صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 148

موضوع: عوامل سقوط حکومتها در قرآن و نهج البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2 - قریه

    اسم است برای موضع و محلی که مردم در آنجا زندگی می کنند و آنرا مسکن، جایگاه، محل کسب و کار و تلاش خود می دانند و در حقیقت محل زندگی قوم، قبیله و جامعه ای می باشد. این نکته را از آیه 58 سوره قصص بر می گیریم.(46)
    قریه از ق ر ی گرفته شده که به معنا جمع کردن یا گرد آوردن آمده است مثل قری الماء: آب را در حوض گرد آورد. راغب می گوید: قریه نام جایی است که مردم در آن جمع می شدند. به مردم نیز قریه گویند. (47)
    قریة الانصار: مدینه منوره؛ در قرآن هم به طایف و مکه معظمه قریتین گفته شده است: و قالوا لولا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم: (48) چرا این قرآن بر مردم بزرگ از این دو شهر نازل نگردید؟
    همچنین به شهر ام القری نیز می گویند چون شهر مرکزی است برای روستاها و قریه های اطراف خود. (49) بنابراین قریه هم برای روستاها - مناطق کم جمعیت - و هم برای شهرها - مناطق پرجمعیت - به کار رفته است. می توان گفت در فارسی کشور، شهر و روستا، هر سه را شامل می شود؛ یا به عبارت بهتر کلمه سرزمین که معنای فراگیر برای کشور، شهر و روستا می باشد معادل قریه در قرآن است و نباید معنای قریه در ذهن ما به فارسی ده و روستا تبادر می کند، معنای قرآنی قریه بگیریم. نظر ما به خلاف راغب که بر می گوید به مردم نیز قریه می گویند، در قرآن هر جا قریه استفاده شده اکثراً منظور مردم آن محل مسکونی است و الا نفس قریه ظلم و ستم یا تکلم تمی کند؛ و تلک القری أهلکناهم لما ظلموا : مردم آن قریه ها را که هلاک کردیم به خاطر ظلم و ستمشان بود. (50) و اسأل القریة: از اهل قریه بپرس.(51)



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 - قرن

    قرن در لغت یعنی جمع کردن. قرن الحج و العمره: حج و عمره را با هم جمع کرد. به مردم یک زمان قرن می گویند و به گروهی بعد گروهی. از بیست سال تا یکصد و بیست سال را نیز قرن گفته اند. (52)
    راغب قرن را جماعتی می داند که در زمان واحد نزدیک به هم زندگی می کنند. جمع آن قرون است. طبرسی فرمود: قرن مردم هر زمان است و آن از نزدیک بودن در یک زمان متخذ شده قاموس و اقرب گفته: قرن هر امتی است که هلاکت شده و احدی از آنها باقی نمانده است ولی قید هلاکت شدن مورد تصدیق قرآن نیست بلکه اعم است...بهر حال مراد از قرن و قرون در قرآن، زمان نیست خواه صد سال باشد یا کمتر و بیشتر. (53)
    همانطور که گفته شده در قرآن قرن به مفهوم زمانی آن در قرآن نداریم هر کجا قرن یا قرون که جمع آن است آمده منظور امت ها و قوم ها می باشد.
    قرآن نیز در سوره احقاف بعداز یک فعل هم قرون بکار برده و هم جن و انس آورده، بعلاوه کلمه امم - جمع امت - را استفاده کرده که می رساند قرن و امت از جهتی یک معنا را می رساند:... قد خلت القرون من قبلی ... اولئک الذین حق علیهم القول فی امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس...: (آیه 17 و 18) بطور یقین پیش از من قرنها گذشتند... آنانند که درست آمده بر ایشان گفتار و سخن درباره امت هایی که گذشتند پیش ازایشان جن و انس... ابن کثیر در تفسیر آیه ضمن آنکه شأن نزول آیه 17 را درباره عبد الرحمن فرزند خلیفه اول می داند قد خلت القرون من قبلی را قد مضی الناس: به قد تحقیق مردم سپری شدند، گرفته است. - قرون یعنی: ناس. (54)
    طبرسی در جوامع الجامع قرن را چنین توضیح می دهد: هر امتی که در یک زمان قرین و همجوار یکدیگر باشند را قرن گویند به آیه 6 سوره انعام استناد می کند: ألم یرواکم أهلکنا من قبلهم من قرن مکناهم فی الارض...: آیا ندیدند چقدر قبل از آنان امتی را که در زمین به شان امکانات داده بودیم، هلاکت کردیم... (( کم اهلنا من امة ). و انشأنا من بعد هم قرنا آخرین : و بعد از آنان قرن دیگری را آفریدیم. یعنی: و خلقنا من بعد هلاکهم امة اخری : بعد از هلاکت آنان امت دیگری را آفریدیم. (55) در ذیل آیه 31 مومنون: ثم انشأنا من بعدهم آخرین : قرناً آخرین: عاد، قوم هود هستند. (56) قرآن در کنار اقوامی که ذکر می کند کلمه قرون را آورده است که گویای معنای اقوام و امتها می باشد: و عادا و ثمودا و اصحاب الرس و قرونا بین ذلک کثیرا(57): و قوم عاد و ثمود و اصحاب رس و اقوام و امتهای بسیار دیگری بین اینها را به کیفر کردارشان هلاکت کردیم.

    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بنابراین کلمه قرن به معنای مردم، قومها و امتها استفاده شده است.
    در نهج البلاغه نیز کلمه قرن و قرون به کار رفته که معنای امتهای گذشته را می دهد: و ان لکم فی القرون السالفة لعبرة، این العمالقه...(58): در امتهای گذشته برای شما تجربه ها و عبرتهایی است، کجایند عمالقه... شبیه این بیان را حضرت در خطبه 192 فرموده است: فاعتبروا بما اصاب الامم المستکبرین من قبلکم (59): پند و عبرت گیرید از آنچه به امتهای قبل از شما رسیده است.
    نکته دیگری که از طرز تلفظ قری و قرن به ذهن می رسد، این است که هر دو واژه یکی بوده اند. بعضی آنرا قرن تلفظ کرده اند و برخی دیگر آن را قری خوانده اند معنای هر دو نیز شبیه به یکدیگر است: جمع کردن، مجموعه ای، از چیزی که کم کم برای جوامع انسانی اقوام و امت ها کاربرد پیدا کرده است. از این لغات در هر زبانی با اندک تفاوتی در حروف یا تلفظ داریم.


    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انقراض

    پس از بحث امت و فروع آن به واژه انقراض و واژه های جایگزین آن می پردازیم؛ انقراض از ریشه قرض گرفته شده و به باب انفعال رفته است که مطاوعه و پذیرش آن را می رساند.
    قرض نوعی از پریدن است، قطع مکان و گذشتن از آن را قرص مکان گویند. (راغب). و اذا غربت تفرضهم ذات الشمال و هم فی فجوة منة : کهف: 17. چون آفتاب غروب می کرد از آنهابطرف شمال متمایل می شد و آنها در کهف در وسعت بودند.(در حالی که آنان در محیط گسترده ای از غار بودند.) طبرسی فرمود: اصل آن بریدن با دندان است. و وام را قرض گویند که شخص جزیی از مال خود را قطع کرده به دیگری می دهد...در قرآن مجید قرض بمعنی وام متداول به کار نرفته بلکه همه در عمل نیک و یک جا در معنای تجاوز استعمال شده (60).
    در کتب لغت آمده است:
    قرض المکان: روی گردانید از آنجا.
    قرض الوادی: وادی را طی کرد از وادی گذشت.
    قرض النار الثوب: آتش لباس را سوزاند.
    انقراض القوم: قوم در گذشتند و کسی از آنان باقی نماند.
    انقراض: مطاوعه قرض است: انقرض القوم: هلاکت شدند و کسی از آنها باقی نماند و قرض قرضاً: مرد(61)
    با توجه به معنای اصلی قرض که بریدن و قطع کردن است درباره امت ها که به کار می رود و می گوییم: انقراض امت ها یعنی حیات و عمر ملتها و جامعه ها پایان یافت، بریده و قطع گردید.
    در فارسی واژه سقوط، برای فروپاشی و از بین رفتن حکومت ها و تمدن ها و...متداول می باشد ولی در قرآن از این کلمه استفاده نشده است همانطور که از واژه انقراض نشانی نمی یابیم.


    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    واژه های جایگزین انقراض

    اکنون لغاتی را که به جای انقراض، در قرآن داریم مورد بررسی قرار می دهیم:

    1 - هلاکت

    راغب: در مفردات آنرا به سه وجه آورده آورده است:
    1- چیزی که از دست تو می رود و در نزد دیگری موجود است: هلک عنی سلطانیه : قدرتم از دستم رفت.
    2 - خراب شدن، یا تغییر حالت، فاسد شدن: یهلک الحرث والنسل: زرع و نسل را فاسد می کند.
    3- مرگ
    ولی معنای چهارمی نیز برای آن ذکر کرده است:

    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    واژه های جایگزین انقراض

    اکنون لغاتی را که به جای انقراض، در قرآن داریم مورد بررسی قرار می دهیم:


    1 - هلاکت

    راغب: در مفردات آنرا به سه وجه آورده آورده است:
    1- چیزی که از دست تو می رود و در نزد دیگری موجود است: هلک عنی سلطانیه : قدرتم از دستم رفت.
    2 - خراب شدن، یا تغییر حالت، فاسد شدن: یهلک الحرث والنسل: زرع و نسل را فاسد می کند.
    3- مرگ
    ولی معنای چهارمی نیز برای آن ذکر کرده است:
    4 - فنا و نیستی...یا نابودی.
    او آورده است:
    اگر خداوند قصد ذم موت را داشته باشد با لفظ هلک می آورد جز در یک مورد ( ان امرؤ هلک ): اگر مردی مرد.(62)
    ولی این نظر او را نمی توان قبول کرد زیرا آیاتی داریم که نقل قول از کفار می نماید و برای مرگ از کلمه هلک استفاده کرده و بحث مرگ مذموم هم نبوده است :
    ما یهلکنا الا الدهر (63): جز دهر چیزی دیگری ما را نابود نمی کند.
    یا از قول خداوند آیه کل شی ء هالک الا وجهه (64) : همه چیز نمیرد جز وجه خدا.آیه دیگری از قول خداوند در باره حضرت یوسف که اصلاً بحث مرگ مذموم نبوده است: حتی اذاهلک (65) تا وقتی که یوسف مرد. بنابر این بطور کامل روشن گردید که هلاکت برای موت های بد بکار نمی رود.
    به نظر می رسد اشتباه لغویان که هلاکت را برای مرگهای مذموم ذکر کرده اند، برای این است که می بینند اکثراً برای کفار و امت های بدکردار بکار رفته است ولی به نظر ما هلاکت به معنای چهارم یعنی: فنا و نیستی که اثری از نسلشان نمانده. آمده است.
    معنای دیگری را برای هلاکت می توان تصور کرد که از آیه أهلکت مالاً لبداً : اموال زیادی را هلاک کردم - آیه 6 بلد - که هلاک را به معنای تلف کردن بگیریم یا همان معنای اولی که راغب گفت.
    ابن فارس گفته: این ماده در اصل شکستن و افتادن است.(66)
    طبرسی می گوید: در اصل به معنای ضایع شدن و تباه گشتن است.(67)
    اصل آن هر چه باشد در قرآن به معانی که راغب ذکر کرده است بهتر انطباق دارد جز در معنای مومت مذموم
    در نهج البلاغه نیز هلاکت به معنای فنا و نابودی و به معنای از دست دادن و... آمده است:
    من طلب الخراج بغیر عمارة أخرب البلاد و اهلک العباد و لم یستقم أمره الا قلیلاً (68) : هر حاکمی که بدون آبادانی و عمران، دنبال مالیات گرفتن باشد شهرها را خراب می کند، مردم را از دست می دهد یا نابود می کند و حکومتش جز اندک زمانی برقرار نمی ماند.



    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - تدمیر

    وارد کردن هلاکت بر چیزی.(69)
    طبرسی در جوامع الجامع در ذیل آیه 16 بنی اسرائیل می فرماید:
    فدمرناها تدمیراً: فاهلکنا اهلاکاً(70): آنها را نابود کردیم نابود کردنی.
    در قرآن آیاتی که راجع به تدمیر اقوام و ملل آمده، با لفظ هلاکت نیز آورده شده است:
    - و اذا أردنا ان نهلک قریة...فدمرناها تدمیراً : وقتی اراده کردیم مردم منطقه ای را نابود کنیم...پس آنان را نابود کردیم نابود کردنی.
    - فقلنا اذهبا الی القوم الذین کذبوا بآیاتنا فدمرناهم تدمیراً : به آن دو پیامبر گفتیم به طرف قومی برید که آیات ما را تکذیب می کردند. (71)
    - فکذبوهما فکانوا من المهلکین : پس تکذیب کردند آن دو و از هلاکت شدگان گشتند. (72)
    هر دو آیه ذکر شده درباره قوم فرعون آمده که هم از لفظ هلک و هم لفظ تدمیر برای نابودی آن استفاده شده است.




    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 - تتبیر

    در قرآن از واژه فوق نیز برای نابودی و انقراض استفاده شده است ؛ درباره اقوام منقرض شده، از قوم نوح گرفته تا قوم رس و امت های دیگر، می فرماید: ...و کلا ضربنا له الامثال و کلا تبرنا تتبیراً : (73) و از هر کدام مثال ها برای او زدیم و همه را نابود کردنی .
    راغب هم به معنای هلاک کردن گرفته. (74) قابل توجه آنکه واژه تتبیر بعد از چند آیه، دنباله بحث تدمیر آمده است.
    بنابرین به نظر می رسد این واژه ها یک کاربرد دارند که آن هم انقراض و نابودی می باشد.
    بحث واژه ها را در همین جا خاتمه می دهیم و نیازی به آوردن مطالبی بینش از این نیست.



    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بخش دوم



    عوامل سقوط حکومت ها


    - عدم پیروی از رهبری جامعه
    - ظلم و بی عدالتی
    - ترک جهاد
    - تفرقه و اختلاف
    - استبداد رأی
    - دنیاگرایی سران امت
    - عبرت نگرفتن از انقراض امت های پیشین
    - فقر و تهیدستی
    - برخورد ناشایسته
    - انداختن بار سنگین بر دوش مردم
    - جلوگیری از حق و گرایش به باطل
    - عدم شناخت حق از باطل
    - دور شدن از رحمت اعتقاد



    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سرآغاز

    عواملی که در این بخش به آنها می پردازیم برداشت ما بر اساس سخنان درربار حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) - که در حقیقت چیزی جز حق نیست - می باشد و بیانات آن حضرت درست تفسیر و تبیین وحی خداوند متعال است. این عوامل، بعضی مقدمه یا زمینه ساز نابودی و فروپاشی یک جامعه و امت یا نظام حاکم بر آن امت است، یا نقش اساسی را در سقوط، هلاکت و انقراض نظام های سیاسی بازی می کنند و هر کدام در جای خود پایه دگرگونی، تغییر و تحول هستند.
    بنابراین نباید هیچکدام را دست کم گرفت، بی اهمیت و کم اهمیت دانست و به عبارت بهتر نباید گمان کرد، اگر نسبت به یک عامل حساسیت نداشته باشیم اشکالی در نظام جامعه ایجاد نخواهد شد. این تصور نادرستی است و افرادی که دارای چنین تصوری باشند خود در وادی زوال گام بر می دارند و غافل از مرگ جامعه خود، که خود فردی از آن هستند، می باشد.
    اگر بحث از اسلام است باید رگ، پوست، گوشت، استخوان و تک تک سلولهای آن را حفظ کرد و بر اساس آن گام بر داشت والا اگر به ذره ای از مکتب اسلام هم توجه نشود، نمی توان گفت همین که مؤمنان قدرت را در دست دارند، حکومت اسلامی است و هم چنین نمی توان پنداشت، از مسیر اصلی که پایداری نظام حق است، غفلت نورزیده ایم.
    هنوز فرهنگ سلطنتی و شاه منشی را در جامعه ریشه کن نکرده ایم تا چه، برسد به اجرای دقیق اسلام. شاعر آلمانی سرود: سلطنت دیگر مرده است، هر چند سلاطینی زنده اند(75) ولی باید گفت: گر چه سلاطین مرده اند، فرهنگ شاهی زنده است ؛ کی شود تا با مردن این فرهنگ، جهانی گلستان شود ؛ لذا گرایش به طرف جاهلیت در جامعه بیشتر شده است .

    امضاء

صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi