❤ |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
موضوعات تصادفی این انجمن:
❤ |
(حسن ختام) از نفس نفیس و نور ریز شما بهره بردیم استدعا دارد در پایان دعائی فرمائید.
ما بیچارگان و متحیران وادی ضلالت و سرمستان از جام غفلت و خودپرستی از نماز اهل معرفت و سجود اصحاب قلوب محرومیم، خوب است حالت قصور و تقصیر خود و مذلت و خواری خویش را در نظر داشته باشیم و به حال حرمان خود متاسف و به کیفیت احتجاب خود متلهف باشیم و به حق تعالی از این خسران و تسلط نفس و شیطان پناه بریم، شاید حالت اضطراری دست دهد و آن ذات مقدس مضطرین را اجابت فرماید: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو. (236)
پس با حال پریشان و اضطراب و قلب افسرده و پژمان سر به خاک مذلت، که اصل خلقت ما است، نهیم، و یا از نشأت ذل و مسکنت خود کنیم و با لسان حال از حق تعالی که ولی نعم است، جبران نقائص را طلب کنیم و عرض کنی: بارالها، ما در حجابهای ظلمانی عالم طبیعت و شرکتهای بزرگ هواپرستی و خود خواهی واقعیم، و شیطان در رگ و پوست و خون ما تصرف دارد و سر تا پای ما در تحت سلطنت شیطان است، و ما از دست این دشمن قوی جز به پناه به ذات مقدس تو چاره ای نداریم، تو خود از ما دستگیری کن و قلوب ما را به خود متوجه فرما.
خداوندا توجه ما به غیر تو از روی استهزا نیست، ما چه هستیم و که هستیم که در محضر قدس ملک الملوک علی الاطلاق استکبار و استهزاء منیم، ولی قصور ذاتی و نقص ما قلوب محجوب ما را از تو مصروف داشته، و اگر عصمت و پناه تو نباشد، ما در شقاوت خود تا ازل باقی هستیم و راه نجاتی نداریم.
بارالها، ما چه هستیم! داود نبی علیه السلام عرض کرد که اگر عصمت تو. نباشد، عصیان تو را خواهم کرد. (237)
بارالها، پایان ما را به سعادت مقرون فرما، و سرانجام رشته معرفت و خدا خواهی را به دست ما بده، و دست تطاول دیو رجیم و شیطان را از قلب ما کوتاه فرما، و جذوه ای از آتش محبت خود در دل ما افکن تا جذبه ای حاصل آید، و خرمن خودی و خودپرستی ما را به نور نار عشقت بسوزان تا جز تو نبینیم و نخواهیم جز سرکوی تو بار قلوب را نیندازیم.
محبوبا، اکنون که از تو دوریم و از جمال جمیلت مهجور، مگر آنکه دست کریمانه ات تصرفی کند و حجابهای ضخیم را از میان بردارد تا در بقیه عمر جبران ماسبق گردد. انک ولی النعم. (238)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
مقدمه ناشر
باسمه تعالی
مسلم برهان صدیقین و برهان حركت جوهری، در عالَم عقل و استدلال از زیباترین نمودهای عقل بشری برای نشان دادن معلولیت عالم خلق و علیّت حضرت ربالعالمین است. عظمت این دو برهان صرفاً در اثبات خدا برای عالَم نیست، بلكه عظمت آنها در وسعت و دقت آن جهانبینی است كه در اختیار انسان میگذارد.
كتاب حاضر؛ حاصل بیش از بیست سال تدریس استادطاهرزاده در موضوع برهان صدیقین و حركت جوهری است كه ایشان در طی تدریس خود با روشهای ابتكاری و تقسیمبندیهای قابل توجه، این دو برهان را برای اهل تفكر هر چه بیشتر قابل فهم نموده است. از همه مهمتر در روش استاد، كاربردی كردن و ملموس نمودنِ برهان و نتایج آن است و همین بود كه ما را بر آن داشت كه این مجموعه را در اختیار علاقهمندان به این نوع بحثها قرار دهیم.
در زندگی دینی و تفكر مذهبی، انسان احساس میكند هر موقع بخواهد در متون دینی اعم از قرآن و روایات قدمی عمیق و همراه با تفكر بردارد، سخت نیاز دارد از نورانیتی كه در اثر براهین فوق به دست میآید، مدد گیرد.
به عنوان مثال؛ بارها انسان در قرآن با آیههایی مثل «وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّمَواتِ وَ الاَرْضِ وَ اِلَیاللهِ الْمَصِیرُ»(1) روبهرو میشود و از نظر معنی ظاهری میفهمد كه آیه میخواهد بفرماید؛ مالكیت آسمان و زمین از خدا است. ولی اگر بفهمیم این مالكیت به چه نحوهای است، میتوانیم نتیجهای را كه از آوردن این آیه در رابطه با آیات قبل و بعد از آن حاصل میشود، بهدست آوریم. و مسلّم باید انسان از قبل فكر كرده باشد كه اگر خداوند خالق و هستی بخش آسمانها و زمین است و بین خداوند و مخلوقاتش، رابطة هستی بخشی در میان است و در این صورت است كه مخلوق، تجلّی خالق میشود و دیگر رابطة عالَم با خالقِ عالَم، مثل رابطة فرزند و مادر نخواهد بود. پس از فهم این نكته است كه نحوة حضور خالق عالَم در عالَم را میفهمیم و با داشتن این تفكر متوجه میشویم كه خداوند میخواهد تصرف مطلق خود را در عالم به ما گوشزد نماید وگرنه چنانچه ما تصور صحیحی از نوع رابطه خداوند با مخلوقاتش نداشته باشیم چگونه میتوانیم از تذكر خداوند در آیة فوق، رابطة تصرف مطلقش نسبت به مخلوقات را متذكر شویم.
مثال فوق روشن میكند تفكراتی كه در اثر براهین صدیقین و حركت جوهری برای انسان حاصل میشود، بسیار در فهم آیات و روایات به او كمك میكند و اساساً صاحب قرآن و روایات همواره ما را در فهم سخنانشان دعوت به تفكر كردهاند، و براهین فوق، تفكر انسان را در موضوعِ رابطة بین خالق و مخلوق قوت میبخشد. ما نتیجه را به خود عزیزانِ خواننده واگذار میكنیم و از ذكر نمونههای بیشتر در مورد تأثیر براهین صدیقین و حركت جوهری در فهم متون دینی و نگاه عرفانی خودداری میكنیم، گرچه در مورد نتایج برهان حركت جوهری میتوان نمونههای بسیار قابل توجهی ارائه داد كه إنشاءالله با دقت بر روی برهان مذكور خود شاهد آن خواهید بود.
علت دیگری كه موجب تشویق در انتشار این اثر شد؛ یكی تقاضای خود دوستان طالب این مباحث بود و دیگر همان نكتة دقیقی است كه استاد در مقدمة خود مطرح كردهاند و آن، رابط و پلبودن براهین مذكور بین فلسفه و عرفان است. به طوری كه هر انسانِ صاحب نظری به راحتی میپذیرد، نگاه و منظری كه در اثر براهین صدیقین و حركت جوهری برای انسان حاصل میشود بسیار در نگاه عرفانی به عالم و پذیرش شهودات عرفانی عرفا مؤثر خواهد بود و عملاً كاركردن بر روی این دو برهان علاوه بر اینكه یك نوع تعقل است، یك نحوه سلوك معنوی میباشد. إنشاءالله
انتشارات لُبّ المیزان
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
مقدمه نویسنده
باسمه تعالی
شرایط مقدماتی تحقق مكتب فلسفی حكمت متعالیه
1- در پایان قرن ششم، هر یك از «عرفان» و «فلسفه» و «كلام» در فرهنگ اسلامی، راهی را پیموده بودند كه امكان ادغام آن سه را در آن زمان فراهم كرده بود. فلسفة مشائیِ ابنسینا جای خود را به فلسفة اشراقی سهروردی داده بود. كلام ظاهریِ اشاعرة اولیه، جای خویش را به روح اشراقی كلام غزالی و فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی سپرده بود، و سرانجام مقدمات لازم جهت پیدایی یك نظام منسجم نظری برای عرفان در جهان اسلام فراهم شد كه شیخِ اكبر محیالدینبنعربیاندلس ی (متولد569) آن را محقق كرد و ظهور تفكر ابنعربی در عرفان، عامل طلوع مكتب حكمت متعالیة ملاصدرا(ره) در فلسفه شد. ملاصدرا(ره) حدود سالهای 979 در شیراز متولد و در سال 1050 در بصره در برگشت از هفتمین سفر زیارت بیتاللهالحرام به رحمت ایزدی پیوست.
ملاصدرا(ره) مسلّم یكی از بزرگترین فلاسفة اسلام است. چهارصد سال است كه افكار او درخشندگی خاصی به محافل علمی جهان اسلام بخشیده و میرود كه روز به روز نقشآفرینتر از گذشته، جهان تفكر بشری را متوجه خود گرداند، به طوری كه متفكران جهان، تمدن آینده را تمدنی میدانند كه در مكتب تشیع و با پشتوانة فلسفی ملاصدرا(ره) ظهور خواهد كرد.
2- خصوصیات حكمت متعالیه: فلسفة حكمت متعالیه توانسته است پیامهای وَحی را در كنار عرفان اسلامی به زبان استدلال ارائه دهد و عظمت ملاصدرا در همین كار است و لذا است كه میتوان گفت: فلسفه از طریق حكمت متعالیه بسیار به دین نزدیك شده است و اینجاست كه ملاحظه میكنید فقیه دینشناسی چون امامخمینی(ره) در مورد ملاصدرا(ره) میگوید: «ملاصدرا! وَ ما اَدْرئكَ مَاالْمُلاصدرا، اومشكلاتی را كه بوعلی به حل آن در بحث معاد موفق نشده بود، حل كرده است».(2) و یا از قول علامهطباطبایی(ره) نقل شده كه گفتهاند: «همة ما بر سر سفرهای هستیم كه مرحوم آخوند پهن كردهاند» - منظور از «آخوند» در فلسفه، ملاصدرا(ره) است- خود ملاصدرا نیز معتقد است «عقل و شرع» در همة قضایای فلسفی به هم میرسند و در اسفار اربعه میگوید: «از شریعت حقة الهی به دور است كه احكام آن مصدر معارف یقینیِ ضروری نباشد»(3) و یا در رسالة سه اصل میگوید: «وای به حال فلسفهای كه قوانین آن مطابق كتاب و سنت نباشد»(4) به طوری كه شهیدمطهری(ره) معتقد است «با ملاصدرا«ره» نُه قرن حكمت اسلامی به مرحلهای از كمال رسید كه حقایق فلسفه استدلالی و ذوقی و وَحی آسمانی در یك نظرِ وسیع و كلی در بارة جهان با هم امتزاج یافت... كوشش ملاصدرا(ره) بیش از هر چیز در امتزاج و ایجاد هماهنگی بین دین و خصوصاً تعالیم شیعه و فلسفه بود، او سرانجام موفق شد نهضتی را كه از «كِندی» برای پیدایش این هماهنگی آغاز شده بود به ثمر رساند و نشان دهد كه چگونه روش استدلال و ذوقی و اشراقی، و آنچه از راه وحی به دست انسان رسیده است، بالاخره به یك حقیقت منجر میشود».(5) و علت موفقیت این روحانی بزرگ را در این امر باید علاوه بر دقت عقلی فوقالعادة او ، در مجاهدات شرعیه و پیروی دقیق او از شریعت محمدی(ص) و ائمه معصومین(ع) دانست.
3- میتوان گفت ملاصدرا(ره) با طرح برهان صدیقین و برهان حركت جوهری، توانسته است اوج شخصیت عقلی و معنوی خود را برای همیشة تاریخ به اثبات برساند و اندیشمندان جهان را وامدار خود نماید. ما معتقدیم این دو برهان پلی است بین عقل و قلب و به عبارتی؛ سیری است از برهان به سوی عرفان، و از همین منظر بر اهل تحقیق در عرفان لازم است با دقت در این دو برهان، نقیصة گرفتارشدن در وَهم را از خود جدا كنند و از این طریق به عمق سخنان عرفا و در نهایت سخن ائمه معصومین(ع) راحتتر دست بیابند. إنشاءالله
4- خدمت خوانندگان عزیز تأكید میكنم كه مطالب این كتاب هرگز شما را از مطالب عالی و اندیشة عمیق ملاصدرا(ره) در امر برهان صدیقین و حركت جوهری بینیاز نمیكند، بلكه اگر مایل هستید كه عمیقاً در این موضوعات تحقیق كنید، این مباحث إنشاءالله میتواند شروع خوبی باشد.
بنده كاری كه در خور توجه باشد انجام ندادهام، الاّ اینكه سعی كردهام مطالب را به نحوی كه فهم آن آسان باشد دستهبندی كنم و یا به صورت سؤال و جواب در آورم تا خوانندة محترم زودتر به منظور اصلی بحث منتقل شود.
طاهرزاده
انتشارات لُبّ المیزان
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
برهان صدیقین
بسم الله الرحمن الرحیم
فیلسوفان الهی هركدام برای اثبات وجود خداوند براهینی را مطرح نمودهاند كه هر برهان بنا به زاویهای كه بر وجود لایزال حضرت حق میگشاید، علاوه بر اثبات وجود خداوند، ما را متوجه نحوهای از حضور خاص حضرت حق در هستی میكند و برهان صدّیقین از جهت نكته دوم، یعنی توجه به كمالات عالیه حضرت حق، یكی از بهترین براهین است و ملاصدرا(ره) آن فیلسوف الهی به نحوی كه در ذیل ملاحظه خواهید كرد، طراح آن است.
برای راحتتر آموختن این برهان، مباحث برهان صدیقین را به صورت شماره بندی شده در 12 بند به قرار زیر مطرح مینماییم:
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
1- ادعای برهان
این برهان مدّعی است برای اثبات وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمهای نیست و میتوان از خود خدا، متوجه خدا شد و به همین دلیل این برهان، صدیقین نامیده شدهاست، چرا كه صدیقین یعنی آن عده از مؤمنین كه برای ارتباط با خدا از هیچ واسطهای استفاده نكرده و از آثار خدا متوجه خدا نشدهاند. مثل اینكه از طریق خود نور، متوجه نور میشویم. چنانكه حضرتسجاد(ع) در دعای ابوحمزه به خدا عرض میكنند:
«بِكَ عَرَفْتُك، وَ اَنْتَ دَلَلْتَنِی علَیْك» به تو و از طریق تو، تو را شناختم و تو خودت رهنمودی مرا بر خودت.
قرآن میفرماید: «اَوَلَمْ یَكْفِ بِرَبِّكَ اَنَّهُ عَلی كُلِّ شَیْئٍ شَهید»(6) یعنی آیا پروردگار تو كافی نیست كه او مشهود هرچیزی است. یعنی هرچیزی را كه بخواهید بشناسید، مشهود قبلی شما «الله» خواهد بود و آن چیز بعد از شهود حضرت «الله» مشهود شما قرار میگیرد. به عنوان مثال هرگاه در عالم محسوسات بخواهیم چیزی را ببینیم اول نور را میبینیم سپس، آن چیز مورد مشاهدة ما قرار میگیرد. در نتیجه بر اساس برهان صدیقین برای پیبردن به خدا به هیچ مقدمهای نیاز نداریم.(7)
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
2- تفاوت علت حقیقی با علت مُعِدّه
دومین نكتهای كه برای متوجهشدن مقصد برهان صدیقین باید عرض شود، فرق علت حقیقی با علت مُعِدِّه است، چرا كه در تعریف علت حقیقی گفته میشود، وجود معلول توسط علت صادر میشود، ولی در علت مُعِدّه، علت به واقع وجود معلول را سبب نمیشود، بلكه علت؛ عامل حركت و یا شكلدهی معلول است و نه ایجاد كنندة معلول.
علت مُعِدّه مثل بنّا در ایجاد ساختمان است كه در واقع شخص بنّا، وجود ساختمان را به ساختمان نداده، بلكه آجر و گچ و سیمان را تركیب كرده و به حركت در آورده است، یا مثل پدر و مادر در بهوجودآمدن فرزند كه «وجودِ» بدن فرزند را به او ندادهاند، بلكه بدنِ پدر و مادر شرایطی شده تا غذاهایی را كه آندو خوردهاند در مسیر پدیدآمدن بدن فرزند قرار گیرد.
پس نباید علت معدّه را علت حقیقی پنداشت. چون علت حقیقی، علتی است كه وجود معلول را به آن میدهد. در بحثهای آینده ثابت خواهد شد كه علاوه بر «علت معدّه» در عالَم، «علت حقیقی» نیز هست به طوری كه وجود همه پدیدهها از طریق وجوددهیِ علت حقیقی، موجود میشود. در طرح زیر به تفاوت بین آن دو علت توجه فرمایید:
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
علّت
حقیقی: علتی است كه وجود و هستی معلول را میدهد. مثل هستی مطلق كه وجود سایر پدیدهها، همه پرتو اوست و برهان صدیقین در صدد اثبات آن است
مُعِدّه: عبارت است از آن شرایطی كه در آن شرایط، علت حقیقی، معلول را وجود میدهد، مثل بدن مادر كه شرایط بهوجودآمدن بدن فرزند است، نه علت وجود بدن فرزند.
پس از ذكر دو نكتة فوق، در نكتة سوم، اصل برهان به صورتی كه ملاحظه میفرمایید طرح میشود و سپس در صفحات بعد، بندبندِ آن مورد شرح قرار میگیرد
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
3- اصل برهان
الف- چون سوفسطایی نیستیم مییابیم كه موجوداتی در اطراف ما هستند.
ب- چون هرموجودی یا خودش باید «عین وجود» باشد و یا از«عین وجود» بهوجود آمده باشد. پس این موجودات اطراف ما یا باید «عین وجود» باشند و یا باید به «عین وجود» ختم شوند. به قول فیلسوفان:«كُلُّ ما بِالْعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهی اِلی ما بِالذّات»یعنی باید هر مابالعرضی - مثل شوری برای آب- حتماً به یك مابالذاتی - مثل شوری برای نمك- ختم شود.
ج- «عین وجود»، «عین كمال» است . زیرا هرجا پای «نقص» درمیان است، حتماً پای «عدم» در میان است . پس وقتی «عین وجود» داریم باید «عین كمال» داشته باشیم . یعنی «عین وجود» باید هیچ نوع محدودیتی نداشته باشد ، مثل «عین شوری» كه از نظر شوری هیچ محدودیتی ندارد، یا مثل «عین شیرینی»، یا «عین تری».
د- موجودات اطراف ما سراسر دارای محدودیت و نقص هستند. مثلاً یك سنگ اولاً: درجایی هست و در بقیه جاها نیست، ثانیاً: چیزی هست و چیزها نیست. پس این موجودات هیچكدام «عین وجود» نیستند.
ه- حالا كه این موجودات اطراف ما وجود دارند، و از طرفی هم «عین وجود» نیستند، پس باید به «عین وجود» كه همان «كمال مطلق» است ختم شوند.
همچنانكه ملاحظه میكنید ملاصدرا(ره) در اصل برهان ما را به نكات زیر توجه میدهد:
الف- كافی است شما سوفسطایی(8) نباشید و موجوداتی را كه در اطراف خود مییابید انكار نكنید. چرا كه سوفسطایی بودن جلو هرگونه تفكر را خواهد گرفت، از طرفی اعتقاد به واقعیات خارج از ذهن خود، آنقدر بدیهی است كه انكار آن عین اثبات آن است. چرا كه وقتی شما میگویید: «من هیچ چیزی را در خارج از ذهن خودم قبول ندارم و معتقدم همة آنچه كه میپندارم در خارج هست، همه در ذهن است و نه در خارج». در واقع با گفتن این جمله وجود خودتان و كسی را كه برایش این سخن را میگویید، در خارج پذیرفتهاید. پس عملاً انكار شما عین اثبات شد، چرا كه پذیرفتن واقعیات خارجی امر بدیهی است. لذا فیلسوف ما ابتدا میگوید: كافی است سوفسطایی نباشید، یعنی از نظر تفكر، یك انسان معمولی باشید كه قدرت تفكر را از خود سلب نكردهاست.(9)
ب- میگوید: هر موجودی یا خودش عین وجود است و یا از عین وجود بهوجود آمده، چرا كه در یك قاعده بدیهی داریم: «كُلُّ ما بِالْعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهی اِلی ما بِالذّات»(10) این قاعده میگوید: صفاتِ بالعرض هرچیز مثل گرمای 30 درجه برای آب، باید از چیزی گرفته شده باشد كه آن صفت از ذات آن شئ باشد، مثل گرما برای آتش یا مثل شوری برای نمك.
ج- با توجه به بند ب، میگوید: اگر به موجودات اطراف خود بنگری، از یك طرف «وجود» دارند و از طرف دیگر «عین وجود» نیستند. چرا كه «عین وجود» خصوصیاتی دارد كه موجودات اطراف ما آن خصوصیات را ندارند. پس باید این موجودات به «عین وجود» ختم شوند و «عین وجود» آنها را پدید آورده باشد.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
خصوصیات «عین وجود»
اما خصوصیات «عین وجود» چیست كه موجودات اطراف ما آن خصوصیات را ندارد.
اولاً: عین وجود مثل عین شیرینی كه تماماً شیرینی است «عین وجود» هم تماماً وجود است و هیچ جنبة عدمی در آن راه ندارد.
ثانیاً: هرجا پای عدم در میان است، حتماً پای نقص در میان است. نمونهاش، عدم علم كه عبارتاست از جهل، یا عدم حیات كه عبارت است از مرگ، یا عدم نور كه عبارت است از ظلمت. و بههمین جهت برای داشتن علم باید تلاش كرد، ولی برای داشتن جهل تلاشی نیاز نیست. چرا كه عدمِ علم، خودش جهل است. همچنانكه برای داشتن نور باید تلاش كرد، ولی همینكه نور نباشد خودبهخود ظلمت است.
ثالثاً: حال كه روشن شد هرجا پای عدم در میان است، حتماً پای نقص در میان است، پس میتوان گفت: هرجا هم كه پای «وجود» در میان است، حتماً پای «كمال» در میان است، و در نتیجه هرجا پای «عین وجود» در میان است، حتماً پای «عین كمال» در میان است، و عین كمال یعنی وجودی كه هیچ مرتبهای از نقص را نداشته باشد. همانطور كه عین شیرینی یا عین تری، هیچ مرتبهای از شیرینی یا تری نیست كه نداشته باشد. پس «عین وجود» تمام كمالات را دارد، یعنی عین علم است، عین حیات است، عین قدرت است و ...
رابعاً: موجودات اطراف ما در عینی كه «وجود» دارند، «عین وجود» نیستند. چرا كه روشن شد «عین وجود»، «عین كمال» است و كمالی بالاتر برای آن قابل تصور نیست، به اصطلاح «لا یُتَصَوَّرُ ما هُوَ اَتَمُّ مِنْه» یعنی موجودی كاملتر از آن قابل تصور نیست، در حالیكه موجودات اطراف ما عین علم و حیات و قدرت و... نیستند، پس «موجود» هستند ولی «عین وجود» نیستند.
ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 18-06-2020 در ساعت 21:32
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)