اندکی بعد، سر به وسیله فضای درخشنده ای احاطه شد. ناگهان دیدم قسمت درونی مغز و دِماغ کوچک (مخچه) از بین رفت و عمل ارتباط اعصاب با مغز متوقف شد؛ در عوض از ماده حیاتی الکتریسته بلافاصله مغز ده مرتبه تواناتر از حالت طبیعی خود شد. به دنبال این جریان اثر فساد و انقطاع فیزیکی انجام
ص:126
شد. پس از آن عمل که من آن روح یا قوه مدرکه را که از بدن جدا می شد، مشاهده می کردم مغز عناصر الکتریسیته و مغناطیس و حرکات در حیات حساسیت منتشره در تمام ساختمان بدن را به خود جذب کرد.
سر روشن شده بود. من مشاهده می کردم که در همین لحظه انتهای دیگر جسد تاریک و سرد است. مغز اشعه خاصی داشت. در اطراف آن فضا سیاله نورانی که سر را احاطه کرده بود، سر دیگری تشکیل شده بود که خطوط آن پی در پی واضح تر می شد؛ آن قدر درخشان بود که من به زحمت می توانستم به آن خیره شوم. به همان اندازه که در سیر سیال متراکم می شد، فضای درخشنده تحلیل می رفت. من از آن چنین نتیجه گرفتم مواد سیاله ای که از همه قسمت های بدن به طرف مغز کشیده شده بود، به شکل فضای مخصوصی خارج شده است.
سابق بر این بر حسب اصل عالی قابلیت ترکیب جسمانی که در هر ذره همیشه احساس می شود خیلی محکم به هم متصل بوده است. با کمال تعجب و تحسین تحولات آثار طبیعی را تعقیب نمودم. به همان طریقی که سر سیال از مغز خارج شده بود، دیدم به تدریج گردن، شانه ها، کمر و بالاخره یک بدن کامل سیال تشکیل شد. در طول مدتی که این موجود روحانی خود را در مقابل نیروهای مخصوص من ظاهر می کرد، از آن طرف برای چشم های مادی اشخاص حاضر در اتاقِ جسد محتضر، علایم رنج و ناراحتی را نشان می داد، اما این ها موهوم بودند، زیرا فقط اثر عزیمت قوای حیاتی و مدرکه بود که از تمام بدن به طرف مغز جذب و در آن جا متمرکز گردیده بعد در ساختمان جدید وارد شدند. روح در گوشه راست بالای سر جسد بلند شد (قبل از قطع آخرین رشته هایی که مدت زیادی قسمت های مادی و مدرکه را به هم متصل کرده بود).