واقعیت این است که نه آن دسته از یادداشتنویسهای سفارشی که با کلمات قلمبه سلبمه و بیربط در کانالها و پیچهای سینمایی به مدح و ثنای سریال «پایتخت» روی آوردند درک درستی از این سریال دارند و نه آن دسته از منتقدان و رسانههایی که چشم خود را بر روی همه ویژگیهای مثبت و جذاب «پایتخت» بسته و به خاطر چند دیالوگ و یا چند صحنه و یا حتی حواشی خود «تنابنده» میخواهند «پایتخت» را هرطور شده به دل زمین بزنند.
«پایتخت۶ » نه آنچنان که تنابنده ادعا میکند: «میان پایتخت ما و پایتختی که می بینید تفاوت از زمین تا آسمان است حتی نسخه سانسور شده رو هم سانسور میکنن.» است و نه سریالی است مثل مابقی آثار تلویزیون شل، وارفته و بیهدف. در واقع «پایتخت۶» مثل هر اثر هنری و فرهنگی بااهمیتی مجموعهای درهمتنیده شده از نکات مثبت و منفی است که شاید حالا در اینجا درجهی یکی بالاتر رفته باشد و نقاط ضعف بر نقاظ قوت چربیده باشد؛ آن هم شاید.
حالا به چند نکته مثبت و منفی این سریال اشاره میکنیم:
منفی یک: در ساختار سریالسازی روز دنیا هر مجموعه معمولا سه قسمت فرصت دارد تا تکلیف خودش را با مخاطب مشخص کند و به قول معروف بگوید که با خودش و مخاطبش چند چند است. اگر توانست در این سه قسمت مخاطب را همراه خود کند، برنده شده و بقیه راه را هم احتمالا مخاطب پای کار دیدن سریال خواهد بود، اگر هم که نه به احتمال زیاد قافیه را خواهد باخت. هر چند «پایتخت» به خاطر عقبه ۵ فصلی که دارد تا حدودی از این قاعده مستثنی است ولی به هر حال یکی از نقاط ضعف فصل ۶ دیر شروع شدن و استارت خوردن است. «پایتخت» با اینکه در قسمت اول شروع خوبی داشت ولی تقریبا تا قسمت ۶ درگیر همان موقعیتهای پیش ساخته قسمت اول بود. موقعیتهای نصفونیمهای که فقط جابهجا میشوند و کش داده میشوند. برای همین است که بهترین قسمت این سریال تا به اینجا قسمت ده و بازگشت بهبود است که مهمترین چالش سریال هم تا اینجا همین بوده است. موتور «پایتخت۶» دیر گرم میشود و اگر این استارت در قسمت دو یا سه زده شده بود حتما در ادامه راه با قدرتتر مسیر خود را طی میکرد.
مثبت یک: نترسیدن و مواجهه با چالشهایی که در پیش روی قصه و شخصیت ها است یکی از نقاطی است که باید به تیم نویسندگان برای این جرات و جسارت آفرین گفت؛ چالش بزرگی مثل حذف بابا پنجعلی یا مهمتر از آن بازگرداندن یک مرده (بهبود) از گور، مواردی است که نویسنده خوب از پس کار برآمده و کمتر باگی دارد.
خود تنابنده هم میداند ظرفیت شخصیت بهبود و به خصوص بازی مهران احمدی چقدر به کمک این کار میآید و به همین خاطر تصمیم برای برگردان این شخصیت قابل تحسین و قابل فهم است.
منفی دو: در نظر گرفته نشدن عقبه و هویت شخصیتها. درست است که نویسنده میخواسته در این فصل کمی از تیپ بودن شخصیتها فاصله بگیرد و تا حدودی به درونیات نقاط ضعف فراز و فرودهای شخصیت بپردازد ولی به هر حال باید بداند که «پایتخت» سریال تیپ است نه شخصیت. یکی از علتهایی هم که این همه مخاطب دارد و ساده با همه ارتباط برقرار میکند به خاطر همین ساده بودن و چهار چوب داشتن شخصیتهاست چون درک شخصیتپردازی برای مخاطب عام کمی سخت است. برای مثال هما در طول این ۵فصل شخصیتی است که قوه عاقله خانواده معمولی است. یعنی جایی که بقیه به بنبست میخورند هما با درایت وارد کار میشود و نمیگذارد کار به جای باریک کشیده شود. در واقع او زبان عاقله نقی است. حالا در این فصل زنی شده که بیشتر خاله زنک است، در مقابل اصرار خواهر همسرش برای بوتاکس لب وا میدهد و در ماجرای زن گرفتن بهبود بیشتر از آنکه عاقلانه رفتار کند خودش آتش بیار معرکه شده است، کنترلی روی دختران و خانواده ندارد. پس بهتر بود ما همان تیپها و شمایل رفتاری و گفتاری این شخصیتها را میدیدیم تا اینکه بخواهیم یک شخصیت جدید را روبهروی مخاطب بگذاریم.
مثبت دو: از جهان و سرزمینی دیگر نیامدهاند. اگر پیگیر بقیه سریالهای نوروزی باشید خواهید دید آنها با اینکه شاید در یک مقطع زمانی باشند ولی ظاهرا در جهانی دیگر سیر و روایت میشوند که مخاطب خیلی درکی از آن ندارد. ولی مهمترین ویژگی و امتیاز «پایتخت» همین به روز بودن و قابل درک بودن آنها است. به طوری که قصه و چالشهای خانواده نقی معمولی قصه مشکلات، مسائل، مصائب و حتی شادیهای اغلب ما است. مخاطب هم یک معمولی است که درک کرده و به چشم خود دیده گران شدن یک شبه بنزین را. مخاطب دیده و لمس کرده گرانی بی حد و حصر و بدون قاعده همه چیز را. مخاطب هم شب خوابیده و بیدار شده دیده که دلار ۵برابر شده. با گوشت و پوست خود لمس کرده چطور میشود ظرف کمتر از چند ماه پراید ۵۰میلیونی میشود و قس علی هذا. اینها به خاطر همان نگاه رئالیستی است که تیم نویسندگان به خوبی آنها را دیدند و در دل قصه و زندگی معمولیها و ما ریختهاند.