تهمتهاى دشمنان به پيامبران
دشمنان پيامبران در طول تاريخ هرگز نتوانستند آن بزرگواران را به فساد مالى يا آدمكشى و مانند آن متهم سازند، زيرا زمينه زندگى آنها به گونهاى بود كه اين تهمتها را مردم نمىپذيرفتند، از اين جهت آنان را به يك رشته امور روحى و روانى كه نفى و اثبات آنها مشكل بود متّهم مىكردند، مانند تهمت به سحر و كهانت و جنون.
1 و 2- تهمت به جنون و سحر:
كذلك ما اتى الّذين من قبلهم من رسول الّا قالوا ساحر او مجنون. (ذاريات 52)
3- تهمت به دروغگويى:
قوم هود به پيامبرشان گفتند: و انّا لنظنّك من الكاذبين. (اعراف 66)
4- تهمت به فساد در زمين:
فرعون به قومش گفت: من مىترسم. حضرت موسى دين شما را تغيير دهد يا در زمين فساد به پا كند.
انّى اخاف ان يبدّل دينكم او ان يظهر فى الارض الفساد. (غافر 26)
5- تهمت به جدال:
قوم نوح به پيامبرشان گفتند: تو با ما زياد مجادله كردى، اگر از راستگويان هستى آنچه را از عذاب خدا به ما وعده مىدهى براى ما بياور:
يا نوح قد جادلتنا فأكثرت جدالنا فأتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين.
(هود 32)
6- تهمت به افسانه بودن محتواى دعوت:
كفار درباره قرآن مىگفتند: اين كتاب چيزى جز افسانه پيشينيان نيست:
يقول الذين كفروا ان هذا الّا اساطير الاولين. (انعام 25)
عكسالعمل مخالفان پيامبران
مخالفان پيامبران در برابر دعوت حق رفتارهاى زشت و ناپسندى داشتند.
مجموعه عكسالعملهاى آنان عبارت است از:
1- تمسخر و استهزاء:
و ما يأتيهم من رسول الّا كانوا به يستهزءون. (حجر 11)
و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مىگرفتند.
و يصنع الفلك و كلّما مرّ عليه ملأ من قومه سخروا منه. (هود 38)
و نوح كشتى را مىساخت و هربار كه اشرافى از قومش بر او مىگذشتند او را مسخره مىكردند.
2- فرار از شنيدن تبليغ:
و انّى كلّما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى اذانهم و استغشوا ثيابهم و اصرّوا واستكبروا استكباراً. (نوح 7)
و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن را بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هرچه بيشتر بر كبر خود افزودند.
3- تهديد به تبعيد:
قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنّك يا شعيب و الذين امنوا معك من قريتنا. (اعراف 88)
سران قومش كه تكبّر مىورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد.
4- تصميم بر قتل:
و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكر اللَّه و اللَّه خير الماكرين. (انفال 30)
و ياد كن هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا از مكه اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبير كنندگان است.
و قالوا حرّقوه وانصروا الهتكم ان كنتم فاعلين. (انبيا 68)
گفتند اگر كارى مىكنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد.