صفحه 34 از 34 نخستنخست ... 243031323334
نمایش نتایج: از شماره 331 تا 335 , از مجموع 335

موضوع: خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)

  1. Top | #331

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    چکیده‌ی تمام مثنوی در ابیاتی است که در ابتدای آن آمده و تمام آن ابیات قصه‌ی عزمِ برگشت به آن حقیقت کلی است که انسان از آن جدا شده و می‌خواهد به آن برگردد و در راستای برگشت به آن حقیقت، تنها عشق کارساز است و لذا در ادامه می‌فرماید:
    هر كه را جامه ز عشقى چاك شد

    او ز حرص و عیبِ كلى پاك شد

    شاد باش اى عشق خوش سوداى ما

    اى طبیب جمله علتهاى ما

    اى دواى نخوت و ناموس ما

    اى تو افلاطون و جالینوس ما

    جسم خاك از عشق بر افلاك شد

    كوه در رقص آمد و چالاك شد

    جمله معشوق است و عاشق پرده اى

    زنده معشوق است و عاشق مرده اى

    چون نباشد عشق را پرواى او

    او چو مرغى ماند بى پر، واى او

    من چگونه هوش دارم پیش و پس

    چون نباشد نورِ یارم پیش و پس

    عشق خواهد كاین سخن بیرون بود

    آینه غماز نبود چون بود

    آینه ت دانى چرا غماز نیست

    ز آنكه زنگار از رخش ممتاز نیست

    تک‌تک این ابیات رازهایی از حقیقت انسان را می‌گشاید که تدبّر در آن‌ها به عهده‌ی خودِ عزیزان ‌گذاشته می شود تا جایگاه قدسی خود را بنگرند و عزم رجوع به آن جایگاه را در خود بپرورانند و هرچه بیشتر به حقیقت خود نزدیک شوند. در آخرین بیت فرمود اگر عشقِ برگشت به آن مقام قدسی در تو نیست به جهت آن است که آینه‌ی جانت زنگار گرفته و حجابهای دنیایی مانع توجه به حضرت حق شده است




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #332

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    رابطه‌ی روح انسان با خدا

    2- در رابطه با ساکن‌شدن انسان در بدن و جدا شدن از حقیقت اصلی خود، خداوند می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ»(278) خداوند به ملائکه فرمود: من در صدد خلق بشری هستم که بدن او را از گِل و لجنِ بد بو خلق می‌کنم، پس بعد از آن که آن بدن را آراستم و متعادل کردم و از روح خودم در آن دمیدم، پس شما باید به او سجده کنید.
    بحث ما بر روی آن قسمت از آیه است که می‌فرماید: «بدن بشری که از گل و لجن بد بو آفریدم و آن را آراستم، از روح خودم بر آن دمیدم» این جمله نشان می‌دهد نفس ناطقه‌ی انسانی از روحِ خدا است. اولاً: فرمود: «از روح خودم بر آن ‌دمیدم» تا متوجه شویم نفس ناطقه‌ی انسان «از روح خـدا»ست و نـه «روحِ خـدا»ست؛ چـون فرمـود: «مِنْ روُحـی» و نفرمود: «روُحی»، و از آنجایی که در عالم مجردات بُعد و تقسیم معنی نمی‌دهد، پس وقتی می‌فرماید از روحم، یعنی از پرتو روحم و لذا می‌توان گفت: روح انسان صورت نازله‌ای از روح خداست.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 04-11-2021 در ساعت 19:00
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #333

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ثانیاً: باید متوجه بود که روح، مخلوقی است از مخلوقات خداوند زیرا به آن معنی که برای انسان یک جسم هست و یک روح، برای خدا معنی نمی‌دهد و نمی‌توان گفت خداوند جسم و روح دارد و لذا این‌که آن روح را به خود نسبت می‌دهد به جهت شرافتی است که روح نزد خداوند دارد و این اضافه، اضافه‌ی تشریفیه است مثل آن که بیت الله را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «بَیْتِی» در حالی‌که برای خدا خانه معنی نمی‌دهد و در همین راستا حضرت باقر(ع) در مورد «روح» می‌فرمایند: «مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ»(279) مخلوق و مصنوع و مورد ربوبیت الهی و تحت تدبیر اوست. روح از ملائكه هم بالاتر است و لذا به ملائکه می‌فرماید: چون از روح خودم در آن دمیدم بر او سجده کنید. و در همین رابطه می‌فرماید: «یُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِه»(280) خداوند ملائكه را به نور روح كه از «امر» خداست نازل كرد. بنابراین نباید برای خدا مثل انسان‌ها روح قائل شویم و تصور كنیم روح خدا یعنی خود خدا. زیرا بنا به گفته‌ی علی(ع): «جَبْرَئِیلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ غَیْرُ جَبْرَئِیل »(281) جبرئیل از ملائکه است و روح غیر جبرئیل است و بنا به قول امام صادق(ع) به محمد بن عباس: «الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیكَائِیلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) یُخْبِرُهُ وَ یُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(ع) یُخْبِرُهُمْ وَ یُسَدِّدُهُم »(282) روح مخلوقى است بزرگ‌تر از جبرئیل و میكائیل كه پیوسته با پیامبر اكرم(ص) بود، به او اطلاع می‌داد و محافظ آن جناب بود . او نیز در خدمت ائمه (ع) هست، به آن‌ها اطلاع می‌دهد و محافظ آن‌ها است .
    ثالثاً: قرآن می‌فرماید: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»(283) بگو روح از «امر» پروردگار من است و آیه‌ی 82 سوره‌ی مباركه‌ی «یس» در رابطه با مقام «امر» می‌فرماید: «انّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْـئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُون» یعنی روح که از امر خداوند است نحوه‌ی ایجاد آن طوری است که همین‌که می‌گوید بشو، می‌شود و دارای وجود تدریجی نیست. یعنی «امر»ِ خدا آن است كه چون اراده‌ كند چیزی را ایجاد كند، می‌گوید: «بشو»، و می‌شود. پس روح -كه از امر الهی است- نظام مادی و تركیبی و تدریجی ندارد.
    رابعاً: از آنجایی که بدن انسان اصل انسان نیست و خداوند می‌فرماید پس از تعادل بخشیدن به بدن او، از روح خود در آن دمیدم. پس اصل اساسی انسان، همیـن روح است و حقیقت انسان را همین روح تشکیل می‌دهد که پرتوی از آن روحی است که فوق ملائکه است.
    خامساً: این سوی دنیاییِ انسان «اَسفل سافلین» و مقام بدن و ماده است و آن سوی انسان، روح است و مقامی که فوق ملائکه است و لذا انسان‌ها از جهت روحِ خود به مقام قرب الهی نزدیك‌اند، ولی به واسطه‌ی جسم خود -كه از گِل آفریده شده- از آن مقام دورند، حال هرطرف را انتخاب كنند، آنجایی خواهند شد.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 06-11-2021 در ساعت 17:47
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #334

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقام بینابینی انسان
    3- با توجه به این‌که قرآن فرمود: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ»(284) می‌فهمیم آخرین و پایین‌ترین مرتبه و منزلِ روح، جای‌گرفتن در بدنِ تسویه‌شده و تصفیه‌شده از موانع نفخه‌ی روح است كه در این مرتبه آن‌قدر روح تنزّل یافته‌است كه تقریباً از آن مقام اصلی‌اش بی‌خبر شده و فراموش كرده اصل و منزل اصلی‌اش كجاست.
    وقتی متوجه شدیم آنچه در بدن انسان دمیده‌شده، صورت تنزّل‌یافته‌ی آن روح است و از آنجایی که وقتی حقیقتی معنوی در مرتبه‌ی پایین‌تری تنزّل كند، مرتبه‌ی اصلی و صورت اولیه‌ی آن به جای خود محفوظ است، و در عین این‌كه همان موجود و یا همان حقیقت در مرتبه‌ی اصلی خود بوده و صورت اصلی خود را دارد، در مرتبه‌ی پایین‌تری تجلّی كرده، پس هر اندازه که انسان بتواند ارتباط خود را با حقیقت اصلی خود محفوظ بدارد به همان اندازه به اصل خود برگشت می‌کند.
    در مراتب طولی هر اندازه که حقایق از مقام اصلی نازل شوند به همان اندازه چهره‌ی اصلی و صورت اولیّه‌ی خود را ضعیف‌تر می‌یابند و بر عكس، در رجوع و برگشت به مرتبه‌ی عالیه‌ی خود، در اوایلِ مراتب طولی، چهره‌ی اصلی و صورت اولیّه‌ی موجود را كمی روشن خواهند یافت و هر اندازه بالاتر روند، چهره‌ی اصلی خود را بیش از پیش روشن‌تر یافته و با آن بیشتر آشنا خواهند بود و اگر همه‌ی مراتب تجلّی را پشت‌سر بگذارند، با چهره‌ی اصلی‌ خود روبه‌رو خواهند شد.
    با توجه به نکته‌ی فوق است كه گفته می‌شود: «روح یا حقیقت انسان، در مراتب نازله‌ی خود محدود و محجوب‌ شده تا مرحله‌ای كه در واقع از حقیقت خود بی‌خبر گشته» زیرا انسان دارای دو چهره است؛ یكی چهره‌ی قدسی و الهی، و یكی هم چهره‌ی اسفل‌سافلین؛ که اگر در مقام اسفل سافلین مقیم شود از چهره‌ی اصلی خود محروم گشته، در عین این‌که در تنزّل به‌سوی اسفل‌ سافلین، از آن چهره‌ی اصلی نبریده و جدا نشده ‌است و امکان برگشت به آن را دارد.
    نفس انسان، بین «روح» با آن درجه‌ی عالی و بین «جسم» قرار دارد؛ به این اعتبار نه نور محض است، نه ظلمت محض. و به همین جهت، در حالت عادی صفات الهی را به صورت مبهم در خود دارد و با سلوک به سوی حقیقتِ خود آن صفات به تدریج برایش روشن می‌شود تا آنجایی که انوار الهی را جزء خود می‌یابد.
    نفس ناطقه به کمک جنبه‌ی مثالی خود، «مقام عالی وجود» و «مقام دانی وجود» را به یكدیگر می‌پیوندد. پس به خودی خود نفس انسان، نه عالی است و نه دانی، نه روح است و نه جسم، ولی ممكن است در ظلمات دنیای مادی سقوط‌كند و به مقامی دون مقام انسانیت فروافتد. و نیز ممکن است از احکام عالَم پائین تعلق خود را آزاد کرده در مرتبه‌ای فوق مرتبه‌ی ملائک قرار گیرد. پس مردم در حالت اولیه در یك بِیْنابِیْنی به‌سر می‌برند، مگر این‌كه با غلبه‌ی نورِ روح، ظلمت خود را از بین ببرند.
    4- اگر انسان خود را به كمك تذكرات انبیاء و عمل به آن‌ها از حكم بدن و منزل اسفل آزادكند، در واقع خودِ واقعی خود را می‌یابد و به اصل خود -كه همان مقام روح است- نزدیك می‌شود، به طوری كه حقیقت خود را بدون واسطه‌ی ملائكه، مستقیماً از حق دریافت می‌كند.
    در ابتدا انسان حقیقت خود را از پشت حجاب ها می‌بیند ولی اگر همت‌ کند، در انتها با ذات خود که عین اتصال به حق است روبه‌رو خواهد شد و در آن صورت رمز و راز تزكیه‌های شرعی را می‌فهمد که چگونه این دستورات و اعمال برای برطرف‌كردن حجاب‌هایی كه بین او و حقیقت اصلی او مانع شده‌اند، به او یاری می‌رسانند.
    در راستای اتصالِ بی‌واسطه‌ی روح انسان به خداوند، ‌امام ‌صادق(ع) می‌فرمایند: «وَ اِنَّ روحَ الْمُؤْمِنِ لَاَشَدُّ اِتِّصالاً بِروُحِ‌اللهِ مِنْ اِتِّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بها»(285) اتصال روح مؤمن به روح خدا، شدیدتر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید. این روایت ما را راهنمایی می‌کند که اگر به اصل خود برگردیم همنشین انوار الهی خواهیم شد.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 11-11-2021 در ساعت 17:18
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #335

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    نفس ناطقه به کمک جنبه‌ی مثالی خود، «مقام عالی وجود» و «مقام دانی وجود» را به یكدیگر می‌پیوندد. پس به خودی خود نفس انسان، نه عالی است و نه دانی، نه روح است و نه جسم، ولی ممكن است در ظلمات دنیای مادی سقوط‌كند و به مقامی دون مقام انسانیت فروافتد. و نیز ممکن است از احکام عالَم پائین تعلق خود را آزاد کرده در مرتبه‌ای فوق مرتبه‌ی ملائک قرار گیرد. پس مردم در حالت اولیه در یك بِیْنابِیْنی به‌سر می‌برند، مگر این‌كه با غلبه‌ی نورِ روح، ظلمت خود را از بین ببرند.
    4- اگر انسان خود را به كمك تذكرات انبیاء و عمل به آن‌ها از حكم بدن و منزل اسفل آزادكند، در واقع خودِ واقعی خود را می‌یابد و به اصل خود -كه همان مقام روح است- نزدیك می‌شود، به طوری كه حقیقت خود را بدون واسطه‌ی ملائكه، مستقیماً از حق دریافت می‌كند.
    در ابتدا انسان حقیقت خود را از پشت حجاب ها می‌بیند ولی اگر همت‌ کند، در انتها با ذات خود که عین اتصال به حق است روبه‌رو خواهد شد و در آن صورت رمز و راز تزكیه‌های شرعی را می‌فهمد که چگونه این دستورات و اعمال برای برطرف‌كردن حجاب‌هایی كه بین او و حقیقت اصلی او مانع شده‌اند، به او یاری می‌رسانند.
    در راستای اتصالِ بی‌واسطه‌ی روح انسان به خداوند، ‌امام ‌صادق(ع) می‌فرمایند: «وَ اِنَّ روحَ الْمُؤْمِنِ لَاَشَدُّ اِتِّصالاً بِروُحِ‌اللهِ مِنْ اِتِّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بها»(285) اتصال روح مؤمن به روح خدا، شدیدتر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید. این روایت ما را راهنمایی می‌کند که اگر به اصل خود برگردیم همنشین انوار الهی خواهیم شد.



    نتایج شناخت وسعت نفس


    با شناخت وسعت نفس، سود و زیان انسان درست روشن می‌شود و مدارج صعود آن معلوم می‌گردد. قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی‌الاَرْضِ جَمیعاً»(286) خداوند آن کسی است که آنچه در زمین خلق‌شده، همه و همه را برای تو خلق‌كرده‌ به این معنی که عالم برای انسان است و نه انسان برای عالم تا خود را صرف دنیا کند. پس محور اصلی حركت انسان، در مسیر نفس اوست و آنچه در خارج از نفس آدمی است، از برای انسانْ خلق‌شده و ابزار تكامل اوست. كسی كه تمام كوشش خود را برای «بیرون از جان خود» به‌كار بَرَد، مانند كسی است كه تمام كوشش خود را برای شناخت و اصلاح ابزارها صرف‌كند‌ و فرصتی برای استفاده از آن‌ها به‌دست نیاورد که در نتیجه همه‌ی عمر خود را بیهوده تلف كرده ‌است.
    از دیدگاه اسلام این‌طور نیست كه انسان دارای دو حقیقتِ «جسم» و «روح» باشد، بلكه حقیقت او جان یا روح اوست، و بدن و جسمْ ابزار آن روح است. اگر انسان به لذّات بدنیْ میدان بدهد، عملاً از اصل خود جدا شده. ولی هر چه بیشتر بر بدن حاكم باشد، خود را بیشتر به حقیقت خود که حقیقت‌الانسان است نزدیك كرده‌است. عمده آن است كه انسان متوجه باشد بدن او حجاب او است گفت:
    حجاب‌ چهره‌ی‌ جان، می‌شود غبارِ تنم

    خوشا دمی كه از آن چهره پرده برفكنم

    می‌گوید: چون تن خاكی حجاب جانم شده نمی‌توانم حقیقت خود را بیابم و از آن طریق با انوار الهی مأنوس شوم.
    همچنان كه انسانِ طالب حق ناله سرمی‌دهد كه:
    گفتم كه روی خوبت، از ما چرا نهان است؟

    گفتا تو خود حجابی ورنه رُخَم عیانست

    گفتم ‌فراق ‌تا‌ كی؟ گفتا كه تا تو هستـی

    گفتم نَفَس همین است‌ گفتا ‌سخن همان است

    آری ما در مقابل خدا احساس خودیّت و منیّت داریم و به همین جهت او خود را به جان ما نشان‌نمی‌دهد. وقتی متوجه شدیم هیچ چیز در این جهانْ مِلك ما نیست و جملگی مُلك خدائیم و بنده‌ی او، و وقتی خود را به درجه‌ی خدمتگزاران تنزل ‌دادیم و از خاكِ زیر پای خود متواضع‌تر شدیم، آنگاه است كه حجاب‌های بین ما و خدا مانند دود به هوا می‌رود و خدای را رو در روی خود خواهیم دید و این نیز یکی از ابعاد مهم خودشناسی است که انسان از یک طرف خود را حجاب حق بنگرد و از طرف دیگر متوجه باشد در مقابل حق هیچ است، هیچ.
    جمله‌ ما و من به پیش او نهید

    مُلک ملک اوست، ملک او را دهید

    در این رابطه می‌توان گفت: «تزكیه» حركت از خود و در خود و به سوی خود است، ولی به‌سوی «خودِ برتر»، و عبور کردن از حجاب خودِ نازل، تا با خدای خود روبه‌رو شویم. انسان در ابتدا، خود را همین مرتبه‌ی نازله‌ی روح می‌پندارد، ولی اگر حجاب بدن و تعلّقات بدنی را كنار زد، و از مَنِیَّت و مستقل دیدن خود آزاد شد، با حقیقت بالاتری از خود روبه‌رو می‌شود. زیرا «خودِ نازل» و منیَّت استقلالی، حجاب «خودِ عالی» است که عین بندگی و اتصال به حق است. به عبارت دیگر، خودِ نازل كه محجوبِ از حق است، حجاب خودِ اصلی است كه از حق محجوب نیست. چنانچه لسان‌الغیب(ره) می‌فرماید:
    میان عاشق و ‌‌معشوق هیچ حائل نیست

    تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز

    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»


    منابع
    قرآن
    نهج‌البلاغه
    بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی(ره)
    الکافی، ابی‌جعفر محمدبن‌یعقوب کلینی(ره)
    فصوص‌الحکم، محی‌الدین بن عربی
    الحکمة المتعالیه فی الأسفار العقلیه الأربعه، ملاصدرا(ره)
    مفاتیح الغیب، ملاصدرا(ره)
    تفسیر المیزان، علامه‌طباطبایی(ره)
    انسان‌شناسی‌در اندیشه‌ی‌امام خمینی(رض)، مؤسسه‌ی تنظیم ‌و نشرآثار امام‌خمینی
    مصباح‌الهدایة الی الخلافة و والولایة، امام خمینی(رض)
    معاد از دیدگاه امام‌خمینی(رض)
    مثنوی معنوی، مولانا محمد بلخی
    احیاء علوم الدین،‌ ابوحامد غزالی
    انسان در اسلام، آیت‌الله جوادی آملی
    تفسیر انسان به انسان، آیت ‌الله‌ جوادی‌آملی
    نصوص‌الحکم بر فصوص الحکم، فارابی، آیت‌الله حسن‌زاده آملی
    عیون مسائل نفس، آیت الله حسن زاده آملی
    صد کلمه در معرفت نفس، استاد حسن زاده آملی«حفظه‌الله»
    تحف العقول، ابن شعبه حرانی(ره)
    عبد الواحد تمیمى آمدى ، تصنیف غرر الحكم و درر الكلم
    رساله‌ی لقاءالله، ملکی تبریزی
    مجله‌ی حوزه، شماره‌ی 4
    توحید عملی و عینی، آیت الله حسین حسینی طهرانی
    شرح فصوص خوارزمی و عبد الرزاق کاشانی
    شرح مقدمه‌ی قیصری، سید جلال الدین آشتیانی
    مصباح الشریعة
    مصباح الأنس، فناری
    توحید المفضل
    معاد یا بازگشت به خدا، آیت‌الله محمدشجاعی
    پنج رساله، آیت‌الله محمد ‌شجاعی
    رؤیا از نظر دین و روانشناسی، محمد رضا رضوان طلب
    التوحید، شیخ صدوق(ره)
    الخصال، شیخ صدوق
    من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق
    معانی‌الأخبار، شیخ صدوق
    اعتقادات الإمامیه، شیخ صدوق
    راهنمای همگان برای درمان طبیعی، هاری بنجامین
    إرشاد القلوب إلى الصواب
    كتاب سیره‌ی پیشوایان، آیت‌الله سبحانی
    عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلى
    كتاب سلیم بن قیس الهلالی
    جامع الأسرار، سید حیدر آملی
    المقدمات من الفصوص، سید حیدرآملی
    الخرائج و الجرائح، قطب راوندى
    روش ذِن، اویگن پریگل
    وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی
    تفسیر نورالثقلین، شیخ عبدالعلى عروسى حویزى
    علم‌الیقین، فیض کاشانی
    روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابورى
    محاسن، برقی
    فلاح‌السائل، نجاح المسائل، سید بن طاوس
    الإحتجاج، طبرسی




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 34 از 34 نخستنخست ... 243031323334

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi