صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 61

موضوع: خورشید عرفان

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مثل ما در این دنیا، مثل درختی است که ریشه به زمین بند نموده، هر چه نورس باشد، زودتر و سهل تر ریشه آن بیرون آید. و فی المثل اگر درخت احساس درد و سختی می کرد، هر چه ریشه آن کمتر و سست تر بود، درد و سختی کمتر بود. نونهالی را که تازه پنجه به زمین بند کرده، با زئر کمی تمام ریشه اش بی زحمت و فشار بیرون آید، ولی چون سالها بر آن گذشت، و ریشه های آن در اعماق زمین فرو رفت، و ریشه های اصلی و فرعی آن در باطن ارض پنجه افکند و محکم شد، در بیرون آوردن آن محتاج به تیشه و تبر شوند تا ریشه های او را قطع کنند و در هم شکنند...
    ریشه حب دنیا و نفس - که به منزله ریشه اصلی است - و فروع آنها از حرص و طمع و حب زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نونهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتی ندارد، نه فشار عمال موت و ملائکه الله را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانی واقع شود....
    درخت هر چه بزرگ شود، چند متری بیشتر از زمین را فرانگیرد و ریشه نداوند، ولی درخت حب دنیا به تمام پهنا در عالم طبیعت - در ظاهر و باطن - ریشه افکند....لهذا از بن کندن این درخت را، به سلامت ممکن نیست. انسان با این محبت در خطری عظیم است. (51)
    چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد که حتی الامکان این خار طریق (را) که اسم آن محبت و رغبت به دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بر دارد، و این خطیئه مهلکه را که راس هر خطیئه است.(52)
    و ام هر مرض است از خانه قلب خود دور کند و این خانه را که منزلگاه محبوب و محل تجلی مطلوب است از قذرات پاک، و از جنود ابلیس و شرک شیطان تطهیر کند و دست غاصبانه دیو پلید را از خانه خدا کوتاه و بتها را از طاق و رواق آن فرو ریزد تا صاحب خانه به منزل خود عنایت پیدا کند و از جلوه های خود آن را روشنی دهد.(53)





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (8) (توجه و درک محضریت حق تعالی)


    سوال: بنظر حضرتعالی که عملا بعد از یک عمر مبارزه با نفس تجربه های سره ای را بدست آوره اید حضور و درک خداوند را در وجود خود چگونه می توان ملکه نموده، سپس بفرمائید که چه موانعی برای یک سالک الی الله جهت درک حضور حق تعالی وجود دارد؟
    توجه به غیر خدا انسان را به حجابهایی ظلمانی و نورانی محجوب می نماید، کلیه امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود باعث حجب ظلمانی می شود، تمام عوالم اجسام حجابهای ظلمانی می باشد و اگر دنیا وسیله توجه به حق و رسیدن به دار آخرت. (54) (که دار التشریف است) باشد حجابهای ظالمانی به حجب نوارنی مبدل می گردد. (55)
    در محضر خدا احترام دارد، انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می کند از آن محضر. اگر یک نفر وقتی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی کنید چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید، کار خلاف مطلقاً آدم نمی کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است، چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند، محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است عالم محضر است، تمام عالم محضر است، معصیت مخالفت با خود اوست، با آن کسی است که در محضرش هستیم. (56)
    دیگر آن راه ها که می روید رها کنید، راه همین است اهدنا الصراط المستقیم، ربی ابی علی صراط المستقیم آن طرف، طرف ندارد، دنیاست و ماورای آن، آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است این دنیاست آن دنیایی که تکذیب شده است. این عالم طبیعت، این عالم طبیعت نور است، دلبستگی های به این عالم انسان را بیچاره می کند، ظلمت ما از این دلبستگی هائی است که ما داریم به این دنیا، به این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات همه انبیا آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علائقی که همه اش بر ضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا می کند، شما را دستتان را بگیرند و از این علائق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالم نور. (57)
    افسوس! که ما اهل غفلت و سکر طبیعت و مغروران بی مایه در تمام امور دست نشانده شیطان پلید هستیم و هیچ گاه از خواب گران و نسیان بی پایان بیرون نمی آییم، و استفاده ما از مقامات و معارف ائمه هدی علیهم السلام به قدری کم و ناچیز است که به حساب درست نیاید و از تاریخ حیات آنها به قشر و صورت اکتفا کردیم...(58)
    پس، با هر ریاضتی است شهادت به الوهیت را به قلب برساند، و از کعبه دل بتهای بزرگ و کوچک را که به دست تصرف شیطان و نفس اماره تراشیده شده در هم شکند و فرو ریزد تا لایق حضور حضرت قدس گردد. و تا بتهای حب دنیا و شئون دنیویه در کعبه دل است، سالک را راه به مقصد نیست. (59)
    ای عزیز! جمیع علوم شرعیه مقدمه معرفت الله و حصول حقیقت توحید است در قلب - که آن صبغه الله است: (و من احسن من الله صبغه) . (60) غایت امر آن که بعضی مقدمه قریبه و بعضی بعیده و بعضی بلاواسطه مع الواسطه است. (61)
    ای خدائی، که مردگان را از گورها برانگیزی وای آنکه به روز رستاخیز، برخاستن مردمان به فرمان تو است! دل های ما را از این کهنه قبرستان برانگیزان و بار ما را از این کوره ده، سرزمین ستم بر بند تا در نشئه قبلی، انوار معرفت را مشاهده کنیم... و گوش دل ما سروش های پیامبرت را در آن نشئه بشنود، باشند که بهره ما از نبوت تنها آن نباشد که با گفتن شهادت به زبان خون و مال خود را محفوظ داشته و از عمل کردن به احکام او مقصود ما فقط اکتفا کردن در رابطه با قواعد فقهی وموافقت داشتن بر حسب صورت باشد و از خواندن قرآن کریم هد ما زیبا خواندن و فرا گرفتن احکام تجوید و مخارج حروف باشد تا در نتیجه این کوتاه نظری از آنان باشیم که خدای تعالی درباره شان فرموده است: بر گوش و چشم های شان پرده کشیده شده است و نیز فرموده است: دلهای آنان گرفتاری بیماری است. (62)
    خداوند همه ما را از این قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم. (63)
    خداوند تعالی تو را و ما را از امت رسول مختار و از راهروان راه شیعیان نیکوکار قرار دهد. (64) خدای تعالی ما را از شر شیطان که دزد بکمین نشسته بر سر راه خدای رحمن است در پناه خویش نگهدارد. (65)





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (9) (علت سستی در انجام واجبات و مستحبات)

    سوال: سستی در انجام واجبات و مستحبات و عدم علاقه شدید به عبادات در انسانها چه علتی می تواند داشته باشد و عاقبت کسی که سهل انگاری در امور دینی می نماید چه می تواند باشد؟ و راه رفع این سستی در امور دینی را نیز بفرمائید؟
    برای آنست که ایمان به غیب نداریم و پایه یقین و اطمینان سست و وعده خدا و انبیاء را به جان و دل قبول نکردیم. پس در نظر ما تمام اوضاع الهی و شرایع دینی پست و سست است. و این سستی کم کم تغافل آورد و یا در همین عالم غفلت بر ما غالب آید و ما را از دین صوری که داریم بکلی خارج کند یا در شدتها و سختیهای موت غفلت کلی عارض شود. (66) و انسان تا در این عالم است می تواند خود را از این ظلمت نجات دهد و به آن انوار برساند. آری می تواند ولی نه به این حالت سردی و خمودی و سستی و فتور و سهل انگاری که در ما است، که همه می بینید که با هر خلق زشت و اطوار ناپسندی که از اول طفولیت بزرگ شدیم و با معاشرت و موانستهای نامناسب تهیه کردیم تا آخر باقی می مانیم سهل است، روز بروز بر آن سربار می کنیم و می افزاییم. گویی گمان نداریم که عالم دیگری هست و نشاه باقیه دیگری خواهد آمد وای اگر از پس امروز بود فردایی و گویی که دعوت انبیا و اولیا علیهم السلام به ما هیچ مربوط نیست، و معلوم نیست ما با این اخلاق و اعمال به کجا می رسیم و با چه صورتی محشور می شویم.
    یک وقت تنبه پیدا می کنیم که کار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصیب ماست و غیر از خود کسی را نتوانیم ملامت کنیم. انبیا علیهم السلام طریق سعادت را نشان دادند و علما و حکما فرمایشات آنها را برای ما تفسیر نمودند و طرق معالجه امراض باطنیه را بیان کردند و با هر زبان ترجمه و با هر بیان تزریق نمودند و به گوش ما فرو نرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن بستیم. پس باید ملامت به خود ما بر گردد. (67)
    از جای برخیز و از این بیت مظلمه طبیعت و عبور گاه تنگ و تاریک دنیا هجرت کن و زنجیرها و سلسله های زمان را بگسلان و از این زندان خود را نجات ده و طائر قدس را به محفل انس پرواز ده.
    تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست پس، عزم خود را قوی کن و اراده خویش را محکم نما که اول شرط سلوک عزم است و بدون آن راهی را نتوان پیمود و به کمالی نتوان رسید. و شیخ بزرگوار شاه آبادی (68) روحی فداه آن را به مغز انسانیت تعبیر می کردند... بزرگتر رحمتهای الهی قرآن است، تو اگر به رحمت ارحم الرحمین طمع داری و آرزوی رحمت واسعه داری، از این رحمت واسعه استفاده کن طریق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده تو خود به پای خود در چاه می افتی و از راه معوج، می شوی، رحمت را چه نقصانی است؟ اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان بدهند، می دادند. (69)
    ای عزیز! اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله (ای) اطلاع دهد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الان غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آن که با اطمینان نفس نشسته اعتنا نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده، اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن و عمان قلب را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب هست؟ (70)
    پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصل و دست نخورده است، در صدد تصفیه و تزکیه بر آیند، ریشه های اخلاقی فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود بر کنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم. از این جهت نیز، اصلاح برای انسان آسانتر است. ولی در پیری اراده سست و تصمیم پیراست، چیره شدن بر قوا مشکلتر است. (71)
    نردبان همه حقایق از برای عارف سالک همانا معرفت نفس است پس بر تو باد که این معرفت را بدست آورد که شناخت نفس کلید همه کلیدها و چراغ همه چراغ ها است و هر کس که خود را شناخت پروردگار خود را شناخته است. (72)





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    (10) (قرائت ظاهری آیات قرآن کریم)

    سوال: متأسفانه در قرائت قرآن کریم بیشتر به قرائت ظاهری آیات توجه می شود و به معنا و تذکرات و اوامر و نواهی و کلیه دستورات و برنامه هائی که در این کتاب نورانی و شریف آمده کم توجهی می شود استدعا دارد نظر خود را راجع به این شیوه نادرست بفرمائید؟
    یکی از مکاید شیطان است که انسان متعبد را تا آخر عمر به الفاظ قرآن سرگرم می کند و از سر نزول قرآن و از حقیقت اوامر و نواهی و دعوت به معارف حقه و اخلاق حسنه آن بکلی غافل می کند. تازه بعد از پنجاه (سال) قرائت معلوم شود که از شدت تغلیظ و تشدید و در آن از صورت کلام بکلی خارج شده و یک صورت غریبی پیدا کرده. بلکه مقصود آدابی است که در شریعت مطهره منظوره شده است که اعظم و عمده آنها تفکر و تدبر و اعتباریه آیات آنست، چنانچه سابقاً اشاره شد. (73)
    و معلوم است کسی که تفکر و تدبر در معانی قرآن کرد در قلب آن اثر کند و کم کم به مقامی متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود. (74)
    فرزندم! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن، و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است، آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب، محبوب است اگر چه عاشق و محب، مفاد آنرا نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه اینکه قرآن کتب ما است به سجده رویم از عهده بر نیامده ایم. (75)
    من قائل بی خبر و بی عمل به دخترم می گویم در قرآن کریم این سرچشمه فیض الهی تدبر کن هر چند صرف خواندن آن، که نامه محبوب است به شنونده محجوب آثاری دلپذیر دارد لکن تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت می کند (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها). (76)
    و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزید، از تدبر هم آنچه نتیجه است حاصل نگردد.(77)
    از قرآن دور نیفتیم، در این مخاطبه بین حبیب و محبوب و مناجات بین عاشق و معشوق اسراری است که جز او و حبیبش کسی را بر آن راه نیست و امکان راه یافتن نیز نمی باشد. (78)
    خداوند تعالی از نور معرفت خودش که به وسیله قرآن القا شده است به ما هم بهره ای عنایت فرماید. (79)
    و خدای تبارک و تعالی از نور هدایت خودش نصیب همه ما بفرماید. (80)










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (11) (آداب باطنی قرائت قرآن کریم)


    سوال: استدعا دارد شرائط و آداب قرائت قرآن کریم را بفرمائید؟ و یک سالک الی الله در حین قرائت به چه موضوع باید توجه داشته باشد؟ و چه شیوه عملی را باید پیش خود نماید.
    پس انسان که می خواهد کلام خدا را قرائت کند و به آیات الهیه، قلب قاصی خود را مداوا کند و با کلام جامع الهی شفای امراض قلبیه خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبی و این نور علی نور آسمانی طریق وصول به مقامات اخرویه و مدارج کمالیه را دریابد باید اسباب ظاهریه و باطنیه آنرا فراهم کند و آداب صوریه و معنویه آنرا فراهم کند، نه مثل ما که اگر گاهگاهی هم تلاوت قرآن کنیم علاوه بر آنکه از معانی و مقاصد آن و اوامر و نواهی و وعظ و زجر آن بکلی غافلیم، و گویی آیاتی که در آن ذکر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و کیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطی ندارد، و نعوذبالله در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمعتر است از کتاب کریم خدایی، از آداب ظاهریه آن نیز غفلت کنیم. (81)
    پس، وظیفه سالک الی الله آن است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار و لااعتبار حدیث آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آن چه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند، میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت آن است که در میزان کتاب الله درست و مستقیم در آید. و چنانچه خلق رسول الله قرآن است خلق خود را با قرآن باید متوافق کند تا با خلق ولی کامل نیز مطابق گردد. و خلقی که مخالف کتاب الله است زخرف و باطل است. و همچنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن صورت باطنی او گردد. (82)
    عزیزا! از خواب گران برخیز، و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن و دست تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیاء خدا زن! پیغمبر خدا این دو نعمت بزرگ را برای ما گذاشت. (83) که به واسطه تمسک به آنها از این گودال ظلمانی طبیعت، خود را نجات دهیم، و از این زنجیرها و غلها خلاصی پیدا کنیم، و به سیره انبیاء و اولیا متصف شویم. (84)







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (12) (دوستدار واقعی اهل بیت چه کسانی اند)

    سوال: اساساً چه کسی را میتوان دوستدار واقعی خداوند و اهل بیت علیهم السلام دانست و فرق محب واقعی و کاذب را چگونه باید بیابیم؟ و چگونه این محبت را در جان خود میتوان گسترش داد؟
    بیچاره گمان می کند به مجرد دعوی تشیع و حب اهل بیت طهارت و عصمت، جواز ارتکاب هر محرمی را خدای نخواسته دارد و قلم تکلیف - نعوذبالله - از او (85) برداشته شده، بدبخت نمی داند که شیطان بر او تعمیه کرد، و در آخر عمر بیم آن است که محبت بی مغز بی فایده نیز از دستش برود، و با کف تهی در صف نواصب اهل بیت محشور گردد. آخر دعوی محبت کسی (اگر) بینه نداشته باشد پذیرفته نیست. ممکن نیست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام کنم درخت محبت ثمره و نتیجه اش عمل بر طبق آنست و اگر این ثمره را نداشته باشد باید دانست که محبت نبوده، خیال محبت بوده. (86)
    ما اسیران نفس و شهوت، خدا را برای خرما می خواهیم، و دوست مطلق را فدای لذات نفسانیه می کنیم. و این از بزرگترین خطاها است که اگر دل ما حظی از معرفت داشت و جلوه (ای) از محبت در آن حاصل بود، باید از خجلت بمیریم، و سر شرمساری را تا قیامت به زیر افکنیم. (87)
    معرفت خدا، حب خدا آورد و این حب چون کامل شد، انسان را از خود منقطع کند. و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود و چشم طمع به خود و دیگران نبندد و از رجز شیطان و رجس طبیعت پاکیزه شود و نور ازل در باطن قلب او طلوع کند، و از باطن به ظاهر سرایت کند و فعل و قول او نورانی شود و تمام قوا و اعضا او الهی و نورانی شود. (88)
    حبیبا! لختی از خواب گران برخیز، و راه رسم عاشقان درگاه را برگیر، و دست و رویی از این عالم ظلمت و کدورت و شیطانیت شستشو کن، و پا به کوی دوستان نه، بلکه به سوی کوی دوست حرکتی کن.








    امضاء
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    (13) (خود بینی اساس تمرد و نافرمانی بندگان)


    سوال: استدعا دارد حضرتعالی تحلیل خود را درباره مسئله خود بینی بیان فرموده آنگاه راه رهائی از این رذیله را نیز بفرمائید؟
    هر چه بر ما بگذرد از این حب نفس است، از این انانیت است. (اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک یک همچه تعبیری هست. (نفس) از همه دشمن ها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است: مادر بتها است. مادر بتها بت نفس شماست، از همه بتها بیشتر، انسان به این بت را نشکند نمی تواند الهی بشود، نمی شود هم بت باشد و هم خدا، این نمی شود هم انانیت باشد و هم الهیت باشد تا از این بیت، از این بت خانه، از این بت رها نشویم و پشت نکنیم به این بت، و رو نکنیم به خدای تبارک و تعالی، و از این خانه خارج نشویم، یک موجودی هستیم به حسب واقع بت پرست، و لو به حسب ظاهر (خدا پرست).
    اما خدا را به لفظ می گوئیم و آنکه در دل ما هست خودمان است، خدا را هم برای خودمان می خواهیم. اگر خدا (را) هم بخواهیم برای خودمان می خواهیم. لفظاً می ایستیم و نماز می خوانیم، ایاک نعبد، ایاک نستعین می گوئیم، ولی واقعاً، عبادت، عبادت نفس است. وقتی توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشم، همه چیز را برای خودم بخواهم، این گرفتاری هائی که برای بشر است از این نقطه به پا می شود. همه گرفتاری ها از انانیت انسان است، تمام جنگ های عالم از این انانیت انسان پیدا می شود. مومنها با هم جنگ ندارند. (89)
    اول قدم اینست که از این بیت بنا بگذارید خارج شوید. اول قدم این است که انسان قیام کند، قیام لله، بیدار بشود، خواب نباشد مثل ما. ما الان خوابیم در صورت بیدار، بیداری حیوانی است و خواب انسانی. ما خوابیم همه: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا الان خوابیم وقتی که موت حاصل شد آن وقت تنبه پیدا می شود که چه هیاهوی بوده است. (90)
    پیغمبرها برای همین آمده بودند که مردم را هدایت کنند به آن راهی که می رسند به آن کمال مطلق و از این حیرتها و از این سرگشتگی ها نجات پیدا می کنند، برای نجات انسان است از این ظلمت طبیعت به نور، بلکه از حجاب های نور و ظلمت برای ماورای اینها. در دعای شعبانیه می خوانید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیا نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور ما را هدایت کن به آنجائی که دیدگان قلوب ما، چشم های قلب ما، حجاب های نورانی هم از بین بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است که انسان را از این ضلالتی که دارد، از این حجاب هائی که دارد، حجاب هائی که بالاتر از همه حجاب خود بینی است، خود گنده بینی، تا انسان یک چیز دستش می آید یک غروری در او پیدا می شود و خودش را بزرگ می بیند، اسلام آمده است که سرکوب کند این غرور را، مادامی که انسان خودش را می بیند نمی تواند به آن راهی که راه هدایت است دست پیدا بکند. باید پا بگذارد روی این، اول امر این است که پا بگذارد روی این شهواتی که دارد، هواهای نفسانیه ای که دارد. (91)
    انسان چون خودش را خیلی دوست دارد، خیال می کند که هر کاری که می کند خوب است و هر کاری که می کند برای خداست، لکن اگر خودش را عرضه کند به یک کسی که خدا را می شناسد، آنوقت به او می فهماند که نه کار تو برای خودت بوده، همه کارها برای خودت است، اگر رسیدی به آنجائی که این خود را کنار بگذاری و کار بکنی این کار را برای خود نیست قهراً وقتی خود نباشد دیگر نزاع هم نیست دعوا هم نیست. انبیا با هم نزاع نداشتند، همه انبیا اگر جمع بشوند در یک جائی با هم هیچ اختلافی ندارند برای اینکه وجهه، وجهه واحد است و خود کنار رفته است دیگر خودی در کار نیست. جزنا و هی الخامده این در روایتی است که می فرماید که ما از این صراط، این صراط را می گویند که در متن جهنم است یعنی رو نیست که اینکه آب از ریزش می رود وسط است، مثل یک پلی که وسط آب غرق شده باشد پل در آن، - صراط - محیط هست و ما می افتیم تویش، خیر، وسط است اگر چنانچه توانستید عبور کنید. مؤمن وقتی که می خواهد عبور کند عبور باید بکند، جهنم هم هست برایش، لکن جهنم صدا می کند که نور من را دارای از بین می بری زود رد شو. (92)
    اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار این که: من این طور باید باشم بشود، بداند که این از شیطان است، شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه بیشتر از جاهای دیگر می تواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی! تو چه هستی! دیگران چی اند! از این معانی. هیچ فرقی ما بین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت می گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: من این طور! این زاهد بگوید: من این زاهد هستم! من چه! یا آن بگویند: من این قدرتمند هستم! هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است، خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خود خواهی پیدا می شود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همه اش بر می گردد به حب نفس و این بت از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکل تر است. تعقیب کنید که اگر نمی توانید به تمام معنا بشکنید - که می توانید انشاالله - مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت می کشاند. این طور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگر بکنیم زیادتر ما را رها کند، درجه به درجه پیش می برد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان می گیرد این یک مسأله طبیعی است که شغل شیطان هم همین است. (93)






    امضاء
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    (14) (علت و ریشه معاصی)


    سوال: اساسا چرا انسان دچار معصیت می شود و چه باید کرد تا از غیبت که در روایات از زنا بدتر شمرده شده پرهیز کرد؟
    عصمت که در انبیا هست دنبال باور است. باورش وقتی که آمد ممکن نیست تخلف بکند. شما اگر باورتان آمد که یک آدمی شمشیرش را کشیده است که اگر کلمه ای برخلاف او بگوئید گردن شما را می زند، نسبت به این امر معصوم می شوید، یعنی دیگر امکان ندارد از شما صادر بشود، برای اینکه شما خودتان را می خواهید. (94)
    اگر کسی باورش بیاید که غیبت ادام کلاب النار است: کسی که غیبت بکند کلبهای آتش او را می بلعند - نه بلعیدنی که موجود بشود و تمام بشود، بلعیدنی که اوست بیاید غیبت نمی کند. این که ما فدای ناخواسته یک وقت غیبت می کنیم برای این (است) که آن جا را باورمان نیامده است. آدمی که باورش بیاید که تمام کارهائی که در اینجا انجام می دهد در آن عالم یک صورتی دارد، اگر خوب است صورت خوب، و اگر خوب است صورت خوب، و اگر بد است صورت بد، حساب در کار هست، حالا تفصیل قضیه لزومی ندارد - اما این معنا که هر کاری حساب دارد. اگر چنانچه غیبت بکند آن جا محاسبه هست، جهنم هست، اگر اذیت کند مؤمنین را جهنم است آن جا، و اگر خیرات و مبرات داشته باشد بهشت است در آن جا کسی که باورش آمده باشد این را (عمل هم می کند) نه اینکه همان کتاب خوانده باشد و عقلش ادراک کرده باشد؛ بین ادراک عقلی و باور نفسانی و قلبی خیلی فاصله هست. بسیاری وقتها انسان عقلاً یک چیزی را ادراک می کند لیکن چون باورش نیامده تبعیت نمی کند، آن وقت که باورش بیاید تبعیت می کند. (95)
    طبق بعضی آیات به تفسیر برخی از روایات (96) اعمال انسان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام عرضه می شود و از نظر مبارک آنان می گذرد. وقتی که آن حضرت به اعمال شما نظر کنند و ببینند که از خطا و گناه انباشته است چقدر ناراحت و متاثر می گردند؟ نخواهید که رسول خدا ناراحت و متاثر شوند، راضی نشوید که قلب مبارک آن حضرت شکسته و محزون گردد، وقتی آن حضرت مشاهده کند که صفحه اعمال شما مملو از غیبت و تهمت و بد گویی نسبت به مسلمانان می باشد و تمام توجه شما هم به دنیا و مادیت است و قلوب شما از بغض، حسد، کینه، و بد بینی به یکدیگر، لبریز شده ممکن است در حضور خدای تبارک و تعالی و ملائکه الله خجل گردد که امت و پیروان او نسبت به نعم الهی ناسپاس بوده و اینگونه افسار گسیخته و بی پروا به امانات خداوند تبارک و تعالی خیانت می کنند. فردی که به انسان مربوط است (اگر چه نوکر انسان باشد) اگر خلافی مرتکب شد، مایه خجلت انسان می گردد، شما مربوط به رسول الله صلی الله علیه و آله هستید، شما با ورود به حوزه های علمیه خود را به فقه اسلام، رسول اکرم و قرآن کریم مرتبط ساخته اید. اگر عمل زشتی مرتکب شدید به آن حضرت بر می خورد، بر ایشان گران می آید ممکن است خدای نخواسته شما را نفرین کند. راضی نشوید که رسول خدا
    صلی الله علیه و آله و ائمه نگران و محزون گردند. (97)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    (15) (آداب باطنی حج)

    سوال: استدعا دارد بعضی از مراتب معنوی و باطنی سفر حج را بیان فرمائید؟
    سفر حج... سفر تحصیل نیست سفر الی الله است. شما دارید به طرف خانه خدا می روید. تمام اموری که دارید انجام می دهید به طور الوهیت باید انجام بدهید سفرتان از اینجا که شروع می شود و فد الی الله است، سفر به سوی خدای تبارک و تعالی است. باید همانطوری که مسافرین الی الله مثل انبیا علیهم السلام و بزرگان از دین ما مسافرتشان الی الله در تمام زمان حیاتشان بوده است و یک قدم تخلف نمی کردند از آن چیزی که برنامه وصول الی الله بوده است، شما هم الان وفود الی الله دارید می روید. شما در آنجا که می روید، در میقات که می روید لبیک به خدا می گوئید، بعضی تو دعوت کردی و ما اجابت. مبادا یک عملی انجام بدهید که خدای تبارک و تعالی بفرماید که خیر شما را من قبول ندارم برای اینکه شما اسلامی نیستید... این سفر الهی را شما می روید رجم شیطان می کنید. اگر چنانچه خدای نخواسته خودتان از جنود شیطان باشید رجم خودتان را هم می کنید. شما رحمان بشوید تا رجمتان رجم رحمان و جنود رحمان به شیطان باشد. (98)
    لبیک های مکرر از کسانی حقیقت دارد که ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت الله تعالی به اسم جامع جواب می دهند مسأله مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب، گویی گوینده از خود در این محضر بیخود شده و جواب دعوت را تکرار می کند و دنباله آن سلب شریک به معنای مطلق آن می نماید که اهل الله می دانند نه شریک در الوهیت فقط گرچه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است و حاوی جمیع فقرات احتیاطی و استحبابی است مثل الحمدلک و لنعمه لک و حمد را اختصاص می دهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را، و نفی شریک می کند، و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست که هر حمدی و هر نعمتی که در جهان هستی تحقق یابد حمد خدا و نعمت خداست بدون شریک و در هر موقف و مشعری و وقوف و حرکتی و سکون و عملی، این مطلب و مقصد اعلی جاری است و خلاف آن، شرک به معنای اعم است که همه ماکور دلان به آن مبتلا هستیم...لبیک های شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیک گویان برای حق، نفی شریک به همه مراتب کنید و از خود که منشا بزرگ شرک است به سوی اوجل و اعلی هجرت نمایید و امید است برای جویندگان، آن موتی که دنبال هجرت است حاصل آید و اجری را که علی الله است دریافت نمایند و اگر جهات معنوی به فراموشی سپرده شود گمان نکنید که بتوان از چنگال شیطان نفس رهایی یابید و تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید نمی توانید جهاد فی سبیل الله و دفاع از حریم الله نمایید. (99)
    مسأله قربانی فرزند یک باب است که به حسب البته دید نوع بشر مسأله مهمی است لکن آن چیزی که مبدا این عمل می شود آن چیزی که مقابله ما بین پدر و پسر را در آن جا متحقق می کند، این یک مسائل قلبی و روحی و معنوی است فوق این مسائلی که ماها می فهمیم، ما همه می گوییم که ایثار کرد، قربانی کرد، و واقعاً این طور بوده است خوب مهم هم هست لکن آیا در نظر ابراهیم علیه السلام هم ایثار بوده است؟ ابراهیم هم در نظرش این بوده است که حالا یک چیزی، تحفه ای می برد پیش خدا؟ اسماعیل هم سلام الله علیه در نظرش بوده که یک جانفشانی دارد می کند برای خدا؟ یا مسأله این نیست، این مسأله ای است که تا نفسانیت انسان هست، خویت انسان هست، ایثار اسمش هست من ایثار می کنم در راه خدا فرزندم را من ایثار می کنم در راه خدا جان خودم را، این برای ما مهم است، و زیاد مهم است برای ابراهیم نیست مسأله این ایثار نیست. ابراهیم خودی نمی بیند تا ایثاری کرده باشد، اسماعیل خودی نمی بیند تا ایثار کرده باشد ایثار این است که من هستم و تو هستی و عمل من و برای تو و ایثار. این در نظر بزرگان اهل معرفت و اولیای خدا شرک است در عین حالی که در نظر ما کمال بزرگی است، ایثار بزرگی است. (100)










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    (16) (جایگاه تفکر در سیر و سلوک)

    سوال: در قرآن کریم و روایات به مسئله تفکر تاکید زیادی شده این مطلب در لسان عرفا نیز تصریح آنها شده است علت اهمیت تفکر در مبحث سیر و سلوک و جایگاه آنرا را اشاره فرمائید؟ سپس در خصوص آثار معنوی و پی آمدهای عرفانی آن راهنمایی لازم را فرمائید؟
    بدان که از برای تفکر، فضیلت بسیار است. و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزاین کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است. و در قرآن شریف و احادیث کریمه، تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعبیر و تکذیب شده. و در کافی شریف، سند به خصوص صادق علیه السلام رساند: افضل العباده آدمان دمان التفکر فی الله و فی قدرته. (101)
    و پس از این ذکری از این حدیث پیش می آید و در حدیث دیگر یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته. و در حدیث نبوی - صلی الله علیه و آله - است که: تفکر یک ساعت از عبادت یک سال بهتر است. و در حدیث دیگر است که تفکر یک ساعت، بهتر است از عبادت شصت سال، و در حدیث دیگر هفتاد سال، و از بعض علمای فقه و حدیث هزار سال هم، حدیث شده. (102)
    یکی دیگر از درجات تفکر، فکرت در لطایف صنعت و اتقاق آن و دقایق خلقت است به قدری که در طاقت بشر است. و نتیجه آن علم به مبدا کامل و صانع حکیم است. (103) آیا پس از این تفکر، عقل شما محتاج به مطلب دیگری است برای آن که اذعان کند به آن که یک موجود عالم قادر حکیمی که هیچ چیزش شبیه موجودات دیگر نیست، این موجودات را با این همه حکمت و نظام و تربیت متفنن ایجاد فرموده؟ افی الله شک فاطر السموات و الارض. (104) این همه صنعت منظم که عقول بشر، از فهم کلیات آن عاجز است، بی ربط و خود به خود پیدا نشده. کور باد چشم دلی که حق را نبیند، و جمال جمیل او را در این موجودات مشاهده نکند. نابود باد کسی که با این همه آیات و آثار، باز در شک و تردید باشد. ولی چه کند انسان بیچاره که گرفتار اوهام است؟ اگر شما تسبیح خود را ارائه دهید و دعوی کنید که این تسبیح خود به خود بدون آن که کسی او را تنظیم کرده باشد، منظم شده، همه افراد بشر به عقل شما می خندند. مصیبت آنجا است که اگر ساعت بغلی را در آورده، همین دعوی را درباره آن نیز نماید، آیا شما را از زمره عقلاً خارج می کنند (یا نه؟) و تمام عقلای عالم، شما را رمی به جنون می کنند یا نه؟ آیا کسی که این نظام ساده جزئی را از رشته علل و اسباب خارج دانست، باید گفت مجنون است و از حقوق عقلا باید او را محروم دانست؟ (105)
    ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهائیم و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او و همه رسیده، الطافی است الهی و موهبتهائی است عاریت، و الطافی که خداوند منان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطه هدایت کنندگانی که مامور هدایت ما بوده اند شاید بارقه ای از حب او - جل و علا - که محجوب از آن هستیم، در ما پیدا شود و پوچی و بی محتوائی خود را دریابیم و راهی به سوی او - جب و علا - برای ما باز شود. (106)










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi