صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 88

موضوع: اسماء حسنا، دریچه‌های نظر به حق(شرحی بر دعای سحر)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سختی‌ها؛ آینه‌ی نمایش کامل‌تر اسمِ ربّ


    وقتی انسان رب خود را فراموش کند، هر حادثه‌ای را مستقل می‌بیند، در آن حال وقتی مشکلی برایش پیش می‌آید خدا را از یاد می‌برد در صورتی که باید آن حادثه و مشکل را صورتی از ربوبیت خداوند بنگرد. مگر این طور نبود که حضرت امام خمینی(رض) آن وقت که تبعیدشان کردند بیشتر به مقصدشان که سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود رسیدند تا آن وقتی‌که در ایران بودند و مشغول درس و بحث؟ حضرت اباعبدالله(ع) این را خوب می‌فهمند که با شهادتشان ربوبیت حق بیشتر به صحنه می‌آید و نتیجه‌ای که می‌خواهند زودتر و بهتر عملی می‌شود. به همین جهت هرچه به عصر عاشورا نزدیک می‌شوند بیشتر امیدوارند.(27) حضرت می‌خواهند آینه‌ی تمام‌نمای حضرت حق باشند و این در کربلا به‌خوبی نمایان شد. همین طور که گوهر حضرت یوسف(ع) در چاه بیشتر به نمایش آمد و این‌که چگونه آن حضرت در سخت‌ترین مراحل، نظرشان تماماً به حق است. حضرت یوسف(ع) در چاه و زندان یوسف شدند، چون دیدند چگونه ربّ در چنین شرایطی در صحنه است. وقتی حادثه‌ای برایتان پیش آمد قبل از هر چیزی متوجه باشید که پروردگار عالم از این طریق می‌خواهد با رفع حجاب‌ها خود را بنمایاند، در این صورت هرچیزی را به حق دیده‌اید و نه مستقل.
    در غذایی که جلویتان هست رزاق بودن او را ببینید ولی بیش از نظر به رزّاق، به ربوبیت حق منتقل شوید. اگر به ربوبیتش منتقل شدید رزاقیت او هم در منظرتان می‌ماند. اما اگر در رزاقیت او متوقف شدید از ربوبیت او محروم می‌شوید.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 04-07-2020 در ساعت 14:29
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    در دعای سحر اسمائی را مدّ نظر قرار می‌دهید که شما را به اسم اعظم نزدیک می‌کند. ابتدا به اسم بهاء نظر می‌کنید که به معنی حُسن و زیبایی است و زیبایی عبارت است از «وجود» و وجودِ خالص همه‌ی زیبایی است و از منظر نورِ اسمِ «بهاء» به سایر اسمای الهی نظر می‌کنید که امکان ارتباط با آن‌ها سهل‌تر است. می‌گویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ» خدایا از تو نور بهاءات را می‌خواهم که با آن نور بر من نظر کنی که همه‌ی مطلوب من همان حُسن و کمال است که در سراسر عالم نمایان است و حجاب انانیت من نمی‌گذارد با آن روبه‌رو شوم و تو را طوری بنگرم که من از تو راضی شوم و تو از من.
    رسول خدا(ص) در دعای خود از خداوند تقاضا می‌کنند: «وَارْزُقْنی حُسْنَ الْمَنْظَرِ فیما یرْضیکَ عَنّی»(28) خدایا آن نگاهی را رزق من گردان که تو در آن نگاه از من راضی شوی. وقتی متوجه شدیم همواره خداوند به کامل‌ترین بهاء یعنی اَبهاء در صحنه است نظر خود را به نحوه‌ای از ظهورِ نور بهاء می‌اندازیم که «ابهاء» است و لذا نه‌تنها خوبی‌های خدا را در علی(ع) می‌بینیم، بلکه آن را به عالی‌ترین شکل می‌یابیم، آن‌طور که رسول خدا(ص) علی(ع) را دیدند. عمده هنر ما دیدن انوار الهی به صورت «ابهاء» و «اَجْمل» و «اَجَلّ» است در جمال اولیاء معصومین(ع) و این‌که بتوانیم از آن طریق با خدا مرتبط شویم و در این راستا است که حضرت صادق(ع) می‌فرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»(29) به خدا قسم مائیم اسماء حسنا. یعنی وجه کامل اسماء حسنای الهی را در آینه‌ی وجود آن ذوات مقدس باید یافت. اگر ائمه(ع) را کنار بگذارید نه‌تنها در جای دیگر و به نحو اکمل و اجمل، اسمای حسنای الهی را پیدا نمی‌کنید بلکه فقط یک خدای نظری و ذهنی خواهید داشت.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 11-07-2020 در ساعت 19:07
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    وقتی متوجه جنبه‌ی عالی «بهاءِ» الهی شدید از آن منظر که نظر کردید در سیر توحیدی خود خواهید گفت: «وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیٌّ» هرجا هر جلوه‌ای از حُسن و بهاءِ تو هست، همه‌ی حُسن و بهاء، آن‌جا است. آن‌وقت نور امام صادق(ع) را در امام خمینی(رض) پیدا می‌کنید - همان‌طور که علی(ع) هر چیزی را که می‌دید، در آن چیز «الله» را می‌دید-(30) زیرا حضرت امام خمینی(رض) چیزی از خود ندارند جز نمایش حضرت صادق(ع) و در این راستا می‌توانید از حضرت حق هر بهائی که می‌بینید اَبْهاء آن را ببینید. تا چنین نگاهی پیدا نکنیم موحد نشده‌ایم و مصداق آیه‌ا‌ی می‌شویم که خداوند در مورد مؤمنین فرمود: «وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ»(31) و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز این‌كه هنوز مشرک‌اند. چون هنوز به مرحله‌‌ای نرسیده‌اند که در هر آیه‌ای از آیات الهی تماماً حق را بیابند و به نور حق به آن آیات نظر کنند و نه از طریق آن آیات حق را بیابند تا حق را در محدوده‌ی آیات نگریسته باشند. وقتی متوجه شدید که کلّ بهاءِ الهی، بَهی است، در یک جمع‌بندیِ روحانی اظهار می‌داری: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ» خدایا! من از تو نور بهاء‌ات را به صورت مطلق می‌خواهم که در همه‌جا و در هر منظری آن نور به صورت مطلق در میان است و این است معنی «بِبَهَائِكَ كُلِّهِ» تا حتی آن وقتی هم که جلوه‌ی خدا را در گُل می‌بینید همه‌ی حُسن و بهاءِ او را به تماشا بنشینید و آن گُل را آینه‌ی نمایش همه‌ی اسماء حسنای او بیابید. با این مقدمات چشمتان را باز کنید و به نور اسم بهاء که همه‌ی عالم را بهاء کامل او پر کرده آن را نظاره کنید.
    آرام‌آرام جلو می‌رویم شاید بتوان با فرازهای دیگر دعای سحر با خدا مرتبط و مأنوش شویم. إن‌شاءالله
    خدایا به حقیقت خودت که در این دعا به نمایش آمده‌ای ما را با خودت آشنا بگردان.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    جلسه دوم، نظر به حقِّ مطلق

    بسم الله الرحمن الرحیم
    (اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِاجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلالِكَ جَلِیلٌ(
    (اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ(
    (اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمالِكَ جَمِیلٌ(
    (اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ(
    همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید دعای شریف حضرت باقر(ع) در سحرهای ماه مبارک رمضان با نظر به انوار اسماء الهی، چشمِ دل را باز می‌کند تا خداوند را از آن طریق بنگریم و با معبود خود مأنوس شویم. اولین قدم آن است که متوجه باشیم از طریق اسمای حسنای خداوند می‌توان با خداوند مأنوس شد و این آیه‌ی شریفه‌ را با جدّیت تمام بفهمیم و دنبال کنیم که می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعوهُ بِها»(32) خداوند را اسمای حُسنایی هست، پس او را از طریق آن اسماء بخوانید. ابتدا باید اسماء را بشناسید و به آن‌ها در مظاهر مختلفی که دارند نظر کنید و در آینه‌ی مظاهر به تماشای آن‌ها بنشینید و از مظاهر آن‌ها به اصل آن‌ها منتقل شوید.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ذات‌بینی

    رسیدن به احوالاتی که انسان بتواند اسماء الهی را بنگرد در اصطلاح به «ذات‌بینی» معروف است که کار ارزشمندی است. امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح در نیایش با خدا عرضه می‌دارند: «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» ای خدایی که هرکس را به نور ذات خودت به سوی خودت راهنمایی می‌کنی. آن حضرت از این طریق نظر مبارک خود و آن‌هایی را که از آن دعا استفاده می‌کنند، متوجه حقیقتی می‌نمایند ماوراء ماهیات و پدیده‌های متکثر. افرادی هستند که در کسب معارف اسلامی و انجام عبادات دینی زحمت کشیده‌اند، ولی برنامه‌ای جهت ذات‌بینی ندارند. این‌ها متوجه آن درجه‌ی توحید که بتوانند «اَحد» را بشناسند نیستند، و لذا همیشه با خدای غایب به‌سر می‌برند. ابتدا باید با حساسیت زیاد بین روش «انتزاعی» و روش «انكشافی» فرق گذاشت و دقیقاً تفاوت این دو روش را در ارتباط با حقایق عالم از همدیگر باز شناخت و متوجه بود آن‌چه از طریق دین نصیب انسان می‌شود سیر حضوری به سوی حق و قیامت است و این نتیجه با نگهبانی قلب و حفظ‌كردن آن در محضر حق، از طریق عبادات شرعی ممكن می‌شود.
    در روش حضوری و انکشافی، قلبِ انسان با «وجود» یا «ذات» روبه‌رو می‌شود و هرجا ذات در میان باشد قلب انسان بدون هیچ واسطه‌ای از نور آن بهره‌مند می‌شود. عمده آن است که بتوانیم قلب را طوری تربیت کنیم که هنر ذات‌بینی پیدا کند، در آن حالت خودِ ذات، دلیل خود است و آن طور نیست که معلول، دلیل بر وجود علت باشد، بلکه خود حضرت حق خود را می‌نمایاند. با چنین مبنایی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح به محضر حق عرضه می‌دارند: «یا مَن دَلَّ عَلَی ذاتِهِ بِذاتِه» ای خدایی که خودت گواه خودت هستی «وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ» و منزه هستی از این‌که هم‌جنس مخلوقاتت باشی «وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَیْفِیَّاتِهِ» و بالاتر از آن هستی که همراه چیستی‌ها و چگونگی‌ها باشی.(33)
    چنانچه ملاحظه می‌فرمایید؛ حضرت علی(ع) در فراز فوق به خدا عرض می‌کنند: خودت فقط هستی، بدون آن‌که چیز خاصی باشی، خودت ذات خودت هستی، بدون هرگونه ماهیت و چیستی. این نوع نگاه به خداوند در صورتی ممکن است که قلب انسان جهت ارتباط با ذات، تربیت شده باشد. زیرا حقیقت خدا همان ذاتی است که به ذات خود، دلیل بر وجود خود است، نه به واسطه‌ی چیز دیگر. کسی با خدا می‌تواند مرتبط شود که جانش بتواند با ذات او رابطه برقرار کند و چنین چیزی به جهت ذات مجرد انسان ممکن است، باید راه را درست پیدا کرد.
    یک‌وقت از این‌که می‌بینیم در عالم هستی، رزق‌خواران از رزق محروم نیستند متوجه خداوند رزّاق می شویم. ولی یک وقت ذات رزاقیت او را، ماوراء وجودِ رزق‌خواران، می‌شناسیم. روحِ ذات‌بین به خودِ ذات نظر دارد، ذاتِ یگانه را می‌یابد، نه این‌که از هماهنگی اجزاء عالم متوجه توحید و یگانگی خداوند بشود. باید با ذات او و جلوات آن ذات به نام اسماءْ مرتبط گشت و لازمه‌ی چنین رؤیتی تغییر ساحت است تا به جای نظر به معلول جهت پی‌بردن به علت، به خودِ علت نظر کنیم - از طریق به صحنه‌آوردن قلب- ولی اگر هنوز در ساحتی باشیم که باید برای پی‌بردن به علت، معلول را بیابیم، دائماً می‌گوییم ذات کو؟ گفت:
    چو گوید مرغ جان یا هو، بگوید فاخته کوکو



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در روش حضوری و انکشافی، قلبِ انسان با «وجود» یا «ذات» روبه‌رو می‌شود و هرجا ذات در میان باشد قلب انسان بدون هیچ واسطه‌ای از نور آن بهره‌مند می‌شود. عمده آن است که بتوانیم قلب را طوری تربیت کنیم که هنر ذات‌بینی پیدا کند، در آن حالت خودِ ذات، دلیل خود است و آن طور نیست که معلول، دلیل بر وجود علت باشد، بلکه خود حضرت حق خود را می‌نمایاند. با چنین مبنایی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح به محضر حق عرضه می‌دارند: «یا مَن دَلَّ عَلَی ذاتِهِ بِذاتِه» ای خدایی که خودت گواه خودت هستی «وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ» و منزه هستی از این‌که هم‌جنس مخلوقاتت باشی «وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَیْفِیَّاتِهِ» و بالاتر از آن هستی که همراه چیستی‌ها و چگونگی‌ها باشی.(33)
    چنانچه ملاحظه می‌فرمایید؛ حضرت علی(ع) در فراز فوق به خدا عرض می‌کنند: خودت فقط هستی، بدون آن‌که چیز خاصی باشی، خودت ذات خودت هستی، بدون هرگونه ماهیت و چیستی. این نوع نگاه به خداوند در صورتی ممکن است که قلب انسان جهت ارتباط با ذات، تربیت شده باشد. زیرا حقیقت خدا همان ذاتی است که به ذات خود، دلیل بر وجود خود است، نه به واسطه‌ی چیز دیگر. کسی با خدا می‌تواند مرتبط شود که جانش بتواند با ذات او رابطه برقرار کند و چنین چیزی به جهت ذات مجرد انسان ممکن است، باید راه را درست پیدا کرد.
    یک‌وقت از این‌که می‌بینیم در عالم هستی، رزق‌خواران از رزق محروم نیستند متوجه خداوند رزّاق می شویم. ولی یک وقت ذات رزاقیت او را، ماوراء وجودِ رزق‌خواران، می‌شناسیم. روحِ ذات‌بین به خودِ ذات نظر دارد، ذاتِ یگانه را می‌یابد، نه این‌که از هماهنگی اجزاء عالم متوجه توحید و یگانگی خداوند بشود. باید با ذات او و جلوات آن ذات به نام اسماءْ مرتبط گشت و لازمه‌ی چنین رؤیتی تغییر ساحت است تا به جای نظر به معلول جهت پی‌بردن به علت، به خودِ علت نظر کنیم - از طریق به صحنه‌آوردن قلب- ولی اگر هنوز در ساحتی باشیم که باید برای پی‌بردن به علت، معلول را بیابیم، دائماً می‌گوییم ذات کو؟ گفت:
    چو گوید مرغ جان یا هو، بگوید فاخته کوکو



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    وحدت ذات با صفات

    در رابطه با ذات‌بینی، از همه مهم‌تر سوره‌ی توحید است، چون آن سوره اشاره به ذات اَحدیت دارد. می‌دانید که «اَحد» آن واحدی است که دومی در کنارش نیست، فقط اوست و دیگر هیچ، پس نمی‌توان به کمک غیرِ خودش، یگانگی‌اش را شناخت. برعکسِ واحدِ عددی که واحد است در مقابل چیزی که کنارش هست. مثل این‌که می‌گوییم این یک سیب است در مقابل سیب‌های دیگر، ولی در مقابل ذات اَحدی، دیگری وجود ندارد تا نسبت به دیگران یگانگی او را پیدا کنیم، بلکه فقط باید بتوانیم ذات اَحدی را به عنوان اسمی از اسماء الهی، با رؤیت قلبی ببینیم. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در اولین خطبه‌ی نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ» کمال توحید و خالص‌دیدن خدا، آن است که او را جدا از هر صفاتی ببینی و هر صفتی را از او نفی کنی. «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ، وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ» چون هر صفتی نشان می‌دهد غیر موصوف است و هر موصوفی نشان می‌دهد غیر از صفت است، همان‌طور که حیات برای دست من غیر از دست من است. «فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ» پس هرکس خدای سبحان را به چیزی وصف کرد، آن چیز را هم‌طراز خدا قرار داد، و لذا او را دوتا کرد و در این حال او را جزء‌جزء کرده است. «وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» و هرکس خدا را جزء‌جزء دانست به او جاهل است، و هرکس به خدا جاهل است به او اشاره می‌کند و هرکس به او اشاره کند برای او حدّ قائل شده است و هرکس برای او حدّ قائل شود او را متعدد پندارد. «وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ» و هرکس بگوید خداوند در کجاست، او خدا را در کنار چیزی تصور کرده است و هرکس بگوید بر کجاست، او جایی را تصور کرده که خدا در آن‌جا نیست. «كَائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ» خداوند واقع است ولی نه این‌که حادث شده باشد، موجود است اما نه این‌که بَعد از نیستی ایجاد شده (عین بودن است). «مَعَ كُلِّ شَیْ ءٍ لا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ كُلِّ شَیْ ءٍ لا بِمُزَایَلَةٍ» با هرچیزی هست، اما نه آن‌که عین آن چیز باشد، و غیر هرچیزی است اما نه آن‌که جدا از آن باشد.(35)



    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 17-07-2020 در ساعت 14:59
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ملاحظه فرمودید که حضرت امیرالمؤمنین(ع) چگونه ما را از هرگونه تصوری که مانع رؤیت اَحد باشد آزاد می‌کنند تا بتوانیم استعداد ذات‌بینی خود را تربیت کنیم و قلب ما بتواند با نور حضرت حق روبه‌رو گردد.
    ذات أحدی چون جلوه کند همان ذات است در صفتی خاص و لذا به آن ذات که با صفتی خاص جلوه کند «اسم» می‌گویند و اگر قلب طوری تربیت شود که بتواند با ذات روبه‌رو شود، عملاً با اسماء الهی روبه‌رو می‌گردد و آن «اسماء» همان ذات‌اند، به جلوه‌ای خاص و این است که قلب انسان ذات کبریایی را می‌بیند و یا ذات سبحان‌اللهی را مشاهده می‌کند ولی اگر در ذات‌بینی تربیت نشده باشد، در مسیری قرار می‌گیرد که می‌خواهد از اثر پی به مؤثر ببرد و هرگز با هیچ اسمی روبه‌رو نمی‌شود.
    عنایت داشته باشید که نظر به ذات أحدی غیر از تفکر در کُنه ذات است که بخواهیم جنس ذات را بدانیم، آنچه در روایات نهی شده، به تعبیر امام خمینی(ره)؛ «تفکر در کنه ذات و کیفیت آن است».(36) ایشان در کتاب شریف چهل حدیث می‌فرمایند:
    «اما نظر در ذات برای اثبات وجودِ توحید و تنزیه و تقدیس آن، غایت ارسال انبیاء و آمال عرفا بوده و قرآن کریم و احادیث شریفه مشحون از علم به ذات و کمالات اسماء الهی است و کتب معتبره‌ی اخبار مثل «اصول کافی» و «توحید صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات نموده ... لیکن مصیبت در آن است که در قرون اخیر بعضی جاهلان در لباس اهل علم پیدا شده که ندیده و نسنجیده و از کتاب و سنت عاری و بری بوده، مجردِ جهلِ خود را دلیل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، برای رواج بازار خود، نظر در معارف را، که غایتِ مقصد انبیاء و اولیاء(ع) است و سر تا پای کتاب خدا و اخبار اهل بیت(ع) مشحون از آن است، حرام شمرده و هر ناسزا و تهمتی را از اهل آن دریغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف کرده و اسباب تفرقه‌ی کلمه و شتات جمعیت مسلمین گردیده و اگر سؤال شود که این‌همه تکفیر و تفسیق برای چیست؟ متشبث شود بر حدیث «لا تَتَفَکَّروُا فِی ذاتِ الله». این بیچاره‌ی جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: یکی آن‌که گمان کرده حکماء تفکر در ذات می‌کنند، با آن‌که تفکر در ذات را و اِکْتِناهِ آن را ممتنع می‌دانند و این خود یکی از مسائل مبرهنه‌ی آن علم است و دیگر آن‌که معنی حدیث را ندانسته گمان کرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نباید اسمی برده شود».(37)








    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 20-07-2020 در ساعت 18:36
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حضرت امام خمینی(ره) در فضیلت تفکر در مورد خدا و این‌که مقدمه و لازمه‌ی سلوک انسانیت است، روایتی از حضرت صادق(ع) می‌آورند که حضرت فرموده‌اند: «اَفْضَلُ الْعِبادةِ اِدْمانُ التَّفَکُّر فِی‌الله و فی قُدْرَتِهِ»(38) افضل و برترین عبادت، استمرار تفکر در مورد خدا و قدرت اوست. و نتیجه می‌گیرند پس تفکر در حق و اثبات ذات و تفکر در قدرت و سایر اسماء و صفات، علاوه بر آن‌که مورد نهی نیست، افضل عبادات است. و در جواب آن‌هایی که منعِ تفکر در ذات را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند: این‌که روایت می‌فرماید؛ «تَكَلَّمُوا فِی خَلْقِ اللَّهِ وَ لا تَتَكَلَّمُوا فِی اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلامَ فِی اللَّهِ لا یَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلاّ تَحَیُّراً»،(39) در رابطه با خلق خدا سخن بگویید، نه در مورد خدا، زیرا کلام در خدا جز تحیّر به‌بار نمی‌آورد. خود دلالت دارد بر آن‌که مقصود، تکلّم در اکتناه ذات و کیفیت آن است، به مناسبت دلیلی که آورده، و إلاّ تکلّم در اثبات ذات و سایر کمالات و توحید و تنزیهِ آن موجب حیرت نگردد. و نیز حضرت امام خمینی(رض) احتمال می‌دهند که ممکن است نهی تفکر در ذات الهی به جهت آن باشد که مردم معمولی استعداد ورود به این مباحث را ندارند.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,664
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,365 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ذات بینی و ایمان قلبی

    قرآن می‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(40) عده‌ای از بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید لیكن بگویید اسلام آوردیم و هنوز در دل‌هاى شما ایمان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبرِ او را فرمان برید از ارزش اعمالتان چیزى كم نمى كند، خدا آمرزنده‌ی مهربان است.
    چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در آیه‌ی فوق محل ایمان را قلب قرار داده که محل درک حضوری حقایق است و به آن‌هایی که فقط در حدّ رعایت ظاهر دین به دین عمل می‌کنند می‌فرماید: «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ» هنوز ایمان در قلب‌هایتان وارد نشده است. سپس می‌فرماید مواظب باشید تسلیم‌شدن در مقابل دستورات دین را که به امید کسب بهشت و دوری از جهنم است، «ایمان» نخوانید و به آن‌هایی که پذیرفته‌اند طبق دستورات اسلام عمل کنند ولی هنوز برنامه‌ای برای حضوری‌کردن باورهای خود و نظر به اسماء الهی ندارند، می‌فرماید: هنوز ایمان وارد قلب‌های شما نشده، چون ایمان به حقایق و نظر به اسماء الهی و تحت تأثیر نور آن اسماء قرارگرفتن، مقامی است بالاتر از پذیرفتن ظاهر اسلام.
    ایمان قلبی وقتی محقق ‌شود امکان رؤیت اسماء پروردگار فراهم گردد. چیزی که امامان(ع) ما را بدان آگاه کرده‌اند. در روایت داریم؛ عبدالله‌بن‌سنان از پدرش نقل كرده كه حضور امام باقر(ع) بودم یكى از خوارج خدمت ایشان رسید و گفت: «یَا أَبَا جَعْفَرٍ أَیَّ شَیْ ءٍ تَعْبُدُ؟ قَالَ: اللَّهَ تَعَالَى. قَالَ: رَأَیْتَهُ؟ قَالَ: بَلْ لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ، لَا یُعْرَفُ بِالْقِیَاسِ وَ لَا یُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا یُشَبَّهُ بِالنَّاسِ، مَوْصُوفٌ بِالْآیَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لا یَجُورُ فِی حُكْمِهِ. ذَلِكَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ قَالَ: فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» (41) اى ابا جعفر چه‌چیزی را می‌پرستى؟ فرمود: خدای تعالی را. گفت او را دیده‌اى؟ فرمود: دیده ها با چشم او را نبینند ولکن قلب‌ها به حقیقت ایمان او را مشاهده کنند، به قیاس نتوان او را شناخت و به حواس درک نشود و به مردم مانند نیست، به نشانه‌ها توصیف و به علامت‌ها شناخته ‌شود، در حكمش جور و ظلم نیست، آن است خدا، نیست معبودِ حقى جز او. راوی گوید: آن مرد بیرون شد و می‌گفت: خدا داناتر است كه رسالت خود را كجا بنهد.
    چنانچه ملاحظه می‌فرمایید حضرت در جواب سؤال فردی که می‌پرسد آیا خدا را می‌بینی؟ می‌فرمایند؛ نه با چشم سر دیده می‌شود و نه با قیاس و تعقل و نه با حواس، بلکه قلب‌ها وقتی منوّر به نور ایمان الهی شد مفتخر به رؤیت حضرت «الله» می‌گردد. این حدیث شریف راه بسیار دقیقی را در راستای رؤیت قلبی در جلو ما می‌گذارد که امیدوارم عزیزان با توجه به موضوعِ اسماء الهی متوجه آن راه بشوند.
    در باره‌ی این‌که خدا را به عنوان ذات می‌توان نگریست از هشام‌بن‌‌سالم آمده است که «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ لِی أَ تَنْعَتُ اللَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ. قَالَ هَاتِ. فَقُلْتُ: هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. قَالَ: هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِكُ فِیهَا الْمَخْلُوقُونَ. قُلْتُ: فَكَیْفَ نَنْعَتُهُ؟ فَقَالَ هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ، وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ، وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ، وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِیهِ، فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ‌ النَّاسِ بِالتَّوْحِیدِ.»(42) در محضر حضرت صادق(ع) وارد شدم، از من پرسیدند آیا می‌توانی خدا را وصف کنی؟ عرض کردم بلی، فرمودند: وصف کن، گفتم: او سمیع و بصیر است. فرمودند: این‌که صفتی است مشترک بین خدا و مخلوقات او. عرض کردم چگونه او را وصف کنم؟ فرمودند: او نوری است که ظلمتی در او نیست و حیاتی است که مرگی در او نیست و علمی است که جهلی در او نیست. هشام‌‌بن‌سالم می‌گوید در حالی از محضر آن حضرت خارج شدم که عالم‌ترین مردم به توحید بودم.
    چنانچه ملاحظه می‌شود حضرت می‌فرمایند؛ بگو او نور است بدون هرگونه ظلمتی، یعنی عین نور است، یا بگو او حیات است بدون هرگونه مرگی، یعنی عین حیات است نه این‌كه او چیزی است که حیات دارد و معنی توجه به ذات همین است که قلب متوجه «عین حیات» و «عین علم» و «عین نور» شود و از این طریق مصداق نور و علم و حیات را شهود کند.


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi