تا انسان سیر به باطن این عالم نداشته باشد در خواب است و متوجه نیست كه این ظاهری كه با آن روبهروست، ظهور و جلوة باطنی است كه آن اصل و پایدار است.
به صبح حشر چون گردی تو بیدار
بدانی كان همه وَهْم است و پندار
چون بمُردی - به هر نحوه مُردن، چه اختیاری و چه تكوینی - متوجه میشوی كه این دوگانه دیدنها و این كثیر دیدنها، همه و همه به جهت بازیهای خیال بود. چنانچه رسولخدا(ص) فرمود: «اَلنّاسُ نِیام فَاِذا مَاتواانْتَبِهُوا»(59) یعنی مردم هم اكنون در خواباند و چون بمیرند، بیدار میشوند.
چو برخیزد خیال چشم اَحْوَلْ
زمین و آسمان گردد مبدّل
چشمِ دو بین، به جهت غفلت از باطن عالم، باطن و ظاهر را دو تا میبیند، ولی وقتی سالك به مقام توحید رسید كونین به نور وحدانیت محو میگردد و جز حیّ قیّوم را در صحنه نمییابد و محقَق میشود كریمة «یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»(60) یعنی؛ روزی كه آسمان و زمین، غیر آسمان و زمین امروزین میشود و همه برای خدای واحد قهّار بروز میكند. و لذا در آن حال جز واحد قهّار، همه چیز محو خواهد شد. چرا كه:
چو خورشید جهان بنمایدت چهر
نماند نور ناهید و مه و مهر
آری؛ چون نور ذات اَحدی در آیینة قلب سالك رخ نماید، دیگر چیزی نماند. پس:
بدان اكنون كه كردن میتوانی
چو نتوانی چه سود آنگه كه دانی(61)