری را احساس نمی‌کنیم و لذا می‌توان نتیجه گرفت صرف این مباحث موجب قرب به حق و حضور در عالم غیب نمی‌شود تا تصور کنیم کسانی که خارج از این مباحث، سعی در رعایت دستورات اخلاقی می‌کنند در نیل به کمالات لازم عقب مانده‌اند و گمان کنیم خودمان این مشکل را نداریم.
    جواب: همین‌طور که می‌فرمائید حقیقتاً این مباحث نباید موجب دست کم‌گرفتن مباحث اخلاقی شود بلکه باید ما را متوجه کند که دستورات اخلاقی می‌تواند تا چه عمقی نفوذ کند و آرام‌آرام با کنترل خود به‌جای آن‌که در عین علاقه به مال حرام، مواظب باشیم به مال حرام نزدیک نشویم به جایی برسیم که از مال حرام متنفر باشیم.
    می‌فرمایید: مباحث معرفت نفس وقتی در حدّ تئوری باشد، کافر و مؤمن آن‌ها را می‌فهمند و تصدیق می‌کنند. عنایت داشته باشید که ارزش مباحث معرفت نفس آن است که اگر انسان به حقایق عالم وجود نظر کند و با رفع حجاب‌هایی، مثل نظر به اعتباریات و کثرات و آرزوهای بلند دنیایی، با آن حقایق یک نحوه اتحاد ایجاد نماید می‌تواند آن‌ها را تصدیق کند و تا انسان حجاب‌های فوق را کنار نگذارد عملاً وارد معرفت نفس نشده بلکه اطلاعاتی از نفس ناطقه به دست آورده است و در این حالت است که نه از معرفت نفسِ واقعی بهره‌ای برده و نه از نور اخلاق فاضله چیزی به‌دست آورده و تنها گرفتار عجب شده است ولی اگر بخواهد به نفس خود معرفت پیدا کند باید از حجاب‌های مذکور آزاد شود و در این حال دیگر کافر و مؤمن مساوی نیست.
    می‌فرمائید: حضور نفس در عوالم غیب و قیامت را از نظر استدلالی قبول داریم ولی چنین حضوری را احساس نمی‌کنیم در نتیجه نمی‌توان پذیرفت که این مباحث موجب قرب به حق و حضور در عالم غیب و قیامت شود. عنایت داشته باشید که اگر انسان متوجه شود به واقع در ذات خود دارای چنین حضوری در عالم غیب هست به راحتی متوجه حجاب‌هایی می‌شود که مانع درک چنین حضوری است. و از آن‌جایی که رابطه‌ی بین نفس ناطقه و عالم غیب و قیامت یک رابطه‌ی تشکیکی است و شدت و ضعف بر می‌دارد سعی می‌کند با رقیق‌کردن حجاب‌ها درک حضور خود را در آن عوالم شدت ببخشد(160) و وارد یک خودسازی مستمر گردد و سیر و سلوک برایش معنی پیدا کند و بفهمد چرا حکمای الهی و عرفای بالله آن طور عمل می‌کردند که در شخصیت آن‌ها به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»: «تأمل برهانی، ذوق و مکاشفه‌ی عرفانی و تعبّد و تدین و اُنس با کتاب و سنت با هم دخیل گشته».(161)
    حقیقتاً اگر رویکرد انسان به دستورات اخلاقی درست باشد و همین‌طور که می‌فرمائید اگر ظاهر دستورات را هم مستمراً حفظ کنیم چون جان و فطرت انسان این دستورات را می‌شناسد آرام‌آرام باطن انسان منور به حقیقت آن دستورات می‌گردد و در همین رابطه علی(ع) می‌فرمایند: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّم »(162) اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار. چون فطرت انسان به صفات فاضله‌ی اخلاقی گرایش دارد و از رذائل اخلاقی متنفر است. اگر انسان مدتی خود را وادار به اخلاق فاضله نماید و از رذائل اخلاقی فاصله بگیرد، آرام‌آرام جان انسان آن‌ها را می‌پذیرد و اخلاق فاضله را جزء وجود خود می‌یابد. در مباحث معرفت نفس نه‌تنها باید از موضوعات اخلاقی استقبال کرد بلکه باید سعی نمود جهت تحقق اخلاق فاضله در نفس، بهترین راهکارها را شناخت و به کار برد. معرفت نفس از آن جهت که راه محاسبه‌ی نفس را بهتر به انسان می‌نماید و ملاک و مقیاس را حضور در فضائل معرفی می‌کند می‌تواند به سالک کمک شایانی نماید و از آن جهت می‌توان آن را اَنْفَعُ الْمعارف دانست که به خوبی به انسان نشان دهد که آیا در مقام اطلاع از فضائل اخلاقی است و به رعایت ظاهر آن‌ها قانع است و یا در مقامی است که فضائل اخلاقی را در جان خود نفوذ داده - مثل سنگی که طلا شده - و حقیقتاً از دست اندازی به اموال مردم متنفر است چون در آن حال در خود احساس ظلمت می‌کند. مباحث معرفت نفس باید چنین راهی را جلوی ما بگشاید وگرنه محفوظاتی است بی‌حاصل.
    در نكته‌ی ششم متوجه این حقیقت شدیم که چگونه «انسان در بدنِ خود حضور كامل دارد» و روشن شد به چه معنی انسان فوق زمان و مكان است. ملاحظه کردید وقتی موجودی فوق زمان و مکان شد هم در آینده حاضر است و هم در گذشته و هم در این مکان حاضر است و هم در مکانی دیگر و شاهد نکته اخیر را شما در بدن خود می‌یابید که چگونه در همه جای بدنتان هستید و بیش از این هم فعلاً انتظار نداریم که بپذیرید در حالی‌که اگر جلوتر روید تصدیق خواهید کرد انسان می‌تواند در همه‌ی عوالمِ وجود حاضر باشد.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 21 از 34 نخستنخست ... 1117181920212223242531 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi