مثل ما در این دنیا، مثل درختی است که ریشه به زمین بند نموده، هر چه نورس باشد، زودتر و سهل تر ریشه آن بیرون آید. و فی المثل اگر درخت احساس درد و سختی می کرد، هر چه ریشه آن کمتر و سست تر بود، درد و سختی کمتر بود. نونهالی را که تازه پنجه به زمین بند کرده، با زئر کمی تمام ریشه اش بی زحمت و فشار بیرون آید، ولی چون سالها بر آن گذشت، و ریشه های آن در اعماق زمین فرو رفت، و ریشه های اصلی و فرعی آن در باطن ارض پنجه افکند و محکم شد، در بیرون آوردن آن محتاج به تیشه و تبر شوند تا ریشه های او را قطع کنند و در هم شکنند...
ریشه حب دنیا و نفس - که به منزله ریشه اصلی است - و فروع آنها از حرص و طمع و حب زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نونهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتی ندارد، نه فشار عمال موت و ملائکه الله را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانی واقع شود....
درخت هر چه بزرگ شود، چند متری بیشتر از زمین را فرانگیرد و ریشه نداوند، ولی درخت حب دنیا به تمام پهنا در عالم طبیعت - در ظاهر و باطن - ریشه افکند....لهذا از بن کندن این درخت را، به سلامت ممکن نیست. انسان با این محبت در خطری عظیم است. (51)
چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد که حتی الامکان این خار طریق (را) که اسم آن محبت و رغبت به دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بر دارد، و این خطیئه مهلکه را که راس هر خطیئه است.(52)
و ام هر مرض است از خانه قلب خود دور کند و این خانه را که منزلگاه محبوب و محل تجلی مطلوب است از قذرات پاک، و از جنود ابلیس و شرک شیطان تطهیر کند و دست غاصبانه دیو پلید را از خانه خدا کوتاه و بتها را از طاق و رواق آن فرو ریزد تا صاحب خانه به منزل خود عنایت پیدا کند و از جلوه های خود آن را روشنی دهد.(53)