سینمای دیجیتال
سوالهایی که در این بحث مطرح میشود این است که سينماي ديجيتال چيست و داراي چه ويژگيهايي است؟ وجوه تمايز آن از سينما قبل از ورود به عرصهي ديجيتال كدام است؟
نزديك شدن سينما به ساير رسانهها همچون تلويزيون، رايانه، تصاوير متحرك، تجهيزات توليد و مهمتر از همه پويانمايي، هويت تازهاي را براي سينما به ارمغان آورده است. ميتوان گفت سينماي ديجيتال بيشتر از آنكه از سينما به سمت پويانمايي حركت كند از پويانمايي و تصاوير متحرك به سمت سينما حركت كرده است. در واقع سينماي ديجيتال نوع خاصي از پويانمايي ست كه يكي از عناصر فراوانش فيلمبرداري واقعي است و شامل رسانههاي مختلفي است (پويانمايي رايانهاي دوبعدي، پويانمايي رايانهاي سه بعدي، كامپوزيت، نقاشي، پردازش تصوير) چنانچه مانویچ (1385: 19) نام ديگر آن را چندرسانهاي به منزلهي سينماي ديجيتال دانستهاند.
ويژگي اساسي اطلاعات ديجيتالي اين است كه ميتوان آنها را به راحتي و با سرعت به وسيلهي رايانه تغيير داد. موضوع در اين سينما به عبارتي تغيير ارقام (ديجيتها) جديد به جاي قديميهاست. ابزارهاي رايانه براي تغيير شكل، تلفيق، دگرگوني و تحليل تصاوير مانند قلممو و رنگ براي نقاشي اساسي هستند. (ميشاييل و ويليام ج. 7. 1992)
در اين سينما تماشاگر به بازيگر تبديل مي شود و اين سينما خواستار نوعي غرقهگي تماشاگر است. دغدغه اين سينما گرايش به واقعيت و عينيت نيست بلكه نمايش واقعيتها به شيوهاي فراست. در واقع اين نوع گرايش به واقعيت در بطن زيباييشناسي پستمدرنيسم قرار دارد و اين واقعگرايي با واقعگرايي قبل از حملهي رايانهها و تصاوير و حركات متفاوت است، به شيوهاي كه تماشاگر در مسير حركت و سرعت و جنون ديداري عينيت و ذهينيت را درهم تنيده ميانگارد و در فضاي فيلم غرق ميشود.
برخلاف سينمايي كه قبل از ورود به عرصهي ديجيتال و تصاوير رايانه اي همواره نوعي گرايش به واقعيت در آن ديده مي شود. حتي سينماي سوررئال كه خود را برخاسته از تداعيها و ناخودآگاه ذهني ميداند، ذهن را در گرايش هرچند اندك به واقعيت قرار ميدهد و براي تصاوير خود مابهازاي عيني مييابد؛ زيرا نميتوان هيچ ذهني را به طور كامل از عينيت خالي نمود.
اما سينماي ديجيتال به عنوان سينمايي كه در پستمدرنيسم و با توجه به پارادايمهاي فكري آن شكل گرفته، واقعيت را نوع ديگري به تصوير ميكشد و آن نمايش واقعيت است به وسيلهي جنون ديداري تصاوير و حركت و سرعت.اين نگاه در دو فيلم ماتريكس و اسپايدرمن ديده ميشود. موضوع مهم در اين فيلمها حركت بود. حركتي كه ناشي از قاببندي و حركات سريع دوربين و پن و حركات سريع تدوين و آكروباسي 360 درجهي دوربين بود. سرعت در فضاي فيلم، وجود حركت در فضاي توليد و سرعت در فضاي مخاطب باعث ميشود كه فيلم از جنبهي شديدا حسي بر ما به عنوان مخاطب تاثير گذارد.
درمورد فيلم ماتريكس ميتوان گفت اين فيلم مظهر تاثيرهاي معاصر سينما و گرايش آن به قرارا دادن تماشاگر در صحنههاي تماشايي محض است. به اين ترتيب كه ما خود را در فضا گم ميكنيم و در سطحي فراسوي واقعيت قرار ميگيريم. ميتوان گفت ماتريكس ما را مورد تهاجم ارداكي قرار ميدهد و اسپايدرمن شامل تهاجم فيزيكي است و در هر دو مورد دغدغهاي نسبت به عناصر زيباييشناسي حركت ديده ميشود.
دغدغهاي كه اخيرا در قالب رسانههايي مانند فيلم افزايش يافته است. تكنولوژي ديجيتال و جاذبههاي پارك سرگرمي با هم تلاقي ميكنند و دغدغهاي مشترك را پديد ميآورند كه محور آن سرعت تصوير است. (نداليناس. آنجلا. 182. 1385)