صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 74

موضوع: روشنی مهتاب : اثبات شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    * نکته چهارم
    استاد بُخاری می‌نویسد: «درِ خانه عایشه، یک لنگه بیشتر نداشت و جنس آن، از چوب درختِ عرعر یا درختِ ساج بود».85
    اینجا استاد بُخاری به شرح نوع جنس درِ خانه عایشه پرداخته است، عرعر، نوعی درخت است که رشد سریعی دارد و ارتفاع آن ممکن است به 30 متر برسد و چوب آن محکم است. ساج، نیز درختی است که چوب آن، تاحدودی روغنی است و برای همین، در مقابل پوسیدگی بسیار مقاوم است. چگونه عدّه‌ای می‌گویند که خانه‌های مدینه در نداشته است؟




    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    * نکته پنجم
    استاد ذَهَبی نقل کرده است: وقتی مردم مدینه می‌خواستند با پیامبر در خانه آن حضرت دیدار داشته باشند، با نوک انگشت به درِ خانه پیامبر می‌زدند و این‌گونه پیامبر خبردار می‌شد که مهمان برای او آمده است.86
    پس خانه پیامبر در داشته است که مردم با انگشت به آن می‌زدند. اگر خانه پیامبر به جای در، پرده می‌داشت که با زدن ناخن به روی پرده، صدایی ایجاد نمی‌شد!!




    امضاء



  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    * نکته ششم
    در این کتاب در مورد علامه بَلاذُری سخن گفتم، او از اهل‌سنّت است و کتاب‌های زیادی نوشته است و کتاب‌های او مورد اعتماد علما و دانشمندان می‌باشد.
    علامه بَلاذُری در یکی از کتاب‌های خود چنین می‌نویسد: «عُمَر با شعله آتشی به سوی خانه فاطمه حرکت کرد. وقتی عُمَر به خانه فاطمه رسید، فاطمه به عُمَر چنین گفت: ای عُمَر! آیا می‌خواهی درِ خانه مرا آتش بزنی؟، عُمَر در پاسخ گفت: آری! این کار، دین پدرت را محکم‌تر می‌سازد».87
    در این سخن دقّت کن! فاطمه به عُمَر می‌گوید: «می‌خواهی درِ خانه مرا آتش بزنی». روشن است که خانه فاطمه(س)، در داشته است.
    * نکته هفتم
    اکنون می‌خواهم فتوای عُمَر را در مورد مهریه زنان بیان کنم: وقتی پسری به خواستگاری دختری می‌رود، بعد از آن که پدر آن دختر به آن ازدواج رضایت داد، مهریه دختر مشخّص می‌شود و سپس عقد ازدواج خوانده می‌شود و آن پسر و دختر، به یکدیگر محرم می‌شوند.
    اکنون یک سؤل مطرح می‌شود: چه موقع زن می‌تواند تقاضای مهریه خود را از شوهرش بنماید؟
    در اینجا، عُمَر فتوایی دارد. او می‌گوید: «هر وقت زن و شوهر در اتاق یا خانه قرار گرفتند و درِ اتاق را بستند و پرده را هم انداختند، آن وقت دیگر مهریه بر مرد واجب است و زن می‌تواند آن را از مرد درخواست کند و مرد باید آن را پرداخت کند».
    اکنون متن عربی فتوی عُمَر را برای شما ذکر می‌کنم: «إِذَا أَغلَقَ بَاباً وَ أَرخَی سِتراً فَقَد وَجَبَ الصِّدَاق: وقتی که مرد در را بست و پرده را انداخت، آن وقت مهریه واجب می‌شود».88
    در آن روزگار، درِ خانه‌ها از چوب بود، از طرف دیگر، چوب‌های یک‌تکه به ندرت یافت می‌شد. مردم مدینه درِ خانه را با وصل کردن چند چوب می‌ساختند و با میخ، آن را محکم می‌کردند.
    طبیعی بود که وسط چوب‌ها، روزنه‌هایی وجود داشت، مردم برای این‌که ناموسشان از دید نامحرم محفوظ باشد، برای درِ خانه خود، پرده هم تهیّه می‌کردند و بعد از بستن در، آن پرده را می‌انداختند.
    ای کسی که می‌گفتی آن زمان، خانه‌های مدینه، در نداشته است، با این سخن عُمَر چه می‌کنی؟ اگر خانه‌های مدینه در نداشته است، چرا عُمَر این‌گونه فتوا داده است؟
    تو دیگر نمی‌توانی بگویی که منظور از درِ خانه، پرده خانه است، زیرا عُمَر در این سخن خود، هم به درِ خانه اشاره می‌کند و هم به پرده خانه. معلوم می‌شود که خانه‌های مدینه هم در داشته و هم پرده.




    امضاء



  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    * نکته هفتم
    اکنون می‌خواهم فتوای عُمَر را در مورد مهریه زنان بیان کنم: وقتی پسری به خواستگاری دختری می‌رود، بعد از آن که پدر آن دختر به آن ازدواج رضایت داد، مهریه دختر مشخّص می‌شود و سپس عقد ازدواج خوانده می‌شود و آن پسر و دختر، به یکدیگر محرم می‌شوند.
    اکنون یک سؤل مطرح می‌شود: چه موقع زن می‌تواند تقاضای مهریه خود را از شوهرش بنماید؟
    در اینجا، عُمَر فتوایی دارد. او می‌گوید: «هر وقت زن و شوهر در اتاق یا خانه قرار گرفتند و درِ اتاق را بستند و پرده را هم انداختند، آن وقت دیگر مهریه بر مرد واجب است و زن می‌تواند آن را از مرد درخواست کند و مرد باید آن را پرداخت کند».
    اکنون متن عربی فتوی عُمَر را برای شما ذکر می‌کنم: «إِذَا أَغلَقَ بَاباً وَ أَرخَی سِتراً فَقَد وَجَبَ الصِّدَاق: وقتی که مرد در را بست و پرده را انداخت، آن وقت مهریه واجب می‌شود».88
    در آن روزگار، درِ خانه‌ها از چوب بود، از طرف دیگر، چوب‌های یک‌تکه به ندرت یافت می‌شد. مردم مدینه درِ خانه را با وصل کردن چند چوب می‌ساختند و با میخ، آن را محکم می‌کردند.
    طبیعی بود که وسط چوب‌ها، روزنه‌هایی وجود داشت، مردم برای این‌که ناموسشان از دید نامحرم محفوظ باشد، برای درِ خانه خود، پرده هم تهیّه می‌کردند و بعد از بستن در، آن پرده را می‌انداختند.
    ای کسی که می‌گفتی آن زمان، خانه‌های مدینه، در نداشته است، با این سخن عُمَر چه می‌کنی؟ اگر خانه‌های مدینه در نداشته است، چرا عُمَر این‌گونه فتوا داده است؟
    تو دیگر نمی‌توانی بگویی که منظور از درِ خانه، پرده خانه است، زیرا عُمَر در این سخن خود، هم به درِ خانه اشاره می‌کند و هم به پرده خانه. معلوم می‌شود که خانه‌های مدینه هم در داشته و هم پرده.




    امضاء


  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    من این حرف را سه بار گفته‌ام


    برادر سُنّی! دوستان تو می‌گویند که فاطمه از ابوبکر و عُمَر ناراضی بود، امّا در آخرین روزهای زندگی خود، از آن دو نفر راضی و خشنود شد. این سخن آنان است: «بر فرض که قبول کنیم فاطمه، برای مدّتی از ابوبکر ناراضی بود، امّا سرانجام از او راضی شد، بیهَقی در کتاب خود چنین آورده است: وقتی فاطمه بیمار شد، ابوبکر و عُمَر به ملاقات او رفتند و با او سخن گفتند و اینجا بود که فاطمه از ابوبکر راضی شد».
    من وقتی این سخن را می‌شنوم، به تحقیق می‌پردازم، متوجّه می‌شوم که استاد بیهَقی در کتاب خود این مطلب را نقل کرده است.
    استاد بُخاری در کتاب «صحیح بُخاری»، سه بار می‌گوید که فاطمه(س) هرگز از ابوبکر راضی نشد.
    اکنون من سه جمله استاد بُخاری را برای تو ذکر می‌کنم:
    1 ـ او در جلد 3 صفحه 1126 می‌گوید: «فاطمه از ابوبکر ناراحت بود و با او قهر بود و این ناراحتی تا زمانِ مرگ فاطمه، ادامه پیدا کرد».
    2 ـ او در جلد 4 صفحه 1549 می‌گوید: «فاطمه از ابوبکر خشمگین شد و دیگر با ابوبکر سخن نگفت تا از دنیا رفت».
    3 ـ او در جلد 6 ص 2474 می‌گوید: «فاطمه از ابوبکر خشمناک شد و تا پایان زندگی خود با ابوبکر سخن نگفت».
    نظر استاد بُخاری این است که فاطمه(س) از ابوبکر راضی نشد، امّا نظر استاد بیهَقی این است که فاطمه از ابوبکر راضی شد. اکنون باید بدانیم که کدام یک از این دو نظر، معتبرتر است.
    اهل‌سنّت اعتقاد دارند که صحیح بُخاری برادر قرآن است، آن‌ها می‌گویند هیچ کتابی به اعتبار کتاب صحیح بُخاری‌نمی‌رسد.
    این یک قانون مهم است: همیشه آنان سخنی که در کتاب صحیح بُخاری آمده است را بر همه کتاب‌های دیگر برتری می‌دهند.
    پس در اینجا هم باید نظر استاد بُخاری را قبول کنیم، استاد بُخاری در سه جای کتاب خود می‌گوید که فاطمه از ابوبکر راضی نشد!
    جالب است، استاد بیهَقی دویست سال بعد از استاد بُخاری کتاب خود را نوشته است، ما به سخن استاد بُخاری اعتماد بیشتری داریم، چون دویست سال به اصل ماجرا نزدیک‌تر بوده است!





    امضاء


  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    علی(ع) پیکر فاطمه(س) را شب به خاک سپرد. این وصیّت فاطمه(س) بود. به راستی چرا فاطمه(س) این وصیّت را کرد؟ فاطمه(س) نمی‌خواست ابوبکر در تشییع‌جنازه او حاضر شود و بر پیکر او نماز بخواند.
    اگر واقعاً فاطمه(س) از ابوبکر راضی شده بود، دیگر چرا این وصیّت را نمود؟ چرا او اصرار داشت که حتماً شب به خاک سپرده شود؟ چرا؟
    فاطمه(س) می‌دانست که عدّه‌ای بعداً می‌آیند و تاریخ را تحریف می‌کنند، او می‌دانست که نویسندگانی مانند بیهَقی‌می‌آیند و با قلم خویش، حقیقت را پنهان می‌کنند. فاطمه(س) کاری کرد که حقیقت هرگز مخفی نماند.
    هر مسلمان آزاده وقتی می‌شنود که قبر فاطمه(س) پنهان است و او شبانه دفن شد، از خود خواهد پرسید: چرا قبر فاطمه(س) مخفی است، چرا ابوبکر و عُمَر نتوانستند بر پیکر او نماز بخوانند؟ چرا فاطمه(س) وصیّت کرد شب بدن او را دفن کنند.
    این وصیّت، سندی محکم است بر این که فاطمه(س) هرگز از ابوبکر راضی نشد.




    امضاء


  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    تابوتی برای دل مهتاب

    برادر سُنّی! دوستان تو قبول دارند که فاطمه(س) وصیّت کرد که شبانه به خاک سپرده شود، ولی آنان می‌گویند این وصیّت، نشانه نارضایتی فاطمه(س) نیست، بلکه این کار علّت دیگری داشته است: «وقتی مردم مدینه می‌خواستند مرده‌ای را به خاک بسپارند، پیکر او را بر روی تخته چوبی می‌گذاشتند و به سوی قبرستان می‌بردند. فاطمه دوست نداشت هیچ مردی، اندام او را ببیند، برای همین وصیّت کرد که تشییع‌جنازه او در شب باشد و علی هم به وصیّت او عمل نمود».
    من از شنیدن این مطلب خیلی تعجّب می‌کنم. وقتی به بررسی و مطالعه می‌پردازم، متوجّه می‌شوم که آن‌ها اصل این مطلب را از کتاب‌های شیعیان گرفته‌اند، امّا افسوس که آن‌ها مطلب را تحریف کرده‌اند!
    من در اینجا اصل مطلب را برای شما نقل می‌کنم:
    روزهای آخر زندگی فاطمه(س) بود و دیگر امیدی به بهبود او نبود. فاطمه با خود فکر می‌کرد، او می‌دانست که مردم مدینه، پیکر مردگان خود را بر روی تخته چوبی می‌گذارند و به سوی قبرستان می‌بردند، فاطمه(س) دوست نداشت که بعد از مرگ، مردان نامحرم اندام او را ببینند.
    یک روز، فاطمه(س) با یکی از زنان چنین سخن گفت: آیا تو می‌توانی کاری کنی که بعد از مرگ من، پیکرم از دید مردان نامحرم پوشیده بماند؟
    آن زن با خود فکر کرد، او سال‌ها قبل به حبشه هجرت کرده بود و در آنجا دیده بود که اهل حبشه مردگان خود را در تابوت قرار می‌دهند.
    آن زن به فاطمه(س) این نکته را گفت و به او گفت که من برای تو تابوتی آماده می‌کنم. فاطمه(س) این پیشنهاد را خیلی پسندید و از آن زن خواست تا برای او تابوتی بسازد، آن روز فاطمه(س) در حق آن زن دعا کرد.89
    این تمام ماجرا بود.
    ای کسی که می‌گویی آن وصیّت فاطمه(س) برای این بود که مردان، پیکر او را نبینند، با تو هستم! تو این مطلب را از کجا نقل می‌کنی؟ دلیل این سخن تو چیست؟
    من که تمام ماجرا را برای تو گفتم، فاطمه(س) برای این که اندامش از دید مردان پنهان بماند، دستور ساختن تابوت داد، تو چرا حقیقت را تحریف می‌کنی؟
    آری! راز ساختن تابوت، همان مطلبی بود که تو گفتی، امّا راز دفن شبانه چیز دیگری بود.
    بیا با هم به چند نفر از دانشمندان اهل‌سنّت مراجعه کنیم و سخن آنها را بخوانیم تا به راز این دفن شبانه پی‌ببریم:
    1 ـ دِینَوَری می‌نویسد: «فاطمه وصیّت کرد که شبانه دفن شود، برای این‌که او می‌خواست ابوبکر در دفن وی حاضر نشود».90
    2 ـ صنعانی می‌نویسد: «فاطمه شبانه به خاک سپرده شد، هدف علی از این کار این بود که ابوبکر بر پیکر فاطمه نماز نخواند، زیرا بین فاطمه و ابوبکر، اتّفاقاتی روی داده بود».91
    3 ـ ابن‌ابی‌الحدید می‌نویسد: «ناراحتی و غضب فاطمه از ابوبکر آن‌قدر زیاد بود که فاطمه وصیّت کرد ابوبکر بر پیکر او نماز نخواند».92
    این مطالبی را که نقل کردم، همه از کتب اهل‌سنّت است. اکنون وقت آن است که ماجرای وصیّت فاطمه(س) را از کتب شیعه ذکر کنم.





    امضاء


  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    روزهای آخر زندگی فاطمه(س) بود، علی(ع) کنار بستر همسرش نشسته بود. فاطمه(س) با علی این‌چنین سخن می‌گفت:
    ــ علی جان ! تو باید در مرگ من صبر داشته باشی ، یادت هست در روز آخر زندگی پدرم ، او به من وعده داد که من زودتر از همه به او ملحق خواهم شد ، اکنون موقع وعده پیامبر است ، علی جان! اگر در زندگی از من کوتاهی دیدی ببخش و مرا حلال کن .93
    ــ ای فاطمه! تو نهایت عشق و محبّت را به من ارزانی داشتی ، تو با سختی‌های زندگی من ساختی ، تو هیچ کوتاهی در حقّ من نکردی .
    ــ علی جان ! از تو می‌خواهم که بعد از من با فرزندانم ، مهربانی بیشتری داشته باشی.
    ــ فاطمه جان ! تو به زودی حالت خوب می‌شود و شفا می‌یابی .
    ــ نه ، من به زودی نزد پدر خود می‌روم ، علی جان ! من وصیّت دیگری هم دارم .94
    ــ چه وصیتّی ؟
    ــ بدنم را شب غسل بده، شب به خاک بسپار ، تو را به خدا قسم می‌دهم مبادا بگذاری آن‌هایی که بر من ظلم کردند بر جنازه من حاضر شوند .95
    ــ چشم ، فاطمه جان ! من قول می‌دهم نگذارم آن‌ها بر پیکر تو نماز بخوانند .96
    ــ علی جان ! من می‌خواهم قبرم مخفی باشد .97
    ــ چشم ، فاطمه جان !
    ــ علی جان ! از تو می‌خواهم که خودت مرا غسل دهی و کفن نمایی و در قبر بگذاری ، علی جان ! بعد از آن‌که مرا دفن کردی، بالای قبرم بنشین و برایم قرآن بخوان ، تو که می‌دانی من سخت مشتاق تو هستم و چقدر شیدای صدای دلنشین تو هستم! علی جان ! به سر قبرم بیا!98








    امضاء


  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    انتخاب اسم فقط با هماهنگی حکومت


    برادر سُنّی! دوستان تو می‌گویند اگر میان علی(ع) و عُمَر اختلافی بوده است، چرا علی، فرزند خود را عُمَر نام نهاد؟
    این سخن دوستان توست: «شما از علی چه ساخته‌اید؟ علی کسی است که فرزندانش را به نام قاتل همسرش نام‌گذاری می‌کند؟ اگر واقعاً، عُمَر قاتل فاطمه بود، آیا علی نام فرزندش را عُمَر می‌گذاشت؟».
    عزیز دل برادر! نکند تو خیال می‌کنی که اسم عُمَر فقط مخصوص خلیفه دوم بوده است!
    عُمَر، از نام‌های متعارف آن روزگار بوده است. آیا خبر داری که 21 نفر از یاران پیامبر، نامشان «عُمَر» بوده است؟
    * * *
    «ابوجهل» را می‌شناسی؟ همان کسی که برای نابودی اسلام تلاش زیادی نمود، همان که سمیّه و یاسر را شکنجه داد و آنان را شهید کرد. همان که بارها و بارها پیامبر را اذیّت و آزار نمود.
    حتماً می‌دانی نام اصلی «ابوجهل»، «عَمرو» بود. اکنون وقتی من تاریخ را می‌خوانم می‌بینم که امام سجاد(ع) نام یکی از فرزندان خود را «عمرو» نهاده است!99
    آیا هیچ انسان عاقلی احتمال می‌دهد که امام سجاد(ع) به خاطر علاقه‌ای که به ابوجهل داشت، نام اصلی ابوجهل را برای فرزند خود انتخاب کرد؟
    نام «عمرو» یکی از نام‌های متعارف آن زمان بود، برای همین امام سجاد(ع) این نام را برای فرزند خود انتخاب نمود، همان‌گونه که «عُمَر» نام متعارف آن روزگار بود.
    بگذار مطلب دیگری برای تو بگویم:
    هر مسلمان آزاده‌ای از یزید، قاتل حسین(ع) نفرت دارد، یزید که جنایات زیادی انجام داد و فرزند پیامبر را مظلومانه به شهادت رساند.
    وقتی تاریخ را می‌خوانی می‌بینی که نام حدود 10 نفر از یاران امام سجاد و امام باقر(ع) یزید بوده است!
    آیا می‌خواهی نام بعضی از آن‌ها را برای تو بگویم: یزیدبن‌عبدالملک، یزیدبن‌صانع، یزیدکُناسی و ...
    جالب است که نام یکی از یاران امام باقر(ع)، شمر بوده است! تو که می‌دانی این شمر بود که سر از بدن حسین(ع) جدا نمود.100
    آیا می‌توان گفت که این نام‌گذاری‌ها به علّت محبوبیت یزید و شمر در میان شیعیان بوده است؟
    کدام انسان عاقل این را می‌پذیرد.
    علّت این نام‌گذاری‌ها چه بوده است؟ چرا نام تعدادی از یاران و نزدیکان امام باقر و امام صادق(ع) یزید بوده است؟
    آری! در آن روزگار نام یزید، نام متعارفی بود و هرگز این نام‌گذاری به علّت محبوبیت یزید نبوده است، نام عُمَر هم نام متعارف در فرهنگ عرب بوده است و اگر علی(ع) نام فرزند خود را عُمَر می‌گذارد، نشانه دوستی با عُمَر نبوده است.
    * * *
    در مورد استاد ذَهَبی برایت سخن گفتم، او از دانشمندان اهل‌سنّت است و در زمینه علوم مختلف بیش از صد کتاب نوشته است، اکنون من در حضور او هستم، می‌خواهم از او سؤل بنمایم:
    ــ استاد ذَهَبی! آیا شما می‌دانید چرا علی(ع) نام یکی فرزندان خود را عُمَر نهاد؟
    ــ چه کسی می‌گوید علی نام فرزند خود را عُمَر نهاد؟
    ــ یعنی نام هیچ کدام از فرزندان علی، عُمَر نبوده است؟
    ــ من کی این حرف را زدم؟
    راستش را بخواهید من کمی گیج می‌شوم، استاد می‌گوید علی(ع) نام فرزند خود را عُمَر نگذاشته است، و از طرف دیگر می‌گوید عُمَربن‌علی در کربلا شهید شده است؟
    وقتی استاد ذَهَبی متوجّه تعجّب من می‌شود، چنین می‌گوید:
    ــ آخر وقتی شما تاریخ را با دقّت نمی‌خوانید، به این مشکلات برخورد می‌کنید، من نمی‌دانم چرا این‌قدر شما به تاریخ بی‌توجّه شده‌اید؟
    ــ حق با شماست، استاد!
    ــ گوش کن! در زمان خلافت عُمَر، خداوند به علی فرزند پسری داد، وقتی عُمَر از ماجرا باخبر شد، تصمیم گرفت تا خودش نامی برای آن فرزند انتخاب کند، اینجا بود که عُمَر نام خودش را بر روی آن پسر گذاشت.
    ــ عجب! یعنی خود عُمَر این نام برای او انتخاب کرد؟
    ــ بله!
    از استاد تشکّر می‌کنم که مرا از این ماجرا مطّلع کرد، با او خداحافظی می‌کنم.
    با تو هستم! ای کسی که می‌گفتی چرا علی، نام عُمَر را بر روی پسر خود گذاشته است! کجایی؟ آیا سخن استاد ذَهَبی را شنیدی؟ این عُمَر بود که این نام را بر روی فرزند علی(ع) گذاشت.101
    تو چرا بدون این‌که تاریخ را بخوانی، سخن می‌گویی؟
    البتّه تو می‌توانی کتاب علامه بَلاذُری را هم بخوانی، او هم از اهل‌سنّت است. او در کتاب خود می‌نویسند: «عُمَر، نام فرزند علی را همنام خود قرار داد».102
    * * *
    تو می‌گویی: نام یکی از فرزندان علی، ابوبکر است، چرا علی این نام را برای فرزند خود انتخاب نمود؟ این پسر علی در کربلا شهید شد، این نام در فهرست شهدای کربلا آمده است: «ابوبکربن‌علی».
    وقتی این سؤل تو را می‌شنوم، تعجّب می‌کنم، تعجّب من این است که تو این‌قدر با فرهنگ عرب بیگانه هستی!
    برادر! ابوبکر، «نام» نیست، بلکه «کُنیِه» است!
    «نام» و «کنیه» با هم فرق دارند. «نام»، اسم اصلی شخص است که موقع ولادت بر فرد می‌گذارند، امّا «کنیه»، چیزی شبیه لقب است، کنیه را معمولا خود فرد انتخاب می‌کند.
    یک مثال بزنم: نام پیامبر ما، محمّد(ص) است، پیامبر هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود که خدا به او پسری داد، پیامبر نام او را قاسم نهاد (البتّه این پسر بعد از چند سال از دنیا رفت). پیامبر، بعد از تولد قاسم، برای خودش کنیه «ابوالقاسم» را انتخاب نمود، «ابوالقاسم» یعنی پدر قاسم!
    تو می‌گویی که علی نام پسرش را ابوبکر گذاشت، عزیزم! اصلاً «ابوبکر» نام نیست، کنیه است، یعنی «پدربکر».
    آری! ابوبکر، کنیه است، نام اصلی خلیفه اول، «عتیق» بوده است، کنیه او «ابوبکر» بوده است!
    خدا به علی(ع) پسری داد، علی(ع) اسم او را «عبداللّه» گذاست، این پسر بعدها برای خود، کنیه «ابوبکر» را انتخاب کرد.
    ای برادر! من دوست دارم قدری بیشتر مطالعه کنی، ابوالفرج اصفهانی که از دانشمندان اهل‌سنّت است، چنین می‌نویسد: «عبد اللّه بن علی در کربلا کشته شد».103
    او نام این شهید کربلا را می‌برد، آری! کنیه او، ابوبکر بود، امّا این کنیه را علی(ع) انتخاب نکرد.104
    * * *
    تو به سخن خویش ادامه می‌دهی و می‌گویی: نام یکی از پسران علی، عثمان است، چرا علی این نام را برای فرزند خود انتخاب نمود؟
    برادر! تو فکر می‌کنی که در آن روزگار، فقط خلیفه سوم، اسمش، عثمان بوده است؟
    تو برادر سُنّی من هستی، دوست دارم که تو بیشتر اهل مطالعه باشی. اسم خلیفه سوم، عثمان‌بن‌عَفّان است. (یعنی عثمان پسر عَفّان).
    ما یک عثمان دیگری هم داریم، اسم او عثمان‌بن‌مَظعُون است، (یعنی عثمان پسر مظعون).
    تو چقدر این عثمان‌بن‌مظعون را می‌شناسی؟
    او یکی از یاران باوفای پیامبر بود و برای اسلام زحمت زیادی کشید، در ماجرای جنگ خندق، او یکی از سربازان سپاه اسلام بود، دشمنان اسلام در آن جنگ، تیری به او زدند. او مجروح شد و بعد از مدّتی به شهادت رسید.
    آیا شنیده‌ای که علی(ع) به او علاقه زیادی داشت.
    چند سال بعد از شهادت عثمان‌بن‌مظعون، خدا به علی(ع) پسری داد، علی(ع) نام او را عثمان نهاد و فرمود: «من نام این فرزندم به یاد برادرم عثمان‌بن‌مظعون، عثمان می‌نامم».105
    این سخن علی(ع) را به خاطر بسپار و هرگز آن را فراموش نکن! علی(ع) آن‌قدر به عثمان‌بن‌مظعون علاقه داشت که او را برادر خود معرّفی می‌کند.
    * * *
    آیا می‌دانی که 26 نفر از یاران پیامبر، نام آن‌ها عثمان بوده است؟ 21 نفر از اصحاب پیامبر، نامشان «عُمَر» بوده است و سه نفر از یاران پیامبر هم کنیه آن‌ها «ابوبکر» بوده است؟106




    امضاء


  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    انتخاب اسم فقط با هماهنگی حکومت


    برادر سُنّی! دوستان تو می‌گویند اگر میان علی(ع) و عُمَر اختلافی بوده است، چرا علی، فرزند خود را عُمَر نام نهاد؟
    این سخن دوستان توست: «شما از علی چه ساخته‌اید؟ علی کسی است که فرزندانش را به نام قاتل همسرش نام‌گذاری می‌کند؟ اگر واقعاً، عُمَر قاتل فاطمه بود، آیا علی نام فرزندش را عُمَر می‌گذاشت؟».
    عزیز دل برادر! نکند تو خیال می‌کنی که اسم عُمَر فقط مخصوص خلیفه دوم بوده است!
    عُمَر، از نام‌های متعارف آن روزگار بوده است. آیا خبر داری که 21 نفر از یاران پیامبر، نامشان «عُمَر» بوده است؟




    امضاء


صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi