صفحه 3 از 14 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 133

موضوع: جایگاه رزق انسان در هستی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    جایگاه دارایی ها



    حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باب گرانقدری را نسبت به ثروت باز نمودند که می فرمایند: «چه زشت است خواری در هنگام نیاز، و ظلم هنگام ثروت» و سپس در یک جمله فوق العاده نورانی می فرمایند: «اِنَّ لَکَ مِنْ دُنْیاکَ، ما اَصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلی ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلَی کُلِّ ما لَمْ یَصِِلْ اِلَیْکَ»؛ ای پسرم! دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته نگران و ناراحت هستی، پس نگران باش برای همه آنچه در دست نداری.

    ص: 34

    حضرت می فرمایند: آن مقدار از ثروت دنیا از تو است که می توانی به کمک آن قیامت خود را اصلاح کنی، بقیّه اش مال تو نیست و این قدرش هم برایت حتمی است.

    محال است خدا کار لغو کند، چون حکیم است. اگر ما را خلق کند و رزق مناسب ما را برای ما خلق نکند، مسلّم ما به نتیجه ای که باید در راستای خلقت خود برسیم، نمی رسیم. اگر خداوند ما را در این دنیا نگه دارد، کار لغو کرده است. پس حتماً ما را برای ابدیت خلق کرده است، پس باید رزق مناسب اصلاح ابدیت ما را به ما برساند و لذا حتماً به ما رزق می دهد و حتماً هم به ما آن رزقِ مناسب ابدیت را می رساند. ثروتی که ما را از ابدیت باز کند، رزق ما نیست. خداوند آن رزقی که ما را به ابدیت بکشاند و قیامت ما را اصلاح بکند، حتماً به ما می رساند و حضرت می فرمایند: پس حرص و غصّه ندارد، چون رزق حقیقی تو آنی است که قیامت تو را برای تو اصلاح کند و این رزق مطمئناً همواره نزد تو است، مواظب باش از این مسئله مهم غفلت نکنی.

    خوب است این برهان را به قلب خود برسانید تا در زندگی محکم شوید، می گوییم: اگر خدا حکیم است، مسلّم کار لغو نمی کند و اگر ما را برای این دنیا خلق کرده و با مرگ همه چیز تمام می شود، پس کار لغو کرده است، در حالی که روشن شد کار لغو نمی کند، پس ما باید حتماً به ابدیت و قیامت برسیم. به ابدیت رسیدنِ ما توشه می خواهد، توشه معنوی به نام نبوّت و توشه مادّی به نام رزق. پس حتماً رزقی که ما را به ابدیت برساند، - اعم از رزق معنوی و رزق مادی - با ما خلق کرده است.



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حالا مالتان را یعنی آنچه را که به واقع ثروت حقیقی شما است به شما بدهند یا آنچه را که ثروت حقیقی شما نیست و ربطی به ابدیت شما ندارد؟ مردم اکثراً ثروت غیر حقیقی را می خواهند. مثلاً اگر لباس برای آن است که اوّلاً: وسیله کرامت و عزّت من باشد، ثانیاً: مرا از گرما و سرما حفظ کند، این لباس در واقع ثروت حقیقی من است، امّا اگر می خواهم با لباس توجّه شما را به خودم جلب کنم، دیگر این رزق حقیقی من نیست و نه تنها به وسیله آن، ابدیت خود را آباد نکرده ام، بلکه ابدیتم را خراب کرده ام.

    حضرت علی علیه السلام می فرمایند: پسرم! رزق تو همان اندازه ای است که زندگی دنیایی ات را طوری سر و سامان دهد که بتوانی به کمک آن ابدیتت را اصلاح کنی، اگر دنبال بقیّه اش رفتی، درست به دنبال ضدّ رزق خودت رفته ای و آنچه را هم می توانستی با رزق اوّلیه ات در راستای اصلاحِ قیامت خودت به دست آوری، تخریب کرده ای. شما عموماً مال مناسبی که بتوانید لباس و مسکن و غذا برای خود تهیه کنید، دارید، بقیّه اوقاتی را که صرف بیشتر کردن این مال می کنید باید صرف معرفت و عبادت خدا کنید، و سرمایه ارتباط با خداوند را در این دنیا به دست آورید، تا در قیامت کور محشور نشوید، چون کسی که در این دنیا قلب خدابین پیدا نکرد، در قیامت کور محشور می شود که آیه 124 سوره طه به آن اشاره می کند.

    پس پولی که بتوانی با آن یک زندگی ساده فراهم کنی و آن زندگی را بستر معرفت و عبادت حق قرار دهی، برایت مفید است، اما اگر پول زیادی برایت بیاید که دیگر به این خانه و این نوع غذا راضی
    نشوی و عملاً پولی باشد که فرصت عبادت را از تو بگیرد، در واقع پول اوّلیه ای که فرصت بود برای آبادانی قیامت، با پول اضافه از بین می رود.
    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خلاصه این که رزق حقیقی شما، شما را نجات می دهد، ولی آنچه رزق حقیقی شما نیست، شما را از بین می برد. کسی که عاقل است، همین که با ثروتی روبه رو شد، می اندیشد که آیا این رزق من است یا رزق بقیّه است و باید از طریق من به آن ها برسد، این همه بخشش که در اهل البیت علیهم السلام می بینید، به جهت این است که آن ها ثروت ها را رزق خودشان نمی بینند.

    اگر کسی خواست چیزی به شما ببخشد، اوّل باید مطمئن باشید که آیا او حق دارد آن را ببخشد، یا اصلاً حق چنین بخششی را ندارد، و مال کس دیگری است که در دست اوست، پس باید به صاحبش بدهد. چیزی که به واقع رزق ما است آن قدر راحت و روان می آید که انسان هیچ دغدغه ای نسبت به آن برایش پیش نمی آید، ولی چیزی که رزقمان نیست و از سر حرص می خواهیم به دست آوریم، نسبت به آن دو مشکل داریم: اوّلاً؛ در عین این که به دست ما نمی رسد، بقیّه زندگی مان را می خورد. ثانیاً؛ یک حرص شیطانی در قلبمان ایجاد می شود و آرامش لازمی را که جهت عبادت نیاز داریم، از ما می گیرد.

    حضرت ما را متوجّه نمودند که از دنیا آن قدری مربوط به توست که به کمک آن قیامت خود را آباد کنی، و از این طریق خواستند نیازهای غیرضروری، ذهن و فکر ما را اشغال نکند و ما را گرفتار حرص ننماید. با این توصیفات معلوم می شود چرا می فرمایند: «چقدر زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم و غرور در هنگام ثروتمندی». چون نه آن نیاز، نیاز

    ص: 37
    حقیقی ماست و نه آن ثروت، ثروت حقیقی، چراکه آنچه نیاز حقیقی ماست خودش به دنبال ما می آید، و آن ثروتی هم که وسیله آبادانی قیامت ما نیست، مربوط به ما نیست
    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زشتیِ التماس فقیران و تکبّر ثروتمندان



    عدّه ای چون به خود مال ارزش داده اند خودشان را در مقابل ثروت و ثروتمندان ذلیل می کنند، در حالی که بنا نیست ما با التماس به دیگران رزق خود را به دست آوریم. رزقی که با التماس به دست می آید یا به جهت این است که چیزی می خواهم که رزقم نیست، یا گناهانی انجام داده ام که رزق خود را از بین برده ام. کاسبی که با کم فروشی و گران فروشی و بدخلقی، به مشتری ها ظلم کرده و از این طریق رزق خود را از خود رانده است، حالا خدا اسیر التماسش می کند، این چوب خداست! پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصیبُهُ»(1) یعنی انسان به جهت گناه از رزقی که بنا بود به او برسد، محروم می شود.

    شیخی گفت: «هر کس در خانقاه ما وارد شود، نانش دهید و از دینش سؤال نکنید، چون خدا چنین کرده است» خدا وجود انسان ها را اراده کرده، چطور رزق آن ها را اراده نکرده است. اگر خدا نمی خواست به انسان رزق دهد، می میراندش و حالا که روح او را قبض نکرده، حتماً می خواهد به او رزق دهد، پس برای طلب رزق جای خواری و ذلّت و

    ص: 38



    1- نهج الفصاحه،حدیث شماره 624.

    التماس نیست. خیلی زشت است انسانی در مقابل انسان دیگر، برای طلب رزق التماس کند و این عمل یک نحوه توهین به خدا است و عملاً این آدم به خداوند سوء ظن دارد و معتقد است خداوند بنده هایش را خلق می کند و رهایشان می نماید. چه زشت است چنین حکمی را به خدا نسبت دادن، و نیز چه زشت است کسی فکر کند آنچه در اختیار دارد مالِ خودش است و متکبّرانه جهتِ دادن مقداری از آن به مردم، اجازه دهد به او التماس کنند. در روایت داریم که حضرت اباعبدالله علیه السلام وقتی سائلی می آمد و تقاضای چیزی می کرد، حضرت در خانه را نیمه باز می کردند و از همان لای در به او آنچه داشتند می دادند، که مبادا سائل چشمش در چشم حضرت بیفتد و خجالت بکشد! و بعد هم می گفتند: ببخشید که کم است.!

    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آری؛ «ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَه وَالْجَفا عِنْدَ الْغِنی»؛ چه زشت است التماس و خضوع موقع حاجت و چه زشت است تکبّر و جفا موقع ثروت مندی، هر دوی این ها بیماری است. این بیماری از این جا شروع می شود که فکر کنیم خدا رزقمان را نمی دهد. بیماری بی دینی جامعه را به معضل ذلّتِ فقیران و تکبّر ثروتمندان گرفتار کرده است. ما با بی دینی و غفلت از سنت های الهی، زندگی مان را که یا در شرایط رزق کم و یا در گشایش است، از بین برده ایم، حالا مانده ایم چه کنیم. بسیاری از مشکلات از آتش حرص و قانع نبودن به رزقِ مقدر شده، نشأت می گیرد. با حرص بیشتر و تلاش های افراطی رزق بیشتری به دست نمی آورند، ولی رزق حقیقی شان را که می توانست برای آن ها مفید باشد، ضایع می کنند. اگر از


    ص: 39

    اوّل فقیران و ثروتمندان متوجّه بودند که رزق حقیقی شان به راحتی به دستشان می آید، فقط تکلیف خود را نسبت به جامعه انجام می دادند، و لذا این همه مشکلات به وجود نمی آمد.

    عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : قَالَ لَیْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهَا رِزْقَهَا حَلالاً یَأْتِیهَا فِی عَافِیَهٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِیَ تَنَاوَلَتْ شَیْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا بِهِ مِنَ الْحَلَالِ الَّذِی فَرَضَ لَهَا».(1)

    یعنی؛ هیچ کس نیست مگر این که خدای عزّ و جلّ برای او رزق حلالی در عین سلامت و عافیت، فرض کرده و در عرض هر رزق حلالی، از جهت دیگر، رزق حرامی را قرار داده، پس اگر آن شخص چیز حرامی را به دست آورد، از آن حرام برایش از رزق حلال کم می گذارند.

    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ما نمی دانیم رزقمان از چه راهی می رسد، ولی می دانیم که در مقابل خداوند یک آدابی بر عهده ما هست که باید دائم رابطه خودمان را با خدا حفظ کنیم، همچنان که یک آدابی نسبت به خود داریم، و یک آدابی نسبت به خلق. عاقل باید از طریق رعایت این آداب در زندگی، بیشترین بهره را بگیرد. معلوم است که خدا ما را بی رزق نمی گذارد، حالا اگر ما از این زاویه نگاه کنیم که رزقی داریم که به دنبال ما می آید و برای ما مقدّر شده است، آیا باز خودمان را در هیچستان خیال و وَهْم، خسته می کنیم؟ وقتی متوجّه شدیم رزق حقیقی ما به دنبال ما می آید، از این به بعد به دنبال وظیفه مان نسبت به خلق خدا هستیم و سعی در آسایش مردم داریم تا از این طریق جامعه را رشد دهیم، در این حالت است که می گوییم جامعه


    ص: 40




    1- کافی، ج 5، ص 80.

    رشد کرده، چون شرایط تعالی معنوی در کنار رفاه اقتصادی برای افراد فراهم شده است. ولی آنچه در سیاست های فرهنگ غرب «توسعه» نامیده شده است، همان حرص ثروت اندوزی است و لذا گفته می شود توسعه انسان را عجول می کند، چون در توسعه، «حرص» عامل حرکت است. فرق سیاست های خلیفه دوم و امیر المؤمنین علی علیه السلام در کشورداری در همین بود که خلیفه دوم دنبال توسعه بود و علی علیه السلام دنبال رشد و تعالی جامعه بود. حضرت علی علیه السلام در زمان خلافت خود جامعه را طوری تربیت کردند که در عین آسایش اقتصادی، به عبودیت و آبادانی قیامت بپردازند، ولی لشکر خلیفه دوم تا فلات تبّت آمد و از یک طرف تا شمال آفریقا و طرف دیگر تا کوه های پیرنه و از آن طرف تا جنوب روسیه، و انگیزه اصلی این لشکرکشی ها به دست آوردن غنائم بود، و نتیجه اش ملّتی شد که از نظر معنوی در پایین ترین درجه قرار داشتند.

    پس؛ از این فراز فوق العاده مهم در این خطبه به سادگی ردّ نشوید که غفلت از آن، مصیبت های بزرگی را در زندگی انسان پدید می آورد، إن شاء الله بحث را در جلسات بعدی دنبال می کنیم.

    سخن خود را با این حدیث پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ختم می کنیم که می فرمایند: «اُطْلُبُوا الْحَوائجَ بِعِزَّهِ الْاَنْفُسِ، فَاِنَّ الْاُمُورَ تَجْرِی بِالْمَقادِیر»(1) یعنی؛ با عزت نفس به دنبال حوائج و نیازهای خود بروید، چرا که امور زندگی تان بر اساس مقدرات الهی جریان دارد و با خوار و زبون کردن خود، بیش از آنچه مقدّر شما است به شما نمی رسد.





    1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 325.
    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جایگاه اعتماد به سخنان ائمه معصومین در رزق
    اشاره
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ﴿وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ﴾
    ﴿فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ﴾
    ای فرزندم! بدان که رزق، دو رزق است: رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است، که این رزقِ نوع دوم طوری است که اگر هم به سوی آن نروی، به سوی تو می آید
    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    .
    سطحی نگری؛ آفت دوری از اهل البیت علیهم السلام


    مقدمتاً نظر عزیزان باید متوجه این نکته باشد که روش اهل البیت علیهم السلام حکمت و تدبّر و تعمّق است، تا انسان ها از طریق حکمت و تدبّر در سخنان آن بزرگان، در زندگی دنیایی به عالَم بالا دست یابند. از طرفی روش مخالفان اهل البیت علیهم السلام سطحی نگری، هردم خوش بودن و به ظاهرِ دین و دنیا دل بستن است، و این دو اندیشه همیشه در طول تاریخ بوده و هست. همواره کاخ های سبز و تبلیغات معاویه وار برای مهم جلوه دادن این تجملات بوده و هست. عمده آن است که از طریق هدایت امامان معصوم علیهم السلام متوجّه باشیم در زندگی معاویه وار نجات نیست، بلکه دل سپردن به زرق و برقِ زودگذر دنیا است. نجات آن است که انسان،
    ص: 45
    حکمتِ عمیق و بی سر و صدای موجود در فرهنگ اهل البیت پیامبر علیهم السلام را از دست ندهد. دشمنان اهل البیت علیهم السلام سعی داشتند مردم، سطحی و سطحی نگر بمانند تا آن ها را بازیچه برنامه های خودشان قرار دهند، و اهل البیت علیهم السلام سعی داشتند مردم، عمیق و متفکّر و متدیّن شوند تا آن ها هدایت گردند. در اردوگاه معاویه مردم، بازیچه و سطحی نگر اند و در پایگاه منوّر علی علیه السلام مردم، متفکّر و هدایت شده اند. معاویه همواره با سطحی نگری رونق بازار خود را دامن می زند ولی مردم با نزدیک شدن به علی علیه السلام به زندگی واقعی که باید داشته باشند مشغول می شوند. امیر المؤمنین علی علیه السلام در دنیا برای خود دُکان و بازاری نمی خواهد تا طالب مشتری های سطحی باشد.
    در همان زمان که حضرت علی علیه السلام خلیفه مسلمین بود و معاویه هم غاصبانه حکومت شام را در اختیار گرفته بود و با علی علیه السلام مبارزه می کرد، یک نفر کوفی به جهت کاری از کوفه به شام سفر کرده بود، یکی از اهالی شام که شتر مادّه اش را گم کرده بود، آمد و یقه این مسافر اهل کوفه را گرفت که آقا! ناقه ای که من گم کرده ام همین شتری است که تو سوار شده ای - در حالی که شتر این مرد مسافر جَمَل بود و نه ناقه- دعوا به معاویه کشید، مردِ شامی چند نفر شاهد برای صحّت گفتارش نزد معاویه آورد و همه شهادت دادند شتری که این مسافر اهل کوفه سوار شده، همان ناقه ای است که مربوط به این فرد شامی است. معاویه که به خوبی فرق جَمل و ناقه را می داند، قضاوت را به نفع شخص شامی به پایان می برد. هر چه مسافر اهل کوفه اصرار کرد، آقا! این شتر من جمل است و این آقا
    ص: 46
    می گوید شتر من ماده بوده است، شاهدان همه شهادت دادند که ناقه مرد شامی همین شتر مرد کوفی است، معاویه پس از آن که افراد رفتند، مرد کوفی را خواست و پول شترش را پرداخت کرد و از طریق مرد کوفی به امیر المؤمنین علی علیه السلام پیغام داد که با گروهی به جنگ تو می آیم که فرق بین ناقه و جمل را نمی دانند!!
    اگر عنایت کنید متوجّه می شوید که هم معاویه می داند مقصد نورانی حضرت علی علیه السلام با شعور مردم باید همراه باشد و هم امیر المؤمنین علی علیه السلام می دانند که مردم سطحیِ سبک، هیچ وقت پیام آن حضرت را نمی فهمند. هم حضرت علیه السلام و هم معاویه می دانند که با مردم سطحی، بازار معاویه گرم است. معاویه یک کاخ سبز ساخت که هیچ، اگر صد کاخ سبز هم می ساخت، مردم جاهل بدون هیچ اعتراضی، عظمت حاکم را به همین کاخ های سبز می دانستند و می دانند و لذا اسراف بیت المال را یک هنر برای حاکم می شمارند. مردم سطحی هیچ وقت حکمت علی علیه السلام را نمی فهمند.
    اگر امروز بناست جامعه ما از فرهنگ امیر المؤمنین علیه السلام برخوردار باشد، ابتدا باید افراد متفکّر داشته باشیم. مردمی که با افکار سطحی و حسّی، به زندگی روزمره دنیایی گرفتار باشند و همه همت خود را طلب رزق بدانند، هرگز حرف حضرت علی علیه السلام را نخواهند فهمید. وقتی بناست فرهنگ اهل البیت علیهم السلام در جامعه شکوفا شود، لااقل اگر انسان ها حکیم نیستند باید به دنبال حکمت باشند. باید سطح تفکر انسان ها رشد کند تا پذیرای حکمت اهل البیت علیهم السلام شوند. و این تکلیفی است بر من و
    ص: 47
    شما، تا طوری زندگی کنیم که در زندگی، سطحی نشویم وگرنه حکمت علوی را در روابط اجتماعی مان نخواهیم یافت
    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آنگاه که حکمت اهل البیت تنها می شود

    اگر روزمرّگی ها زندگی من و شما را برباید؛ اگر تجمّل، مدرک و پول و دنیا، مقصد ما شود، حکمت علوی با همه برکاتی که دارد، تنها خواهد ماند، کار به جایی می رسد که آدم ها ابتدایی ترین طریق اصول تفکّر خود را هم از دست خواهند داد و به راحتی بازیچه تبلیغات کفر جهانی خواهند شد. خطری که جامعه ما را تهدید می کند این است که حرف های ساده و سطحی، انسان ها را به وَجْد بیاورد و مردم با حرف های عمیق و متینِ اهل البیت علیهم السلام بیگانه شوند. اگر به مردم سطحی بگویید خاکسترهای فلان آتشفشان 4000 کیلومتر به اطراف پاشیده شده است، به راحتی می فهمند و می توانند آن حادثه را تجزیه و تحلیل کنند. ولی اگر بگویید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند: «رزقی هست که تو به دنبال آن می گردی، و رزقی هست که آن به دنبال تو می گردد». می ببینید نمی توانند این نکته را تجزیه و تحلیل کنند. خبر اوّلی برایش حیرت آور و قابل پذیرش است، ولی استعداد درک حقیقت دومی را که امام معصوم می فرماید، از دست داده است. سیاستمداران استراتژیست آمریکایی می گویند: در کشور آمریکا نمی خواهد گفتن حرف های مهم را ممنوع کنید، سطح فکر مردم را پایین بیاورید که از حرف های مهم خسته شوند. در واقع دشمنان ما حرفشان این است که چرا بیاییم پیامبران را نفی کنیم تا
    ص: 48
    مردم حساس شوند، کاری می کنیم که مردم از آن ها خسته شوند و از برنامه های سطحی و سریال های پوچ خوششان بیاید. حرفشان این است که نمی خواهد قرآن و نهج البلاغه را ممنوع کنید، مردم را با تجمّلات و مُد لباس و این خطی بودن و آن خطی شدن و برنامه سفره های رنگین، سطحی کنید، و زندگی آن ها را در همین ها خلاصه نمایید؛ دیگر خودشان می رسند به این که اهل البیت می خواهیم چه کار؟
    تولّد امام الموحدین علیه السلام عدّه ای را به حیرت آورد که چگونه دیوار کعبه باز شد و مادر حضرت در داخل خانه خدا، وضع حمل نمود. حالا اگر مردم اهل تفکر باشند، حیرت بزرگ ترشان خود همین نهج البلاغه است، نهج البلاغه ای که ابن ابی الحدید می گوید: خطبه «غرّاء» - خطبه 83 - آن را بیش از 1000 بار خواندم و هر وقت که می خواندم از عظمت آن دگرگون می شدم. نهج البلاغه ای که آقای جرج جِرداق مسیحی در موردش می گوید: «سخنی است مادون سخن خالق و مافوق سخن مخلوق». ملّتی که سطحی شد، اصلاً امام الموحدین علیه السلام را نمی فهمد. برای او بیش از آن که نهج البلاغه علی علیه السلام مهم باشد، باز شدن دیوار کعبه هنگام تولد حضرت مهم است. در حالی که برای شیعه واقعی باید قلب علی علیه السلام مهم ترین مقصد زندگی باشد، قلبی که اینچنین به سوی آسمان باز شده و از طریق آن، این سخنان را ارائه می دهد. مگر این سخنان عادی است! تماماً حجّت بالغه الهی است برای بشر، به نظر بنده دیوار کعبه برای تولد علی علیه السلام باز شد تا آیندگان بدانند در آن حال انسان بزرگی متولّد شد تا در آینده دامن او را بگیرند و هدایت شوند. یعنی زندگی علی علیه السلام
    ص: 49
    از ابتدا تا انتها سراسر ظهور حقایق غیبی است و مسلّم هرچه این زندگی جلوتر بیاید حقایق برتری را می نمایاند.
    باید آنچه شما را به سطحی نگری می کشاند و برایتان مشغولیات دنیایی درست می کند، بشناسید و از آن ها فاصله بگیرید. نهج البلاغه و قرآن برای انسان، حجّت الهی است تا به کمک آن ها نجات پیدا کند. نهج البلاغه یعنی علی علیه السلام و علی علیه السلام یعنی چراغ هدایت به سوی حق.(1) پس به سخنان آن حضرت باید به عنوان رمز و راز حیات نگاه کرد. اگر کسی بی علی علیه السلام شد، بی هدایت می شود.
    اگر امام معصوم مسئول هدایت مردم است، و اگر او به عنوان یک حکیمِ بزرگ از حقایقی سخن می گوید که انسان عادی در عین این که به آن ها نیاز دارد، به خودی خود آن ها را نمی یابد، ولی نجات او در عمل کردن به این حقایق است، و اگر انسان به آن ها نزدیک نشود، به ظلمت می افتد، با توجه به این مقدمات به سخنان حضرت نظر می کنیم. این حرف ها، حرف هایی نیست که اگر نفهمید و نگیرید، باز هم بتوانید زندگی کنید. مردم با جداشدن از سخنان معصومین علیهم السلام در مرگ رسمی قرار دارند، ولی اسمش را زندگی گذاشته اند.
    ص: 50
    ________________________________________
    1- پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت می فرمایند: «علیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلیٍّ، یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دارَ، وَ لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الْحَوْض» یعنی؛ علی با حق و حق با علی است، هرکجا او باشد حق به آن می گراید، و از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر به من باز گردند (تاریخ بغداد ج14 ص321- مجمع الزوائد ج7 ص236، نقل از ترجمه الغدیر ج5 ص296).
    پس راه صحیح این است که با تعمّق و تدبّر در سخنان امام الموحدین علیه السلام به فرزندشان، به آن سخنان دل بسپاریم که نکات بسیار مهمّی را مطرح می کنند تا از رمز و راز زندگی محروم نمانیم
    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تولّد امام الموحدین علیه السلام عدّه ای را به حیرت آورد که چگونه دیوار کعبه باز شد و مادر حضرت در داخل خانه خدا، وضع حمل نمود. حالا اگر مردم اهل تفکر باشند، حیرت بزرگ ترشان خود همین نهج البلاغه است، نهج البلاغه ای که ابن ابی الحدید می گوید: خطبه «غرّاء» - خطبه 83 - آن را بیش از 1000 بار خواندم و هر وقت که می خواندم از عظمت آن دگرگون می شدم. نهج البلاغه ای که آقای جرج جِرداق مسیحی در موردش می گوید: «سخنی است مادون سخن خالق و مافوق سخن مخلوق». ملّتی که سطحی شد، اصلاً امام الموحدین علیه السلام را نمی فهمد. برای او بیش از آن که نهج البلاغه علی علیه السلام مهم باشد، باز شدن دیوار کعبه هنگام تولد حضرت مهم است. در حالی که برای شیعه واقعی باید قلب علی علیه السلام مهم ترین مقصد زندگی باشد، قلبی که اینچنین به سوی آسمان باز شده و از طریق آن، این سخنان را ارائه می دهد. مگر این سخنان عادی است! تماماً حجّت بالغه الهی است برای بشر، به نظر بنده دیوار کعبه برای تولد علی علیه السلام باز شد تا آیندگان بدانند در آن حال انسان بزرگی متولّد شد تا در آینده دامن او را بگیرند و هدایت شوند. یعنی زندگی علی علیه السلام از ابتدا تا انتها سراسر ظهور حقایق غیبی است و مسلّم هرچه این زندگی جلوتر بیاید حقایق برتری را می نمایاند.
    امضاء


صفحه 3 از 14 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi