محمد اسماعیل دولابی: اینطور که ما تعریف میکنیم دنیا چنین بزرگ به نظر میرسد. والا همه زندگی و عمر دنیا مثل یک آب خوردن است، چون تمامشدنی است.
چیزی که تمام میشود گفتن از آن عیب است.
همین که گفتیم تمام میشود، تمام شد. یک نان که کسی از آدم میگیرد سوال میکند آیا باز هم بیایم یا نه؟ همین که گفتی نه، میگوید: به! یعنی فقط همین یکدفعه؟ پول که میدهی، میگوید: آیا هفته بعد هم بیایم؟ میگویی بیا. میگوید چند هفته بیایم. میگویی شش ماه بیا. باز میگوید به! هزار سال هم بگویی باز میگوید به! یعنی بعد از آن چه خاکی به سر کنم. امّا اگر بگویند دائم است، حالت جا میآید.
خدا دائم است ـ چه در این عالم و چه در عالم دیگر ـ ما هم محتاج. خداوند هر چیزی که به هر کسی میدهد همیشگی میدهد. مثلا میگویند این علم برای همیشه مال تو باشد. اگر به دیگری هم بدهی زیاد میشود، برکت دارد. هرچه با نیت خودت از خدا میگیری، از علم و کمال و جمال، همه دوام دارد. این دستی که دراز شد و به تو عطا کرد همیشه هست. این دستی که علمی را در سینه تو گذاشت، همیشه هست. وقتی چیزی همیشگی شد خیال انسان راحت میشود، دیگر نمیتواند ناراحت باشد.
خدا اگر چیزی به کسی میدهد دائمی است و اگر تاخیر میاندازد میخواهد آن را زیاد کند نه آنکه آن را قطع کند. اگر کسی چیزی را خلق کرد نمیخواهد آن را بمیراند، میخواهد حیات دائم به آن بدهد. مریضی میدهد، بعد سلامتی میدهد که سالم حقیقی بشود و دیگر مریض نشود. مخلوقش را فقیر میکند تا فقیر نشوند. غنی میکند که به غنای واقعی برسند. پس تو هم برای خدای خود در خلوت حساب بازکن.